درآمدی بر آزادی های سیاسی از دیدگاه امام خمینی (ره) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر آزادی های سیاسی از دیدگاه امام خمینی (ره) - نسخه متنی

منصور میراحمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درآمدى بر آزادى‏هاى سياسى از ديدگاه
امام خمينى(ره)






درآمدى
بر آزادى‏هاى سياسى از ديدگاه امام
خمينى(ره)






منصور
ميراحمدى






مقدمه






امام
خمينى


- رضوان الله تعالى عليه -
گذشته از آنكه بنيان گذار و رهبر انقلاب
اسلامى بود، به عنوان دانشمندى بر جسته
در علوم و معارف مختلف اسلامى; از قبيل:


فلسفه،

عرفان

،
اصول


، فقه

،


تفسير



و
اخلاق


شناخته مى‏شد كه اين امر
بيانگر چند بعدى بودن زندگى و شخصيت
والاى امام است. امام، از يك سو
سياستمدارى برجسته، آشنا به زمان و
شرايط خاص جهانى بود و از سوى ديگر، در
علوم مختلف به تامل پرداخته و در برخى
از علوم صاحب نظر قلمداد مى‏گرديد.
امام، علاوه بر تاملات بسيار جدى در
حوزه انديشه سياسى، به اجرا و پياده
نمودن باورها، افكار و انديشه‏هاى خود
نيز همت گماشت.






يكى از
مباحث‏بسيار مهم در حوزه انديشه سياسى
امام خمينى


«آزاديهاى
سياسى‏»


است كه به رغم
اهميت‏بسيار زيادش، كمتر مورد توجه
قرار گرفته است. مقايسه اين بعد از
انديشه سياسى امام با ساير ابعاد
انديشه سياسى وى، نمايانگر آن است كه
بحث آزاديهاى سياسى از ديدگاه امام
همچنان در حاشيه قرار گرفته و بحث‏هاى
جدى درباره آن انجام نشده است. از اين
رو، در اين نوشتار به مفهوم، عناصر و
مصاديق آزاديهاى سياسى از ديدگاه امام
به اختصار اشاره مى‏كنيم.






هر چند كه امام خمينى(ره) به طور
كلاسيك و مدون، به بحث آزادى سياسى
نپرداخته است; اما كلام و نقطه نظرات
ايشان در اين باره به اندازه‏اى است كه
به خوبى مى‏توان بر اساس آنها، به
استخراج ديدگاه وى دست‏يازيد.







از سوى ديگر، با توجه به اينكه پيش
شرط تحقق آزاديهاى سياسى در جامعه،
وجود


«حكومت قانون‏»

در آن
جامعه و


«تساوى افراد در برابر
قانون‏»


است و از آنجايى كه
امام بر اصل


«حكومت قانون‏»


و


«تساوى افراد در برابر
قانون‏»


تاكيد كرده و حكومت
اسلامى را مشروط به رعايت قوانين
اسلامى دانسته و افراد جامعه را در
برابر اين قانون يكسان مى‏انگارد; لذا
بستر مناسبى براى طرح آزاديهاى سياسى
از ديدگاه امام وجود دارد. بر اين اساس،
با تكيه بر اين دو نكته، تلاش مى‏كنيم
ديدگاه امام در باره آزاديهاى سياسى را
تبيين نماييم.






 







تعريف آزادى سياسى






تا كنون تعاريف متعددى از آزادى
سياسى ارائه شده است كه در اينجا ضمن
اشاره به برخى از آنها، به اختصار عناصر
و مصاديق آزادى سياسى را نيز بيان
مى‏كنيم:






1 -


منظور از آزادى سياسى، به طور ساده
عبارت از آزادى انجام دادن انواع
كارهاى مختلفى است كه حكومت مردمى
اقتضا مى‏كند. اين كارها اصولا شامل
آزادى استفاده از ابزارهايى است كه از
طريق آنها، شهروند بتواند صداى خود را
به گوش ديگران برساند و در حكومت تاثير
عملى داشته باشد.


(1)






2-

آزادى سياسى، يعنى
اينكه
فرد بتواند در زندگى سياسى و اجتماعى
كشور خود، از راه انتخاب زمامداران و
مقامات سياسى شركت جويد و به تصدى مشاغل
عمومى و سياسى و اجتماعى كشور نايل آمده
و يا در مجامع، آزادانه، عقايد و افكار
خود را به نحو مقتضى ابراز نمايد.



(2)






3-

آزاديهاى
سياسى، مجموعه امتيازاتى است كه اهالى
كشور براى مشاركت در حيات سياسى جامعه
بدان نياز دارند. اين امتيازات به صورت
حقوق مدنى(حق راى، حق داوطلبى و حق
عضويت در احزاب سياسى) و حقوق سياسى
(آزادى رقابت انديشه‏ها، آزادى
انتخابات و آزادى تعيين زمامداران)
متظاهر مى‏شود.


(3)






4-

آزادى سياسى، قسمتى از
حقوق افراد است كه به موجب آن،
مى‏توانند حق حاكميت داشته باشند; خواه
بطور مستقيم و خواه از طريق انتخاب
نمايندگان.


(4)






5-

آزاديهاى عمومى،
آزاديهايى است كه به عنوان وسيله‏اى
براى مقاومت مردم در برابر تجاوزهاى
دولت تلقى مى‏شود. با تضمين اين
آزاديها، دولت نمى‏تواند به حقوق
افراد تجاوز كند و در صورت تجاوز، مردم
با استفاده از اين حقوق به قاومت‏بر
مى‏خيزند.


(5)






6-

آزادى سياسى، آزادى فرد
در صحنه سياست و به بيان ديگر، فقدان،
فشار سياسى است.


(6)






اگرچه تعاريف مذكور متفاوت است;
اما
مى‏توان با دقت در اين تعاريف، عناصر
مشترك آزادى سياسى را بيان كرد. مهمترين
عناصر آزادى سياسى عبارتند از:









1)



اعمال حق
حاكميت;








2)




زمينه سازى مشاركت فعال سياسى در
جامعه.








آزادى سياسى
از سويى، اعمال حق حاكميت مردمى بوده و
از سوى ديگر، زمينه‏ساز مشاركت‏سياسى
مردم در جامعه و تاثير گذارى آنان در
حيات سياسى جامعه است


. مردم در
جامعه با دارا بودن آزادى سياسى
مى‏توانند به طور مستقيم يا غير مستقيم
حق حاكميت‏خود را اعمال نمايند. از طرف
ديگر، مردم از راه انتخاب زمامداران و
از طريق شركت در مجامع، مى‏توانند در
زندگى سياسى خود شركت جويند


. آزادى
سياسى، وصف فرد در جامعه است كه اين
حالت، در صورتى رخ مى‏دهد كه فرد
بتواند در جامعه به ايفاى نقش پرداخته و
در مسايل سياسى كشور خود تاثير گذار
باشد.






