امام، احياگر فرهنگ اهلبيت عليهمالسلام
جواد محدّثي امامان معصوم، در عرصه مجادلات كلامي و مباحثات ديني، پيوسته بر اصل «امامت» تأكيد داشتند و بر «غاصبانه» بودن تصدّي ديگران اشاره ميكردند و از حسينبن علي عليهالسلام در كربلا گرفته، تاعليبن موسي الرضا عليهالسلام در خراسان، به وضوح ميفرمودند كه اين «امر» و خلافت و رهبري از آن ماست كه ديگران ربودهاند و ما «احق» و شايستهتر و سزاوارتريم.وارث خطّ ائمه عليهمالسلام
خطّ عترت پيامبر و فرهنگ اهلبيت عصمت، نابترين و بيپيرايهترين جرياني است كه ما را به تعاليم اسلام و سنّت نبوي رهنمون ميگردد.در طول تاريخ، از سوي اهلبيت، تلاش مستمر بوده تا جريان زلال مكتب و اتصال بيوقفه دين به رسول اللّه، محفوظ بماند. از سوي مخالفان اسلام و بدخواهان و كينه توزان اهلبيت پيامبر نيز، تلاش و توطئه پيوستهاي جاري بوده، تا اگر بتوانند، دين را بزدايند و اگر نتوانند، سرچشمه را بيالايند، تا در اقصي نقاط جهان و در امتداد تاريخ، جريان ناسالمي در بسترهاي فكري و فرهنگي مكتب نبوي، وجود داشته باشد.در عصر حاضر، ضرورت تأكيد و شديد بر حفظ مرام و خطّ اهلبيت، بيش از هر زمان، احساس ميشود. عليرغم تحرّكاتِ شيعه ستيزانه دهههاي اخير، گامهاي مثبت و بلندي هم از سوي «مرزبانان حماسه جاويد» و مدافعان جوهره ولايت برداشته شده است.امام راحل قدسسره يكي از چهرههاي موفق اين عرصه فرهنگي است و «انقلاب اسلامي» كه يادگار آن قائد عظيم الشأن است، در راستاي همان خط و فرهنگ به وجود آمد كه از «بعثت» و «غدير» و «عاشورا» سرچشمه ميگرفت.امامان معصوم، در عرصه مجادلات كلامي و مباحثات ديني، پيوسته بر اصل «امامت» تأكيد داشتند و بر «غاصبانه» بودن تصدّي ديگران اشاره ميكردند و از حسينبن علي عليهالسلام در كربلا گرفته، تاعليبن موسي الرضا عليهالسلام در خراسان، به وضوح ميفرمودند كه اين «امر» و خلافت و رهبري از آن ماست كه ديگران ربودهاند و ما «احق» و شايستهتر و سزاوارتريم.تامام امت، با طرح «حكومت اسلامي» و «ولايتفقيه»، پيگير همان خطّي بود كه در عصر حضور، به خلافت ائمه منتهي ميشد و در عصر غيبت، به حكومت فقيهانِ دين شناس ومتّقي و آگاه ميانجاميد.انقلاب اسلامي، ثمره همان مجاهدات ديرپا و مكتبي بود كه امام در اين عصر، با تأكيد بيشتر و وضوح و روشنيِ افزونتري خواستار چرخش نظام جامعه بر «مدار» آن شد و آن قدر گفت و پاي فشرد، تا «جمهوري اسلامي» را از مرحله حرف وتئوري و ايده، به ظهور و عينيّت و حاكميّت رساند.جلوههاي احياگري
در عصر امامان معصوم عليهمالسلام ، پافشاري بسيار بر احياي عاشورا و بهرهگيري از اهرمِ نيرومند و فراگير و اثرگذار «مدايح و مراثي» بود. در واقع، همه حرفها و پيامهاي امامان در «حماسه كربلا» نهفته بود. آن شور ماندگار و خشم روزگار، هم تبياني بر مفاهيم فكري و تعاليم اجتماعي و سياسي اهلبيت عليهمالسلام بود، هم آينه تمام نماي «مظلوميت حق» و «مهجوريت عترت».از اين رو حادثه كربلا به عنوان يك «شاخص» و مظهر حماسه و غيرت ديني و تكليف شناسي و مرزباني و احياگري امامان، در نظر همه معصومين ميدرخشيد و يادآوري و تكريم و بهرهگيري از آن نيز در دستور كار «خطّ عترت» بود.امام امت نيز هم در مرحله تأكيد بر احياي عاشورا، سنگ تمام گذاشت، هم خود با دميدن روح جديد به آيين سوگواري و مراسم سنّتي عزاداري ايام عاشورا، آن را حيات بخشيد، هم از جوهره و درون مايه عاشورا، هم غيرت آفرين بود، هم اشك آفرين. جلوه حماسه از يك سو و گواه مظلوميت از سوي ديگر.