قانونگرايي در سيره و گفتار معصومان عليهمالسلام (3)
عليرضا انصاري بهترين قوانين
يكي از راهكارهاي مهم ايجاد جامعه قانونمند، وضع قوانين مناسب است؛ قوانيني كه با فطرت بشر همخواني داشته و با نيازهاي آن هماهنگ باشد. از سوي ديگر، قانونگذار بايد بر اساس مصالح و مفاسد اجتماعي و فردي قانون وضع كند. بر اين اساس، اگر همه شرايط براي شكلگيري جامعه ضابطهمند وجود داشته باشد، ولي قوانين عادلانه و مناسب وضع نشود، جامعه هدفمند شكل نميگيرد. گرچه شعار قانونگرايي در جامعه غربي از شعارهاي اصلي است؛ ولي با توجه به ساختار قانونگذاري آن، در اين جوامع بيشتر از جوامع ديگر قداست قانون شكسته ميشود؛ زيرا در ساختار اين جوامع آزاديهاي غير معقول، لذّتگرايي و اصالت فردي(1) از معيارهاي مهم جعل قانون است؛ اين معيارها با مصالح اجتماعي تضاد دارد و از موانع ايجاد جامعه ضابطه پذير شمرده ميشود. از سوي ديگر، در جوامع غربي خردمندان، كه به تمام ابعاد انسان و نيازهاي او آگاهي ندارند، قانون وضع ميكنند؛ از اين رو، قوانين سعادتآور نيست. بر همين اساس، قوانين اين جوامع معمولاً دستخوش تغيير و تحول شده، اجتماع را در هرج و مرج فرو ميبرد. برخي از نظريه پردازان غرب، در تبيين مفاهيم اخلاقي، معيارهاي افعال پسنديده را قدرتمندي(2)، لذتگرايي(3)... ذكر كردهاند كه با مؤلفهها و راهكارهاي ايجاد جامعه ضابطهپذير در تضاد است. متأسفانه مباني چنين مكتبهايي سبب شد جنايتكاراني مانند هيتلر تمام جنايات خود را بر اينگونه مكاتب اخلاقي مبتني و مستند كنند.واقعيّت اين است كه ايجاد جامعه ضابطهمند تنها با بهرهگيري از قوانين الهي امكان پذير است. در ساختار قانونگذاري اسلام تمام راهكارها و ويژگيهاي جامعه قانونمند وجود دارد. اين ويژگيها عبارت است از:1 ـ الهي بودن قوانين
در جامعه ديني قانونگزار خداوند است؛ «ان الحكم الا للّه»(4) خداوند به تمام ابعاد مادي، معنوي، نيازها، مصالح و مفاسد بشر آگاهي دارد.(5) و در وضع قوانين منفعت شخصي و گروهي را در نظر نميگيرد. در اسلام قانون بر اساس مصالح و مفاسد فردي و اجتماعي وضع ميشود. چنانكه بسياري از انديشوران شيعه بر اينباورند(6) و معصومان عليهمالسلام نيز بدين امر اشاره كردهاند.(7) امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: ما ميبينيم كه خداوند متعال چيزهايي را حلال كرده است كه مردم براي زندگي و ادامه آن به آن نيازمندند و براي آنان مصلحت و فايدهاي دارد؛ و چيزهايي را حرام كرده است كه مورد نياز بشر نيست و موجب فساد و نيستي است.(8)2 ـ تلفيق شرع و عقل
يكي از ويژگيهاي قوانين اسلام تلفيق شرع و عقل است. برخي تصور كردهاند كه دين با خرد ورزي و عقل مداري تضاد دارند، در حاليكه اين دو مكمل يكديگرند. از اين رو، در فرهنگ شيعي عقل يكي از منابع اجتهاد به حساب آمده، مردم به خردگرايي دعوت شدهاند.(9) و اسلام عقل را پيامبر باطني ميداند.(10) علي عليهالسلام يكي از اهداف بعثت انبيا را رشد عقلاني جامعه بشري شمرده است: خداوند پيامبران خود را برانگيخت و انبيا را پياپي ميان مردم فرستاد تا آنان را به انجام دادن پيمان فطري واداركنند... و عقلهاي خفته و نهفته در ضميرشان را بيدار و فعّال سازند.(11)تاريخ بشر نيز نشان ميدهد كه براي ايجاد جامعه قانونمند بايد از عقل و شرع بهرهگرفت.3 ـ هماهنگي با فطرت