علاوه بر اين، شايد
بتوان در مفهوم آزادى سياسى، عنصر
ديگرى را نيز بيان كرد. اين عنصر، عبارت
است از فقدان فشار و اجبار سياسى از سوى
حكمرانان در جامعه. آزادى سياسى در
صورتى تحقق پيدا مى‏كند كه اين
امتيازات از سوى حكومت‏به افراد داده
شده و زمينه حضور و مشاركت آنها فراهم
شود. بديهى است، در صورتى كه حكومت اين
امتيازات را به رسميت نشناسد، ديگر
آزادى سياسى تحقق پيدا نمى‏كند.





بر اين اساس، مى‏توان گفت كه
آزادى سياسى از دو عنصر محتوايى اعمال
حق حاكميت و مشاركت‏سياسى مردم در
جامعه و يك عنصر صورى و فعلى; يعنى فقدان
فشار سياسى بر خور دار است. به عبارت
ديگر، مفهوم آزادى سياسى متشكل از دو
عنصر مذكور است و تحقق اين مفهوم در
جامعه، مشروط به فقدان فشار سياسى در آن
جامعه است.








با توجه
به آنچه كه گذشت، مى‏توان آزادى سياسى
را به اختصار اينگونه تعريف كرد:






آزادى سياسى عبارت است
از آزادى فرد در جامعه سياسى در اثر
فقدان فشار سياسى در جامعه، به منظور
اعمال حق حاكميت مردمى و مشاركت فعال
سياسى در جامعه.






 






مصاديق آزادى سياسى






منظور از مصاديق
آزادى سياسى، اقسامى از آزادى سياسى
است كه بتواند حقوق اساسى مردم را تضمين
نموده و در برابر تجاوزهاى دولت، از
آنها محافظت نمايد:






«مهمترين اقسام اين آزاديها عبارت
است از: آزادى مطبوعات و بيان، آزادى
تشكيل حزب و جمعيت، آزادى تظاهرات،
آزادى تشكيل سنديكاها و اتحاديه‏هاى
صنفى، آزادى انتشار كتاب‏».


(7)






درباره مصاديق آزادى
سياسى، تعابير متفاوتى وجود دارد كه به
نظر مى‏رسد، بتوان گفت كه منظور از
آنها، مواردى است كه بتوان در ظرف فقدان
فشار سياسى، حق حاكميت مردمى را تضمين
كرده و زمينه مشاركت فعال سياسى مردم را
در جامعه فراهم نمايد. بر اين اساس
مصاديق آزادى سياسى، آزاديهايى است كه
هر چند ماهيتا ممكن است‏سياسى نباشد;
اما برآورده كننده حق حاكميت مردمى و
مشاركت‏سياسى باشد.






بنابر اين، آزاديهاى سياسى هم
شامل
برخى حقوق مدنى وهم برخى حقوق سياسى
است. حقوقى كه بتواند از سويى، زمينه
اعمال حق حاكميت مردمى و مشاركت‏سياسى
آنها را فراهم نموده و از سوى ديگر، از
حقوق مردم در برابر حكومت محافظت نمايد.
بر اين اساس، برخى از مهمترين مصاديق و
اقسام آزادى سياسى عبارتند از:







1.



آزادى تعيين
سرنوشت و راى






2.



آزادى
بيان






3.




آزادى مطبوعات






4.

آزادى عقيده و
مذهب






5.




آزادى احزاب و
اجتماعات.






 






قلمرو آزادى سياسى







آزادى سياسى نيز همچون ساير
مقوله‏ها، قابل تضييق و توسعه است. سعه
و ضيق اين مفهوم به دو عامل اساسى بستگى
دارد; قانون اساسى و ميزان اعمال قدرت
حاكمان. مهمترين عاملى كه قلمرو دامنه
آزادى سياسى را معين مى‏كند، قانون
اساسى يك كشور است. قانون اساسى به
عنوان مهمترين منبع تبيين كننده آزادى
سياسى، حقوق مدنى و اساسى انسانها را
بيان كرده و دامنه آزادى سياسى
شهروندان را معين مى‏كند.






بر اين اساس، مهمترين راه شناخت
آزاديهاى سياسى و قلمرو آن در جامعه،
قانون اساسى است. هرچند كه قانون اساسى
در تعيين قلمرو آزادى سياسى نقش اساسى
دارد; اما تنها عامل نيست. در كنار قانون
اساسى عامل ديگرى كه به ويژه در عمل و
رفتارهاى سياسى اجتماعى شهروندان نقش
تعيين كننده‏اى در سعه و ضيق آزادى
سياسى دارد، ميزان اعمال قدرت حاكمان
است


:






«حكمرانان، تنها محدودكنندگان
آزادى سياسى مردمند و سعه و ضيق دايره
آن، بسته به ميزان اعمال قدرت آنان
مى‏باشد، اگر قدرتمندان سياسى، مردم
را در مواجهه و مقابله با خود رها كنند،
آزادى سياسى به طور مطلق برقرار مى‏شود
و اگر به تضييق اين دايره بپردازند،
آزادى سياسى محدود مى‏شود».



(8)








بنابراين، قانون
اساسى مهمترين عامل تبيين كننده محدوده
و قلمرو آزادى سياسى در مقام نظر، و
قدرت
حاكمان و ميزان اعمال آن در جامعه،
مهمترين عامل تبيين كننده محدوده و
قلمرو آزادى سياسى در مقام عمل است.






حال با توجه به آنچه كه
به اختصار درباره مفهوم، مصاديق و
قلمرو سياسى گذشت، ديدگاه امام
خمينى(ره) در باره آزاديهاى سياسى را
بررسى مى‏كنيم.






با
مراجعه به انديشه‏ها و آثار مدون امام،
درمى‏يابيم كه امام به صورت مستقل، بحث
مفهومى درباره مفهوم آزادى سياسى
نداشته و به


جنبه‏هاى
كاربردى


اين مفهوم توجه بيشترى
نشان داده و از اين رو، بيشتر به مصاديق
آن پرداخته است.






براين
اساس، ما نيز در اين مجال به ديدگاه
امام درباره مهمترين مصاديق آزادى
سياسى مى‏پردازيم. نكته مهمى كه در
اينجا بايد خاطر نشان ساخت، اين است كه
در بررسى ديدگاه امام درباره آزادى
سياسى، اين هدف را نيز دنبال خواهيم كرد
كه امام خمينى(ره) به عنوان بنيانگذار،
ايدئولوگ و رهبر انقلاب، چه سيمايى از
آزادى سياسى در حكومت اسلامى ارائه
كرده و قلمرو آن را چگونه تبيين نموده
است. همانطورى كه اشاره شد،


مهمترين عوامل تبيين كننده قلمرو
آزادى سياسى، قانون اساسى و ميزان
اعمال قدرت حاكمان است.






بحث آزادى سياسى از ديدگاه قانون
اساسى، بحث مفصل و مجزايى است كه در جاى
خود بايد به آن پرداخت ; اما تلقى امام
خمينى(ره) به عنوان اولين رهبر و حاكم
اسلامى در جمهورى اسلامى ايران از
آزادى سياسى، چشم انداز بسيار مناسبى
از سيماى آزادى سياسى و قلمرو آن را در
جمهورى اسلامى ايران ارائه مى‏كند.
براين اساس، بررسى ديدگاه امام در باره
مصاديق آزادى سياسى، تبيين كننده قلمرو
آن و ارائه كننده سيماى كلى آزادى سياسى
در جمهورى اسلامى ايران براساس ديدگاه
ايشان خواهدبود.






