آغاز نبرد خونين ديگر - تاریخ ولایت در نیم قرن اول نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ولایت در نیم قرن اول - نسخه متنی

حسین ذاکر خطیر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آغاز نبرد خونين ديگر

آن گاه كه روند صلح به بن بست رسيده بود, جنگ ميان دو سپاه آغاز شد; كار چنان بود كه از هر طرف سردارى براى پيكار بيرون مى رفت.

عمار ياسر چون براى جنگ بيرون شد, عمروعاص را طلب كرد و به او گفت: اصحاب جمل بى دليل با اميرمؤمنان به جنگ برخاستند و خداوند آنان را مجازات فرمود.

عمروعاص ضمن تأييد گفت: اصحاب جمل همان گونه كه گفتى بى دليل شوريدند! اما معاويه براى طلب خون عثمان درتلاش است.

عمار گفت: خداوند را حمد مى گويم كه: دين و قرآن و عبادالرحمان و وصيّ نبيّ با ماست; اما تو و فرمانده ات چنين شاخصه اى نداريد و خداوند شما را از گمراهان قرار داده است. و پيامبر مرا امر فرمود كه با ناكثين (اصحاب جمل) قتال نمايم كه كردم و مرا امر كرد كه با قاسطين (معاويه و عمال او) نبرد كنم و آنان شما هستيد, و اما جنگ مارقين (خوارج), نمى دانم آيا آنان را درك مى كنم يا خير؟ اى ابتر, آيا تو نمى دانى كه پيامبر در مورد على فرمود: (من كنت مولاه فعليّ مولاه, اللهم! وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله). پس مولاى ما, خدا و رسولش و على مرتضى است اما شما مولى نداريد.(1)


/ 163