بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
المطلب ابوطالب را وصى خود گردانيد، و ابو طالب كتب و آثار ابنياء و ودايع ايشان را بعد از بعثت تسليم حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نمود.در فضيلت عبد المطلب عليه السلام احاديث بسيار وارد شده است ، چنانكه صحيح از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه : عبد المطلب محشور خواهد شد در روز قيامت امت تنها چون در ايمان در ميان قوم خود تنها بود و بر او خواهد بود سيماى پيغمبران و مهابت پادشاهان (31).و در حديث صحيح و معتبر ديگر فرمود: عبد المطلب اول كسى بود كه قائل شد به بدا و مبعوث خواهد شد در قيامت با حسن پادشاهان و سيماى پيغمبران . پس فرمود: روزى عبد المطلب حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را پى شتران خود فرستاد و دير برگشت پس مضطرب شد و به هر دره اى از پى او فرستاد و چنگ در حلقه كعبه زد و تضرع نمود به درگاه خدا و فرياد كرد: اى پروردگار من ! آيا آل خود را كه وعده داده اى او را بر دين ها غالب گردانى هلاك خواهى كرد؟ اگر چنين كنى پس امر ديگر تو را در باب او سانح گرديده است .و چون آن حضرت را ديد او را در بر گرفته بوسيد و گفت : اى فرزند! ديگر تو را دنبال كارى نمى فرستم مى ترسم كه دشمنان تو را هلاك كنند (32).و در حديث معتبر ديگر از آن حضرت منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: يا على ! عبد المطلب در جاهليت پنج سنت مقرر نمود و حق تعالى آنها را در اسلام جارى گردانيد:اول - زنان پدران را بر فرزندان حرام كرد پس حق تعالى در قرآن فرستاد ولا تنكحوا ما نكح آباوكم من النساء (33).دوم - گنجى يافت خمس آن را در راه خدا داد، و حق تعالى فرستاد كه و اعلموا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه . (34) سوم - چون چاره زمزم را حفر نمود آن را سقايت حاج نمود، و خدا فرستاد اجعلتم سقايه الحاج (35).چهارم - در ديه كشتن آدمى صد شتر مقرر كرد، و خدا اين حكم را فرستاد.پنجم - طواف نزد قريش عددى نداشت ، پس عبد المطلب هفت شوط مقرر كرد، و حق تعالى چنين مقرر فرمود.يا على ! عبد الطلمب به ازلام (36) قمار نمى كرد، و بت را عبادت نمى كرد، و حيوانى كه به نام بت براى او مى كشتند نمى خورد و مى گفت : بر دين پدرم ابراهيم باقيم (37).و در حديث معتبر ديگر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : جبرئيل به حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده عرض كرد: خدا تو را سلام مى رساند و مى فرمايد: حرام كردم آتش را بر پشتى كه از او فرود آمده اى يعنى الله و شكمى كه تو را برداشته است يعنى آمنه و كنارى كه تو را كفالت و محافظت كرده است يعنى ابو طالب (38).و به سند معتبر از امير المؤ منين عليه السلام منقول است كه فرمود: والله عبادت نكرد پدرم و نه جدم عبد المطلب و نه جدم هاشم و نه عبد مناف (بتى را هرگز) (39) بلكه همه نماز مى كردند رو به كعبه بر دين ابراهيم و متمسك به دين آن حضرت بودند (40).و در روايت ديگر از ابن عباس منقول است كه : براى هيچكس در پيش كعبه مسند نمى انداختند مگر براى عبد المطلب ، و هيچيك از فرزندانش بر مسند او نمى نشستند براى اجلال و اكرام او، هرگاه كه حضرت رسول صلى الله عليه وآله و سلم تشريف مى آورد و مى خواست بر آن مسند بنشيند و عموهاى او اراده مى كردند او را منع كنند عبد المطلب مى گفت : بگذاريد فرزند مرا كه او را شانى بزرگ است و عنقريب سيد و بزرگ شما خواهد گرديد و من نور سيادت و بزرگى در جبين او مشاهده مى نمايم و بزودى پيشواى جميع خلق خواهد گرديد.پس آن حضرت را گرفته در كنار خود مى نشانيد و دست بر پشتش مى كشيد و او را مكرر مى بوسيد و مى گفت : هرگز بوسه از اين پاكتر و نيكوتر نديده ام و بدنى از اين نرمتر و پاكيزه تر نيافته ام ، و چون عبد الله و ابو طالب از يك مادر بودند رو بسوى ابو طالب مى كرد و مى گفت : اى ابو طالب ! اين پسر را شانى بزرگ هست پس جنگ زن در دامان او و او را محافظت كن كه او تنها و يگانه است و از پدر و مادر جدا مانده است ، براى او مانند مادر مهربان باش كه بدى به او نرسد؛ پس او را به گردن خود سوار مى كرد و هفت شوط بر دور كعبه طواف مى نمود.چون شش سال از عمر شريف آن حضرت گذشت مادر آن حضرت در ابوا كه منزلى است در ميان مكه و مدينه به رحمت