آزاديهاى سياسى از ديدگاه امام
خمينى(ره) همانطورى كه اشاره شد،
مى‏توان براساس كلام و نقطه نظرات امام
درباره آزادى سياسى و مصاديق آن،
ديدگاه
ايشان را در اين باره بيان كرد. بديهى
است كه ذكر مصاديق آزادى سياسى از
ديدگاه امام، صرفا بر اساس كلام و
نوشته‏هاى ايشان است و هدف از ذكر
موارد مذكور، انحصار آزاديهاى سياسى از
ديدگاه امام در اين موارد نيست.
بنابراين هدف، تبيين ديدگاه امام در
باره مهمترين مصاديق آزادى سياسى است.






 






1-

آزادى و حق تعيين
سرنوشت






يكى از
مهمترين حقوق اساسى مردم در جامعه، حق
تعيين سرنوشت است. اين حق، از جمله
حقوقى است كه قانون اساسى بسيارى از
كشورها آن را براى مردم به
رسميت‏شناخته است و مردم براساس آن،
مى‏توانند در تصميم‏گيرى‏هاى كلان
حكومتى دخالت كرده و در سرنوشت‏خود،
تاثير گذار باشند. از ديدگاه امام
خمينى(ره)، حق تعيين سرنوشت از حقوق
اساسى مردم مى‏باشد كه به موجب آن، هر
ملتى بايد سرنوشت‏خودش را خودش معين
كند.


(9)

يكى از نكات بسيار مهم
در ديدگاه امام، رابطه الهى داشتن
مشروعيت در نظريه ولايت فقيه و نقش مردم
در حاكميت است. امام، از سويى با باور به
ديدگاه «انتصاب‏» درباره ولايت فقيه،
معتقد است كه مشروعيت ولايت فقيه الهى
بوده و از سوى ديگر، در بسيارى از
موارد، بر نقش مردم در حاكميت تاكيد
نموده است. بنابر اين، اين سؤال اساسى
مطرح مى‏شود كه از ديدگاه امام، نقش
مردم در حاكميت چيست؟






روشن است كه نقش مردم در سطوح
مختلفى
قابل طرح و بررسى است كه مهمترين آنها
عبارتنداز: نقش مردم در مشروعيت‏بخشى
به حكومت و حاكميت و نقش مردم در
تصميم‏گيريهاى اساسى. براساس ديدگاه
امام، شروعيت‏حكومت و حاكم اسلامى،
صرفا الهى است و مردم تنها در كارآمد
ساختن حكومت و كشف ولى منصوب نقش دارند:






«از ديدگاه ولايت
انتصابى، مشروعيت‏حكومت ولى فقيه ناشى
از نصب امامان(ع) است و مردم در تفويض
ولايت‏به او هيچ گونه اختيارى ندارند;
اما در كارآمدى حكومت نقش اصلى [را]
دارند. بيعت گرفتن پيامبر(ص) و امامان(ع)
از مردم نيز براى كارآمد كردن ولايتشان
است نه براى انتصاب آنان.»


(10)






بنابراين، مفهوم آزادى
انتخاب در اين ديدگاه، به مفهوم فراهم
ساختن شرط لازم كارآمدى حكومت است. به
عبارت ديگر، در صورتى حكومت كارآمد
مى‏گردد كه مردم آزادانه بتوانند
حاكمان را در حكومت اسلامى انتخاب
نمايند. از اين رو:






«شرط
كارآمدى حكومت، انتخاب آزادانه حاكمان
توسط مردم است.»


(11)







به نظر مى‏رسد كه بتوان از زاويه
ديگرى نقش مردم در حكومت اسلامى را بر
اساس ديدگاه امام با تفكيك


«محتوا سازى‏»

و


«ساختار سازى‏»

تبيين
كرد. از ديدگاه امام، محتوا و
ماهيت‏حكومت اسلامى توسط قانون الهى
شكل مى‏گيرد و مردم در اين مساله نقشى
ندارند; اما در ساختن ساختار مناسب
حكومت، راى مردم نقش اصلى را ايفا
مى‏كند و بدين سان، مفهوم جمهوريت و
اسلاميت نيز در ديدگاه امام آشكار
مى‏گردد.






امام،
جمهوريت‏حكومت را براساس راى مردم و
اسلاميت آن را براساس قانون الهى
مى‏داند. از اين رو، در پاسخ به سؤالى
درباره نظام جايگزين شاهنشاهى در
ايران، ضمن معرفى آن به عنوان «جمهورى
اسلامى‏» در توضيح اين اصطلاح
مى‏فرمايد:






«اما
جمهورى است، براى اينكه به آراى اكثريت
مردم متكى است و اما اسلام، براى اينكه
قانون اساسى‏اش عبارت [است] از قانون
اسلام، اسلام در همه ابعاد قانون دارد و
به همين جهت، احتياج به قوانين ديگرى
نداريم‏».


(12)






و يا در جايى ديگر، تاثيرپذيرى
ساختار حكومت از شرايط و مقتضيات جامعه
را اين گونه بيان مى‏فرمايد:







«ما خواهان استقرار يك جمهورى
اسلامى هستيم و آن، حكومتى است متكى به
آراى عمومى. شكل نهايى حكومت‏با توجه
به شرايط و مقتضيات كنونى جامعه ما توسط
مردم تعيين خواهد شد.»


(13)







با توجه به آنچه كه گذشت، روشن
مى‏شود كه علاوه بر كارآمدى، مى‏توان
از نقش مهم ديگرى براى مردم از ديدگاه
امام سخن گفت كه عبارت است از: «ساختار
سازى‏». امروزه اهميت‏ساختارها و نقش
تعيين‏كننده آنها در زندگى كاملا
آشكار است. مردم مى‏توانند با تعيين
ساختارها، در سرنوشت‏خود نقش اساسى
ايفا نمايند. و باتوجه به اين مطلب است
كه آزادى به عنوان يكى از اهداف اساسى
جمهورى اسلامى، قالب خودش را در
جمهوريت پيدا مى‏كند. به عبارت ديگر،
هرچند كه امام تصميم‏گيرى در باره
ساختار حكومت را حق مردم مى‏داند ; اما
خود نيز جمهوريت را ترجيح داده و براين
باور است كه اين ساختار مى‏تواند اهداف
حكومت اسلامى را در شرايط كنونى به
انجام رساند.






به عبارت
ديگر، جمهوريت مى‏تواند زمينه ساز
تحقق آزادى به مفهوم حق تعيين سرنوشت در
جامعه باشد. در نتيجه، از ديدگاه امام،
مردم با تعيين ساختار


«جمهورى‏»

نقش اساسى در
سرنوشت‏خود ايفا مى‏كنند. نكته ديگر
درباره حق تعيين سرنوشت از ديدگاه
امام، بررسى ديدگاه وى درباره


«حق
راى‏»


است. از آنجا كه

«راى
دادن‏»


و

«راى‏گيرى‏»


از مهمترين جلوه‏هاى آزادى سياسى به
مفهوم حق تعيين سرنوشت است، در اينجا به
ديدگاه امام درباره حق راى مردم
مى‏پردازيم.






