زندگي سياسي آيت الله ميرزاي نائيني(ره)
محمدرضا فاضل محمد حسين فرزند شيخ الاسلام ميرزا عبدالرحيم نائيني. در سال 1240 شمسي (ذيقعده 1277 هـ. ق) در شهر نائين و در خانداني فاضل متولد شد.(1) محمد حسين، تحصيلات ابتدايي حوزوي خود (صرف و نحو، منطق ، معاني، بيان و بديع) را در زادگاه خويش به پايان برد، سپس براي كسب معارف بيشتر در سن 17سالگي (1293 هـ. ق) به اصفهان كرد و در آنجا به ادامه تحصيل پرداخت. ايشان مدت هفت سال را در آن ديار سپري كرد. (2) ميرزا بعد از چندين سال كسب علم از محضر علماي اصفهان در سال 1303 هـ ق شهر اصفهان را پشت سر نهاد و راهي شهر نجف گرديد. اين بزرگوار بعد از توقف كوتاه در شهر نجف رهسپار سامراء گرديد. در آن زمان، شخصيت هايي مثل سيد محمد حسن شيرازي (صاحب فتواي تحريم تنباكو) و آيت الله سيد اسمعيل صدر و سيد محمد طباطبايي فشاركي اصفهاني در سامراء بسر مي بردند. ميرزا در ابتداي ورود در درس آقايان فشاركي وصدر شركت جست و بعد از مدتي علاوه بر دروس مذكور به درس ميرزاي شيرازي راه پيدا كرد. نائيني مدت 9 سال را در محضر ايشان گذراند و در اندك زمان از شاگردان بنام، مشاوران و ياران صميمي ميرزاي شيرازي به حساب آمد و در درس خصوصي ايشان شركت مي كرد. (3) آيت الله نائيني پس از وفات استاد (ميرزاي شيرازي) در سامراء در درس سيد اسماعيل صدر شركت جست و بعد از دو سال همراه استاد خود به شهر كربلا هجرت نمود. سرانجام در سال 1316 ق، ميرزا به قصد توطن دائمي وارد نجف شد و آن مكان مقدس را براي خود، مسكن دائمي قرار داد. وي تدريس خود را در مدرسة بكتاشيها آغاز نمود و بعد از مدتي، حدود 300 نفر از فضلاي بزرگ از حوزة درس آخوند خراساني (صاحب كفايه) در درس اين نامدار شركت مي كردند؛ حوزه درس ايشان بعد از آخوند خراساني بصورت كم نظيري در آمد.(4) كتاب تنبيه الامة و تنزيه الملة:
اين كتاب پر ارج كه توسط ميرزاي نائيني به رشته تحرير در آمده مشهورترين رساله اي است كه ابعاد مختلف نظام و مباني فكري مشروطيت را به بحث گذارده است. اين رساله به سال 1327 هـ. ق در بغداد چاپ شد و يكسال بعد نيز در تهران چاپ گرديد. رسالة مزبور نه تنها در اولين چاپ اهميت فوق العاده اي يافت، بلكه در ازمنة بعدي نيز مورد توجه بوده است چنانكه در سنة 1334 ش مرحوم آيت الله طالقاني با مقدمه وحواشي سودمندي براي سومين مرتبه آن را به زيور طبع آراسته گردانيد. در ابتداي اين رساله تقريظ دو تن از مراجع بزرگ نجفي يعني آيات عظام آخوند محمد كاظم خراساني وعبدالله مازندراني به چشم مي خورد. (5) مرحوم آيت الله سيد محمود طالقاني در مقدمة چاپ سوم كتاب مي نويسد: «دقت و توجه به اين كتاب براي هر كس مفيد است؛ آنهايي كه خواهان دانستن نظر اسلام وشيعه دربارة حكومتند در اين كتاب نظر نهايي وعالي اسلام را عموما وشيعه را بخصوص با مدرك و ريشه خواهند يافت. طرفداران مشروطيت و تكميل آن، اصول ومباني مشروطيت را