بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
2 .هر كارى كه مربوط بهامور دينى و دنيوى مردم است و بايد انجام پذيرد، دليل اين لابديّت و ضرورت برانجام دادن، يا عقل و عادت است - كه مىگويد: «امرِ معاد يا معاش فرد يا جامعه، وابسته بهاين اَفعال است و نظم اجتماعى آن را ايجاب مىكند.» - و يا دليل شرعى، مانند امر و اجماع و نفى ضرر و ضرار و نفى عسر و حرج و ... است، بدون نظر بهاين كه وظيفه چهكسى است.3 .چون اين امور، بىمتولّى نمىشود، هر كس ديگر مانند مسلمان و عادل و ثقه كه جايز است متولّى باشد، قطعاً، شامل فقيه هم مىشود، در حالى كه عنوان فقيه، شامل اين طوائف نخواهد بود. بنابراين، بقيّه، مشكوك است و قدر متيقّن از جواز، فقيه است.(8) جناب ملّا احمد نراقى، پساز بيان اين دو قاعده كلّى مىگويد: «جميع امورى را كه فقيه، در آنها ولايت دارد، با استفاده از اين دو قاعده، قابل استخراج و استنباط است و جميع مواردى كه درمتون فقهى، با آنها برخورد مىكنيم كه بهحاكم ارجاع مىشود، تحت اين دو قاعده، قابل اندراجاست.» آن گاه بهتفصيل، وارد اين مبحث مىشود و بهتك تك موارد مزبور و استدلال و تبيين آنها مىپردازد.عناوين اين موارد عبارت است از: 1 .ولايت افتاء؛ 2 .ولايت قضا؛ 3 .ولايت حدود و تعزيرات؛ 4 .ولايت اموال يتيمان؛ 5 .ولايت اموال مجانين و سفها؛ 6 .ولايت اموال غايبان؛ 7 .ولايت نكاح؛ 8 .ولايت برايتام و سفها؛ 9 .استيفاى حقوق مالى و غير مالى (مانند حقّ شفعه و خياروقصاص و حق اقامه بيّنه)؛ 10 .تصرّف در اموال امام؛ 11 .جميع مواردى كه ثابت شدهاست كه امام در امور مردم، مستقيماً، دخالت مىكند، مانند فروختن مال مفلّس و طلاقزوجه مفقودان؛ 12 .هر كارى كه بايد تعطيل نشود، مانند اداره اوقاف و به اجرا گذاشتنوصايا.
2 .صاحب عناوين (متوفاى 1250 ه.ق)
سيد ميرعبدالفتّاح حسينى مراغى، از شاگردان با واسطه شيخجعفر كاشفالغطاء و مؤلّف كتاب العناوين است. كتاب عناوين، بهتأسيس و تبيين قواعد كلّيه فقهى اختصاص دارد. پيش از عناوين، گرچه كتابهايى در قواعد و اصول فقهى، مانند قواعد شهيد و عوائد محقّق نراقى تأليف شده بود، ولى امتياز عناوين بهاين است كه هم قواعد فقهى زيادى را مطرح كرده و هم ادلّه آنها را تبيين كرده است.مىگويند كه اكثر تحقيقات كتاب عناوين، از شيخعلى، و برخى از شيخموسى (فرزندان كاشفالغطاء) است كه صاحب عناوين نزد آنها تلمّذ كرده است.صاحب عناوين، بهپيروى از محقّق نراقى، يك عنوان از عناوين كتاب خود را به«ولايت حاكم شرع» و «موضوع ولايت فقيه» اختصاص داده است. در «عنوان هفتاد و سه» بهاصل عدم ولايت، اشاره مىكند. و در «عنوان هفتاد و چهار»، بهاصلى تحت عنوان «عموم ولايت حاكم» مىپردازد. مضمون اين اصل آن است كه:«الأصل في كل شيء لا وليّ له معيّن من الشارع، أنْ يكونَ الحاكم وليّاً له.»(9) براساس اين اصل - كه عموم ولايت حاكم نام دارد - فقها، در بسيارى از ابواب فقهى، مشى مىكنند و آن را بهكار مىبرند، مانند دفع زكات و سهم امام و ميراث مَنْ لا وارثَ له و اجراى حدود و تعزيرات و قضا و قبض اوقاف عامّه و بيع وقف و حجر برمفلّس و سفيه و نصب وصىّ و ضمّ امين و طلاق زوجه مفقود و مانند آن.ادلّه نيابت عامّه فقيه - كه دليل عموم ولايت حاكم است - بهنظر صاحب عناوين، عبارت است از:1 .اجماع محصّل؛ اين اجماع، اجماع بريك حكم فرعى نيست، بلكه اجماع برقاعدهاى فقهى، مانند أصالة الطهارة است؛ يعنى، اجماع، برقاعده عموم ولايت حاكم قائم است؛ 2 .اجماع منقول؛ 3 .نصوص و ادلّه نقلى.در بررسى روايات، صاحب عناوين، پساز نقد و بررسى و تجزيه و تحليل ادلّه ولايت فقيه، روايت «العلماء أولياء مَنْ لا وليّ له» و روايت «مجاري الأُمور بيدالعلماء» را دليل قاعده «عموم ولايت حاكم» قرار مىدهد، و از نظر دلالت، اين روايات را بىاشكال مىبيند.از نكات قابل توجه و تقريباً جديد در كتاب عناوين، بحث اقسام تفويض است، كه بهموضوع ولايت فقيه نيز مرتبط است.صاحب عناوين، واگذارى كارها بهديگران را سه قسم مىداند:(10) 1 .نيابت؛ مانند وكيل گرفتن براى انجام دادن كارى.