به طور كلى
براساس كلام امام، مى‏توان ديدگاه
ايشان را درباره حق راى مردم با سه نكته
اساسى توضيح داد:






الف:



همگانى بودن حق
راى;








از ديدگاه
امام، حق راى از آن همه مردم بوده و هيچ
فرد، گروه و صنف خاصى بر ديگران ترجيح و
برترى ندارد. از نظر ايشان، تمام اقشار
جامعه داراى حق راى مى‏باشند. امام، در
اين باره مى‏فرمايد:






«همانطورى كه مكرر من عرض كرده‏ام
و
سايرين هم گفته‏اند، انتخابات در
انحصار هيچ كس نيست، نه در انحصار
روحانيين است، نه در انحصار احزاب است،
نه در انحصار گروهها است. انتخابات مال
همه مردم است. مردم رنوشت‏خودشان،
دست‏خودشان است و انتخابات براى تحصيل
سرنوشت‏شما ملت است‏».


(14)


همچنين در جايى ديگر، مساوات مردم
را در راى دادن، اينگونه بيان مى‏كند:






«انتخابات دست مردم است،
رئيس جمهور و نخست وزير با آن رعيتى كه
در كشاورزى كار مى‏كند و آن بازارى‏اى
كه در بازار كار مى‏كند، راجع به
انتخابات يك جور هستند، على السواء
هستند. يعنى رئيس جمهور يك راى دارد،
نخست وزير هم يك راى دارد و آن كشاورزى
كه در دور دست افتاده‏ترين اين كشور
است، آن هم يك راى دارد. رايشان فرقى
باهم ندارد و همه مسؤول هستند».


(15)






از ديدگاه امام، نه تنها
همه مردم داراى حق راى هستند; بلكه
اساسا حق مشاركت و تعيين سرنوشت نيز
براى همه مردم وجود دارد و تمامى اقشار
مردم اعم از مرد و زن بايد در
سرنوشت‏خود مشاركت داشته باشند:






«بايد همه شما در اين امر
نظر داشته باشيد، در امور سياسى نظر
داشته باشيد. براى اينكه امور سياسى
مخصوص يك طبقه نيست، همانطورى كه علم
مخصوص يك طبقه نيست. همانطورى كه مردها
بايد در امور سياسى دخالت كنند و جامعه
خودشان را حفظ كنند، زن‏ها هم بايد
دخالت كنند و جامعه را حفظ كنند. زنها هم
بايد در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى
همدوش مردها باشند; البته با حفظ آن
چيزى كه اسلام فرموده است‏».


(16)






ب:




برخوردارى مردم از آزادى كامل در
راى دادن ;








از
ديدگاه امام، هيچ گونه فشار و اجبارى در
راى دادن و راى گرفتن جايز نيست و بايد
آزادانه صورت گيرد. امام به كرات اين
مطلب را بيان كرده‏اند ; از جمله:






«همان طور كه قبلا تذكر
دادم، مردم در دادن راى به اشخاص واجد
شرايط آزاد هستند و هيچ كس را حق الزام
كسى نيست.»


(17)






در
ديدگاه امام، تحميل فرد يا افرادى در
انتخابات به مردم انكار گرديده و ضرورت
وجود آزادى براى مردم تاكيد گرديده است.
از سويى امام، هرگونه تحميل را رد
مى‏كند و از سويى ديگر، لزوم مشورت
براى انتخاب اصلح را گوشزد مى‏كند.
بنابراين، معرفى كانديدا در انتخابات
جايز است; اما تحميل كانديدا ممنوع.






امام در اين باره
مى‏فرمايد:






«همان طور
كه بارها گفته‏ام، مردم در انتخابات
آزادند و احتياج به قيم ندارند و هيچ
فرد و يا گروه يا دسته‏اى حق تحميل فرد
و يا افرادى را به مردم ندارند. جامعه
اسلامى ايران كه با درايت و رشد سياسى
خود، جمهورى اسلامى و ارزشهاى والاى آن
و حاكميت قوانين خدا را پذيرفته‏اند و
به اين بيعت و اين پيمان بزرگ وفادار
مانده‏اند، مسلم قدرت تشخيص و انتخاب
كانديداى اصلح را دارند. البته مشورت در
كارها از دستورات اسلامى است و مردم با
متعهدين و معتمدين خويش مشورت
مى‏نمايند و افراد و گروهها و
روحانيون، در حد تذكرات قبلى در حوزه
خود مى‏توانند كانديدا معرفى نمايند;
ولى هيچ كس نبايد توقع داشته باشد كه
ديگران اظهار نظر و اظهار وجود
نكنند».


(18)






همان
گونه كه ملاحظه مى‏شود، در اين عبارت،
امام هرگونه تحميل و اجبار را در
انتخابات انكار مى‏كند. نكته بسيار
مهمى كه در اين عبارت به چشم مى‏خورد كه
شايد مهم‏ترين دليل اين باور باشد،
اعتماد امام به مردم است. از ديدگاه
امام مردم قدرت تشخيص و انتخاب
كانديداى اصلح را دارا هستند. از اين رو
بايد به راى آنها اعتماد كرد و راى آنان
را با اطمينان پذيرفت. البته ضرورت
مشورت و معرفى كانديداها توسط افراد و
گروهها روشن بوده و با آنچه كه گفته شد،
تنافى ندارد. مشورت و معرفى كانديدا نيز
از عوامل اطمينان بخشى به راى مردم بوده
و منافاتى با آزادى انتخاب ندارد.






 






ج:



ضرورت راى دادن و
انتخاب بر اساس بينش صحيح









هر چند كه امام به آزادى كامل در
راى دادن باور دارد و ضرورت وجود آزادى
مردم را در راى دادن تاكيد مى‏كند; اما
از سوى ديگر، معتقد است كه راى دادن به
عنوان يك تكليف و وظيفه بايد براساس
بينش صحيح و توام با شناخت كامل صورت
پذيرد. از نظر امام، تنها مجوز راى
دادن، تشخيص فرد است. يك شهروند از
ديدگاه امام، تنها در صورتى مى‏تواند
راى دهد كه به اين بينش و شناخت رسيده
باشد و راى دادن صرفا به تبعيت فرد يا
افراد در تعيين مصداق كافى نيست. در
كلام امام در اين باره مى‏خوانيم:






«فرض بكنيد كه اگر همه
كسانى كه در راس هستند بروند پيشنهاد
بكنند كه فلان آدم را شما وكيل كنيد; لكن
شما به نظرتان درست نباشد، جايز
نيست‏بر شما [كه] تبعيت كنيد. بايد
خودتان تشخيص بدهيد كه آدم صحيحى است تا
اينكه بتوانيد راى بدهيد».


