رمز موفقيت در تبليغ - رمز موفقیت در تبلیغ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز موفقیت در تبلیغ - نسخه متنی

محمد کرتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رمز موفقيت در تبليغ

محمد كرتي

«الّذينَ يُبلّغُونَ رِسالاتِ اللّه‏ِ ويَخْشَوْنَهُ ولا يَخْشَوْنَ أحدا إلاّ اللّه‏ وكَفْي باللّه‏ حَسيبا».

مقدمه:

عوامل مؤثر در تبليغ، به دو دسته‏ي زير تقسيم مي‏شوند:

1 ـ عوامل و شرايط دروني كه از سه منبعِ پيام، پيام گير، پيام رسان سرچشمه مي‏گيرد.

2 ـ شرايط و عوامل بروني و خارجي تبليغ كه از موارد متعددي، مانند راه، روش، وسايل، ريشه مي‏گيرد.

با هماهنگي و يك سو شدن اين دو دسته، راه موفّقيّت تبليغ، پيموده خواهد شد.

اينك، به‏ترتيب، به توضيح و تشريح هر يك از موارد مذكور مي‏پردازيم.

شرايط دروني:

الف: پيام

نخستين ركن موفّقيّت در تبليغ، وجود ويژه‏گي‏هاي برتر در خود پيام است. اگر محتوا و ماهيّت پيام، ويژه‏گي‏هاي لازم را نداشته باشد، هر چند بقيه‏ي عوامل هم موجود باشد، باز تبليغ يك تلاش كور و بي‏حاصل خواهد بود.

ويژه‏ي‏گي‏هايي كه به يك پيام، قدرت و نفوذ مي‏بخشد، از اين قرار است:

يكم ـ قابل اثبات و استدلال باشد؛ يعني، از ناحيه‏ي عقل و منطق حمايت شود و الاَّ تنها، براي مدت كمي دوام پيدا خواهد كرد ولذا قرآن كريم، دائما، روي تعقّل و تفكّر تاكيد كرده است.

دوّم ـ با احساسات عالي و دقيق بشر، هماهنگ و آرمانْ ساز و شوقْ انگيز و آرزو خيز و تعهدآور و مسئوليّت ساز باشد.

سوّم ـ با نيازها و انگيزه‏هاي زندگي بشر انطباق داشته باشد. به همين دليل است كه احكام و دستورهاي قرآن و سنّت، اين انگيزه‏ها را مي‏پذيرد و به آن‏ها اقرار مي‏كند و در حدودي كه مشخَّص كرده، خواهان اشباع آن‏ها است.

پيام اسلام، اين ويژه‏گي‏ها را دارد و به همين دليل بود كه سران شرك، در مكّه، علي رغم توافق‏هاي قبلي، شبانه، به طور مخفي، به پشت ديوار خانه‏ي پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏آمدند تا آواي دل‏نشين و پر جاذبه‏ي قرآن را بشنوند، و بلال، با تحمّل انواعِ شكنجه‏ها، باز هم فريادِ «اَحَدْ، اَحَد» بر مي‏آورد. ماجراي شنيدني جعفر بن ابي طالب عليه‏السلام و ديگر مهاجران به حبشه، نمونه‏ي زيبايي از تاثير معنوي پيام است. وقتي جناب جعفر، آيات آغازين سوره‏ي مريم را مي‏خواند، نجاشي، به گريه مي‏افتاد، به طوري كه محاسن او خيس مي‏شود، و رو به مشركان قريش كرده، مي‏گويد: «نه؛ به خدا سوگند: آن‏ها را به شما باز نخواهم گرداند...».

ب ـ پيام‏گير (مخاطب)

چنان‏چه زمينه‏ي آماده نباشد، تبليغ، چيزي جز سنگ بر سندان كوفتن و بذر در زمين شوره زار پاشيدن نيست. قرآن كريم، به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏فرمايد:

همانا، تو، نتواني كه مردگان، (و مرده دلان كافر) را سخن بشنوائي و يا كران (باطن) را كه به (گمراهي) از گفتارت روي مي‏گردانند، به حقيقت، شنوا كني1.

