الف ) آيا خوردن شير حيوان يا شير زن در فرض عدم مباشرت - اندیشه سیاسی در اسلام معاصر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اندیشه سیاسی در اسلام معاصر - نسخه متنی

مصطفی اسکندری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بسم الله الرحمن الرحيم

خلاصه درس گذشته و اين جلسه:

در اين جلسه ابتدا استدراكى نسبت به بحث خوردن شير حيوان يا شيرى كه بدون مباشرت توليد شده خواهيم داشت. در ادامه به بررسى اقوال فقهاء و نيز روايات وارده در مورد مسأله خوردن شير حاصل در زمان حمل و قبل از ولادت (لبن درّ) مى پردازيم و در نهايت، مسأله خوردن شير ولد زنا و اقوال موجود در اين مسأله را مطرح مى كنيم.

الف ) آيا خوردن شير حيوان يا شير زن در فرض عدم مباشرت

باعث نشر حرمت مى شود؟ از نظر روايات و اتفاق علماى اماميه جاى شكى نيست كه در اينگونه موارد نشر حرمت نمى شود. البته در كتب عامّه و همچنين كتابهاى شيخ و علامه رحمه الله از بعض السلف نقل شده كه خوردن شير حيوان را موجب نشر حرمت دانسته است و احتمالاً مقصود از بعض السلف بخارى است كه امام اعظم اهل سنّت در حديث مى باشد. (1)

ب) آيا شير خوردن در حال حمل براى نشر حرمت كافى است يا شير خوردن بعد از ولادت معتبر است؟

1) بررسى اقوال مسأله:

در مورد اين مسأله كه اگر در زمان حمل در سينه زن شير توليد شده آيا خوردن اين شير موجب نشر حرمت مى شود يا نه؟ مشهور بين اماميه اين است كه ولادت معتبر است و ظاهراً تا زمان محقق، كسى فتوى به كفايت حمل نداده است. البته بعد از محقق، بعضى مثل علاّمه يا فتواى صريح دادند يا تمايل پيدا كردند به اين نظر. همچنين علامّه از بعض الفقهاء آن را نقل مى كند كه يا مقصود ايشان از بعض الفقهاء محقق است و يا اينكه مقصود شيخ طوسى است، چون در يك جايى از مبسوط شيخ نيز، اين مطلب نقل گرديده است. ولى با مراجعه به خود مبسوط براى شخص اطمينان حاصل مى شود كه شيخ هم ولادت را معتبر مى داند، فقط يك عبارت غلط انداز در مبسوط هست كه با ملاحظه عبارات ديگر اشكال بر طرف مى شود. آن عبارت چنين است: «قد ذكرنا انّ من وطئ وطئاً يلحق به النّسب فى نكاح صحيح او فاسد او وطى شبهة او بملك يمين فاحبلها و نزل لها لبنٌ فارضعت به مولوداً العدد الذى يحرّم فانّ المرضع (2) ولدها معاً من رضاعه» از اين عبارت استفاده شده كه مرحوم شيخ احبال و حمل را كافى مى داند ولى با ملاحظه عبارتهاى قبل و بعد معلوم مى شود مقصود ايشان اين است. مثلاً قبل از عبارتى كه نقل شد، چنين مى گويد: «اللبن الذى ينزل عن الاحبال لا حرمة له و انّما الحرمه ما ينزل عن الولادة» شاهد ديگر اينكه در مورد شير خوردن از سينه خنثى كه زن يا مرد بودنش معلوم نيست، ايشان ولادت را نشانه قطعى زن بودن به حساب آورده و مى گويد: « و عندى انّ هذا محالٌ لانّ اللبن لا يكون له حرمة الاّ ما كان عن ولادة و اذا ولدت كانت امراةً قطعاً» البته اينكه آيا از نظر صغروى اين مطلب تمام است يا نه، بحث ديگرى است. در ابتداى عبارت اول هم كه با تعبير «قد ذكرنا» به بحثهاى قبلى ارجاع داده، ناظر به عبارتى در اول كتاب الرضاع است كه در آنجا نيز چنين مى گويد: «متى وطئ امرأة وطئاً يلحق به النسب بنكاح صحيح او فاسد او وطئ شبهه او ملك يمين فلحق الولد بينهما و هو ابنهما معاً.». پس معلوم مى شود در آن عبارت لاحق هم مقصود ايشان از «فأحبلها» احبال است از آن حيث كه مقدمه ولادت مى باشد، چون در عبارت سابق تصريح كرده كه بچه بايد به دنيا آمده باشد. بنا بر اين قبل از محقق حلّى هيچ مخالفى در مسأله پيدا نكرديم. تنها كسانى كه حمل را براى نشر حرمت كافى دانسته اند عبارتند از محقّق حلّى ، علاّمه حلّى در قواعد كه عبارتش صريح در مطلب است و همچنين در ارشاد و تلخيص المرام به لحاظ اينكه ولادت را به عنوان يكى از شرايط ذكر نكرده، عبارت اشعار به كفايت حمل دارد، ابن فهد در مهذّب البارع و شهيد ثانى در روضه و مسالك و حاشيه ارشاد به اين مطلب قائل شده اند. همچنين سبزوارى در كفايه مى گويد: حكم به كفايت حمل بعيد نيست و فيض در مفاتيح اظهار ترديد كرده و دو وجه در مسأله ذكر نموده است. اما غير از اين عدّه، بقيه فقها ولادت را معتبر دانسته اند. خود علامه در تحرير صريحاً فتواى داده و در تذكره تمايل پيدا كرده به اعتبار ولادت. عبارات قدماء تقريباً كالنص است. در مقنعه «لبن ولدك» تعبير مى كند، ابوالصلاح در كافى «لبن الولادة» و شيخ در نهايه «لبن المرضعه» تعبير مى كند و واضح است كه مرضعه در مقابل حامل است يعنى زنى كه بچه دارد و به او شير مى دهد. قاضى ابن برّاج در جواهر «لبن الولاده» تعبير كرده و در مهذّب مى گويد: معتبر است كه لبن درّ نباشد و معلوم است كه شير قبل از ولادت بچه، مصداق لبن درّ است. ابن زهره در غنيه هم مى گويد: «لبن ولادت» معتبر است نه لبن درّ، به اجماع طائفه و همينطور در خلاف و در سرائر هم مى گويد: «لبن ولادت» در نزهه هم «لبن الفحل» را معتبر دانسته، در مقابل لبن درّ. در اصباح «لبن المرضعه» و يحيى بن سعيد در جامع هم «لبن مرضعه» تعبير كرده است. در بين متأخرين هم محقق ثانى در جامع المقاصد و صاحب مدارك در نهاية المرام ولادت را معتبر دانسته اند. صاحب وسائل نيز از ظاهر عنوانى كه براى باب قرار داده اين مطلب استفاده مى شود. كاشف اللثام هم متمايل شده به اعتبار ولادت و در حدائق و رياض و مستند و جواهر نيز همين قول مشهور را اختيار كرده اند. بنا بر اين، گذشته از دعوى اجماع بر اعتبار ولادت، اين قول از شهرت بسيار قوى برخوردار است.