(19)






بنابراين از ديدگاه
امام، راى دادن به عنوان يك حق اساسى،
تنها در صورتى كه همراه با شناخت و
بصيرت لازم همراه گردد، ارزش داشته و از
منزلت والايى برخوردار است. البته كسب
شناخت و بصيرت، از راههاى گوناگونى
امكان‏پذير است كه در اينجا درصدد بيان
آنها نيستيم


.






 






2 -




آزادى بيان








يكى ديگر از
آزاديهاى سياسى در جامعه، آزادى بيان
است. آزادى بيان كه فراتر از آزادى
انديشه و عقيده است، از حقوق اساسى است
كه در بسيارى از جوامع به رسميت‏شناخته
شده است. بر اساس اين حق، مردم در بيان
ديدگاهها و نظرات خود آزاد بوده و از حق
انتشار ديدگاههاى خود در كلام و نوشتار
برخوردار مى‏باشند. از اين رو، از اين
حق به آزادى بيان و قلم تعبير مى‏شود.
آزادى مطبوعات نيز به عنوان يكى از
تعابير بسيار رايج در زمينه آزادى بيان
و قلم در اين خصوص مطرح مى‏شود.






يكى از نكات بسيار مهم در زمينه
آزادى بيان، بحث از حدود آزادى بيان
است. اصل آزادى بيان مورد پذيرش بيشتر
دانشمندان و صاحب نظران بوده و بيشتر از
حدود آن، در جامعه سخن رفته است. در
«حقوق اساسى‏» نيز امروزه بيشتر از
حدود آن سخن مى‏رود:






«آنچه در آزادى بيان اهميت‏بسيار
دارد، تشخيص حدود آن است. توهين و
افتراء، شكستن حريم خلوت و تنهايى
افراد، تجاوز به حقوق ديگران، افشاء
اسرار دولتى، انتشار نوشته‏ها و صور
قبيح و كفر و ناسزاگويى به مقدسات و
تجاوز به حقوق اقليتها، نمونه هايى از
تعدى به حقوق جامعه است‏».


(20)






با عنايت‏به اين نكته و
با توجه به اينكه امروزه در جامعه ما
نيز اصل آزادى بيان به عنوان يكى از
حقوق اساسى مردم توسط حكومت و قانون
اساسى به رسميت‏شناخته شده است و
اختلاف، تنها درباره حدود آن است، ما
نيز در اينجا درباره اصل آزادى بيان از
ديدگاه امام بحث نكرده ; بلكه به تبيين
حدود آزادى بيان از ديدگاه ايشان
مى‏پردازيم. در اين راستا، به سه نكته
اساسى در ديدگاه امام درباره آزادى
بيان اشاره مى‏كنيم كه در واقع تبيين
كننده حدود آن به شمار مى‏روند:






 






الف -


آزادى بيان و لزوم مراعات منافع مردم ;






از نظر امام خمينى،
يكى از مهمترين موانع آزادى بيان، «مضر
بودن‏» آن به منافع و حال ملت است. اگر
بيان يك مطلب و ديدگاه در راستاى منافع
ملت نبوده، بلكه مضر به حال مردم بوده و
مفاسدى را به دنبال داشته باشد، بيان آن
مطلب جايز نمى‏باشد. بنابراين، هر گاه
بيان ديدگاهها و اظهار نظرها در راستاى
منافع مردم باشد، قهرا جايز بوده و مردم
در اين زمينه آزادى بيان دارند. امام در
اوائل انقلاب در پاسخ به سؤالى در باره
حدود آزادى بيان مى‏فرمايد:






«اگر چنانچه مضر به حال ملت نباشد،
بيان همه چيز آزاد است. چيزهايى آزاد
نيست كه مضر به حال ملت ما باشد».



(21)






نكته‏اى كه بايد در
اينجا يادآورى كرد، اين است كه اساسا
صرف بيان ديدگاهها و نقطه نظرها در
بسيارى از مواقع نه تنها مضر به حال
مردم نمى‏باشد ; بلكه در راستاى منافع
آنها خواهد بود. چرا كه جامعه‏اى كه در
معرض آراء و ديدگاههاى گوناگون قرار
گيرد، بهتر مى‏تواند از امكانات و
توانمندى‏هاى بالقوه خود بهره گيرد.
بديهى است كه تضارب آراء و انديشه‏ها
در يك جامعه، باعث پويايى آن جامعه و
پيشرفت جامعه مى‏گردد. از اين رو،
مى‏توان گفت كه اصل اوليه در آزادى
بيان، بر فايده رسانى و منفعت رسانى
استوار بوده تا ضرر زدن به منافع مردم.
در نتيجه، حكومتها بايد زمينه طرح
ديدگاهها و بيان انديشه‏ها را فراهم
نمايند و تنها در صورتى كه ضرر رساندن
به منافع مردم محرز گردد، از طرح اين
ديدگاهها جلوگيرى نمايند.






 






ب -




آزادى بيان و ضرورت مقابله با
توطئه‏ها;








يكى
ديگر از نكاتى كه امام بر آن تاكيد
مى‏كند، نفى توطئه و پرهيز از به
كارگيرى آزادى بيان در راستاى يك توطئه
است. آزادى بيان اگر در چارچوب يك طرح
توطئه‏آميز باشد، قابل قبول نبوده و از
آن جلوگيرى مى‏شود. از اين رو، آزادى
بيان مادامى كه در جهت‏يك توطئه يا طرح
براندازى و خرابكارانه شكل نگيرد، نه
تنها مانعى نداشته ; بلكه از حقوق اساسى
مردم محسوب مى‏گردد. امام در اين باره
مى‏فرمايد:






«آزادى آراء
در اسلام از اول بوده است. در زمان ائمه
ما عليهم السلام ; بلكه در زمان خود
پيغمبر(ص) آزاد بود، حرفهايشان را
مى‏زدند. حجت ما داريم... كسى كه حجت
دارد، از آزادى بيان نمى‏ترسد; لكن
توطئه را اجازه نمى‏دهيم‏».


(22)






دو نكته اساسى در اين
عبارت به چشم مى‏خورد; اول آن كه، امام
آزادى بيان را از توطئه جدا مى‏كند و
توطئه را انكار كرده و بر آزادى بيان
صحه مى‏گذارد و ديگر آنكه، امام به يك
نوع ثبات برآمده از قدرت استدلال براى
حكومت اسلامى قائل است كه آزادى بيان،
نه تنها نمى‏تواند اين ثبات را برهم
زند ; بلكه در تقويت آن مؤثر مى‏افتد.
اين مطلب نيز رهنمودى است‏براى
حكومتهاى اسلامى و مسؤولان آن كه نه
تنها از آزادى بيان واهمه نداشته باشند;
بلكه با تلاش براى تقويت‏بنيانهاى
جامعه، ثباتى را پديد آورند كه وجود
آزادى بيان نه تنها آن بنيانها را
متزلزل نسازد ; بلكه بر تقويت آنها نيز
بيفزايد.