و در جاي ديگري فرمايد:

جز اين نيست كه تو، تنها، كسي را كه از روز رستاخيز مي‏ترسد، مي‏تواني بيم و انذار كني2.

كار تبليغ، از نظر پرورشي و تربيتي، بي شباهت به عمل يك باغبان نيست. همان‏طور كه باغبان، علاوه بر دقّت در بذر و...به رفع موانع مي‏پردازد، مبلّغ نيز با كنار زدن موانع، از سويي، و تهيه‏ي زمينه‏ي سالم در مخاطب، از سوي ديگر، بايد مقدمه‏ي تأثير پيام و هدايت پيام‏گر را فراهم كند.

مبلّغ، پس از شناخت دقيق ويژه‏گي‏هاي فكري و رواني پيام‏گير، از يك طرف، بايد موانعي كه تأثير پيام را از بين برده و يا آن را كاهش مي‏دهد، رفع كند، و از طرف ديگر، عوامل مؤثر در نشرِ پيام را به استخدام گيرد و سرانجام با مراقبتِ مستمر، تلاش‏هاي انجام شده در مراحل گذشته را تضمين كرده، از تحليل رفتن نيروها جلوگيري كند.

در اين‏جا به مهم‏ترين عوامل كه در زمينه سازي مخاطب سهيم هستند و ناديده گرفتن آن‏ها، بسا، به عقيم ماندن تلاش‏هاي تبليغي بينجامد، اشاره مي‏كنيم:

ب / 1 ـ درجه‏ي ايمان و آگاهي

بايد توجه داشت كه همه‏ي مخاطبان از چنان ايماني و آگاهي برخوردار نيستند كه در نخستين مرحله‏ي دعوت، همه‏ي آنان پاسخ مثبت دهند. عدم توجه به اين نكته، از يك رو، ممكن است باعث نوميدي و دل‏سردي مبلّغ، و از سوي ديگر، موجب موضع گيري مخاطب گردد.

ب / 2 ـ ظرفيّت

از نكات قابل توجه در تبليغ و تربيت، توجه به اين مسئله است كه افراد، مانند معدن‏ها، داراي ظرفيت‏ها و استعدادهاي متفاوت‏اند.

رهبري و رهنمايي افراد، يك نسخه مشخَّص ندارد، بلكه براي هر يك بايد نسخه‏اي پيچيد.

به عبارت ديگر، تبليغ، بايد از خاصيّت انعطاف پذيري برخوردار باشد تا مبادا بالا بودن سطح مطالب، كسي را كه توان علمي كافي ندارد، ملول سازد و يا پايين بودن سطح مطالب، كسي او كه از علم خوبي برخوردار است، خسته كند.

ب / 3 ـ پايگاه اجتماعي

در اين‏كه دعوت اسلام، محدود به طبقه و پايگاه اجتماعي و يا نژاد وقوميّت خاصي نيست، ترديد وجود ندارد، ولي راه و روش و ابزار تبليغ براي همه‏ي گروه‏ها، يك‏سان نيست و هر يك، شيوه و روش و برخورد متناسب با خود را لازم دارد.

ب / 4 ـ جايگاه مذهبي

پيروزي در رساندن يك پيام، آن‏گاه حاصل خواهد شد كه جايگاه مذهبي طرفِ مقابل، مدّ نظر قرار گيرد. گاه، تبليغ، تنها، نياز به يك جرقه دارد و گاه، ايجادِ يك موج و تلاطم شديد را مي‏طلبد، و گاهي اوقات نيز مسير تبليغ ناهموار است و ضرورت دارد كه در آغاز، سنگلاخ‏ها را برطرف و زمينه را مساعد كرد. در اين‏جا، تبليغ، بايد با رنگ عاطفي بيش‏تري تجلّي كند.