2) بررسى روايات مسأله:

صاحب حدائق براى اثبات اعتبار ولادت به چهار روايت نيز استدلال كرده است كه بعضى از آنها صحيح السند است. روايت اول: صحيحه بريد العجلى (3): «كل امرأةٍ اوضعت من لبن فحلها ولد امرأةٍ اخرى من جارية او غلام فذلك الرضاع الذى قال رسول الله صلى الله عليه وآله يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب» البته استدلال به اين روايت تمام نيست، چون در روايت لبن المولود يا مثل آن تعبير نشده، بلكه لبن الفحل تعبير شده و لبن الفحل يعنى شيرى كه به واسطه مباشرت فحل ايجاد شده است و اين ملازمه ندارد با اينكه بچه هم به دنيا آمده باشد. روايت دوم: روايت يونس بن يعقوب «عن امرأةٍ درّ لبنها لغير ولادةٍ فأرضعت جاريه و غلاماً بذلك اللّبن هل يحرم بذلك اللبن ما يحرم من الرضاع؟ قال: لا» اشكالى در دلالت اين روايت نيست، چون معيار را ولادت بچه قرار داده است و درّ لبن بدون ولادت را معتبر ندانسته است و واضح است كه درّ لبن در زمان حمل، مصداق درّ لبن من غير ولادة است چون كلمه ولادت و مشتقات آن به حسب اطلاقات اختصاص به مواردى دارد كه زايمان صورت گرفته و بچه به دنيا آمده باشد. روايت سوم: روايت عبداللَّه بن سنان (4) «قال سألت اباعبداللَّه عليه السلام عن لبن الفحل فقال: هو ما ارضعت امرأتك من لبنك و لبن ولدك ولد امرأة اخرى فهو حرامٌ» در اين روايت هم لبن ولدك تعبير شده كه دلالت بر اعتبار ولادت دارد، با توجه به اينكه سؤال از ملاك و معيار لبن الفحل بوده و در بين عامّه هم اين مطلب مطرح بوده كه حكم دائر مدار لبن الفحل است، حضرت هم در تفسير لبن الفحل ولادت را معتبر كرده است. صاحب حدائق رحمه الله يك نكته خوبى در توضيح اين استدلال دارد. ايشان مى گويد: حكمت اينكه خداوند لبن را ايجاد كرده اين است كه بعد از ولادت بچه غذاى او باشد چون قبل از ولادت، بچه نيازى به لبن ندارد و از حيض تغذيه مى شود. لذا تعبير لبن الولد يا لبن الولادة به معناى لبنى است كه خداوند پس از تولد براى تغذيه او قرار داده است و در مورد لبنى كه در هنگام حمل توليد شده و بچه نيازى به آن ندارد چنين تعابيرى مناسب نيست و خلاف ظاهر است.