يكي از ويژگيهاي قوانين اسلام فطري بودن آن است. چنانكه در قرآن به آن اشاره شده است.(12) مفسراني مانند علامه طباطبايي، همسويي با فطرت را از ويژگيهاي قوانين اسلام دانسته است.(13) گوستاولوبون نيز بر اين باور است كه قوانين اسلامي طبيعيترين قوانين بوده و همين سبب تمدن و گسترش اسلام شده است. اثر تمدن و سياسي اسلام واقعاً شگفتآور است. كشور عربستان در عصر جاهليّت عبارت بود از چند ولايت كوچك و يك عده قبايل خود سري كه هميشه باهم مشغول جنگ خانگي و قتل و غارت بودند؛ ولي در جريان يك قرن از ظهور پيغمبر اسلام دامنه اين ديانت از درياي سند تا اندلس وسعت پيدا كرد و در تمام اين ممالك كه بيرق اسلام در اهتزاز بود ترقياتي كه از هر حيث پيدا شد در حقيقت حيرتانگيز بوده است؛ وعلت عمده آن اينكه عقايد اسلامي كاملاً موافق با قواعد و اصول طبيعي (بوده) و از خواص اين عقايد آن است كه اخلاق عمومي را تسويه كرده (است.)...»(14)4 ـ معادباوريدانشمندان بر اينباورند كه براي اجراي قوانين و جلوگيري از قانونگريزي ضمانت اجرايي لازم است. از اين رو، صاحبنظران، حكومت و نظارت عمومي را عوامل حاكميّت تاريخ بشر نيز نشان ميدهد كه براي ايجاد جامعه قانونمند بايد از عقل و شرع بهرهگرفت.قانون شمردهاند. در نظام سياسي اسلام نيز حكومت و امر به معروف و نهي از منكر ضامن اجراي قوانين شناخته شدهاند؛ ولي معاد نيز به ياري آن دو آمده است. معادباوري سبب ميشود كه انسانها حقوق شهروندان را رعايت كرده، كمتر مرتكب گناه شوند. از سوي ديگر، كساني كه حرمت قانون را شكستهاند، بايد توبه كنند. توبه نوعي گرايش به قانون است. چنانكه زني خدمت رسولاكرم صلياللهعليهوآله آمده، عرض كرد: مرتكب زنا شدم پاكم ساز.(15) به نمونه زير توجه فرماييد: يكي از دوستان با فضيلت علي عليهالسلام لغزيد و اجراي حدّ بر وي واجب شد. علي عليهالسلام پنجه راستش را بريد. او آن را به دست چپ گرفت و در حاليكه از انگشتانش خون ميچكيد، سمت خانه حركت كرد. ابنكواي خارجي و آشوبگر با سيمايي سرشار از ترحم گفت: چه كسي دستت را بريد؟مرد پاسخ داد: عليبن ابيطالب اميرمؤمنان... امام هدايت و پيشتاز به سوي بهشتهاي نعمت... به خدا سوگند، جز به حقي كه خدا قرار داده است دستم را نبريد...؛(16) اين دو نمونه نقش معادباوري در گرايش مردم به قانون را نشان ميدهد. آخرتگرايي سبب ميشود برخي از مردم حتي در مكانهاي خلوت نيز گناه نكرده، مصالح جامعه را رعايت كنند. پس قيامتگرايي در ايجاد جامعه قانونمند نقش اساسي دارد.آشنايي با قوانين
يكي از راهكارهاي مهم شكلگيري جامعه قانونمند، آشنايي با قوانين است. در فرهنگ اسلام، قانون شناسي اهميّتي ويژه دارد. از اين رو، تعليم معارف قرآن در شمار اهداف پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله جاي داشت.(17) امامان معصوم عليهمالسلام ، با توجه به شرايط زمان و مكان خويش، ميكوشيدند معارف دين گسترش يابد و مردم با آن آشنا شوند. از اينرو، حوزههاي تعليمي داشتند و صدها فقيه، مفسر و... تربيت ميكردند. بعد از امامان عليهمالسلام انديشوران شيعي باتدوين صدها كتاب فقهي، علمي... وتربيت دين شناسان در گسترش دينباوري نقشي اساسي داشتند. واقعيّت اين است كه خيلي از قانونگريزيها به علت عدم آگاهي از قوانين به وجود ميآيد. اگر اين پرسش مطرح شود كه براي ايجاد جامعه ضابطهمند، توسعه سياسي اولويت دارد يا توسعه اقتصادي؟