رمز موفقيت در تبليغ
محمد كرتي «الّذينَ يُبلّغُونَ رِسالاتِ اللّهِ ويَخْشَوْنَهُ ولا يَخْشَوْنَ أحدا إلاّ اللّه وكَفْي باللّه حَسيبا».مقدمه:عوامل مؤثر در تبليغ، به دو دستهي زير تقسيم ميشوند:1 ـ عوامل و شرايط دروني كه از سه منبعِ پيام، پيام گير، پيام رسان سرچشمه ميگيرد.2 ـ شرايط و عوامل بروني و خارجي تبليغ كه از موارد متعددي، مانند راه، روش، وسايل، ريشه ميگيرد.با هماهنگي و يك سو شدن اين دو دسته، راه موفّقيّت تبليغ، پيموده خواهد شد.اينك، بهترتيب، به توضيح و تشريح هر يك از موارد مذكور ميپردازيم.شرايط دروني:
الف: پيامنخستين ركن موفّقيّت در تبليغ، وجود ويژهگيهاي برتر در خود پيام است. اگر محتوا و ماهيّت پيام، ويژهگيهاي لازم را نداشته باشد، هر چند بقيهي عوامل هم موجود باشد، باز تبليغ يك تلاش كور و بيحاصل خواهد بود.ويژهيگيهايي كه به يك پيام، قدرت و نفوذ ميبخشد، از اين قرار است:يكم ـ قابل اثبات و استدلال باشد؛ يعني، از ناحيهي عقل و منطق حمايت شود و الاَّ تنها، براي مدت كمي دوام پيدا خواهد كرد ولذا قرآن كريم، دائما، روي تعقّل و تفكّر تاكيد كرده است.دوّم ـ با احساسات عالي و دقيق بشر، هماهنگ و آرمانْ ساز و شوقْ انگيز و آرزو خيز و تعهدآور و مسئوليّت ساز باشد.سوّم ـ با نيازها و انگيزههاي زندگي بشر انطباق داشته باشد. به همين دليل است كه احكام و دستورهاي قرآن و سنّت، اين انگيزهها را ميپذيرد و به آنها اقرار ميكند و در حدودي كه مشخَّص كرده، خواهان اشباع آنها است.پيام اسلام، اين ويژهگيها را دارد و به همين دليل بود كه سران شرك، در مكّه، علي رغم توافقهاي قبلي، شبانه، به طور مخفي، به پشت ديوار خانهي پيامبر صلياللهعليهوآله ميآمدند تا آواي دلنشين و پر جاذبهي قرآن را بشنوند، و بلال، با تحمّل انواعِ شكنجهها، باز هم فريادِ «اَحَدْ، اَحَد» بر ميآورد. ماجراي شنيدني جعفر بن ابي طالب عليهالسلام و ديگر مهاجران به حبشه، نمونهي زيبايي از تاثير معنوي پيام است. وقتي جناب جعفر، آيات آغازين سورهي مريم را ميخواند، نجاشي، به گريه ميافتاد، به طوري كه محاسن او خيس ميشود، و رو به مشركان قريش كرده، ميگويد: «نه؛ به خدا سوگند: آنها را به شما باز نخواهم گرداند...».ب ـ پيامگير (مخاطب)چنانچه زمينهي آماده نباشد، تبليغ، چيزي جز سنگ بر سندان كوفتن و بذر در زمين شوره زار پاشيدن نيست. قرآن كريم، به پيامبر صلياللهعليهوآله ميفرمايد:همانا، تو، نتواني كه مردگان، (و مرده دلان كافر) را سخن بشنوائي و يا كران (باطن) را كه به (گمراهي) از گفتارت روي ميگردانند، به حقيقت، شنوا كني1.و در جاي ديگري فرمايد:جز اين نيست كه تو، تنها، كسي را كه از روز رستاخيز ميترسد، ميتواني بيم و انذار كني2.كار تبليغ، از نظر پرورشي و تربيتي، بي شباهت به عمل يك باغبان نيست. همانطور كه باغبان، علاوه بر دقّت در بذر و...به رفع موانع ميپردازد، مبلّغ نيز با كنار زدن موانع، از سويي، و تهيهي زمينهي سالم در مخاطب، از سوي ديگر، بايد مقدمهي تأثير پيام و هدايت پيامگر را فراهم كند.مبلّغ، پس از شناخت دقيق ويژهگيهاي فكري و رواني پيامگير، از يك طرف، بايد موانعي كه تأثير پيام را از بين برده و يا آن را كاهش ميدهد، رفع كند، و از طرف ديگر، عوامل مؤثر در نشرِ پيام را به استخدام گيرد و سرانجام با مراقبتِ مستمر، تلاشهاي انجام شده در مراحل گذشته را تضمين كرده، از تحليل رفتن نيروها جلوگيري كند.در اينجا به مهمترين عوامل كه در زمينه سازي مخاطب سهيم هستند و ناديده گرفتن آنها، بسا، به عقيم ماندن تلاشهاي تبليغي بينجامد، اشاره ميكنيم:ب / 1 ـ درجهي ايمان و آگاهيبايد توجه داشت كه همهي مخاطبان از چنان ايماني و آگاهي برخوردار نيستند كه در نخستين مرحلهي دعوت، همهي آنان پاسخ مثبت دهند. عدم توجه به اين نكته، از يك رو، ممكن است باعث نوميدي و دلسردي مبلّغ، و از سوي ديگر، موجب موضع گيري مخاطب گردد.ب / 2 ـ ظرفيّتاز نكات قابل توجه در تبليغ و تربيت، توجه به اين مسئله است كه افراد، مانند معدنها، داراي ظرفيتها و استعدادهاي متفاوتاند.