زن و قصاص
محمد حسين واثقيراد
كساني(1) بدون توجه به تفاوتهاي طبيعي و اجتماعي زن و مرد كه به تفاوتهائي در برخي احكام انجاميده، ادّعا كردهاند كه اين موارد از احكام، خاستگاه ديگري بجز آنچه فقهاء از منابع، استنباط كردهاند، دارد و پرسيدهاند كه آيا قوانين و مقررات اسلام، فراسوي زمان و مكان نزول است؟ و آيا اسلام واقعي، تبيين شده است؟ آيا ميان انديشهها و گزارههاي ديني، با انديشه و تفكر و مقررات رايج هرزمان، تسالم و تعامل وجود دارد؟ آيا از اصل انطباق كامل دين باقوانين رايج جهاني، بايد پيروي كرد و در هرزمان و در هر مورد كه اين انطباق، وجود نداشته باشد، بايد دين و گزارههاي آن را كنار گذاشت؟ شماري از آنانكه از خارج دين و بدون پذيرش اصول آن، به دين مينگرند همين پرسشها را عين پاسخ دانستهاند ليكن داوري خردمندانه و منطقي در اين موضوع، مستلزم شناخت كافي از مباني و فروع اسلام است.
بايد به مجموعه قرآن، حديث، تفسير، سيره، تاريخ و فقه نگريست و در نهايت، گفتگوي علمي در فروع دين را به گفتگو در اصول فكري ارجاع داد براي فهم اين موضوع كه خاستگاه قوانين و مقررات فردي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، كيفري و مدني اسلام چه بوده است، شناخت مباني و فروع اسلام از يك سوي و شناخت هويت انساني انسان و نيازمنديها و ارزشهاي او از سوي ديگر، ضروي به نظر ميرسد.
اگر كسي، فلسفه و مباني ديني را پذيرفت، به پرسشهاي فوق، پاسخي و درغير اينصورت، پاسخ ديگري خواهد داد. اگر در دينشناسي و انسانشناسي، توافق جدّي صورت نگيرد، بحث درپارهاي از موارد جزئي، جدال بيحاصل خواهد بود. ترديدي نيست كه تفاوتهايي، در ساختار طبيعي خلقت زن مرد وجود دارد، و همين تفاوت، خود بالضّرورة موجب متفاوت بودن وظايف طبيعي و تكاليف و مزاياي اجتماعي ميگردد.
بايد ديد كه آيا در نگرش اسلامي، بين زن و مرد از لحاظ ارزش انساني، تفاوت وجود دارد؟ و آيا احكام و مقررات متفاوت موضوعه، به تمايز و تفاوت ارزشي زن و مرد، برميگردند؟ يا صرفا ناظر و مربوط به تفاوت طبيعي موجود بين زن و مرد هستند؟ و كدام احكام و مقررات متفاوت، نشان دايمي بودن است؟ و كدامها براساس اوضاع و احوال خاص زمان و مكان صادر شده و طبع آنها منافاتي با تغيير ندارد؟
پيش از آنكه به توجيه و تفسير احكام متفاوت پرداخته شود، بايد به انسان شناختي در گستره ديني پرداخت كه هويت و ارزش و شخصيت او در چه چيز نهفته است. ارزش و شخصيت انسان در فلسفه مادي به ساختارهاي مادي انسان و فرايندهاي آن نهفته و قوانين موضوعه براساس همين مبنا، نهاده شدهاند. امّا انسان در نگرش اسلامي، هويت الهي و فرامادي دارد، ساختار وجودي انسان امور معنوي و ارزش شخصيت او در تعالي فكري و اخلاقي است. انسان در اين نگرش، پديده جاودانه و هميشگي ميباشد. تمام و يا بيشتر قوانين و مقررات براساس همين نگرش وضع شدهاند. هويت و ارزشهاي انساني، در بستر سبز آيات و روايات به شكل گسترده و مستدل بيان شده است. اين سخن به آن معنا نيست كه وابستگيهاي دنيوي و يا به تعبير ديگر، بعد مادي او در نظام حقوقي ناديده گرفته شده است، بلكه شماري از قوانين به همين ويژگي دنيوي اختصاص يافته است. چون احكام «توسلي» كه فلسفه و خاستگاه آنها، ايجاد نظم اجتماعي و يا استمرار حيات دنيوي است، ليكن اين احكام اگر با امور معنوي ارتباط پيدا نكنند تاثيري در تكامل شخصيت معنوي انسان نخواهد داشت. ازلحاظ ارزشي و ساختار شخصيتي، ميان زنان و مردان هيچگونه تفاوتي وجود ندارد و احكام و مقررات متفاوت موضوعه، به تمايز و تفاوت ارزشي زن و مرد برنميگردد. زنان و اعمال عبادي و معنوي آنها و تلاشهايي كه ساختار شخصيتي آنان را تعالي ميبخشند، در ترازوي ارزشيابي، هيچگونه كاستي ندارد. آيات قرآني چون: «انّ اكرمكم عنداللّه اتقيكم و...» به صراحت و روشني اين موضوع را بيان كردهاند و هيچ حكمي بدون فلسفه و دليل وضع نشده است. و نيز اينكه احكام و مقررات متفاوت، دايمي هستند يا موردي و مقطعي؟ مربوط به تاثير حكم در شخصيت انساني و نوع آن تاثير در زن و مرد ميباشد.