در جواب بايد گفت: آشنايي با معارف دين كه ميتوان از آن به عنوان توسعه فرهنگي ـ به معناي خاص ـ تعبير كرد، اولويت دارد. با ترويج معارف دين ميتوان، به توسعه سياسي و اقتصادي سمت و سو داد. اگر توسعه سياسي بدون تعليمات ديني صورتگيرد، جامعه ميدان رقابت و جنگ قدرت خواهد شد. با ترويج معارف دين، انتقادهاي سازنده و تشكلهاي سياسي مكمل همديگر ميشوند. احزاب و گروههاي سياسي بابهرهگيري از معارف دين مقام رفيع انسان را شناخته، قداست و حرمت ديگران را حفظ ميكنند. از سوي ديگر، اگر سياستمداران بدانند از ديدگاه اسلام حكومت امانت(18) و سوء استفاده از آن خيانت است(19)، هرگز شكست رقيبان سياسي خود را پيروزي به شمار نميآورند. چنانكه در جامعه غربي خارج كردن رقيبان از صحنه سياست بزرگترين پيروزي به حساب ميآيد. علي عليهالسلام ، به دليل اولويت بهرهگيري از معارف دين، بعد از تشكيل حكومت نخست مردم را به تقواگرايي و يادگيري احكام الهي فرا خواند. توسعه اقتصادي بدون توسعه فرهنگي موفق نخواهد بود؛ زيرا توسعه اقتصادي منهاي تعليمات ديني سبب دنياگرايي خواهد شد. با بهرهگيري از تعاليم دين ميتوان مفاسد ربا، گرانفروشي و... را بيان كرد و سياست اقتصادي سالم را به وجود آورد. از سوي ديگر، با رعايت دستورهاي دين ميتوان تحريم و فشارهاي اقتصادي را تحمل كرد و با ترويج فرهنگ قناعت، ايثار و كمك به همنوعان سياست فقرزدايي را گسترش داد.حفظ و اجراي قوانين
يكي از مؤلفههاي ايجاد جامعه ضابطهپذير، صيانت و اجراي قوانين است. از اينرو، قوه مجريه در ساختار حكومتها اهميّتي ويژه دارد. در منش و گفتار معصومان عليهمالسلام حفظ و اجراي قوانين از جايگاهي ممتاز برخوردار است. پيامبر صلياللهعليهوآله ، بدون آنكه تحت با رعايت دستورهاي دين ميتوان تحريم و فشارهاي اقتصادي را تحمل كرد و با ترويج فرهنگ قناعت، ايثار و كمك به همنوعان سياست فقرزدايي را گسترش داد.تأثير جوّ حاكم بر جامعه قرار گيرد، قانون را اجرا ميكرد؛ چنانكه گوستاولوبون به آن اشاره كرده است.(20) از سوي ديگر، آن حضرت همگان را به قيام عليه حاكمان ستمگر، قانون شكن و دين ستيز فراخواند:ايّها الناس من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم اللّه ناكثاً لعهداللّه مستأثراً لفيءاللّه متعدّياً لحدوداللّه فلم يغيّر عليه بقولٍ و فعلٍ كان حقاً علياللّه ان يدخله مدخله ...»(21)اي مردم! هركس حاكم ستمگري را ببيند كه حرام الهي را حلال كرده، پيمان او را شكسته، بيت المال را ظالمانه به خويش اختصاص داده و از مرز قوانين الهي تجاوز كرده است و عليه او با گفتار و عمل برنياشوبد، شايسته است كه خدا او را با همان ستمگر محشور گرداند.امام علي عليهالسلام نيز يكي از اهداف حكومت خود را اجراي احكام الهي بيان كرد(22) و امام حسن عليهالسلام در علل صلح خود فرمود:«انّي خشيت ان يحنثّ المسلمون عن وجه الارض فاردتُ ان يكون للدّين ناعي»(23)من ترسيدم ريشه مسلمانان از زمين كنده شود. خواستم براي پاسداري و حفاظت از دين نگهباني باقي بماند.سكوت، صلح و قيام امامان معصوم عليهمالسلام براي حفظ و اجراي قوانين الهي صورت ميگرفت. به نمونه زير توجه فرماييد: روزي فاطمه عليهاالسلام علي عليهالسلام را دعوت به قيام ميكرد كه فرياد مؤذن برخاست و بانگ «اشهد ان محمداً رسولاللّه» در فضا پيچيد. علي عليهالسلام به زهرا عليهاالسلام فرمود: آيا دوستداري اين فرياد خاموش شود؟فرمود: نه.فرمود: سخن من جز اين نيست.