«عاشورا» در مراحل مختلف نهضت و پيروزي انقلاب و سالهاي دفاع مقدس و بسيج مردم بر ضد توطئهگران و انسجام ملت بر ضد تحميل بيگانه و سلطه استكبار، حدّ اكثر بهره برداري را كرد.عزاداري براي شهيدان، بخصوص سيدالشهدا، هم مايه بقاي نام و خاطره و آثار آن حماسه جاويد است، هم تأثير عاطفي و پيوند دروني ميان عزاداران و پيشوايان حق ايجاد ميكند و هم نوعي روح مبارزه با ستم را در مردم احيا ميكند. عنصر شعر و ادبيّات در مرثيه خواني به آن غنابخشيده و موجب گسترش اين موج ميان تودههاي وفادار به خاندان پيامبر صلياللهعليهوآله شده است. «تأثيرعاطفي» و گسترش «سريع»، دو ويژگي مهم در اشعار مرثيه است. مردم، اين شعرها و شعارها را ميخواندند و حفظ ميكردند و مجالس خود را با آنها رونق ميبخشيدند. تعاليم عاشورا، از خلال همين مجالس ديني به نسلهاي بعدي منتقل شد و بزرگان دين نيز با استفاده از مجالس حسيني و شور عزاداري، جريان زلال مكتب اهلبيت عليهمالسلام را در ميان تودههاي مردم با ايمان، نگاه داشتند.امام و خطّ «خون» و «اشك»عاشورا، هم غيرت آفرين بود، هم اشك آفرين. جلوه حماسه از يك سو و گواه مظلوميت از سوي ديگر.تلاقي «خون و اشك» در حاثه كربلا، فرهنگ اهلبيت عليهمالسلام را بُعد حماسي و ولايي بخشيد. امام امت نيز از هردو عنصر تأثيرگذار و موجآفرين بهرهگرفت. آنچه بيشتر بر آن تأكيد ميكنيم، روش و سيره امام نسبت به حادثه كربلا و برنامههاي مردمي «عزاداري» است. امام امت فرمود:«با اين هياهو، با اين گريه، با اين نوحه خواني، با اين شعر خواني، با اين نثرخواني، ميخواهيم اين مكتب را حفظ كنيم، چنانچه تا حالا هم حفظ شده.»(1)در همين زمينه، بازهم فرموده است:«اين مجالسي كه در طول تاريخ برپابوده است و بادستور ائمه اين مجالس بوده است... ائمه اين قدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه كنيد، چه بكنيد، براي اينكه اين حفظ ميكند كيان مذهب مارا.»(2)پس ميتوان گفت عزاداري براي سيدالشهدا، محور برنامههاي «حفظ مكتب» بوده و دستاوردهاي آيين محمدي در سايه زنده نگه داشتن «فرهنگ اهلبيت» بوده است و براي شيعه، عزاداري يك «بعد سياسي» داشته است، يعني همان زندهنگهداشتن روحيه مبارزه با ستم و تشكّل انقلابيون شيعه با محوريّت كربلا و شهداي عاشورا. اينها علاوه بربعد تربيتي و سازندگي روحي و آشنايي با تعاليم ديني در ابعاد ديگر حيات فرد و جامعه است. بيشك اصرار امامان شيعه بر حفظ اين شعائر، صبغه سياسي هم داشته است، از اين رو حساسيّت خلفا و معاندان خط ائمه را به شدّت در طول تاريخ برانگيخته است.امام راحل قدسسره در تبيين اين بعد مسئله، بيانات كافي و شافي و ارزندهاي دارد كه به يك نمونه اشاره ميشود:«يك مسأله سياسي در كار بوده است. آن روز كه اين روايات صادر شده است، روزي بوده است كه اين فرقهناجيه مبتلا بودند به حكومت اموي و بيشتر عباسي و يك جمعيّت بسيار كمي يك اقليّت كمي در مقابل قدرتهاي بزرگ. در آن وقت، براي سازمان دادن به فعاليت سياسي اين اقليّت، يك راهي درست كردند كه اين راه، خودش سازمان ده است... شيعيان آن وقت اجتماع ميكردند و شايد بسياري از آنان هم نميدانستند مطلب چه هست، ولي مطلب، سازماندهي يك گروه اقليّت در مقابل آن اكثريتها و در طول تاريخ اين مجالس عزا كه يك سازماندهي سرتاسري كشورها هست، كشورهاي اسلامي هست، و در ايران كه مهد تشيّع و اسلام و شيعه هست، در مقابل حكومتهايي كه پيش ميآمدند و بناي براين را داشتند كه اساس اسلام را از بين ببرند، اساس روحانيت را از بين ببرند، آن چيزي كه در مقابل آنها، آنها را ميترساند، اين مجالس عزا و اين دستجات بود.»