مي يابند و مخالفين به اشكالات و ايرادات خود، بيش از آنچه تصور مي نمايند، بر مي خورند. اين كتاب براي علما و مجتهدين كتابي است استدلالي و اجتهادي و براي عوام رسالة تقليدي راجع به وظايف اجتماعي است» متفكر بزرگ استاد مطهري مي نويسد: «انصاف اين است كه تفسير دقيقي از توحيد عملي، اجتماعي وسياسي اسلام را هيچكس به خوبي علامة بزرگ و مجتهد سترگ مرحوم ميرزا محمد حسين نائيني قدس سره توأم باستدلالها واستشهادهاي متقني از قرآن و نهج البلاغه در كتاب ذي قيمت تنبيه الامة وتزيد الملة بيان نكرده است.» (6) سرنوشت اين كتاب بنابر روايت تاريخ بصورتي شد كه بر اثر وقايع وحوادث انقلاب مشروطه و افراط و تفريط هاي جريانات حاكم، مؤلف فاضل چنان مصلحت ديد كه نسخه هاي كتاب را جمع آوري كند ولي اين به معناي آن نبود و نيست كه مؤلف از آراء و عقايد خود عدول كرده باشد بلكه مصلحت زمانه وسوء استفادة عناصر ناصلح از دلايل مهم اين اقدام بوده است(7) دكتر سيد محمد ثقفي در مقاله علامة نائيني و تحرير مشروطيت دربارة آيت الله نائيني مي آورد: «از شخصيت هاي بارزي كه در عصر مشروطيت، توانسته است تصوير روشني از نظام حكومت مشروطه ارائه دهد، عالم روشن بين فقيه عالي مقام، علامه زمان ميرزاي نائيني است.. او با نوشتن رسالة تنبيه الامة و تنزيه الملة در تحرير وتبين مشروطيت حكومت اسلامي رسالت عالمانه خود را به اتمام رسانده وكتاب خاص و جامعي در اصول سياست اسلامي و آيين كشور داراي به رشته تحرير آورده است. اين كتاب را مي توان گفت كه نخستين كتاب علمي است كه در مورد حكومت اسلامي به قلم يك مجتهد و فقيه اسلام شناس نوشته شده است. نائيني قدس سره اين كتاب را در پاسخ معترضان ومشروعه خواهان نوشته است و توضيح كافي درباره ريشه نهضت مشروطيت و مبارزه با استبداد در تاريخ اسلام ارائه نموده است.» (8) «مرحوم نائيني از سياست عصر خود عميقاً آگاه بوده و با چالش هاي دولتهاي بزرگ و مطامع آنها در روابط خود با كشورهاي ديگر آشنايي داشت، با اينكه فريدون آدميت برغم دريافت تنگ نظرانه كه از اسلام وعالمان دين دارد، نظرش نسبت به نائيني مثبت است و مي گويد: «نائيني بر رشته تخصصي خود، در حكمت عملي دست دارد، با مدونات سياسي زمان خويش آشناست و نسبت به مسائل دوره اول حكومت مشروطه آگاه است، نسبت به تعرض مغرب به كشورهاي اسلامي حساس است و هشياري ملي اش خيره كننده.. ودر انتقاد سياسي بسيار تواناست اين را بگويم كه مردي وارسته و بزرگوار بود» .(9) به اعتراف موافق و مخالف، علامه نائيني علاوه از فقه واصول از حكمت عملي و فلسفه واجتماعيات بهره وافر داشته است وكسي بود كه كاملا با كتابها ومطبوعات زمان آشنا بود. اين اطلاعات و تبحر علمي او را كافي است كه دست به ابتكار علمي بزند و تصوير روشني از حكومت مشروطه و ويژگي هاي نظام استبداد ارائه دهد. ابتكار كار نائيني در اين نكته نهفته است كه به تعبير مرحوم آيت الله طالقاني، براي