(24)آن حضرت همچنين فرمود: «سلامة الدين احبّ الينا من غيره»(25)سلامت دين و مصونيت آن نزد ما از هرچيز ديگر محبوبتر است.متأسفانه بعد از رحلت پيامبر صلياللهعليهوآله امامان عليهمالسلام از صحنه سياست كنار نهاده شدند و قانون شكنترين انسانها به قدرت دست يافتند؛ رهبراني كه به نام دين حكومت ميكردند، ولي دين ستيز بودند و قوانين اسلامي را اجرا نميكردند.(26) علي عليهالسلام يكي از صفات بنياميّه را قانون شكني آنان بيان كرد.(27) معاويه نماز جمعه را روز چهار شنبه خواند.(28) و يزيد اصل دين را با پرسش رو به رو ساخت.(29) قانون شكني رهبران ستمگر سبب شد قانون گريزي جامعه اسلامي را فراگيرد. در چنين فضايي، امام حسين عليهالسلام يكي از اهداف قيام خود را اصلاح امت اسلامي بيان كرد و ايجاد جامعه قانونمند، مبتني بر سيره پيامبر صلياللهعليهوآله و علي عليهالسلام ، را ضروري دانست.(30) امروزه اگر رهبران جهان اسلام در پي ايجاد جامعه ضابطهمند هستند، بايد قوانين اسلام را اجرا كنند و براي منافع شخصي و جناحي حرمت و قداست قانون را نشكنند. آيتاللّه جعفر سبحاني در اين باره مينويسد: «يكي از اركان حيات اجتماعي انسان حاكميت قانون عادلانه است كه جان و مال افراد جامعه را از تجاوز متجاوزان صيانت كند. و مهمتر از آن اجراي قانون است، تا آنجا كه مجري قانون در اجراي آن دوست و دشمن و دور و نزديك نشناسد و در نتيجه قانون از صورت كاغذ و مركب بيرون آيد و عدالت اجتماعي تحقق يابد.»(31)امام خميني قدسسره عقيده دارد كه در سايه اجراي قوانين الهي مدينه فاضله به وجود ميآيد. آن بزرگوار ميفرمايد: «... تا پس از اين روشن شود كه قانون اسلام در تمدن جهان پيشقدم همه قانونهاست و با عملي شدن آن مدينه فاضله تشكيل ميشود...»(32)1 ـ مجله معرفت، شماره 28، ص 58 و 59.
3 - 2 ـ كليات فلسفه، ريچارد پاپكين.
4 ـ سوره يوسف، آيه 40.
5 ـ سوره فاطر، آيه 35.
6 ـ اسلام و مقتضيات زمان، ج 2، ص 27.
7 ـ مستدرك الوسايل، ج 16، ص 165؛ وسايل الشيعه، كتاب اطعمه و اشربه و الفصول المهمه، ص 99.
8 ـ علل الشرايع، ج 1، ص 93.
9 ـ سوره آل عمران، آيه 191؛ سوره اعراف، آيه 176؛ سوره رعد، آيه 3.
10 ـ اصول كافي، ج 1، ص 16؛ مجله حكومت اسلامي، شماره 6، ص 12.
11 ـ نهج البلاغه صبحي صالح، ص 43.
12 ـ سوره روم، آيه 30؛ تفسيرالميزان، ج 16، ص 193؛ مجمع البيان، ج 4، ص 303؛ تفسير نمونه، ج 16، 417؛ الكشاف، ج 3، ص 478 و 479.
13 ـ تفسيرالميزان، ج 16، ص 193.
14 ـ تمدن اسلام و عرب، ص 144.
15 ـ سنن دارمي، ج 2، ص 180.
16 ـ بحارالانوار، ج 40، ص 281 و 282.
17 ـ سوره جمعه، آيه 2.
18 ـ سوره نساء، آيه 21؛ نهج البلاغه، نامه 5.
19 ـ شرح نهج البلاغه شهيدي، ص 312.
20 ـ تمدن اسلام و عرب، ص 108 و 109.
21 ـ تاريخ طبري، ج 4، ص 304؛ الكامل فيالتاريخ، ج 3، ص 408.
22 ـ نهج البلاغه فيض، خطبه 131.
23 ـ حياة الامام الحسن بن علي(ع)، ج 2، ص 269؛ حقايق پنهان از زندگاني امام حسن(ع)، ص 197.
24 ـ سيري در نهج البلاغه، ص 184.c
25 ـ همان. ص 181.
26 ـ البداية و النهاية، ج 8، ص 136؛ النصائح الكافيه، ص 100؛ الغدير، ج 10، ص 214.
27 ـ فرهنگ آفتاب، ج 5، ص 2641.
28 ـ مروج الذهب، ج 3، ص 32.
29 ـ روضة الواعظين، ص 191؛ لهوف، ص 108؛ مقاتل الطالبيين، ص 80.
30 ـ مناقب ابن شهرآشوب، ص 89؛ بحار، ج 44، ص 329؛ عوالم امام حسين(ع)، ص 179.
31 ـ فروغ ولايت، ص 327 و 328.
32 ـ در جستجوي راه از كلام امام، دفتر دهم، ص 11.