بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اطراف مملكت ، او را همراه بود، كاغذهاى ديوانى و دفاتر ثبت را چهارپايان حمل مى كردند و هنگامى كه سلطان در جايى درنگ مى كرد، چادرهايى براى اسكان دبيران و تجهيزات آنان بر مى افراشتند، در چنين مواردى ، چادر ديوان رسالت در نزديكى سراپرده پادشاه بود.در اين ديوان ، عده ى كنيزى از منشيان با مستمرى مكفى زير نظر سلطان كار مى كردند كه پيوسته يكى از آنان مى بايست به نوبت در ديوان حاضر بماند كه او را دبير نوبتى مى خواندند.ديوان رسالت ، در مقام دبيرخانه سلطان ، نامه هايى را كه از قدرت هاى خارجى مى رسيد، دريافت مى كرد و بنوبه ى خود نامه هايى براى آنان ارسال مى داشت . به علاوه اين ديوان در تماس هاى سياسى نيز ذى ربط بود. از اين رو گزارش ها و پيام هايى كه منهيان توسط اسكداران از سراسر امپراتورى مى فرستادند به ديوان رسالت مى رسيد، هم چنين گزارش هاى مربوط به قيمت ارزاق ، مصايب طبيعى ، تهاجمات دشمنان خارجى ، فعاليت راهزنان و مسائل ديگر را شامل مى گرديد.جمع آورى اطلاعات - رفتار كارگزاران محلى و مخطيان - و انتقال سريع آن توسط شبكه اى از كارگزاران خبرى و جاسوسان انجام مى گرفت .سلطان مسعود صاحب بريدان و مشرفان مهم را خود، به كار مى گماشت .2 - ديوان اشراف : نظام اشراف و جاسوسى در ولايت متشكل از ديوان دولتى بود كه ديوان مستقل اشراف مملكت خوانده مى شد.3 - ديوان عرض : گردآورى سپاه ، تنظيمات داخلى ارتش ، پرداخت مستمرى و آذوقه به عهده ديوان عرض بود اهميت شغل عارضى پس از وارث داراى اهميت فراوان بود.4 - ديوان بريد: وظيفه ديوان بريد، انتقال خبر بود، بر اين ديوان كه اهميت بسزايى در اطلاع از اكناف قلمرو غزنوى داشت ، صاحب بريد و يا صاحب خبر نظارت مى كرد.5 - ديوان استيفا، رسيدگى و تنظيم دفاتر و دخل و خرج كشور و ثبت كليه درآمدهاى دولتى و محاسبات است .6 - ديوان وزير يا ديوان مركزى .7 ديوان ولايتى
ارتش در زمان محمود غزنوى
غلامان ترك زرخريد، مانند عهد خلفا و سامانيان هسته مركزى و اساس نيروهاى جنگى محمود را تشكيل مى دادند، ولى محمود بر خلاف زمان ماضى توانست نظم و انضباط سختى را در ميان ايشان برقرار سازد، لشكر غلامان وسيله اى بود كه محمود را به يارى آن موفق به لشكركشى هاى مظفرالله و وسيع كرد و در عين حال ، توانست توده هاى مردم را در متصرفات وسيع خود در حال انقياد و اطاعت نگاه دارد.محمود، گذشته از لشكر غلامان ترك ، از داوطلبانى كه به اصطلاح غازيان يا مبارزان راه دين ناميده مى شدند نيز به منظور لشكركشى هاى غارتگرند و جهان گشايى هاى خويش استفاده مى كرد، اينان از ملت ها و نژاد متفاوت تشكيل يافته بودند، چنان چه بيهقى مى نويسد:عارض بيامد و چهار هزار سوار با وى نامزد كرد، دو هزار هندو و هزار ترك و هزار كرد و عرب و پانصد پياده با او همراه نمود ^(222).دولت محمود با جلب روستاييان بى زمين به صفوف غازيان و قريب ايشان به اميد كسب ثروت از غنايم جنگى هندوستان كه در واقع ، جز مشتى از خروار آن نصيب آنان نمى گشت مى كوشيد تا تناقضات طبقاتى را محو و نارضايى عامه مردم را تقليل دهد.نهضت غازيان ، مى بايست كار يك مجراى انحرافى و دريچه اطمينان را انجام دهد و جدى ترين عناصر، مردم استثمار شده و زحمتكش شهر و روستا را منصرف كند و در مسيرى كه براى قدرت فئودال ها خطرناك نباشد قرار دهد.غازيان پس از لشكركشى ، در مرزهاى نواحى تسخير شده ، باقى مى ماندند يا يا اموال غارتى به ميهن باز مى گشتند و شريك و انباز دستبردهاى مشروع مى شدند.اما راجع به عامه ى مردم زحمت كش روستاها و شهرها، كاميابى هاى جنگى محمود، و زرق و برق دربار او، نه تنها وضع اينان را بهتر نمى كرد، بلكه دشوارتر مى ساخت ، غنايم حاصله از لشكركشى ها، هر قدر هم زياد