اثبات مشروعيت مشروطه،نوشته شده ولي اهميت بيشتر آن به دست دادن اصول سياسي و اجتماعي اسلام و نقشه و هدف كلي حكومت اسلامي است. او در اين كتاب به خوبي توانسته سيماي روشن و واضحي از نوع حكومتي را كه عالمان دين درصدر مشروطه در پي عدالت خواهي واسلام خواهي خود داشتند، به جامعه مسلمانان ارائه دهد و آنان را از ابهام و سرگيجي برهاند. خواسته نائيني برخلاف زعم فرنگ مآبان، كاملاً روشن و حكومتي برخاسته از مفاهيم اصيل اسلامي بوده است. او گرچه ممكن است در استخدام واژه ها از نويسندگان زمان بهره جسته باشد اما در نشان دادن ريشه هاي استبداد و آثار و تبليغات فاسد آن، از تاريخ صدر اسلام، تبديل خلافت به نظام استبدادي بني اميه و آثار و نشانه هاي آن كه در نظام اموي حاكم بوده است، استشهاد مي كند و سيمايي را كه از حكومت محدود، مقيديه، دستوريه و مشروطه نشان مي دهد، كاملاً از انديشه اسلامي الهام مي گيرد.(10) نائيني در كتاب تنبيه الامه مي گويد «بهترين وسيله براي رسيدن به حكومت عادلانه و پاسدار منافع ملت اين است كه شخص والي وحاكم صاحب عصمت نفساني باشد تا بتواند اراده خداوندي بر وي حكومت كند»(11) لذا تا زماني كه اين شكل حكومت تشكيل نشده بايد دو اصل زير رعايت شود: 1 _ وضع قانون 2 _ نظارت عقلاء(12) نائيني قدس سره اصل حكومت را به دو نوع تقسيم مي كند: الف _ حكومت استبدادي:
كه عامل استبداد را جهل و ناداني و عدم آشنايي آنها به وظايف خود در رابطه با حقوق ملت و دولت مي داند و مي گويد «اصل اين شجره خبيثه (استبداد) همان بي علمي ملت است، به وظايف سلطنت وحقوق مشتركه نوعيه و قوام آن به عدم مسؤوليت در ارتكابات ومحاسبه و مراقبه در ميان نبودن است(13)ب _ حكومت قانون:
كه در بناي آن به ضرورت تدوين دستور اساسي حاوي منافع عموم و محدود كنندة سلطان و ايجاد (گروه دانايان مملكت و خيرخواهان ملت) _ يعني مجلس شوراي ملي _ اشاره دارد. (14) مفهوم مساوات در انديشه نائيني:
ميرزاي نائيني در پاسخ مغلطه كاراني كه انديشه مساوات مسلمان وكافر را بر طرفداران مشروطه خرده مي گرفتند مي گويد: «قانون مساوات از اشرف قوانين مباركه مأخوذه از «سياست اسلاميه» ومبنا و اساس عدالت و روح تمام قوانين است. شدت اهتمام شارع مقدس در استحكام اين قانون، عبارت از آنست كه «هر حكمي بر هر موضوع و عنواني بطور قانونيت و بر وجه كليت مرتب شده باشد در مرحله اجراء و نسبت به مصاديق وافرادش بالسويه و بدون تفاوت مجري شود، جهات شخصيه واضافات خاصه رأساً غير ملحوظ واختيار وضع و رفع اغماض و عفو از هر كس مسلوب است و ابواب تخلف و رشوه گيري و دل بخواهانه حكمراني به كلي مسدود باشد» (15) يعني هم آحاد ملت از مقامات دولتي گرفته تا عادي طبقات مردم در برابر قانون مساويند. مفهوم آزادي:
