دعوت حرقوص از امام براى توبه! - تاریخ ولایت در نیم قرن اول نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ولایت در نیم قرن اول - نسخه متنی

حسین ذاکر خطیر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دعوت حرقوص از امام براى توبه!

على چون تصميم گرفت ابوموسى را به (دَومَة الجَندَل) روانه كند دو نفر از خوارج, يعنى زُرعة بن برج طائى و حُرقوص بن زَهَير سعدى نزد حضرت آمدند و گفتند: حكم و حكميت خاص خداست.

على فرمود: حكم و حكميت از آنِ خداست.

حُرقوص گفت: از گناه خويش توبه كن و از حكميت منصرف شو و ما را رويا روى دشمن ببر تا با آنان تا هنگامى كه به پيشگاه خدا مى رويم جنگ كنيم.

على فرمود: من هم از شما همين را خواستم ولى شما نافرمانى كرديد; اكنون ما ميان خود و ايشان عهد نامه اى نوشتيم و شروطى نهاديم و پيمان بستيم و خداوند فرموده: به پيمانى كه با خدا بستيد وفا كنيد.(1)
حُرقوص گفت: اين گناهى است كه شايسته است از آن توبه كنى.

امام فرمود: اين گناه نيست ولى رأى خطا و سستى در كار است و خودم شما را از اين كار منع كردم. زُرعة گفت: اى على, اگر موضوع حكميت را رها نكنى با تو جنگ مى كنم و با اين كار به خدا تقرب مى جويم.(1)
روزى على مشغول نماز بود. (ابن كوّاء) يكى از خوارج و از قرّاء اهل عراق با صداى بلند خطاب به على اين آيه را خواند: وَلَقَد أوحِيَ إلَيكَ وإلَى الّذين مِنْ قَبْلِكَ لَئن أشرَكتَ لَيَحبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِن الخاسرينَ;(1) همانا به تو و نيز پيامبران قبل از تو وحى شد كه اگر مشرك شوى اعمالت از بين مى رود و از زيانكاران خواهى بود.

ابن كوّاء با اين آيه مى خواست به على گوشزد كند كه گرچه داراى سابقه درخشان مى باشى , خداوند به پيامبر خود فرموده اگر به شرك روآورى اعمالت حبط و نابود خواهد شد. پس تو اكنون به طريق اولى با قبول حكميت, كافر شدى و اعمال گذشته ات حبط شده است.

على در پاسخ, اين آيه شريفه را تلاوت فرمود: فاصبِر اِنَّ وَعدَ اللهِ حَقُّ ولا§يَستخفّنّكَ الذين لا§يُوقِنُون;(1) صبر كن كه وعده خدا حق است و فراخواهد رسيد. اين مردم بى ايمان و فاقد يقين, تو را تكان ندهند و فاقد سبكسارت نكنند.(1)

/ 163