افراد، مانند معدن‏ها، داراي ظرفيت‏ها و استعدادهاي متفاوت‏اند

رهبري و رهنمايي افراد، يك نسخه مشخَّص ندارد، بلكه براي هر يك بايد نسخه‏اي پيچيد

اسلام، با مشركان، از موضع فكر و خرد مبتني بر حقيقت كلّي هستي سخن مي‏گويد و در برخورد با ملحدان و بي‏دينان، به صورت آرام‏تري با تفكّر آن‏ها برخورد كرده است. قرآن، ابتدا، آن‏ها را به تفكّر در كلّ هستي و پديده‏هاي آن فرا خوانده و از او مي‏خواهد به فطرت پاك و آرامش فكري خويش برگردد3.

نيز، برخورد با منكران معاد يا برخورد با منكران نبوّت و...فرق مي‏كند.

ب / 5 ـ موقعيّت رواني

سير تبليغ، آن‏گاه در مجراي طبيعي خود قرار خواهد گرفت كه وضع نفساني و رواني مخاطب، دقيقا، ارزيابي شود، قرآن كريم، پس از اين كه مي‏گويد: نياز گرسنگي و نياز امنيت شما را برطرف كرديم، رفع دو نياز آدمي (رفع گرسنگي و امنيت: نياز رواني) امر به پرستش خدا مي‏كند.

«فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذا الْبَيْتِ الّذِي أطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وءامَنَهُمْ من خَوْفٍ»4 پس آن‏جا كه روح آدمي، دست‏خوشِ كسالت و بي‏ميلي و خسته‏گي مي‏گردد، او، درِ بسته‏اي است كه راه رخنه و نفوذي در آن وجود ندارد.

براي رفع ملامت، مي‏توان از حكمت‏هاي شيرين استفاده كرد.

ج ـ پيام رساني

ويژه‏گي‏هاي مبلّغ را در دو بخش بررسي خواهيم كرد:

الف ـ ويژه‏گي‏هايي كه مبلّغ بايد خود را به آن آراسته كند، عبارت است از:

1 ـ آگاهي

مبلّغي كه مي‏خواهد پيامي را برساند و نشر دهد، قبل از هر چيز، بايد پيام و زواياي آن را بخوبي بشناسد.

2 ـ ايمان به هدف

آن‏چه به آگاهي جهت مي‏دهد و مانند پشتوانه‏اي محكم، در تمام مراحل تبليغ، مدد كار مبلّغ است، باور قلبي‏اش به هدف است.

اگر پيام، در ژرفاي جان پيامْ رسان ريشه دوانده باشد و با ايماني راسخ به نشر آن همت گمارد، از يك سو، خواهد توانشت نهان‏خانه‏ي دل پيام‏گير را به تلألؤِ دعوت، خيره سازد، و از سوي ديگر، در مقابل تند بادها، مانند سدّي سترگ، قد برافرازد، فريفته‏ي دام‏هاي تنيده و دانه‏هاي پاشيده نشود و تهمت و تكفير و تطميع و تهديد و استهزا و آزار و شكنجه، او را از پاي در نياورد.

قرآن كريم، صبر و پايداري و ايمان و يقين را، به عنوان دو مشخصه‏ي اساسي پيشوايان هدايت و پيامبران الهي ذكر كرده است:

«وجَعَلْنا مِنْهُمْ أئِمَّةً يَهْدوُنَ بِأمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وكانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»5.

برخي از بني اسرائيل را، به دليل اين كه شكيبايي كردند و آيات ما را باور داشتند، امامان و پيشواياني قرار داديم كه به سوي امر ما هدايت مي‏كنند.

مظاهر استقامت و استواري در سيره‏ي انبيا و پيشوايان حق، همه، به خاطر ايمان به هدف است.

3 ـ عمل

مبلّغ، نه تنها در مقام تبليغ و رساندن، بلكه در عمل نيز بايد خود نخستين عمل كننده پيام و محتواي آن باشد تا از سويي، اطمينان و اعتماد مخاطب را جلب كند و از سوي ديگر، به او ثابت كند كه پياده كردن محتواي پيام، كار مشكلي نيست.