همچنين در برابر مغالطه كاراني كه (آزادي) را بي بند وباري وعدم تقيد به هيچ نوع قانون، (يكسان تفسير) مي كرند پاسخ مي دهد: «آزادي آرمان مشترك همه ملت ها است و چه آنان كه دين دارند و چه آنان كه بي دين هستند» .(16) وآزادي را در منافي دينداري نمي بيند و دخالت يهوديان ومسيحيان كشور را به جهت پرداختن ماليات وسهيم بودن آنان در آبادي كشور در اصلاح اوضاع اجتماع و بازخواست كردن از اولياي امور كاملاً به جا و منطقي دانسته است. (17) اصل تفكيك قوا:
نائيني مي نويسد: «از وظايف لازمة سياست و تجزيه قواي مملكت است كه هر يك از شعب وظايف نوعيه را در تحت ضابطه و قانون صحيح علمي منضبط نموده اقامه آنرا با مراقبت كامله در عدم تجاوز از وظيفه مقرره بعهدة كفايت و درايت مجريان در آن شعبه بسپارند و اصل اين تجزيه را مؤرخين قريش از جمشيد دانسته اند و حضرت سيد اوصياء عليه السلام هم در طي فرمان تفويض ولايت مصر به مالك اشتر، امضا فرموده» .(18) در پايان اين كتاب به پاسخ اعتراضات بد انديشان در مورد اين كه آيا تدوين قانون اساسي بدعت است؟ مي پردازد و نكاتي را مورد نظارت نمايندگان بر هيأت دولت بيان مي دارد. افول ستاره:
اين مجتهد عظيم الشأن سرانجام پس از آن همه خدمات شايسته به اسلام و پرورش دادن شاگردان گرانمايه، وتحويل آنان به جامعة مسلمين، در ساعت 5 روز شنبه 26 جمادي الاول ال 1355 هـ ق. مطابق با 24 مرداد 1315 هـ.ش نداي حق را لبيك گفت و به جوار رحمت الهي شتافت. پيكر مطهر وي در شهر نجف تشييع گرديد و پس از 78 سال عمر در كنار حرم مطهر علي عليه السلام در حجره پنجم از طرف چپ داخل صحن شريف امام علي(عليه السلام) از درب بازار بزرگ به خاك سپرده شد كه مدفن وي زيارتگاه شاگردان وي و شيفتگان علم و معرفت است. (19) (1) _ ديدار با ابرار 75 _ ميرزاي نائيني نداي بيدار، نور الدين علي لو، ص 16. (2) _ همان، ص 21. (3) _ همان، ص 35. (4) _ همان، ص 49 بنقل از مجله حوزه _ ش 30 _ سال 76 . (5) _ بنياد فلسفه سياسي در ايران، تهران، مركز نشر دانشگاهي، موسي نجفي، ص1376، ص 14. (6) _ مرتضي مطهري، نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير، قم، انتشارات صدرا، ص 46. (7) _ بنياد فلسفه سياسي در ايران، ص 17. (8) _ دكتر سيد محمد ثقفي، علامه نائيني و تحرير مشروطيت، حكومت از ديدگاه مذاهب اسلامي گزيده مقالات دهمين كنفرانس بين المللي وحدت اسلامي، تهران 1376، ص 139 و 140. (9( _ علامه نائيني و تحرير مشروطيت، ص 143، به نقل از دكتر حميد عنايت، سيري در انديشة غرب، تهران، خوارزمي 1351 هـ. ص 174. (10( _ حكومت از ديدگاه مذاهب اسلامي ، ص 143 ، 144. (11) _ حكومت از ديدگاه مذاهب اسلامي به نقل از تنبيه الامة ص 15. (12) _ همان، ص 144 و 145. (13) _ همان ص 145، 146. به نقل از تنبيه الامة ص8. (14) _ همان، ص 147، 148، 149. (15) _ همان، بر نقل از دكتر ملك زاده، انقلاب مشروطيت، ج4، ص 214. (16) _تنبيه الامة، ص 69. (17) _ حكومت از ص 150 وص151. (18) _ تبينه الامة ص 65 و حكومت از ص151 و152. (19) _ نداي بيدار، ص 126، 127 و130.