(3)ناگفته نماند اين هدف و نتيجه و اين بعد حياتي و حسّاس، وقتي است كه امت مسلمان و انبوه عزاداران از جنبه «شكلي» آن بگذرند و به «محتوا» و «جهت» و حقيقت عزاداري برسند. و گرنه، اگر شعور، پشتوانه شور و احساس وعاطفه نباشد، اينگونه مجالس و شعائر و سنّتها از محتوا تهي ميشوند و به تشريفاتي كماثر يا بياثر تبديل شده، عاشورا و اربعين و مجالس و هيئتهاي عزاداري بيخاصيّت ميگردند.امامان شيعه، از اهرم گريه و سوگواري و برپايي مجالس عزا و ندبه استفاده ميكردند، تا مظلوميت حق و راه عاشورا فراموش نشود.هر تجمّع و تشكّلي، بهانه و محور ميخواهد. محور تشكل هرچه مقدستر، ژرفتر، و فراگيرتر باشد، آن تجمعات هم ديرپاتر و پربارتر خواهد بود. پيروان اهلبيت عليهمالسلام با عشق و محبتي كه به اين خاندان داشتند و با سوز و گدازي كه در شهادتشان داشتند، بهترين زمينه را براي جمع شدن، ديدار و گفتگو، متشكّل و منسجم شدن پيرامون خطّ فكري و سياسي عاشورا و عترت داشتند. اين برنامهها به توصيّه خود امامان عليهمالسلام بود و آثار خود را نيز در طول تاريخ نشان داد. كربلا محور انقلابيون ضدّ ستم گشت. ستمگران حاكم براي زيارت كربلا و زائران حسيني و تجمع برسر تربت آن شهيد بزرگ، محدديّتهايي اعمال ميكردند. اوج اين سختگيريها و فشارها در دوره متوكلّ عباسي بود. با همه آن رفتارهاي خشونتبار و ارعابآور، هرگز علاقه مردم گسسته نشد و نام و ياد مرقد حسيني از محوريت و مركزيت نيفتاد و كربلا و عاشورا همچنان سمبل وفاداري به مرام مقدس امامان عليهمالسلام و خط «اسلام ناب اهلبيتي» باقي ماند.حفظ شعائر و سنّتها
مجموعه تعاليم و آداب و سنني كه با رهنمود ائمه يا انتخاب و عمر شيعيان در طول زمان بر محور «اهلبيت» شكل گرفته بود، ضامن انسجام و دوام و استمرار اين خطّ بود. به همين جهت مخالفان اين مرام، پيوسته با شبهه آفريني و ايجاد شك و ترديد نسبت به مشروعيت يا فايده اين سنن و آيينها، سعي در زدودن يا كمرنگ ساختن آنها داشتند. در هر دوره به شكلي و توسط شخصي يا جرياني يا كتابي اين «تشكيك» مطرح ميشد و شبههآفرينان، «شعائر» را زير بمباران سوء تبليغاتي قرار ميدادند.طبيعتاً رسالت مدافعان خطّ اهلبيت عليهمالسلام ، تكريم آيينها و «تعظيم شعائر» بود و انديشمندان دلسوز و محققّان صاحبنظر نيز، در كنار اين حمايت، سعي در زدودن برخي تحريفها يا بدعتهايي داشتند كه پيرايه شعائر گشته و دستاويز مخالفان شده بود.گاهي هم برخي روشنفكران جوّ زده، در پيتغيير شيوهها و قالبها بودند و در عزاداري خامس آل عبا هم «مدرنيسم» را اعمال ميكردند. در بحبوحه اين تحوّلات بود كه امام امت به عنوان يك نقطه خطر به اين پديدهها مينگريست و بر اجراي آيينهاي سوگواري به همان صورتِ «سنّتي» پاي ميفشرد، تا نو انديشان به بهانه روز آمد كردن شيوهها، اصل آيينهاي عاشورايي را از دست ملت بيرون نياورند.جلوههايي از اين شعائر را ميتوان در منابر حسيني، جلسات وعظ ديني و روضهخواني، گريستن، سينهزدن، پرچم و علم و كتل، هيئتهاي زنجيرزني و جمعيتهاي خانگي و محلهاي، پوشيدن لباسهاي مشكي، سقّايي، اطعام و احسان، و... در همه شهرها و روستاها و حتي خانهها دانست. هريك از اينها به نوعي سربازگيري جبهه حسيني است كه اين حركت و موج را در طول زمان زنده نگه داشته است.