واقعّيت اين است كه اگر پيام، از دل و درون پيام رسان برآيد، بي‏شك، به سراپرده‏ي جان مخاطب جاي خواهد كرد. از اين رو امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد:

به‏غير زبان‏هايتان ـ يعني با كردارتان ـ دعوت كننده‏ي مردم باشيد تا ورع وسعي و تلاش و نماز و خير و نيكي را، عملاً، در شما بيابند؛ چرا كه تبليغ، همين است.6

4 ـ نرم خويي داشتن

از آن‏جا كه تبليغ، يك فعّاليّت اجتماعي است و مبلّغ، در ارتباط مستقيم با افراد قرار دارد، دقّت در نحوه‏ي بيان و ارائه‏ي مطالب، از اهمّيت ويژه‏اي برخوردار است. اگر مبلّغ، داراي رفتاري تُندْ و خشن و انعطاف ناپذير باشد، ديري نخواهد پاييد كه افراد، از گرد او پراكنده خواهند شد.

قرآن مجيد، خطاب به پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله مي‏فرمايد:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّه‏ لِنْتَ لَهُمْ ولَوْ كُنْتَ فَظّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...»7.

به لطف الهي، تو، نسبت به آن‏ها نرم و لين شدي و اگر خشن و سخت دل بودي، همه، از گرد تو پراكنده مي‏شدند.

5 ـ ناصح بودن

از هر گونه دورويي و خيانت و فريب، احتراز مي‏جويد و تبليغ را از روي خير خواهي بر خاسته از صداقت و اخلاص به انجام مي‏رساند او، بايد مانند پدري دلْ سوز و مهربان، مخاطبان را فرزند خويش به حساب آورده، و در نهايت محبّت و الفت، به رشد دادن آن‏ها همّت گمارد.

اصولاً، در سيره‏ي پيامبران الهي، «نُصح» به عنوان يكي از عناصر اساسي تبليغ و ويژگي‏هاي اجتناب ناپذير مبلّغ مطرح بوده است. قرآن، در رابطه با دعوت هود عليه‏السلام مي‏فرمايد:

«أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أمِينٌ»8.

پيام پروردگارم را به شما مي‏رسانم و من براي شما، ناصح و خيرخواهي مشفق و امين‏ام.

6 ـ تواضع

مبلّغ بايد در برابر مردم، در نهايتِ فروتني باشد و اظهار انانيت و منيّت نكند. ايزد، به پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله فرمان مي‏دهد كه: «قُلْ إنَّما أنا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ...»9.

شرط آغازين پيام رساني ايجاد ارتباطي سالم و عميق و عاطفي و داشتن جاذبه‏اي برخاسته از فروتني و تواضع است.

در حديث است كه حضرت عيسي بن مريم به حواريون گفت: «خواهشي از شما دارم؛ آيا مي‏توانيد آن را برآوريد؟».

گفتند: «خواست شما پذيرفته است اي‏روح اللّه‏!». پس برخاست و پاي يكايك آنان بشست. عرض كردند: «اي‏روح اللّه‏، ما به اين كار سزاورتر بوديم!». گفت: «شايسته‏ترين مردم در انجام خدمت، شخص عالم است. من نيز چنين تواضع كردم تا شما هم پس از من در برابر مردم فروتني پيشه كنيد.». سپس گفت: «حكمت در زمينِ تواضع، شكوفا مي‏شود، نه تكبر، چنان‏كه گياه، در دشت و زمين حاصل‏خيز مي‏رويد، نه در كوه و سنگ10».

7 ـ طرح و تدبير

چنان‏چه مبلّغ، بخواهد تمام مطالب را در نخستين برخورد با مخاطب، در ميان بگذارد، و مسائل ومسئوليت‏هاي بزرگ را، از همان آغاز، از او توقع داشته باشد، خويش را خسته كرده است. چنين شخصي به سواره‏اي مي‏ماند كه با شتاب و تندي حركت كند، ولي طولي نخواهد كشيد كه پس از طي چند منزل، خويشتن را خسته و مركب را زخمي و رنجور خواهد كرد. بنابراين، بايد همّت عالي و نقشه‏اي بزرگ داشت، ولي كار را از نقطه كوچك آغاز كرد.

8 ـ اراده و پشت‏كار

پس از آن‏كه مبلّغ، با دقّت و تشخيص سود و زيان‏ها، عوامل و موانع را ارزيابي كرد، بايد با قاطعيّت، هدف را تعقيب كند و با اراده‏اي استوار، مشكلات را از سر راه بردارد. ترديد، آفت موفقيّت و نشانه‏ي بارز ضعف اخلاق است.

