بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
ب: حق جامعه: روشن است كه اگر قاتل مجازات نشود و ترسي وجود نداشته باشد، امنيتي در جامعه وجود نخواهد داشت و هر كسي با اندك دشمني و يا انگيزههاي ديگر، فرد و يا افراد ديگري را خواهند كشت. امنيت جامعه ايجاب ميكند فردي كه انگيزه تجاوز به حقوق جامعه را دارد، بايد مجازات شود.اصلتشريع قصاص براي همين منظور صورت گرفته است. مخاطب آيات نيز جامعه ميباشند:يا ايّها الّذين آمنوا كتب عليكم القصاص ... و لكم في القصاص حياة يا اولي الالباب.(6)گفتيم كه در اصل تشريع قصاص تفاوتي ميان زنان و مردان گذاشته نشده است و با وضع اين قانون، امنيت در جامعه پديد ميآيد.ج: خاستگاه و حق عاطفي: درپي كشته شدن يك فرد، كينه و دشمني در دل بستگان او نسبت به قاتل پديد ميآيد. كه ممكن است چه بسا قتلهاي ديگري در پي داشته باشد. چنانكه در پويه تاريخ مبناي جنگهاي قبيلهاي و طولاني گرديده بود.خدواند اختيار و اجراي جكم قصاص را در مرحله نخست به اولياي مقتول سپرده است.مَنُ قُتِلَ مَظُلوُما فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيَّهَ سُلْطَانا.(7)در دو صورت، اين مسئوليت بر عهده حاكم اسلامي سپرده شده است. نخست آنكه قاتل، روحيه انسان كشي داشته و قتلهاي متعددي مرتكب شده باشد و دوم آنكه مقتول، بازماندگاني نداشته باشد.واگذاري حكم قصاص به اولياي مقتول، دشمني آنها را با قاتل، در حدّ قصاص او و يا تبديل به ديه، محدود ميسازد و آرامشي در دل آنان پديد ميآيد و موضوع اختلاف، خاتمه مييابد.در واقع، اجراي حكم قصاص، از حقوق يا بازماندگان مقتول به حساب ميآيد و از حقوق مقتول نيست كه بگوييم شخصيت او چگونه ارزيابي شده است. تفاوتي نيست كه مقتول، و بازماندگان او مرد باشند و يا زن. مقتول هيچ گونه تصرف و اختياري در دنيا نسبت به قاتل خود ندارد. اولياي مقتول، شخصيت و ارزش او را با قاتل و جان او مورد معامله قرار نميدهند. قصاص قاتل از سوي اولياي مقتول، حق مقتول را در قيامت سلب نميكند. پس تسلط بر جان قاتل، از حقوق اولياي مقتول است نه خود مقتول، كه بگوييم اين حق از مقتول به بازمدندگانش به ارث رسيده است. ليكن حقي است كه از ناحيه كشته شدن او ايجاد ميگردد و نميتواند از حقوق او پس از كشته شدن باشد زيرا كه قبل از كشته شدن، چنان حقّي در كار نبود و بعد از كشته شدن، حقّ و امكان تصرف در امور دنيوي را ندارد.اين حقوق اولياي مقتول، قابل تبديل به يكي از دو گزاره ذيل است:1 ـ عفو: آنها ميتوانند از اين حق خود بگذرند و قاتل را ببخشند. امّا اين بخشش نيز مسئوليت قاتل را در قيامت نسبت به مقتول از بين نميبرد.2 ـ تبديل به ديه و يا مبلغي كه توافق كننده: اينك در تحليل فتوي به ضرورت پرداخت نصف ديه در صورت قصاص مرد قاتل، ميتوان گفت: حكم معنوي، خاستگاه معنوي و حكم اقتصادي، خاستگاه اقتصادي دارد. حكم پرداخت ديه به بازماندگان قاتلي كه به جرم كشتن زني اعدام شده است، از حقوق اولياي قاتل به حساب ميآيد كه پس از اعدام او پديد امده است. در اينجا تنها جايگاه اقتصادي و توليدي قاتل و مقتول در نظر گرفته شده است و ارزش انساني آنها به هيچ وجه مورد معامله قرار نگرفته است.