حيله عمروعاص
جنگ بين سرداران هفت روز طول كشيد. سرانجام على به سپاه خود فرمود: چرا همگى بر اين گروه نتازيم؟ و چون عمار ياسر ـ كه از بزرگان اصحاب پيامبر خدا بود ـ به دست سپاه شام كشته شد, سپاه حق سخت خشمگين شد و نبرد سهمگين خود را عليه سپاه شام آغاز كرد. و چنان سخت كوشيدند كه نزديك بود شيرازه سپاه شام از هم بگسلد و سپاه على پيروز گردند كه معاويه صد در صد احساس خطر كرد واسب خود را خواسته و بر آن نشست و به عمرو گفت: حيله نهايى خويش را بيار كه تلف شديم. عمروعاص با حيله و نيرنگ در سپاه حكومت مركزى (حضرت على) كه اكنون در آستانه پيروزى بود تفرقه افكند. وى به شاميان گفت: هركه قرآنى همراه دارد بر نيزه كند و آنان پانصد قرآن بر نيزه كردند! و گفتند: اين كتاب خدا ميان ما و شما حُكم مى كند ….(1)وقتى مردم عراق قرآن ها را ديدند گفتند: دعوت به كتاب خدا را اجابت مى كنيم.عمروعاص مى خواست بدين وسيله حميّت و هيجان سپاه على را درهم شكند و آنان را متفرق سازد. چون حيله عمرو در سپاه عراق كارگر شد به صلح متمايل شدند.(1)
پيشواى مسلمانان آنان را اندرز داد كه فريب گفتار معاويه و عمال او را نخورند. اشعث بن قيس از همه به على سخت تر بود.اشتر گفت: معاويه به جاى مردان تلف شده خود كسانى را ندارد ولى بحمدالله شما مردان كارآمدى داريد; اگر او نيز مانند مردان شما داشت صبر و فيروزى ترا نداشت. آهن بر آهن بكوب و از خدا يارى خواه. سران اصحاب على نيز مانند اشتر گفتند.(1)