كشته هاى جنگ جمل
ابن كثير آورده: (ساعتى نگذشته بود كه, تعداد عظيمى از نيروهاى دو طرف كشته شدند.(1))مسعودى مى گويد: (اينان چون بر عثمان بن حنيف پيروز شدند او را به شديدترين وضعى شكنجه نمودند; موهاى سر و صورت و مژه و دو ابروى او را كندند; آن گاه بر آن شدند تا به منابع مالى بصره ـ كه مردان صالحى از آن حراست مى كردند ـ حمله نمايند, و با حمله به خزانه بيت المال, هفتاد نفر كشته و تعدادى زخمى شدند و پنجاه نفر را بعد از اسارت دست بسته گردن زدند. اين گردن زدن براى اولين بار به دست ايشان در اسلام بدعت نهاده شد. حكيم بن حيله عبدى را ـ كه از بزرگان عبد قيس و از زاهدان و عبادان ربيعه بود ـ كشتند.)(1)
به گزارش نويرى: (در جنگ جمل ده هزار كشته شدند: نيمى از سپاه على و نيمى از سپاه طلحه, زبير و عايشه.(1))
مسعودى در گزارش خود مى گويد: (از اصحاب جمل سيزده هزار نفر و از سپاه على پنج هزار نفر كشته شدند. تعداد كشته ها را هفت و نيز ده هزار نيز آورده اند.(1))
طبرى مى نويسد: (از قبيله ضبه هزار تن و از قبيله عدى هفتاد پيرمرد قارى قرآن كشته شدند. اين آمار شامل جوانان و غير قاريان نيست.)(1)
ابن اعثم كوفى (متوفا 314ق.) آورده است: (تعداد مردان جنگى على از بيست هزار نفر مى گذشت كه هزار و هفتاد نفر آن كشته شدند. و از سى هزار نيروى نظامى عايشه تنها از قبيله ازد چهار هزار و بنى ضبه هزار و از بنى ناجيه چهارصد و از بنى عدى و بردگان آنان نود نفر و از بنى بكر بن وائل هشت صد نفر و از بنى حنظله هفت صد تن و از گروههاى ديگر نه هزار نفر كشته شدند.(1))
ييعقوبى (متوفا 292ق.) كشته هاى بنو ضبه را دوهزار و بنى ازد را دوهزار و هفت صد نفر گزارش نموده است.(1)
ديديد در اين جنگ, تلفات مالى و جانى فراوانى متوجه مسلمانان شد و توان آنان كه بايد در جهت ترويج ارزش ها و باورهاى مقبول مسلمانان به كار بسته مى شد, در دفع يكديگر به كار گرفته شد. اين مى رساند كه هنوز عرب, در مسائل سياسى, اعتقادى و … به بلوغ نرسيده بود و هرگاه در مسير تند باد, قرار مى گرفت, از گرفتن تصميمى كارآمد باز مى ماند; و اين چيزى بود كه يك امت انقلابى ـ كه هنوز در آغاز يك تحول است ـ بعد از پيروزى بدان نيازمند بود; و مى بايست در به كارگيرى ابزارهاى مناسب و استفاده صحيح از مواهب الهى دقت لازم را با صبر و حوصله درپيش مى گرفت; تا ارزش هايى را كه پيامبر اسلام از منبع وحى به دست اينان تبليغ كرده بود به منصه ظهور برساند. به هرحال, اينان كه خود در زيبايى بناى اسلام نقش داشتند, بر آن شدند تا روند روبه رشد اسلام را مانع گردند. عدم بلوغ سياسى, اعتقادى آنان سبب شد تا بى هيچ دليل موجهى, جنگ خونين جمل را عليه مرد عادل و مديرى چون على بن ابى طالب به راه اندازند. اينان كه بدون هيچ دليل قانع كننده و با روحيه قبيله گرايى عليه حكومت مركزى به شورش برخاستند, از تبعات آن براندام جامعه در مقاطع گونا
گون در غفلت بودند. فراتر از آن چون بافت فكرى و گرايشى اين طيف بر محور قبيله گرايى دور مى زد; با تلفات و ضايعاتى كه از خود برجاى مى نهاد, فاصله جديدى بين حكومت و مردم ايجاد مى كرد و بازماندگانشان را وامى داشت يا از حكومت روبرتابند و يا انتقام خون كسان خويش را از حكومت بگيرند. از اين رو, هريك از اين دو عمل پى آمدهايى را داشت.