دعوت حرقوص از امام براى توبه!
على چون تصميم گرفت ابوموسى را به (دَومَة الجَندَل) روانه كند دو نفر از خوارج, يعنى زُرعة بن برج طائى و حُرقوص بن زَهَير سعدى نزد حضرت آمدند و گفتند: حكم و حكميت خاص خداست.على فرمود: حكم و حكميت از آنِ خداست.حُرقوص گفت: از گناه خويش توبه كن و از حكميت منصرف شو و ما را رويا روى دشمن ببر تا با آنان تا هنگامى كه به پيشگاه خدا مى رويم جنگ كنيم.على فرمود: من هم از شما همين را خواستم ولى شما نافرمانى كرديد; اكنون ما ميان خود و ايشان عهد نامه اى نوشتيم و شروطى نهاديم و پيمان بستيم و خداوند فرموده: به پيمانى كه با خدا بستيد وفا كنيد.(1)حُرقوص گفت: اين گناهى است كه شايسته است از آن توبه كنى.امام فرمود: اين گناه نيست ولى رأى خطا و سستى در كار است و خودم شما را از اين كار منع كردم. زُرعة گفت: اى على, اگر موضوع حكميت را رها نكنى با تو جنگ مى كنم و با اين كار به خدا تقرب مى جويم.(1)
روزى على مشغول نماز بود. (ابن كوّاء) يكى از خوارج و از قرّاء اهل عراق با صداى بلند خطاب به على اين آيه را خواند: وَلَقَد أوحِيَ إلَيكَ وإلَى الّذين مِنْ قَبْلِكَ لَئن أشرَكتَ لَيَحبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِن الخاسرينَ;(1) همانا به تو و نيز پيامبران قبل از تو وحى شد كه اگر مشرك شوى اعمالت از بين مى رود و از زيانكاران خواهى بود.ابن كوّاء با اين آيه مى خواست به على گوشزد كند كه گرچه داراى سابقه درخشان مى باشى , خداوند به پيامبر خود فرموده اگر به شرك روآورى اعمالت حبط و نابود خواهد شد. پس تو اكنون به طريق اولى با قبول حكميت, كافر شدى و اعمال گذشته ات حبط شده است.على در پاسخ, اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: فاصبِر اِنَّ وَعدَ اللهِ حَقُّ ولا§يَستخفّنّكَ الذين لا§يُوقِنُون;(1) صبر كن كه وعده خدا حق است و فراخواهد رسيد. اين مردم بى ايمان و فاقد يقين, تو را تكان ندهند و فاقد سبكسارت نكنند.(1)