بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آنقدرى كه مردم را سوق مى دادند به اينكه مهذب باشند، آنقدر علم را سوق نمى دادند به علم سوق به تهذيب بيشتر از او است براى اينكه او فايده اش بيشتر است البته علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست ، لكن اينها بايد با هم باشند اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت ، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكى اش كه ناقص باشد نمى شود.(14)
محكوميت در صورت عدم اصلاح
من اكنون روزهاى آخر عمرم را مى گذرانم و دير و يا زود از ميان شما مى روم ولى آينده تاريك و روزهاى سياهى براى شما پيش بينى مى كنم اگر خود را اصلاح نكنيد، مجهز نگرديد، نظم و انضباط در امور درسى و زندگى خود حكمفرما نسازيد، در آتيه خداى نخواسته محكوم به فنا خواهيد بود.(15)
تربيت اختصاصات انسانى
در ميان همه موجوداتى كه در اين طبيعت موجود هستند انسان اختصاصاتى دارد كه ساير موجودات ندارند - انسان - يك مرتبه باطن ، يك مرتبه عقليت ، يك مرتبه بالاتر از مرتبه عقل در انسان به قوه هست ، از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم طبيعت سير بكند تا برسد به آنجايى كه وهم ماها نمى تواند برسد و همه اينها محتاج به تربيت است .(16)
عواقب عدم مهار نفس
اگر چنانچه به راه مستقيم نباشيم و مهار نكنيم معلومات خودمان را و مهار نكنيم نفس خودمان را و در اين راه مستقيم نكشيم نفس را، هر چه معلومات زيادتر بشود، از انسانيت ، انسان دورتر مى شود و مشكلتر مى شود انسان خودش را برگرداند(17).
ضرورت تربيت انسان توسط انبيا
اين موجود طاغوتى شيطانى اگر تحت سيطره انبيا نرود، تحت تعليم و تربيت انبيا نرود هيچ فرقى مابين اين فرد با آن فردى كه يك عالم را دارد مى چاپد، در روحيات نيست . در عمل هست از باب اينكه اين دستش نمى رسد، او دستش مى رسد(18).
لزوم تربيت جوانان
اول مطلب اين است كه جوان هاى ما درست بشوند، اين جوان هائى كه در آتيه بايد اين مملكت را حفظ كنند، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايد درست تربيت بشوند و اصلاح بشوند.(19)
افسار گسيختگى انسان
انسان اولش يك حيوانيست ، بدتر از حيوانات ، اگر سرخود باشد انسان ، همين طور بار بيايد، هيچ حيوانى مثل انسان نيست در اينكه در شهوت ، در درندگى ، در شيطنت ، حيوانات ديگر- محدود از- حدود شيطنتشان محدود است ، حدود شهواتشان محدود است ، حدود آن سبعيتشان . انسان چون يك موجوديست كه به حسب خلقت از همه موجودات بالاتر هست - در طرف - آن طرف ، شهوت و غضب و طرف شيطنت و اينها مى تواند تا تقريبا لامتناهى برود. حد ندارد شما مى بينيد كه اگر چنانچه انسان يك فرض كنيد كه خانه اى پيدا بكند، دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا كند، اگر يك كشورى هم پيدا بكند دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا بكند، اگر همه دنيا هم تحت سيطره اش باشد به فكر اين است كه در كره قمر هم شايد باشد، برود آنجا، در مريخ هم باشد، برود آنجا. محدود نيست ، نه شهواتش محدود است كه با يك حد خاصى بسازد، يكى ، دو تا، ده تا، صد تا، و نه و نه طمعش محدود است كه به يك كشور، دو كشور، ده كشور اكتفا كند، انبيا آمده اند محدودش كنند يعنى مهارش كنند، اين حيوان افسار گسيخته كه به هيچ حدى از حدود محدود نيست ، اگر آزاد بگذارند و اين را تربيتش نكنند افسار گسيخته است ، به طورى كه همه چيز را براى خودش مى خواهد و همه كس را فداى خودش مى خواهد، انبيا آمدند كه اين افسار گسيخته را مهارش كنند و بياورند تحت ضوابط و بعد از اينكه آن مهار شد، راه نشانش بدهند براى اينكه تربيت بشود، يك تربيتى كه برسد به آن كمالاتى كه تا آخر براى او سعادت است (20).
علت همه كشمكشها
ما اگر چنانچه خودمان را تربيت بكنيم ، مشكلاتمان همه رفع مى شود، همه مشكلات از اين است كه ما تربيت