حضرت رسول اللّه‏ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از هيچ فرصتي براي هدايت نمي‏گذشت و روح پر تلاش و سخت‏كوش او، لحظه‏اي آرام و قرار نداشت! سخت گيري‏هاي دشمنان‏اش و موانع و مزاحمت‏هاي طبيعي، او را از كارش باز نمي‏ايستاند، بلكه هرچه بيش‏تر سختي مي‏ديد، سخت‏تر مي‏ايستاد!

زندگي مردان بزرگ، نشان مي‏دهد كه همه، مرد تلاش و كوشش و همّت بلند و پشت‏كاري عميق بوده‏اند. درباره‏ي شيخ مفيد، رحمة اللّه‏ عليه، مي‏گويند:

ما كان المفيد ينام من الليل إلاّ هجعة ثم يقوم يُصَلّي أوْ يطالع أوْ يدرس أوْ يتلو القرءانَ11؛ مفيد، جز اندكي از شب را نمي‏خوابيد و بقيه‏ي شب را با نماز مي‏گزارد يا مطالعه مي‏كرد يا به تدريس مي‏پرداخت و يا قرآن تلاوت مي‏كرد.

9 ـ بي‏نيازي

مبلّغ، بايد اين مطلب را مورد توجه قرار دهد كه تبليغ، يك وظيفه و مسئوليّت است، نه يك پُست و مقام، لذا هيچ‏گاه نبايد اين وظيفه‏ي خطير را يك امتياز و كسب و كار تلقي كند كه مزد و اجرت به دنبال دارد.

اين مطلب، در قرآن كريم، از زبان پيامبران الهي چنين گفته شده است:

«وما أسألكم عليه من أجْرٍ إنْ أجرِيَ إلاّ علي رَبِّ الْعالَمينَ»12 من، بر اين پيام‏آوري، از شما اجري نمي‏خواهم.پاداش من، جز بر بروردگار جهانيان نيست.

10 ـ سعه‏ي صدر

پيام رسان چه بسا در مسير تبليغ، با جبهه گيري‏ها و كار شكني‏ها و سنگ اندازي مخالفان رو به رو مي‏گردد، فرد موفق، كسي است كه تمام اين‏ها را بر خود هموار سازد و با روحي بلند و فكري وسيع و حوصله‏اي سرشار، به پيش‏باز سختي رود و تمام تهمت‏ها، و ناسزاها و...را به راحتي تحملّ كند و از ميدان به‏در نرود.

پيام رسان چه بسا در مسير تبليغ، با جبهه گيري‏ها و كار شكني‏ها و سنگ اندازي مخالفان رو به رو مي‏گردد، فرد موفق، كسي است كه تمام اين‏ها را بر خود هموار سازد و با روحي بلند و فكري وسيع و حوصله‏اي سرشار، به پيش‏باز سختي رود و تمام تهمت‏ها، و ناسزاها و...را به راحتي تحملّ كند و از ميدان به‏در نرود

نمونه‏ي زيباي چنين روحيه‏اي، در سيره‏ي انبيا عليهم‏السلام مشاهده مي‏شود: «قالَ الْمَلاَءُ الذّينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إنّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ وإنّا لَنَظُنُّكَ مِنْ الْكاذِبينَ * قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَلكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ»13 «گروهي از سران قوم هود كه كافر شدند، گفتند: به‏راستي كه ما تو را سفيه و سبك مغز مي‏بينيم و فكر مي‏كنيم كه از دروغ گويان هستي!». هود عليه‏السلام گفت: «اي قوم من! مرا سفاهتي نيست، بلكه من فرستاده‏ي پروردكار جهانيان‏ام.».

چنان‏كه مي‏بينم حضرت هود عليه‏السلام در يك برخورد انفعالي به آن‏ها نگفت: «سفيه، شما هستيد كه بت مي‏پرستيد و معبوداني جز ايزد را به ربوبيت گرفته‏ايد!»، بلكه با كمال متانت و نزاكت و حوصله پاسخ داد.