ج) آيا خوردن از شير ولد زنا باعث نشر حرمت مى شود؟

عدّه زيادى در اين مسأله دعواى اجماع كرده اند كه شير بايد منشأ حلال داشته باشد و اگر بچه اى شير ولد زنا را بخورد نشر حرمت نمى شود. در مقابل اين دعواهاى اجماع، ما به قائل صريحى كه به طور كلّى بخواهد مخالفت كند برنخورديم. البته فاضل مقداد در تنقيح به بعضى نسبت داده كه لبن زنا را هم موجب نشر حرمت دانسته اند كه اين نسبت ناتمام است، ايشان پس از بيان قول مشهور مى گويد: «خالف ابن الجنيد فى ذلك والشيخ فى المبسوط ايضاً حيث لم يعتبر النكاح الشرعى و حرّما بلبن الزناو اختاره العلاّمه فى المختلف و ليس بشى ءٍ» ما كه مراجعه كرديم مشخص شده كه ايشان نسبت به شيخ و علاّمه به طور كامل و نسبت به ابن جنيد فى الجمله اشتباه كرده است. شيخ در هيچ جاى مبسوط چنين مطلبى در مورد لبن زنا نگفته است و بلكه تصريح به خلاف آن كرده است. تعبير شيخ در مبسوط اين است: «اذا اتت بولدٍ من زنا فارضعت بلبنه مولوداً لقومٍ لم يكن الزّانى اباً له» از اهل سنّت نقل مى كند كه در چنين فرضى زانى پدر رضاعى طفل نمى شود اما زانيه كه به او شير داده، مادر رضاعى مى شود. بعد مى فرمايد: «ويقتضى مذهبنا انّها لا تصير امّه لانّ نسبه عندنا لا يفوت شرعاً من جهتها ولا ترثه بها» و عبارتهاى ديگرى نيز دارد كه البته اين عبارت از بقيه صريح تر است كه نه پدر، پدر رضاعى مى شود و نه مادر، مادر رضاعى مى شود. علامه در مختلف هم پس از نقل سخن ابن جنيد و نقل سخن شيخ و نيز سخن ابن ادريس راجع به وطى به شبهه، مى گويد: «قول الشيخ هو الاصحّ» و كلام ايشان هيچ اشعارى به مخالفت با نظر مشهور ندارد. اما ابن جنيد، او در مسأله تفصيل داده و مى گويد: نشر حرمت نسبت به مرضعه و اقارب او ثابت است كما يقوله العامّه اما نسبت به زانى نشر حرمت نمى شود هر چند احتياط استحبابى اين است كه در اين طرف نيز اجتناب كنند. عبارتى كه علامه در مختلف از وى نقل كرده چنين است: «قال ابن الجنيد و لو ارضعت بلبن حمل من زنا حرمت و اهلها على المرتضع و كان تجنّبه اهل الزانى احوط و اولى » اين هم تفصيلى كه ابن جنيد داده است و علامه هيچ موافقتى با آن نكرده بلكه نظر شيخ رحمه الله را صحيح دانسته و گفتيم شيخ هم قائل به نظر مشهور است. البته علامه در تذكرة عبارتى دارد كه در جلسه آينده آن را بررسى مى كنيم. « والسلام »


1) - مطلبى كه از حاج شيخ عباس قمى رحمه الله نقل كرديم اينطور تصحيح مى كنيم كه ايشان در هدية الاحباب مى گويد: «يك سالى كه از حاجى نورى استفاده مى كرديم با ايشان به كوفه رفته بوديم و در آنجا صبحها شير گاو مى خورديم. حاجى نورى به من فرمود: طبق فتواى بخارى من و تو برادر رضاعى همديگر هستيم چون بخارى طبق آنچه از وى مشهور است خوردن شير بز، شير گاو، شير خر و مانند اينها را موجب نشر حرمت مى داند» كه ما اشتباهاً اين مطلب را به ابوحنيفه نسبت داديم. 2) - ظاهراً «المرتضع» صحيح است. استاد مدظله 3) - باب چهارم در جامع الاحاديث، ح 1 ( 1284) 4) - روايت 1361 در جامع الاحاديث

/ 647