نگاهي به نحوه شكل گيري ، سير تحوّلات و وضعيت فعلي تمدّن غرب - جامعه ایده آل اسلامی و مبانی تمدن غرب نسخه متنی

نگاهي به نحوه شكل گيري ، سير تحوّلات
و
وضعيت فعلي تمدّن غرب

مقدمه

اكنون چهار قرن از ظهور تمدن جديد در مغرب زمين مي گذرد. تمدن غرب درا ين مدت تمام هويت خويش را آشكار ساخته و در تمام حوزه هاي فلسفي ، علمي ، ادبي و... تجلي كرده و در همه اين زمينه ها به تفصيل سخن گفته است.

و مي رود تا ديگر تمدنهاي عالم را در كام خود ببلعد. تمدن غرب ـ كه امروز فراگيرترين تمدن بشري است ـ هيچ جايي از كره خاكي ما را از تأثير خود در امان نگذاشته و اصلي ترين و ريشه دارترين فرهنگها و تمدنها را نيز به مبارزه طلبيده است.

اكنون علم رايج درمدرسه ها ودانشگاههاي شرق وغرب عالم، علم غربي است وعالمانِ دانش غربي هستند كه زندگي مردم جهان را اداره مي كنند.

البته ادعا نمي كنيم كه اين تمدن همه عالم را تماماً مسخر خويش ساخته و ديگر سخن گفتن از تمدنهاي ديگر پوچ و بي معناست. هرگز چنين نيست; اما اين نكته را بايد بپذيريم كه فرهنگ و تمدن غربي سايه شوم خود را در اقصي نقاط گيتي گسترده و طبل بدآهنگش گوش مردم جهان را پر كرده است.

با همه اينها و در عين عظمت و اقتداري كه تمدن جديد از خود به نمايش مي گذارد، بيش از هر زمان ديگري به نقطه انحطاط و فروپاشي خود نزديك شده است. اگر تا ديروز آرزوي آفرينش بهشت زمين و رسيدن به حيات جاودانه در زمين مايه حركت اين تمدن مي شد، امروز با آشكار شدن پوچي آن آرزوها و بروز تبعات سوء گريز از معنويت منبع حركت آفرين اين تمدن رو به نابودي نهاده و اين تمدن اكنون رو به افول نهاده است.

فروپاشي نظام خانواده، بروز مشكلات اجتماعي ، سياسي ، بروز بحرانهاي زيست محيطي ، فقر و تبعيض، سيطره ظالمانه رسانه ها و... تنها گوشه اي از بحراني است كه دامنگير تمدن جديد شده است. و هر جا كه از اين تمدن بيشتر تأثير پذيرفته، به همان نسبت به تبعات سوء آن نيز گرفتار شده است.

اگر انقلاب اسلامي به پيروزي نمي رسيد و عَلَم هدايت دين در اين نقطه از جهان بر افراشته نمي شد، شايد كشور ما هم راهي جز تسليم ذليلانه در برابر سيطره تمدن جديد نداشت. اما تقدير خدا بر اين بود كه در عصر نظم نوين جهاني ، انفجار اطلاعات و حكومت بي چون و چراي سازمانهاي جاسوسي و سلطه قهارانه كمپاني هاي استعمارگر، دست خدا از آستين مردي الهي ، از سلاله رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)بيرون آيد و سرنوشت ديگري را براي كشور ما و ديگر كشورهاي اسلامي و حتي غير اسلامي رقم زند.

اهميت حركت انقلابي امام خميني (ره) آنگاه روشن خواهد شد كه ما بدرستي خلأ فكري دوران خود را درك كنيمـ انقلاب اسلامي در زماني به پيروزي رسيد كه تمدن حاكم بر جهان، تمدن غرب بود. و در عين سلطه ظاهري ، ديگر حرفي براي گفتن نداشت. در چنين دوره اي بود كه انقلابي با الهام از عاشوراي حسيني و با شعار اقامه حكومتي بر اساس اسلام به پيروزي رسيد و راه جديدي را فرا روي بشريت تشنه سعادت گشود.

اگر انقلاب اسلامي ما خود را تنها در چهارچوب تغييرات سياسي اجتماعي محدود مي كرد هرگز با اين همه دشمني و عداوت از سوي استكبار جهاني مواجه نمي شد. دليل اصلي اين مخالفتها در تضاد اساسي و ريشه اي انقلاب اسلامي با مباني و اصول تمدن غرب است.

انقلاب اسلامي ما اكنون راه دشواري را پيش روي خود دارد. از يك سو توانسته است با تبر ابراهيمي خويش پايه هاي سلطه سياسي تمدن جديد را شكسته و خود را از چنگال دست نشاندگان سياسي غرب رها سازد و