يونس بن عبدالرحمن، گويد:

حضرت موسي بن جعفر عليهما‏السلام گفت: «اي يونس! با آن‏ها نرمي و مدارا كن، زيرا سخن تو بر آنان سخت و گران است.». يونس عرض كرد: «آنان، به من تهمت بي‏ديني و زندقه مي‏زنند!». حضرت گفت: «تو را چه زيان اگر مرواريد به كف داشته باشي و گويند سنگ است؟! و تورا چه سود اگر سنگ به كف داشته باشي و گويند مرواريد است؟!14

11 ـ صبر

صبر و استقامت، در هر زمينه‏اي، از لوازم جدا ناشدني پيروزي است. با توجه به اين واقعيّت است كه ايزد، رسول خويش را از ترفندهاي بيمار دلان و كژسيرتان هشدار داده و به صبر و اميد مي‏خواند:

«فاصْبِرْ إنَّ وعْدَ اللّه‏ِ حقٌّ ولا يَسْتَخِفَّنَّكَ الذّينَ لا يُوقِنونَ»15.

اي پيامبر! صبر پيشه كن كه وعده‏ي ايزد، البته حق [حتمي [است و مراقب باش كه مردم بي‏يقين، مقام حلم و وقارت را به خفّت و سبكي نكشانند!

ب ـ خصوصياتي كه مبلّغ بايد خود را از آن‏ها پيراسته سازد عبارت است از:

1 ـ تكلّف

تكلّف، چند گونه است:

كاري كه انسان از روي تصنّع و ظاهر سازي، بدان اقدام كند؛ يعني، انسان، از خود، اعتقادي خودجوش نداشته باشد، ولي آن را بر خود ببندد و بخواهد با زور، در دل مردم جاي دهد.

ـ دنبال كردن چيزي با دشواري و مشقّت، در حالي كه عقل، اقتضاي آن را ندارد.

ـ گفتاري كه مستند به علم و آگاهي نباشد، بلكه بافته‏ي تخيّلات بي پشتوانه باشد.

به هر حال، تكلّف، به هر يك از معاني فوق كه باشد، زيبنده‏ي پيام رسان نبوده و بايد در مقام تبليغ، سه ركنِ آگاهي و ايمان و عمل را تكيه گاه قرار داد و از هر گونه تكلّف احتراز جست.

2 ـ عوام فريبي

عوام فريبي، يعني هر گونه بهره گيري از غفلت و جهل و ديگر نقاط ضعف پيام‏گير، به قصد تسريع در روند نشر پيام. به طور مثال، هيچ‏گاه نمي‏توان براي جذب افراد، به حيله و فريب و دروغ متوسل شد و حديثي را جعل كرد.

چنين تاكتيكي، ممكن است كه در كوتاه مدّت، براي نشر پيام، مؤثر واقع شود، ولي يقينا، در دراز مدّت، تيشه به ريشه‏ي پيام خواهد زد. حضرت علي عليه‏السلام مي‏فرمايد: «ما هدم الدينُ مثل البدع»16 «هيچ چيز مانند بدعت، موجب ويراني دين نمي‏شود».

اگر به دقّت در سيره‏ي نبوي صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و پيشوايان معصوم عليهم‏السلام بنگريم در مي‏يابيم كه در هيچ موقعيّتي، از جهل و نا آگاهي مردم، پلي براي رسيدن به مقاصد خويش نساخته‏اند ولو اين‏كه از اين راه بتوان به يك پيروزي سطحي نايل آمد. يك گروه از قبيله‏ي ثقيف، پيش پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله آمدند و گفتند: «با سه شرط، مسلمان مي‏شويم: اوّل اين‏كه اجازه دهيد تا سه سال ديگر لات را پرستش كنيم، دوم اين‏كه نماز بر ما خيلي ناگوار است، بگذار آن را انجام ندهيم؛ سوم اين‏كه نگوييد بت بزرگ را خودتان بشكنيد». پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله شرط يكم و دوم آن‏ها را ـ كه مغاير با دين اسلام بود ـ نپذيرفتند گفتند: «تنها، سومي را مي‏پذيرم.»17.

