تفسیر موضوعی امر به معروف و نهی از منکر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر موضوعی امر به معروف و نهی از منکر - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دام چنين لغزشگاه هاى خطرناك قرار نمى گيرند. آنان :

اعتقاد به جبر را به اعتقاد به مسؤ وليت انسان ، انتظار فرج ويرانگر را به انتظار فرج سازنده ، انزوا و عزلت را به حضور و فعاليت در جامعه ، انكار مسؤ وليت هاى اجتماعى را به اعتقاد مسؤ وليت هاى اجتماعى ، تبديل كرده اند.

عواقب بى اعتنايى به امر به معروف و نهى از منكر تـرك اين مسؤ وليت مهم اجتماعى عواقب سوئى در پى دارد كه فرد و جامعه از آن مصون نخواهند بود. اين عواقب را در دو زمينه فردى و اجتماعى مى توان مورد بررسى قرار داد.

پيامدهاى فردى
وارونه شدن شخصيت فرد

آثار منفى ترك اين فريضه ، در مرحله اوّل در خور تاركِ امر به معروف ظاهر مى گردد و شخصيت انسانى و ارزش هاى والاى اخلاقى را از او مى ستاند؛ به تعبير اميرمؤ منان (ع ) :

(فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفا وَلَمْ يُنْكِر مُنْكَرا قُلِبَ فَجُعِلَ اَعْلاهُ اَسْفَلَهُ وَاَسْفَلُهُ اَعْلاهُ)(219) آن كس كه (حتى ) با دل كار شايسته را نشناخت و ناشايسته را انكار نكرد، وارونه گشته و بالايش پايين ، و پايينش بالا شده است (استحاله شده و حقايق را به درستى درك نمى كند.) (قـلب ) و (واژگـونـى ) شـخـصـيـت انسان بر اثر ترك امر به معروف و نهى از منكر، نكته اى نيست كه به سادگى بتوان از آن عبور كرد.

بـسـيار شنيده ايم كه مى گويند؛ انسان بايد از لاك خودپرستى خارج شود. خارج شدن از لاك خودپرستى ، داراى مراحلى است كه اولين مرحله آن (غيردوستى ) است . كودك در دوران طفوليت ، فقط خود را مى بيند و همه چيز را براى خود مى خواهد و حتى به پدر و مادر هم به چشم وسيله و ابزارى براى خودش نگاه مى كند. سپس در دوران جوانى ، با انتخاب همسر به يك شخص ديگر نيز علاقه پيدا مى كند، يعنى از خود در مى آيد و خودش و او يكى مى شوند و همه چيز را براى ايـن (خـودِ بـزرگ تـر) مى خواهد. اين اولين مرحله اى است كه انسان از (لاك خود) خارج مى شود. بـه هـمـيـن دليـل ازدواج بـا ايـنـكـه يك امر غريزى است ، در اسلام جنبه اخلاقى دارد و در معنويت انسان تاءثير مى گذارد.

ولى اين مقدار از توسعه كه همسر و فرزند را در بر مى گيرد، كافى نيست . پس از آن براى بـرخـى (خـود قـبـيـله اى و قـومـى ) مـطـرح مـى شـود، كـه اصـول انسانى مثل گذشت ، احسان و ايثار را در محدوده قبيله و قوم محدود مى كنند. همان چيزى كه برخى از آن به (خودملّى ) تعبير مى كنند. در مرحله بالاتر روح انسان توسعه مى يابد و خود را در هـمـه انـسـان هـا سـارى و جـارى مـى بـيـنـد، خـيـانـت را بـه هـيـچ انـسـانـى روا نمى داند، و كمال را براى همه آرزو مى كند، درد ديگران را درد خود مى داند.

با چنين روحيه اى است كه به كمك ديگران مى شتابد، و در فكر نجات آنها بر مى آيد.

پـيامبران الهى مظهر چنين روح بلندى هستند، و با اين محرك قوى به خداوند نزديك مى شوند و پـس از آن در صـدد بـه حـركـت در آوردن انـسـان هـا بـه سـوى كـمـال بـر مـى آيند. در اين حالت است كه انسان (بسط شخصيت ) پيدا مى كند و جانش با جان ها يكى مى شود و همه را در بر مى گيرد و از غم انسان ها رنج مى برد؛ (لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اءَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَاعَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم ...)(220) رسولى از شما براى شما آمده كه سختى هاى شما براى او گران است ، براى نجات شما حرص مى ورزد.

تا جايى كه از غم مردم تا سرحدّ فدا شدن پيش مى رود:

(فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى اَّثَارِهِم إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ

/ 79