فقه و اخلاق - فقه و اخلاق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فقه و اخلاق - نسخه متنی

سید ابراهیم حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فقه و اخلاق

سيدابراهيم حسيني

اشاره

فقه چيست؟ موضوع آن كدام است؟ چه ضرورتي دارد؟ تحولات آن در بستر زمان چگونه بوده است؟ قلمرو آن تا چه حد است و غرض از تشريع فقه چيست؟ منابع مقررات فقهي كدام است؟ اينها موضوعاتي است كه ما در بخش اول اين نوشتار بدان پرداخته، آنگاه در بخش دوم مفهوم اخلاق، موضوع و غايت و منابع آن مي‏پردازيم و رابطه طريقت با شريعت را گوشزد خواهيم كرد. در نهايت در فصل سوم به پيوندها و تمايزات فقه و اخلاق نظر مي‏افكنيم كه در قسمت اول آن به منزلت علم فقه و اخلاق در قبال يكديگر با دو نگرش منفي و مثبت و جايگاه ممتاز اين دو علم پرداخته و منشاء بي‏اعتنايي و طعن برخي افراد به فقه و فقها را خاطرنشان خواهيم ساخت. در قسمت دوم نيز با توجه به اسباب و عوامل تمايز و پيوند، يعني موضوع، متد، غايت، منابع و... به ارتباط وثيق فقه و اخلاق و البته با كاركردهاي ويژه هريك اشاره مي‏نماييم.

اول: فقه

1ـ مفهوم فقه و تفقه

واژه «فقه» و مشتقات آن، بويژه «تفقه» در قرآن كريم (20 مرتبه) و احاديث معصومين (ع) بسيار به‏كار رفته است. گو اينكه برخي از اهل لغت آن را به‏معناي فهم گرفته‏اند؛ چنانكه در مصباح آورده است: «الفقه فهم الشي‏ء»، «قالوا يا شعيب ما نفقه كثيرا ممّا تقول...» (هود 91)، «لهم قلوب لا يفقهون بها» (اعراف 179) «و ما كان المؤمنون لينفروا كافّة فلولا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا في‏الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون» (توبه 122).1 و نيز مرحوم طريحي در مجمع‏البحرين قريب به‏همين مضمون مي‏گويند: «فلانٌ لايفقه اي لايفهم.»2 ولكن به‏نظر مي‏رسد فقه به‏معني مطلق فهم نيست بلكه به‏معناي فهم عميق است به اين بيان كه اطلاعات ما درباره امور و جريانهاي جهان دوگونه است، گاهي اطلاعات ما سطحي است و گاهي از سطح ظواهر به اعماق امور و جريانها نفوذ مي‏كند و به ريشه آن پي مي‏بريم. واژه فقه در همه‏جا، همراه با تعمق و فهم عميق است.3

در قرآن و روايات مأثوره، به «تفقه» در دين امر شده است، از مجموع آنها چنين استنباط مي‏شود كه نظر اسلام اين است كه مسلمانان، اسلام را در همه شئون، اعم از اصول اعتقادات يا اخلاقيات و تربيت اسلامي يا عبادات و مقررات اجتماعي اسلام، عميقا و از روي كمال بصيرت درك كنند. ولي آنچه در ميان مسلمانان از قرن دوم هجري به بعد، مصطلح شده است، كاربرد اين واژه در «فقه‏الاحكام» يا «فقه‏الاستنباط» به‏معناي فهم دقيق و استنباط عميق مقررات عملي اسلامي از منابع و مدارك مربوطه است. اين بدان جهت است كه احكام و مقررات اسلامي درباره مسائل و جريانات، به‏طور تفصيل درباره هر واقعه و حادثه بيان نشده است و اصولاً با توجه به جهاني بودن و خاتميت اين آيين، اين كار امكان‏پذير نيست. بنابراين براي استنباط احكام حوادث و وقايع، فقيه بايد به منابع و مدارك معتبر مراجعه نمايد؛ لذا فقاهت توأم است با فهم عميق و دقيق و همه‏جانبه. چنانكه در تعريف علم فقه گفته‏اند:

«الفقه هو العلم بالأحكام الشرعية الفرعيه عن أدلّتها التفصيلية.» يعني فقه عبارت است از علم به احكام فرعي شرعي (نه مسائل اصول اعتقادي يا تربيتي بلكه احكام عملي) از روي منابع و ادله آن.

بدين‏ترتيب علم فقه از وسيع‏ترين و گسترده‏ترين علوم اسلامي و تاريخش از همه علوم ديگر اسلامي قديمي‏تر است.4

بنابراين واژه «فقه» و «تفقه» در قرآن و عمده روايات، به‏معناي بصيرت در كل دين و فهميدن تمام اصول و فروع معارف ديني است نه علم به پاره‏اي از احكام عملي (فقه مصطلح). چنانكه علامه طباطبائي در ذيل آيه «نفر»5 استدلال مي‏كنند به اينكه: «سخن خداي متعال دليل بر اين نكته است كه فرمود: «... تا بترسانند قوم و گروه خود را» زيرا اين منظور با تفقه در تمامي معارف دين به‏دست مي‏آيد.»6 اين برداشت از فقه، همه‏سويه و فراگير است كه فهم كليت دين را در بر مي‏گيرد. شيخ بهائي نيز واژه فقيه را در حديث مشهور «من حفظ علي امّتي اربعين حديثا بعثه اللّه‏ فقيها عالما»7 نه به‏معناي «فهم» و نه به‏معناي «علم به احكام شرعي فرعي» بلكه به‏معناي بصيرت در دين مي‏داند و مي‏گويد: «منظور از تفقه و فقه، بصيرت در امر دين است و فقيه در بيشتر كاربردهايش در حديث به‏همين معناست، لذا فقيه همان فرد صاحب بصيرت در دين است. اين بصيرت يا موهبتي است و اين مضمون دعاي نبي‏اكرم (ص) به حضرت علي (ع) است كه هنگام فرستادن ايشان به يمن فرمودند: «اللّهم فقّهه في‏الدين.» و يا اكتسابي است چنانكه اميرالمؤمنين (ع) به فرزندش امام حسن (ع) فرمودند: «و تفقّه في‏الدين.»8 اما بعدا در معناي رايج فعلي «علم به احكام شرعي» اختصاص يافت.»

/ 17