باب سوم - تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله - نسخه متنی

محمد باقر بن محمد تقی مجلسی؛ تحقیق: علی امامیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شبير، نه امام ديگر از فرزند كوچكتر ايشان خواهد بود و آخر ايشان آن است كه عيسى عليه السلام در عقب او نماز خواهد كرد.

و در آن كتابها هست نام آنها كه از ايشان پادشاه خواهد بود و آنها كه پنهان خواهند بود، پس اول كسى كه از ايشان ظاهر خواهد شد پر خواهد كرد جميع بلاد را از عدالت و مالك خواهد شد ما بين مشرق و مغرب را تا آنكه بر همه دنيا غالب شود.

پس چون پيغمبر شما مبعوث شد پدرم زنده بود و تصديق كرد و ايمان آورد به آن حضرت و مرد پيرى بود و قوت حركت در او نبود، چون هنگام وفات او شد مرا وصيت كرد كه وصى محمد و خليفه او كه نامش و صفتش در اين كتابها هست بعد از آنكه سه خليفه از خلفاى ضلالت بعد از آن پيغمبر پادشاه شوند و بگذرند، او در اين مقام بر تو خواهد گذشت - و نام آن را امامهاى ضلالت و غاصبان خلافت با لقبهاى ايشان و صفات ايشان مذكور است - چون آن وصى بر حق بر اين موضع بگذرد بيرون رو و ايمان بياور با او بيعت كن و با دشمنان او جهاد كن كه جهاد با او به منزله جهاد با محمد است ، دوست او دوست آن حضرت و دشمن او دشمن آن حضرت است - و در آن كتابها نام دوازده امام ضلالت هست از قريش كه دشمنى با اهل بيت آن حضرت ، خواهند كرد و دعوى حق ايشان نموده ايشان را از حق خود محروم خواهند كرد و تبرى از ايشان كرده ايشان را خواهند نموده ايشان را از حق خود محروم خواهند كرد و تبرى از ايشان كرده ايشان را خواهند ترسانيد، و نام و نعت و مدت پادشاهى هر يك و آنچه خواهند كرد نسبت به فرزندان تو از كشتن و ترسانيدن و ذليل نمودن همه مكتوب است - اى امير المؤ منين ! دست خود را بگشا تا با بيعت كنم ؛ پس گفت :

شهادت مى دهم به وحدانيت خدا و رسالت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم و شهادت مى دهم كه تو خليفه اوئى در امت او وصى اوئى و گواهى بر خلق خدا و حجت اوئى در زمين و گواهى مى دهم كه اسلام دين خداست و بيزارم از هر دين كه غير دين اسلام است زيرا كه آن دينى است كه حق تعالى براى خود پسنديده و براى دوستانش اختيار نموده است و آن دين عيسى بن مريم و ساير رسولان گذشته است و پدران من به اين دين رفته اند، من ولايت تو و محبت دوستان تو را اختيار كرديم و بيزارم از دشمنان تو و اقرار كردم به امامت امامان از فرزندان تو و بيزارى مى جويم از دشمنان ايشان و هر كه مخالفت ايشان مى نمايد و دعوى حق ايشان مى كند و ستم بر ايشان مى كند از پيشينيان و پسينيان ؛ پس دست آن حضرت را گرفته بيعت كرد.

حضرت امير عليه السلام فرمود: بده نامه خود را كه در دست دارى ؛ پس ‍ شخصى از اصحاب خود را فرمود كه :

برو با اين راهب و مترجمى به نزد او ببر تا اين نامه را به عربى ترجمه كند و بنويسد؛ چون نامه مترجم را به نزد آن حضرت آورد فرمود با حضرت امام حسن كه : اين فرزند! بياور آن كتاب را كه پيشتر به تو داده بودم ، چون امام حسن آن نامه را آورد فرمود: بخوان كه اين نامه به خط من است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموده و من نوشته ام و به آن مرد: در نامه ترجمه شده نظر كن ، چون مقابله كردند يك حرف اختلاف نداشت ، گويا يك شخصى گفته و دو شخص نوشته بودند.

پس حضرت امير المؤ منين عليه السلام حمد و ثناى الهى نمود و فرمود: شكر مى كنم خداوندى را كه اگر مى خواست و مصلحت مى دانست قادر بود كه چنين كند كه اين امت مختلف نشوند، و شكر مى كنم خداوندى را كه ذكر مرا در كتابهاى گذشته ترك نكرده است و نام مرا نزد خود و دوستان خود بلند گردانيده است ؛ پس شيعيانى كه حاضر بودند شاد شدند و موجب مزيد ايمان و شكر گزارى ايشان گرديد (107).

مولف گويد: بشارات ولادت و بعثت با سعادت آن جناب زياده از حد احصا است و بسيارى در ابواب آتيه اين مجلد و ساير مجلدات مذكور خواهد شد انشاء الله تعالى .

باب سوم

در بيان تاريخ ولادت شريف حضرت سيد الشهدا صلى الله عليه و آله وسلم و بيان غرائب و معجزاتى

است كه در آن وقت به ظهور آمده
.

بدان كه اجماع علماى اماميه منعقد است بر آنكه ولادت با سعادت آن حضرت در هفدهم ماه ربيع الاول شد (108)، و اكثر مخالفان در دوازدهم مى دانند، و نادرى از مخالفان در هشتم يا دهم ماه مزبور قائم شده اند، شاذى از ايشان گفته اند كه در ماه رمضان واقع شد (109).

محمد بن يعقوب كلينى گفته است كه : ولادت آن حضرت در وقتى شد كه دوازده شب از ماه ربيع الاول گذشته بود در سالى كه فيل آوردند براى خراب كردن كعبه و به حجاره سجيل معذب شدند در روز جمعه وقت زوال ؛ به

/ 347