 






ج -



آزادى بيان و
ضرورت پرهيز از انتقام جويى









نكته ديگر در باره آزادى
بيان از ديدگاه امام، اين است كه بايد
از آزادى بيان براى انتقاد حكومت و
مسؤولين استفاده شود نه براى انتقام
جويى. امام با تفكيك انتقاد سالم و
انتقام جويى، ضمن تاكيد بر به كارگيرى
شيوه‏هاى صحيح در انتقاد از ديگران،
انتقام جويى را انكار مى‏كند. در
نتيجه، از نظر امام اين مطلب، معيارى
است‏براى ارزيابى روزنامه‏ها و
مطالبى كه مى‏نويسند. هدف نويسندگان
اگر در راستاى انتقاد سالم باشد، بايد
حمايت‏شود; ولى اگر در جهت انتقام جويى
باشد، بايد پرهيز گردد. امام در اين
باره مى‏فرمايند:






«مساله ديگر راجع به انتقاد، [اين
است كه] البته روزنامه‏ها بايد مسائلى
را كه پيش مى‏آيد، نظر كنند. يك وقت
انتقاد است ; يعنى انتقاد سالم است، اين
مفيد است. يك وقت انتقام است نه انتقاد،
اين نبايد باشد. اين با موازين جور
درنمى‏آيد. انسان چون با يكى خوب نيست،
در مطبوعات او را بكوبد، كار درستى
نيست. اما اگر كسى خلاف كرده است، بايد
او را نصيحت كرد، پرده درى نباشد; ولى
انتقاد خوب است. بايد در اين امور خيلى
ملاحظه بفرماييد تا مطبوعات مركزى باشد
براى استفاده عموم و اينكه مردم بفهمند
بايد چه بكنند و بايد چه بشود.»


(23)






با توجه به آنچه كه گذشت،
مى‏توان گفت كه از ديدگاه امام، آزادى
بيان در جامعه ضرورت دارد و تنها در
صورتى كه در راستاى ضرر زدن به منافع
مردم يا توطئه و يا انتقام جويى باشد،
قابل قبول نمى‏باشد. از نظر امام،
حكومت اسلامى داراى چنان توانى در
استدلال كردن هست كه وجود آزادى بيان در
جامعه نه تنها نمى‏تواند به آن آسيبى
برساند; بلكه در راستاى تقويت‏حكومت،
مى‏تواند مفيد تلقى گردد.






 






3 -

آزادى
احزاب، انجمنها و تشكيل
اجتماعات








يكى
ديگر از مهمترين اقسام آزادى سياسى،
آزادى اجتماعات، تشكلها و احزاب است.
شركت در گروهها، جناحها و احزاب سياسى،
از حقوق اساسى مردم محسوب مى‏شود.
براساس ديدگاه حقوق اساسى:






«كليه شهروندان حق دارند در گروه
بندى‏هاى مختلف سياسى، اجتماعى، صنعتى
و اقتصادى شركت كنند. جلوگيرى از اين حق
مباينت آشكارى با آزادى دارد، مگر آنكه
تجمع و گروه بندى، خطراتى براى نظم
عمومى مستقر داشته باشد.»


(24)






همانطورى كه ملاحظه
مى‏شود، مهمترين مانع شركت در گروهها و
جناحها و احزاب سياسى، برهم زدن نظم
عمومى است. به همين دليل، گفته مى‏شود
كه:






«تشكيل اجتماعاتى
آرام و بى آشوب و اعتراض دسته جمعى در
جامعه‏اى برخوردار از نظم و آرامش، حق
هر انسانى است‏».


(25)

«ولى از
سوى ديگر، «تشكيل اجتماع به منظور
آشوب، تعدى و نزاع، ممنوع است.»


(26)






امروزه ديدگاه‏هاى
متعددى درباره آزادى احزاب، در جامعه
سياسى ايران وجود دارد. برخى، آزادى بى
قيد و بند براى احزاب را باور داشته و به
دنبال شكل‏گيرى آن هستند. برخى ديگر،
با
انكار اصل حزب در جامعه اسلامى، به
مخالفت‏با شكل‏گيرى احزاب
پرداخته‏اند. گروه ديگرى كه به نظر
مى‏رسد ديدگاه معتدل و قابل اجرايى را
پذيرفته‏اند، براين باور هستند كه
آزادى احزاب در چارچوب قانون است. اين
ديدگاه در قانون اساسى جمهورى اسلامى
ايران پذيرفته شده و چارچوب فعاليت
احزاب را مشخص مى‏كند. براساس قانون
اساسى، مادامى كه احزاب، اصول استقلال،
آزادى، وحدت ملى، موازين اسلامى و اساس
جمهورى اسلامى را نقض نكنند، آزاد
هستند.


(27)






حال با
توجه به آنچه كه گذشت، به ديدگاه امام
درباره آزادى احزاب، انجمنها و تشكيل
اجتماعات به اختصار اشاره مى‏كنيم.






بررسى ديدگاه امام
درباره آزادى احزاب و تشكلها، نيازمند
بررسى مستقل و گسترده‏اى است كه در اين
مختصر نمى‏توان به آن پرداخت. بديهى
است كه تبيين ديدگاه امام در باره احزاب
و تشكلها مستلزم نگاهى مجموعى به تمامى
آثار امام بوده كه اين امر از هدف
نوشتار حاضر بدور از حوصله آن خارج است.
از اين رو، تنها به سه نكته اساسى در
ديدگاه امام در اين باره اشاره
مى‏كنيم:






الف -


از نظر امام، آزادى تشكيل اجتماعات و
مشاركت در صحنه‏هاى سياسى اجتماعى، از
اهداف اساسى انقلاب است. امام در اوائل
انقلاب، در اين باره مى‏فرمايد:






«از اين چيز بهتر چه مى‏خواستيد
از يك انقلاب؟ همان كه ملت مى‏خواست،
آزادى را مى‏خواست، حاصل است. همه الان
آزاد نشسته‏اند و در همه جا آزاد مجتمع
هستيد و در پنج‏سال پيش هيچ
نمى‏توانستيد يك همچو اجتماعى را
ايجاد كنيد. آزاديد; اين چيزى بود كه ملت
مى‏خواست و شد.»


(28)






مقايسه تاريخ دو دهه پس از انقلاب،
با دوران قبل از آن به خوبى اين واقعيت
را آشكار مى‏كند كه انقلاب اسلامى،
آزادى اجتماعات را براى مردم به ارمغان
آورد.






ب -

از نظر
امام، جمهورى اسلامى، آزادى
فعاليت‏سياسى اجتماعى رابه گروهها و
احزاب داده است. پس از انقلاب، اجازه
فعاليت و مشاركت در امور به گروهها و
احزاب داده شد وانقلاب به تمام معنا
آزاديبخش بود.






ج
-


مانع اصلى آزادى احزاب و
گروهها و تشكلهاى سياسى از ديدگاه
امام، اقدام به توطئه و طرحهاى
براندازى و انجام اقداماتى بر خلاف
مصالح مردم است. امام معتقد است كه بايد
به احزاب و گروهها اجازه فعاليت داده
شود، مشروط بر اينكه به توطئه و انجام
فعاليتهاى مضر به مردم دست نزنند.