3 ـ شتاب زدگي

تجربه، ثابت كرده است كه هر گاه، كاري، بدون طرح و نقشه قبلي و ارزيابي درست از روند آن صورت گيرد، نتيجه‏اي به دست نخواهد داد. سيره‏ي پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله نشان مي‏دهد كه آن حضرت، هيچ گاه، بي‏گدار به آب نمي‏زد، بلكه با دقّت و ژرف نگري، موقعيّت و امكانات را سنجيده، آن‏گاه به آن كار اقدام مي‏كرد.

شرايط بروني

الف ـ راه

منظور ما از «راه تبليغ»، نوع تبليغي است كه به فرا خور روحيه‏ي پيام‏گير ارائه مي‏گردد. به‏خاطر اين‏كه روحيه‏ها، از تنوع و گوناگوني برخورداراند و بعضي، سركش و برخي، مقاوم و بعضي ديگر، روحيه‏اي خفته دارند. بديهي است كه تبليغ نمي‏تواند در يك شكل و قالب معيّن براي تمام افراد ارائه شود، لذا بايد به تناسب هر يك از افراد مذكور، تبليغي مشخص انجام گيرد.

روش‏هاي تبليغي

الف / 1 ـ حكمت

برخي افراد، داراي روحيه‏اي منطقي هستند و مسائل را جز از راه برهان و استدلال و فكر نمي‏پذيرند و تا مطلب، رنگ عقلي به خود نگيرد، بدان گردن نمي‏نهند. اينان را نمي‏توان با انگيزش و يا احساسات به‏راه آورد، بلكه ضرورت دارد با تكيه بر انديشه و استدلال، پيام را شكل منطقي داده و به آنان ارائه كرد.

الف / 2 ـ موعظه

افرادي نيز هستند كه داراي روحيه‏اي سركش و بي‏قرارند و خواست‏ها و گرايش‏ها و كشش‏هايي طوفاني و احساسات و عواطفي جوشان دارند. اين افراد، تاب شنيدنِ مطالبِ خشك و استدلالي را ندارند و بايد از رهگذري به آنان نزديك شد كه اين زبانه‏هاي سركش، فروكش كرده و با آرامي به تفكرشان وا دارد. اين رهگذر، همانا موعظه است.

موعظه، مانند صيقلي است براي انساني كه در زير غبار ميل‏ها و هواها و احساسات، روح خويش را تيره و آلوده ساخته است. موعظه، زنگ بيدار باشي است براي وجدان‏هاي غافل و تجديد حياتي است براي انسان‏هاي خفته و مدفون.

امير بيان حضرت علي عليه‏السلام مي‏گويد18:

المواعظ صقال النفوس وجلاءُ القلوب؛ «موعظه‏ها، صيقل دل‏ها و باعث روشني قلوب‏اند.» بالمواعظ تنجلي الفظة بوسيله‏ي موعظه، غفلت‏ها و تاريكي‏ها زدوده مي‏شوند. ثمرة الوعظ الانتباه نتيجه و ميوه‏ي وعظ، بيداري است.

قرآن كريم، موعظه را مقيد به «حسنه» كرده است يعني، در موعظه، از خشونت بايد پرهيز، و با نرمي رفتار كرد.

علامه‏ي طباطبايي، رحمة اللّه‏ عليه، گويد:

حُسن موعظه، از جهت حُسن اثر آن در احياي حقِّ مورد نظر است و حُسنِ اثر، وقتي است كه واعظ، خودش، به آن‏چه وعظ مي‏كند، متّعِظ باشد، و از آن گذشته، در وعظِ خود، آن‏قدر حُسن خلق نشان دهد كه كلام‏اش در قلب شنونده، مورد قبول بيفتد و قلب، با مشاهده‏ي آن خُلق و خوي، رقّت يابد و پوست بدن‏اش جمع شود و گوش‏اش آن را گرفته، چشم در برابرش خاضع شود...19.

نوع مسائلي كه در مواعظ مطرح است، عبارت است از: تقوا، زهد، دنيا، طول أمل، هواي نفس، عبرت از گذشته‏گان، اهوال مرگ و قيامت...

