ارزش سنت و جذبه عدالت در توارث همسران - ارزش سنت و جذبه عدالت در توارث همسران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارزش سنت و جذبه عدالت در توارث همسران - نسخه متنی

امیرناصر کاتوزیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ارزش سنت و جذبه عدالت در توارث همسران

ناصر كاتوزيان

مقدمه

قانون مدنى ميراثى از حقوق كهن است و به دليل ريشه قديمى خود، بر مفهوم «خانواده‏گسترده‏» تكيه دارد; خانواده‏اى كه نسلهاى پياپى در آن پيوند و ارتباط دارند و ستون نسلها و حاشيه و اطراف آن از هم ارث مى‏برند. اين گروه اجتماعى از ديرباز نقشى مهم در اقتصاد و سياست و همبستگى قومى و ملى داشته است. در درون گروه نيز، همه به خاندان و تبار خويش افتخار مى‏كنند; خود را موظف به حفظ قدرت و شوكت آن مى‏دانند; به اطاعت از بزرگ خاندان مباهات مى‏كنند و در يك گورستان مى‏آرامند تا نشان پيوند ابدى آنان باشد. در اين گروه، ارث بردن اعضا از يكديگر طبيعى است: هم با علاقه و ميل متوفى تناسب دارد و هم ضامن بقاى ثروت خانواده در درون آن مى‏شود

ولى امروز خانواده به سوى تركيبى از زن و شوهر و فرزندان پيش مى‏رود و علاقه‏هاى پيشين قومى رو به سستى نهاده است: به عنوان مثال، توارث ميان نواده‏هاى عمو و خاله نه مبتنى بر محبت و علاقه و خواست مفروض متوفى است و نه به تحكيم مبانى خانواده كمك مى‏كند. اين خويشان، بويژه در شهرهاى بزرگ و كشورهايى كه مهاجرت در آن شايع است، گاه يكديگر را نمى‏شناسند و هيچ علاقه و ارتباطى با هم ندارند. در نتيجه، حكمتى كه موجب توارث شده است تغيير يافته يا رو به دگرگونى است و تنها نشانه‏هايى از رسوم كهن (مانند احترام به پدر و مادر) در آن ديده مى‏شود.

از سوى ديگر، همبستگى ميان زن و شوهر نيز چهره ديگرى يافته است: در اخلاق كنونى، زن بيگانه‏اى نيست كه به حكم ضرورت به خانواده شوهر پيوند خورده باشد تا مرگ شوهر بتواند او را از ستون اصلى جدا سازد و به خاندان پدرى بازگرداند. اين بيگانه، بويژه اگر فرزندى را هم در دامان خود پرورده باشد، مركز عاطفى خانواده نوپا و يار و همدل و معاون متوفى است; و پس از مرگ شوهر، بازمانده كانون پيشين و نگاهبان خانواده صدمه‏ديده و نام متوفى و حامى فرزندان آن است. پس سزاوار نمى‏نمايد كه گاه از ميراث خود محروم بماند يا اندكى سهم برد و ثبات خانواده‏اى كه او يكى از پايه‏گذاران اصلى آن بوده است‏به عموزاده‏اى داده شود كه ساليان دراز از فرهنگ و تبار خويش گريخته و تنها نامى از متوفى در خاطره‏اش مانده است.

با وجود اين، شتاب تحول حقوق، بويژه در موردى كه احكام آن از سنتهاى پاگرفته يا موازين مذهبى الهام گرفته باشد، به مراتب كندتر از دگرگونيهاى اجتماعى و پيشرفتهاى صنعتى است و تجربه نشان مى‏دهد كه قواعد حقوقى، برحسب بيعت‏خود، ميل به سكون و ثبات دارد و به كندى حركت مى‏كند. حقوقدان نيز در انديشه‏هاى خود محافظه‏كار است و به دشوارى دل از سنتها و ارزشهاى تاريخى مى‏كند. دليل اين كندى، بى‏مبالاتى يا ترجيح وضع انفعالى در امور اجتماعى نيست; دليل آن، ارزشى است كه حقوقدان براى ثبات روابط حقوقى و حفظ حرمت‏سنتها و عادتها قائل است. در نظام حقوقى، ارزش همگامى با مصلحت و نيازهاى اجتماعى و ارزش سنتها، به عنوان ستون تمدن قومى، دو عامل نيرومند محرك است و ضرورت و تعادل اين دو نيرو است كه از شتاب تحول مى‏كاهد. (1) به همين جهت است كه در حقوق بيشتر كشورهايى كه تمدن قديمى دارند، در بخشهاى ارث و خانواده، قواعدى به چشم مى‏خورد كه به رسوم و عادتهاى ملى و سنتهاى مذهبى، بيش از مصلحت و منطق تكيه دارد.

/ 16