امام درباره نكته دوم و
سوم مى‏فرمايد:






«جمهورى اسلامى از اول كه پيروز
شد،
آزادى را به طور مطلق به همه طوايف داد.
نه تنها هيچ روزنامه‏اى تعطيل نشد;
بلكه هر گروه و حزبى به كارهاى خود
مشغول بودند و بعضى از گروهها كه
ناشناخته بودند، از طرف دولت‏به كار
گمارده شدند. ليكن به تدريج فهميده شد
كه اينها يا توطئه‏گرند يا جاسوسى
مى‏كنند. از طرف ديگر نمى‏شد كه انقلاب
را رها كنيم. نه اسلام اجازه مى‏داد و
نه
عقل كه يك دسته از عنوان دولت‏يا غير
دولت‏براى سرنگونى جمهورى اسلامى
سوءاستفاده نموده يا جاسوسى كنند و ما
ساكت‏باشيم.»


(29)






با
توجه به آنچه كه به اختصار گذشت،
مى‏توان گفت كه از نظر امام، اصل آزادى
گروه بندى سياسى - اجتماعى و احزاب در
چارچوب قانون رسميت داشته و مادامى كه
به اقداماتى از قبيل توطئه يا جاسوسى
دست نزنند، مى‏توانند به عاليت‏سياسى
اجتماعى پردازند. امام، وجود آزاديهاى
مذكور را نه تنها مخالف نظام جمهورى
اسلامى نمى‏داند; بلكه بر اين باور است
كه چنين آزادى را انقلاب اسلامى براى
مردم به ارمغان آورده است.






 






4 -

آزادى
دين - مذهب








يكى ديگر از شاخه‏هاى آزادى
سياسى،
آزادى مذهب است. اين آزادى هم شامل
آزادى داشتن يا پذيرفتن يك دين و مذهب
مى‏شود و هم آزادى ابراز مذهب
يامعتقدات و انجام مراسم و فرايض
دينى.






نوع اول ;






«يعنى اينكه شخص
بتواند آزادانه و به طور آشكار و يا در
خفا معتقدات مذهبى خود را از راه بيان
يا نوشته ابراز نمايد و هيچ كس مانع
آزادى او نشود و آن در اين حد; يعنى در حد
فكر و انديشه، با آزادى عقيده و بيان
فرق
ندارد».


(30)






 

اما نوع دوم ;






«يعنى اينكه شخص بتواند مراسم و
فرائض مذهب خود را به گونه‏اى كه در
شريعت آمده است، اجرا نمايد و نظم
خواسته شده را در بين افراد و جامعه
برقرار سازد.»


(31)






 






از ديدگاه حقوق
اساسى، فرد حق دارد در خويشتن خويش،
هرگونه مذهبى را انتخاب نمايد بى آنكه
متحمل صدمات و ضررهايى در زندگى
اجتماعى‏اش شود. به عبارت ديگر، هر
شهروند به دليل آنكه در يك جامعه زندگى
مى‏كند، از حقوق اساسى برخوردار
است.






اين حقوق در جامعه
براساس مذهب تقسيم و توزيع نمى‏گردد;
بلكه تابعيت‏يك كشور، اين حقوق را براى
وى به ارمغان مى‏آورد. علاوه بر اين،
پذيرش مذهبى برخلاف مذهب رسمى جامعه
نبايد باعث محروم شدن او از حقوق
اساسى‏اش گردد. و بدين سان، آزادى دينى
- مذهبى كه ماهيتا سياسى نيست، با
آزاديهاى سياسى ارتباط وثيقى پيدا
مى‏كند و از اين جهت، در زمره
آزادى‏هاى سياسى قرار مى‏گيرد.






صرف نظر از بحث‏بسيار مهم نظرى
درباره آزادى مذهب براساس منابع دينى
كه بايد در جاى خود به آن پرداخت، در اين
جا سؤالات بسيار مهمى طرح مى‏شود، از
قبيل اينكه: آيا اقليتهاى مذهبى، آزادى
انجام فرايض مذهبى را دارا هستند؟
وظيفه حكومت اسلامى در برابر آنها
چيست؟ آيا تمامى شهروندان، قطع نظر از
مذهب خود، از حقوق اجتماعى
برخوردارند؟






آيا
اقليتهاى مذهبى در اظهار عقايد خود
آزادند؟ آيا اين آزادى محدوديتى دارد؟
هرچند كه پاسخ به اين سؤالات براساس
قانون اساسى آسان و امكان‏پذير است ;
اما در اينجا تلاش مى‏كنيم براساس
ديدگاه امام، به طور اختصار به اين
سؤالات پاسخ دهيم. در اين راستا، نكات
چهارگانه زير را كه پاسخ دهنده سؤالات
مذكور هستند، از ديدگاه امام بيان
مى‏كنيم:






1-

از
نظر امام اقليتهاى مذهبى در حكومت
اسلامى آزادى انجام فرائض مذهبى را
دارا هستند. اقليتهاى مذهبى مى‏توانند
به طور آزادانه به اعمال مذهبى خود
بپردازند. امام در آستانه پيروزى
انقلاب و تشكيل حكومت اسلامى در پاسخ به
سؤالى در اين باره مى‏فرمايد:







«تمام اقليتهاى مذهبى در حكومت
اسلامى مى‏توانند به كليه فرايض مذهب
خود آزادانه عمل نمايند.»


(32)






2-

از ديدگاه
امام، وظيفه حكومت اسلامى حمايت از
حقوق اقليتهاى مذهبى است. حكومت اسلامى
بايد از حقوق آنان همچون ساير شهروندان
دفاع كند. امام در پاسخ به سؤالى درباره
روابط ميان اقليتها مى‏فرمايد:






« اقليتهاى مذهبى نه تنها
آزادند; بلكه دولت اسلامى موظف است از
حقوق آنان دفاع كند.»


(34)







و نيز در جايى ديگر مى‏فرمايد:






«حكومت اسلامى موظف است
از حقوق آنان [اقليتهاى مذهبى] به
بهترين وجه حفاظت كند.»


(34)






3-

از نظر امام،
برخوردارى از حقوق اجتماعى در جامعه
براساس تابعيت كشور است و تمام
شهروندان ايرانى از حقوق اجتماعى
برخوردارند و در اين زمينه، اقليتهاى
مذهبى نيز همچون مسلمانان، از اين حقوق
برخوردارند. به عبارت ديگر، حقوق
اجتماعى بر اساس مذهب، در جامعه توزيع
نمى‏شود:






«هر ايرانى حق
دارد كه مانند همه افراد از حقوق
اجتماعى برخوردار باشد. مسلمان يا
مسيحى و يا يهودى و يامذهب ديگر فرق
ندارد.»


(35)






و نيز در
جايى ديگر مى‏فرمايد:






«اسلام بيش از هر دينى و بيش از هر
مسلكى به اقليتهاى مذهبى، آزادى داده
است. آنان نيز بايد از حقوق طبيعى
خودشان كه خداوند براى همه انسانها
قرار داده است، بهره‏مند شوند. ما به
بهترين وجه از آنان نگهدارى
مى‏كنيم.»