الف / 3 ـ مجادله

مبلّغ، ممكن است با افرادي رو به رو شود كه در مقابل پيام، از خود سر سختي نشان دهند و در برابر مطالبِ برهاني و استدلالي و يا مطالب موعظه‏اي و نرم كننده، مقاومت كنند، لذا مبلّغ، در اين مرحله، بايد از راه جدل وارد شود.

جدل، بحثي است كه بين دو نفر ردّ و بدل مي‏شود تا يكي ديگري را از موضعي كه دارد، منصرف كند و زمينه را براي اثر گذاري پيام فراهم سازد. شايد بتوان گفت كه سخت‏ترين مرحله تبليغ، تغيير و تصرّف در عقيده‏ي مخاطب است؛ چرا كه ارزشمندترين دارايي هر فرد، باورهاي دروني او است و دست بردن در چنين دارايي، كار ساده‏اي نيست. بنابراين، اگر مبلّغ بخواهد رسوبات فكري مخاطب را بزدايد، بايد دقّت كرده و بهترين طريق ممكن را تّخاذ كند.

نكاتي كه در جدال احسن، بايد مراعات كرد، به اين شرح است:

1 ـ آزادي

از آن‏جا كه باور و عقيده را نمي‏توان با زور و اكراه، تغيير داد، ضرورت دارد كه تبليغ، در جوي آرام و آزاد صورت پذيرد و مخاطب، فرصت اظهار عقيده را بيابد. اگر شخص مخاطب احساس كند كه پيام رسان در صدد تحميل عقيده خود به او نيست، بلكه با دلايل منطقي تلاش دارد تا حقيقت را ارائه كند، انگيزه‏ي بيش‏تري براي قبول پيام دروي به وجود مي‏آيد.

2 ـ شخصيت

در مقام مجادله، بايد از هر گونه مشاجره و كوچك شمردن مخاطب، احتراز جسته و شخصيت او را محترم شمرد. مبلّغ، نبايد به مخاطب خود بگويد: «الآن اثبات مي‏كنم كه شما اشتباه مي‏كنيد!».

چنان‏چه مبلّغ بخواهد با بي‏حوصله‏گي و رفتار انفعالي، در نخستين برخورد، عقيده و باور مخاطب را به باد استهزا و تمسخر بگيرد، عملاً، امكانِ برقراري هر گونه ارتباط را از ميان برده و او را به دفاع از عقايد خود وادار خواهد كرد و از سوي ديگر، كينه و نفرت وي را شعله‏ور خواهد ساخت. امير المؤمنين عليه‏السلام مي‏فرمايد:

الإفراط في الملامة يَسبّ نار اللجاجة(1)؛ افراط و زياده روي در سرزنش و ملامت، باعث شعله‏ور شدن آتش لجاجت و عناد مي‏گردد.

3 ـ تفاهم

پيام رسان، آگاه، بايد بحث را از مطالبي كه مورد پذيرش طرف مقابل است، آغاز كند و از اين راه وي را مُجاب سازد.


1 ـ نمل (27): 80.

2 ـ نازعات (79): 45.

3 ـ بقره (2): 164.

4 ـ قريش (104): 3 ـ 4.

5 ـ سجده (32): 24.

6 ـ اصول كافي، ج 2، ص 78.

7 ـ آل عمران (3): 159.

8 ـ اعراف (7): 68.

9 ـ كهف (18): 110.

10 ـ اصول كافي، ج 1، ص 37.

11 ـ لسان الميزان ج 5، ص 368.

12 ـ شعراء (26): 109 ـ 127 ـ 145 ـ 164 ـ 180.

13 ـ اعراف (7): 66 ـ 67.

14 ـ رجال كشي، ص 488.

15 ـ روم (30): 60.

16 ـ بحار الأنوار: ج 78، ص 92.

17 ـ السيرة النبوية (لابن هشام)، ج 4، ص 184 ـ 185.

18 ـ غرر الحكم و درر الكلم، ج 7، ص 408.

19 ـ الميزان، ج 12، ص 372.

/ 1