بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
المقنعة شيخمفيد، و كافى ابىالصلاح حلبى و دهها اثر كوچك و بزرگ فقهى ديگر نيز مىتوان يافت.مؤلف انديشمند «انوار الفقاهه» پساز بيان موجبه كلّيه بالا درباره عموم ولايت فقيه، بهبيان ادلّه اين مدعا پرداخته است. بررسى مستندات وى در اثبات عموميت ولايت فقيه، نشان مىدهد وى بهبحث ولايت فقيه، هم از زاويه فقهى نگريسته و هم از زاويه كلامى و ادلّه مطرح شده در «انوار الفقاهه» ممزوجى از ادلّه عقلى و نقلى است.
ادلّه عقلى و نقلى ولايت فقيه از نظر شيخحسن كاشف الغطاء
1 .نخستين مستند نقلى شيخحسن كاشف الغطاء روايت توقيع شريف است كه بهجمله «حُجَّتي عَليْكم» در آن استناد شده است. در اين روايت، امام زمان(ع) در توقيع خود، خطاب بهاسحاقبن يعقوب مىفرمايد:«و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجةاللَّه.»(91) و با اين بيان حضرت، فقيهان شيعه را بهعنوان حجت خويش برمردم معرفى مىكند.2 .در كتاب «انوار الفقاهه» از دومين دليل نقلى عموميت ولايت فقيه، با جمله «و قوله(ع) فاجعلوه حاكما» ياد شده است. بهنظر مىرسد، در اينجا نقل بهمعنا انجام گرفته و مضمونى از مقبوله عمربنحنظله مورد نظر مؤلف بوده است؛ زيرا هر چند در روايت مقبوله، اين جمله «انوار الفقاهة» (فاجعلوه حاكماً) مطرح نيست، ولى مشابهاين جمله، عبارتى وجود دارد. عبارت اين است:«انظروا الى من كان منكم قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا بهحكماً فانى قد جعلته عليكم حاكما.»(92) در اين عبارت، بهجاى (فاجعلوه حاكما) جمله فليرضوا بهحكماً نقل شده است. البته در مشهوره ابى خديجه هم، جملهاى مشابهعبارت منقول از «انوار الفقاهة» وجود دارد و احتمال داده مىشود، آن جمله مورد نظر مؤلف بوده است. در آن جمله حضرت مىفرمايد:«انظروا الى رجل منكم يعلم شيئاً من قضايانا فاجعلوه بينكم فانى قدجعلته قاضيا فتحاكموا اليه.»(93) آنچه در اين بحث، قابل توجه است، برداشت و تفسير شيخحسن كاشف الغطاء از واژه حاكم است.ايشان ضمن آنكه «حاكم» را منحصر در قضاوت نمىداند، با استناد بهفهم فقهاى شيعه و تفسيرى كه متفاهم ميان ايشان از واژه «حاكم» است، گويد:«حيث فهم الفقهاء منه انه بمعنى الولى المتصرّف لامجرد انه يحكم فى القضاء.» فقيهان شيعه، حاكم را منحصر در حكم قضايى ندانسته و آنرا بهمعناى ولىّ متصرف كه معنايى وسيع و گستردهتر از قضاوت است، مىدانند.3 .سومين دليل نقلى كتاب، تمسك بهعموم آيه «ما على المحسنين من سبيل»(94) مىباشد.اين دليل برخلاف دو دليل پيشين كه ولايت را براى فقيه بهعنوان نصب و جعل از سوى شارع بهاثبات مىرساند، ولايت فقيه را طبق مبنا و نظر حسبه ارائه مىكند و نشان مىدهد، هر گاه وظيفه و مسؤوليت اجتماعى برزمين مانده و مسؤولى مشخص و معيّن، توسط شارع براى انجام آن معرفى نشده است، اگر فقيه جامع الشرائط براساس احسان و نيكخواهى، باراين مسؤوليت را بردوش كشد، بدون ترديد، عمل و رفتار خيرخواهانه او، مرضى نظرصاحب شريعت خواهد بود. و براين اساس است كه «فقيه» بهعنوان قدر متيقّن از افرادى كه شايستگى دخالت و تصرف در اين امور را دارند، متصدى و متكفل تدبير چنين مسؤوليتهايى مىشود.بهدنبال ذكر مستندات نقلى، شيخحسن كاشف الغطاء(ره) بهمدارك غيرنقلى «ولايت عامّه فقيه» اشاره مىكند. اين ادلّه و مدارك عبارتند از:1 .«الضرورة قاضية بمثل هذا المنصب»؛ ضرورت بهمثل چنين منصبى (ولايت عامّه فقيه) حكم مىكند.2 .اگر نيابت در امر قضاوت ثابت شود، با آنكه قضاوت عظيمتر از ساير مناصب است، نيابت در محدوده كمتر از آن هم ثابت مىشود؛ «و لان النائب فى القضاء الذى هو اعظم كيف لايكون فيما هو اقلّ.»