(36)






4-

از نظر امام، اقليتهاى
مذهبى مى‏توانند آزادانه به مسائل خود
بپردازند و حق اظهار عقيده خود را نيز
دارند:






«اسلام هميشه
حافظ حقوق مشروع اقليتهاى مذهبى بوده و
هست. آنان در جمهورى اسلامى آزادند و
آزادانه به مسائل خود مى‏پردازند و در
پناه حكومت اسلامى چون بقيه افراد، در
اظهار عقيده آزادند.»


(37)







البته در لسان امام، اقليتهاى
مذهبى آزادى اظهار عقيده خود را دارند،
نه آزادى خرابكارى. امام در پاسخ به
سؤالى در باره آزادى بيان عقيده براى
اقليتها، مى‏فرمايد:






«در حكومت اسلامى، همه افراد
داراى
آزادى در هر گونه عقيده‏اى هستند وليكن
آزادى خرابكارى را ندارند.»


(38)






بنابراين در اينجا نيز
امام، دغدغه حفظ نظام اسلامى را داشته و
حفظ نظام اسلامى را بر همه مسائل مقدم
مى‏دارد. از نظر امام، حفظ نظام از
مهمترين واجباتى است كه بر ساير امور
مقدم بوده و امور ديگر از جمله آزادى،
در راستاى حفظ نظام مفهوم پيدا
مى‏كنند.






جمع بندى و
نتيجه‏گيرى






در
اين نوشتار مختصر، با اشاره به مفهوم،
عناصر، مصاديق و قلمرو آزادى سياسى ;
ديدگاه امام خمينى(ره) در باره برخى از
مهمترين آزاديهاى سياسى; يعنى: آزادى و
حق تعيين سرنوشت و راى، آزادى بيان،
آزادى احزاب و تشكلها و آزادى مذهب را
مورد توجه و بررسى قرار داديم. برخى از
يافته‏ها و نتايج‏بدست آمده از پژوهش
حاضر عبارتند از:






1-



مهمترين نقش مردم
در
حكومت اسلامى از ديدگاه امام را
مى‏توان «ساختار سازى‏» دانست. مردم
در تعيين ساختار مناسب براى حكومت
اسلامى نقش اساسى دارند. محتواى اين
حكومت را قانون الهى تامين كرده است.
شروعيت‏حكومت نيز الهى است.









2-



از
ديدگاه امام، حق راى همگانى بوده و شامل
تمامى اقشار و اصناف جامعه مى‏شود;
مردم
از آزادى كامل در راى دادن برخوردار
مى‏باشند و هيچ گونه فشار و تحميلى در
راى دادن و راى‏گيرى جايز نيست. مردم
بايد براساس بينش و شناخت صحيح، در
راى‏گيرى شركت نمايند. هم چنين كسب
آگاهيهاى لازم در راى دادن ضرورت
دارد.








3- از ديدگاه
امام، «ضرر زدن‏» به منافع مردم،
«توطئه‏» و «انتقام جويى‏»، از
مهمترين موانع «آزادى بيان‏» شناخته
مى‏شود و حكومت اسلامى داراى چنان
پايه‏هاى مستحكمى است كه وجود آزادى
بيان درصورتى كه همراه با موارد مذكور
نباشد، نه تنها باعث آسيب زدن به آن
نمى‏شود; بلكه در راستاى تقويت آن
خواهد بود.






4- از نظر
امام، آزادى تشكيل اجتماعات و مشاركت
مردمى، از اهداف اساسى انقلاب مى‏باشد.
جمهورى اسلامى ايران، آزادى
فعاليت‏سياسى اجتماعى را براى گروهها
و تشكلها به ارمغان آورده است; ولى
مهمترين مانع فعاليت گروهها و تشكلهاى
سياسى، مشاركت در طرح براندازى و توطئه
عليه نظام است.






5- از نظر
امام، اقليتهاى مذهبى در حكومت اسلامى،
از آزادى كامل در انجام فرائض مذهبى خود
برخوردار بوده و وظيفه حكومت اسلامى
حمايت از حقوق آنها است. اقليتهاى مذهبى
آزادى اظهار عقيده خود را نيز دارا
هستند; اما نه آزادى خرابكارى. از اين
رو، حفظ نظام در اينجا نيز از نظر امام،
مهمترين معيار رعايت و احترام به اصل
آزادى فعاليتهاى مذهبى آنهاست.






پى نوشت‏ها :






1 . كارل كوهن، دموكراسى، ترجمه
فريبرز مجيدى، انتشارات خوارزمى،
تهران، ص 184.






2. منوچهر
طباطبائى مؤتمنى، آزاديهاى عمومى و
حقوق بشر، دانشگاه‏تهران،1370، ص‏96.






3. سيد محمد هاشمى، حقوق
اساسى جمهورى اسلامى ايران، دانشگاه
شهيد بهشتى، تهران ،1374، ج‏1، ص‏169.






4. محمد جعفر جعفرى
لنگرودى، ترمينولوژى حقوق، ابن سينا،
بنياد راستاد، تهران،1363، ص‏31.







5. مصطفى رحيمى، قانون اساسى ايران
و اصول دموكراسى، اميركبير، تهران،1357،
ص‏190.






6. مهدى منتظر قائم،
آزادى سياسى، حكومت اسلامى، سال دوم،
شماره اول ،ص‏100.






7. مصطفى
رحيمى، پيشين.






8. مهدى
منتظر قائم، پيشين.






9.
امام خمينى، صحيفه نور، ج‏3، ص 204.






10. مهدى منتظر قائم،
پيشين.






11. همان.







12. امام خمينى، صحيفه نور، ج 4، ص 21.






13. همان، ج 2، ص 260.






14. همان، ج 18، ص 245.






15. همان، ص‏203.






16.
همان، ص 264.






17. همان، ج‏17،
ص‏103.






18. همان، ج 20، ص 194.






19. همان، ج 18، ص 204.






20. جعفر بوشهرى، مسائل حقوقى
اساسى، نشر دادگستر، تهران،1376،ص‏33.






21. امام خمينى، صحيفه
نور، ج 4، ص‏259.






22. همان، ج
5، ص 130.






23. همان، ج‏19،
ص‏216.






24. ابوالفضل قاضى،
حقوق اساسى و نهادهاى سياسى، دانشگاه
تهران، 1370، ج 1، ص 660.






25.
جعفر بوشهرى، پيشين، ص 35.






26. همان، ص‏36.






27. ر. ك:
قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، فصل
سوم، بويژه اصل‏26.






28.
امام خمينى، صحيفه نور، ج 10، ص 128-129.






29. همان، ج 18، ص‏73.






30. منوچهر طباطبائى
مؤتمنى، پيشين، ص 95.






31.
همان.






32. امام خمينى،
صحيفه نور، ج‏3، ص 75.






33.
همان، ص‏159.






34. همان، ص 75.






35. همان، ص‏159.







36. همان، ص 48.






37.
همان، ص‏33.






38. همان، ص
100.





/ 1