عوض كردن شيوه و قالب، بيآنكه جايگزين بهتر ومناسبتري داشته باشد، به تدريج مايه از ميان رفتن همان صورت اوليه نيز ميشود. از اين رو اصرار حضرت امام قدسسره بر «عزاداري سنّتي» بسيار بجا و هوشمندانه بود. وي فرمود:«ما بايد حافظ اين سنّتهاي اسلامي، حافظ اين دستجات مبارك اسلامي كه در عاشورا، در محرم و صفر، در مواقع مقتضي به راه ميافتد، تأكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند. زنده نگهداشتن عاشورا با همان وضع سنّتي خودش، از طرف روحانيّون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههاي مردم با همان ترتيب سابق كه دستجات معظّم و منظّم، دستجات عزاداري به عنوان عزاداري راه ميافتاد. بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنّتها را حفظ كنيد.»(4)راه انداختن هيئتها و دستهها نمودي از همان شيوه سنتي در عزاداري است كه اقشار عظيمتري را به اين كاروان وصل ميكند. حتي در مورد نحوه نوحهخواني هم هرچه مردميتر و سنتيتر باشد، علقههاي كهن را استوارتر نگاه ميدارد.ابوهارون مكفوف ميگويد: روزي خدمت امام صادق عليهالسلام شرفياب شدم. حضرت فرمود، برايم (در سوگ سيدالشهدا) شعر بخوان. من نيز خواندم. حضرت فرمود: نه، اين طور نه، بلكه همان گونهكه براي خودتان شعرخواني ميكنيد و همان گونه كه نزد قبر سيدالشهدا مرثيه ميخوانيد. «لا، كماتُنشِدون و كما ترثيه عند قبره»(5)آنچه در محلّههاي مختلف و شهرهاي كوچك و بزرگ و مساجد و تكايا و حسينيهها تجمعهاي مردمي به صورت «هيئت» پديدآمده و ميآيد، نمونهاي از همين شيوه سنتي است كه بايد آنها را حفظ كرد، اينها نوعي همبستگي فكري و روحي و جناحي مردم وفادار به شبكه عاشورايي امام حسين عليهالسلام را نشان ميدهد و داراي آثار و بركات بسياري است.حضرت امام قدسسره در بيانات خويش، مكرّر به تأثير اينها در حفظ و بقاي نهضت عاشورا و نيز نهضت اسلامي مردم ايران اشاره فرموده است. از جمله:«شما گمان نكنيد كه اگر اين مجالس عزا نبود و اگر اين دستجات سينهزني و نوحهسرايي نبود، پانزده خرداد پيش ميآمد! هيچ قدرتي نميتوانست پانزده خرداد را آن طور كند، مگر قدرت خون سيّد الشهداء.»(6)و امّا امروزامروز و در عصر حاكميّت اسلام و ولايت در كشور امام زمان عليهالسلام ، با آنكه تلاش حكومت و نظام اسلامي براي پياده كردن احكام دين در سطح جامعه است، ولي تكليف گراميداشت عاشورا، و برگزاري پرشور اين مراسم و شعائر همچنان باقي است.پيوند زدن دل و جان و عواطف و احساسات نسل امروز و كودكان و نوجوانان با اهلبيت پيامبر صلياللهعليهوآله و شهداي كربلا، نقش بازدارنده آنان را نسبت به مفاسد دارد و «چراغ ياد» و «مشعلعزا»، آنان را در كورهراههاي زندگي، به حسين عليهالسلام و كربلا ميرساند.پيام عاشورا در بستر «ياد»، براي عصر حاضر نيز همين است كه حماسههاي خونين و اميدبخش و انگيزه آفرين شهدا را زنده نگهداريم و بدين وسيله، «فرهنگ اهلبيت» روح و جاني تازه و با نشاط داشته باشد، آن هم نه در محتواي كتابها و لابه لاي نوشتهها، بلكه در عمق جانها و وجدانها و «حيات عيني» شيعه.درود برامام خميني قدسسره ، احياگر فرهنگ اهلبيت و برافرازنده پرچم بلند «اسلام ناب محمدي.»1 ـ صحيفه نور، ج 8، ص 71.
2 ـ ص 217.
3 ـ ج 16، ص 207.
4 ـ ج 15،ص 204.
5 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 287.
6 ـ صحيفه نور، ج 16، ص 219.