تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله - نسخه متنی

محمد باقر بن محمد تقی مجلسی؛ تحقیق: علی امامیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايشان را فرستاد و در خزانه آدم عليه السلام بود در مغرب ، پس ذوالقرنين آن را بيرون آورد و به دانيال عليه السلام داد (96).

و ايضا از جرير بن عبد الله بجلى منقول است كه گفت : حضرت رسول نامه اى به من داد و بسوى ذو الكلاع حميرى فرستاد، چون نامه را به او دادم تعظيم نامه آن حضرت نمود و تهيه كرده با لشكر عظيمى به خدمت آن حضرت روانه شد، و چون برگشتيم در اثناى راه به دير راهبى رسيديم و داخل دير شديم ، راهب از ذوالكلاع پرسيد: به كجا مى روى ؟ گفت : به نزد آن پيغمبر مى روم كه در ميان قريش مبعوث شده است و اين مرد رسول اوست كه به نزد من فرستاده است .

راهب گفت : مى بايد آن پيغمبر از دنيا رحلتت نموده باشد.

من گفتم : تو از كجا دانستى وفات او را؟ گفت : پيش از آنكه داخل دير شويد من كتاب دانيال عليه السلام را مى خواندم رسيدم به وصف محمد و نعت او و ايام او و اجل او، در آنجا يافتم كه مى بايد در اين ساعت فوت شود.

پس ذوالكلاع برگشت و من به مدينه آمدم و گفتند: آن حضرت در همان روز به عالم قدس رحلت نموده بود (97).

ابن شهر آشوب و غير او روايت كرده اند: كعب بن لوى بن غالب در هر روز جمعه قوم خود را جمع مى كرد (روز جمعه را قريش عروبه مى گفتند و كعب او را جمعه ناميد) پس خطبه مى خواند و مى گفت : اما بعد، بشنويد و ياد گيريد و بفهميد و بدانيد شب تار و روز روشن بر شما مى گذرد، زمين مهد آسايش شماست ، آسمان بناى محكمى است بر سر شما، كوهها مى خواهيد بر روى زمين ، ستارگان نشانه هايند براى شما و آيندگان مانند گذشتگان خواهند گذشت ، پس نيكى كنيد با خويشان خود و رعايت كنيد حرمت دامادان خود را و فرزندان خود را تربيت نمائيد، هرگز ديده ايد مرده به دنيا برگردد يا ميتى از قبر بيرون آيد؟ بلكه خانه اى ديگر در پيش داريد، نه چنان است كه شما گمان مى كنيد كه در آخرت زنده اى نخواهيد شد، بر شما باد به زينت كردن و تعظيم نمودن حرم خود بدرستى كه در اين زودى پيغمبر كريمى از حرم شما مبعوث خواهد شد كه نام او محمد خواهد بود و خبرهاى راست براى شما ذكر خواهد كرد، والله اگر من بمانم تا آن روز در خدمت او تعبها خواهم كشيد و بسرعت تمام در او امر او خواهم شتافت (98).

گويند: كعب اوصاف آن حضرت را در صحف ابراهيم عليه السلام خوانده بود (99).

و سيد ابن طاووس روايت كرده است از كتاب دره الا كليل كه : ابن الناظور كه عالم بزرگ نصاراى شام و در شهر ايليا مى بود گفت : هر قل پادشاه روم علم نجوم را بسيار نيك مى دانست و چون به شهر ايليا رسيد روزى بسيار محزون بود، بعضى از علماى مخصوص او به او گفتند: چرا امروز تو را متغير مى يابيم ؟ گفت : امشب در اوضاع نجوم نظر كردم و چنان يافتم كه پادشاهى ظاهر شده است كه ختنه كرده اند او را.

علما گفتند: گروهى كه ختنه يهودانند، بنويس به پادشاه مداين كه همه را به قتل رساند، در اين سخن بودند كه ناگاه پيكى رسيد از پادشاه غسان كه خبر بعثت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم را به او نوشته بود و رسول نامه آن حضرت را براى او فرستاده بود.

هر قتل : معلوم كنيد كه آن رسولى كه از جانب حضرت آمده است ختنه كرده شده است يا نه ؟ گفتند: بلى ، ختنه كرده اند او را.

گفت : قوم آن پيغمبر همه ختنه مى كردند؟ گفت : بلى .

هر قل گفت : آن پادشاه كه من در نجوم ديده ام اوست ؛ پس نامه اى نوشت به حاكم روميه - كه نظير او بود در علم نجوم - و خود متوجه شهر حمص ‍ شد، چون داخل شهر حمص شد جواب حاكم روميه به او رسيد كه : درست ديده اى و آن كه ظاهر شده است هم پادشاه است و هم پيغمبر است .

پس داخل قلعه اى از قلعه هاى حمص شد و درهاى قلعه را بست و عظماى روم را در بيرون قلعه طليد و از بام قلعه مشرف شد و گفت : اى گروه روم ! اگر رشد و فلاح و رستگارى مى خواهيد ايمان بياوريد به آن مرد كه در ميان عرب مبعوث شده است .

ايشان چون اين سخن شنيدند مانند وحشيان بسوى قلعه دويدند كه او را هلاك كنند، چون درها را بسته ديدند

/ 347