بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آن را محترم مى شمرد و به مقتضاى آن گردن مى نهد. و چـون مـشـاهده مى كند كه همه مردم بدون هيچ گونه تبعيضى ، قوانين را مراعات مى كنند، او نيز بـا جـان و دل سـخت ترين مقررات از جمله انجام خدمت سربازى در دور افتاده ترين مكان ها را با جان و دل مى پذيرد.ليـكـن هـمـيـن فـرد، اگـر بـبيند در جامعه كسانى هستند كه با او شرايط يكسانى دارند و در عين حال ، به دليل وابستگى به اين مقام و آن شخصيت ، با محدوديت هاى قانونى مواجه نمى شوند و بـه اصـطـلاح قـانـون را دور مـى زنـنـد، بـه عـنـوان مـثـال بـه خـدمـت سربازى نمى روند يا خدمت سربازى خود را در بهترين نقاط سپرى مى كنند و گـواهـى پـايـان خـدمـت مـى گـيـرنـد، يـا بـه رغـم سـودهاى سرشار در تجارت ، ماليات نمى پـردازند، يا با وجود تخلّفات بى شمار جريمه نمى شوند يا...، ديگر قداست قانون و نظم در چـشـمـش مـى شـكـنـد و نسبت به انجام وظايف قانونى خود نيز دلسرد و بى تفاوت مى شود. گاهى پا را از ايـن هـم فـراتـر نـهـاده مى كوشد تا با قانون شكنى و بى نظمى ، عقده ناشى از مشاهده تبعيض هاى ناروا را جبران كند و درد درون خويش را التيام بخشد.در تاريخ زندگى معصومين نمونه هاى فروانى از پايبندى آن راد مردان به عدالت و پرهيز از تبعيضات ناروا مى توان يافت . به عنوان مثال وقتى نوبت خلافت ظاهرى به امير المؤ منين (ع ) رسـيـد، بـه سـنـّت پيغمبر اكرم (ص ) رفتار كرد. اين روش حضرت موجب شد كه طلحه و زبير نـقـض بـيـعـت كـرده ، از آن بزرگوار دورى جستند و جمعى نيز به معاويه پيوستند، از همين رو، برخى از همراهان حضرت بر ايشان خرده گرفتند كه اين همه پافشارى بر رعايت عدالت موجب رنـجـش اشـراف و بزرگان قوم مى گردد و آنها را از گردت پراكنده مى سازد. بهتر است به طـور مـوقـّت مـدّتـى در برابر صاحبان نفوذ و قدرت از خود نرمش نشان دهيد و با آنها مماشات كـنـيـد تـا حـكـومـتـتـان تثبيت شود و نظام نو بنيادتان پا بگيرد. حضرت در پاسخ با قاطعيّت فرمود:(اءَتَاءْمُرُونى اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فيمَنْ وُلّيتُ عَلَيْهِ؟ وَاللّهِ لا اءَطُورُ بِه ما سَمَرَ سـَمـيـرٌ وَ ما اءَمَّ نَجْمٌ فِى السَّماءِ نَجْما وَلَوْ كانَ الْمالُ لى لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إ نّمَا الْمالُ مالُ اللّهِ)(262) آيـا مـرا وا مى داريد كه پيروزى را به ستم بر زيردستانم جستجو كنم . به خدا سوگند!مادام كـه شـب و روز مـخـتـلف انـد و ستاره اى در پى ستاره ديگر بر مى آيد، چنين كارى نخواهم كرد. اگـر ايـن امـوال ، مـال شـخـصـى مـن هـم بـود، بـه طـور مـسـاوى بـيـن مسلمانان تقسيم مى كردم و حال آنكه اين مال ، مال خداست .
فقر و تنگدستى
(فـقـير) و تهيدست به كسى گفته مى شود كه قادر به تاءمين معاش و هزينه زندگى معمولى خود نباشد.(263) انسان نيازمندى هايى دارد كه گاهى عدم تاءمين آنها هستى او را به مخاطره مى اندازد و بنيان خانواده اش را مى لرزاند، انسان ، گاه با مشكلاتى مواجه مى شود كه جـز بـا تـمـكّن مالى نمى تواند بر آن مشكلات فائق آيد و آنها را از سر راه خويش بردارد، يا حداقل خودش چنين مى پندارد.وانـگـهـى ظـرفـيـت و طـاقـت افـراد در بـرخـورد بـا مـشـكـلات زنـدگـى مـتـفـاوت اسـت و مـيـزان تـحـمـّل سـخـتـى هـا در هـمه افراد يكسان نيست . گو اينكه ممكن است افرادى پيدا شوند كه به دليـل داشتن ايمانى راسخ ، طاقتى بسيار و اراده اى نيرومند با هر مشكلى دست و پنجه نرم كنند و در هـيـچ