رهبري و رهنمايي افراد، يك نسخه مشخَّص ندارد، بلكه براي هر يك بايد نسخهاي پيچيد.به عبارت ديگر، تبليغ، بايد از خاصيّت انعطاف پذيري برخوردار باشد تا مبادا بالا بودن سطح مطالب، كسي را كه توان علمي كافي ندارد، ملول سازد و يا پايين بودن سطح مطالب، كسي او كه از علم خوبي برخوردار است، خسته كند.ب / 3 ـ پايگاه اجتماعيدر اينكه دعوت اسلام، محدود به طبقه و پايگاه اجتماعي و يا نژاد وقوميّت خاصي نيست، ترديد وجود ندارد، ولي راه و روش و ابزار تبليغ براي همهي گروهها، يكسان نيست و هر يك، شيوه و روش و برخورد متناسب با خود را لازم دارد.ب / 4 ـ جايگاه مذهبيپيروزي در رساندن يك پيام، آنگاه حاصل خواهد شد كه جايگاه مذهبي طرفِ مقابل، مدّ نظر قرار گيرد. گاه، تبليغ، تنها، نياز به يك جرقه دارد و گاه، ايجادِ يك موج و تلاطم شديد را ميطلبد، و گاهي اوقات نيز مسير تبليغ ناهموار است و ضرورت دارد كه در آغاز، سنگلاخها را برطرف و زمينه را مساعد كرد. در اينجا، تبليغ، بايد با رنگ عاطفي بيشتري تجلّي كند.افراد، مانند معدنها، داراي ظرفيتها و استعدادهاي متفاوتاندرهبري و رهنمايي افراد، يك نسخه مشخَّص ندارد، بلكه براي هر يك بايد نسخهاي پيچيداسلام، با مشركان، از موضع فكر و خرد مبتني بر حقيقت كلّي هستي سخن ميگويد و در برخورد با ملحدان و بيدينان، به صورت آرامتري با تفكّر آنها برخورد كرده است. قرآن، ابتدا، آنها را به تفكّر در كلّ هستي و پديدههاي آن فرا خوانده و از او ميخواهد به فطرت پاك و آرامش فكري خويش برگردد3.نيز، برخورد با منكران معاد يا برخورد با منكران نبوّت و...فرق ميكند.ب / 5 ـ موقعيّت روانيسير تبليغ، آنگاه در مجراي طبيعي خود قرار خواهد گرفت كه وضع نفساني و رواني مخاطب، دقيقا، ارزيابي شود، قرآن كريم، پس از اين كه ميگويد: نياز گرسنگي و نياز امنيت شما را برطرف كرديم، رفع دو نياز آدمي (رفع گرسنگي و امنيت: نياز رواني) امر به پرستش خدا ميكند.«فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذا الْبَيْتِ الّذِي أطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وءامَنَهُمْ من خَوْفٍ»4 پس آنجا كه روح آدمي، دستخوشِ كسالت و بيميلي و خستهگي ميگردد، او، درِ بستهاي است كه راه رخنه و نفوذي در آن وجود ندارد.براي رفع ملامت، ميتوان از حكمتهاي شيرين استفاده كرد.ج ـ پيام رساني
ويژهگيهاي مبلّغ را در دو بخش بررسي خواهيم كرد:الف ـ ويژهگيهايي كه مبلّغ بايد خود را به آن آراسته كند، عبارت است از:1 ـ آگاهيمبلّغي كه ميخواهد پيامي را برساند و نشر دهد، قبل از هر چيز، بايد پيام و زواياي آن را بخوبي بشناسد.2 ـ ايمان به هدفآنچه به آگاهي جهت ميدهد و مانند پشتوانهاي محكم، در تمام مراحل تبليغ، مدد كار مبلّغ است، باور قلبياش به هدف است.اگر پيام، در ژرفاي جان پيامْ رسان ريشه دوانده باشد و با ايماني راسخ به نشر آن همت گمارد، از يك سو، خواهد توانشت نهانخانهي دل پيامگير را به تلألؤِ دعوت، خيره سازد، و از سوي ديگر، در مقابل تند بادها، مانند سدّي سترگ، قد برافرازد، فريفتهي دامهاي تنيده و دانههاي پاشيده نشود و تهمت و تكفير و تطميع و تهديد و استهزا و آزار و شكنجه، او را از پاي در نياورد.قرآن كريم، صبر و پايداري و ايمان و يقين را، به عنوان دو مشخصهي اساسي پيشوايان هدايت و پيامبران الهي ذكر كرده است:«وجَعَلْنا مِنْهُمْ أئِمَّةً يَهْدوُنَ بِأمْرِنا لَمّا صَبَرُوا وكانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»5.برخي از بني اسرائيل را، به دليل اين كه شكيبايي كردند و آيات ما را باور داشتند، امامان و پيشواياني قرار داديم كه به سوي امر ما هدايت ميكنند.مظاهر استقامت و استواري در سيرهي انبيا و پيشوايان حق، همه، به خاطر ايمان به هدف است.3 ـ عملمبلّغ، نه تنها در مقام تبليغ و رساندن، بلكه در عمل نيز بايد خود نخستين عمل كننده پيام و محتواي آن باشد تا از سويي، اطمينان و اعتماد مخاطب را جلب كند و از سوي ديگر، به او ثابت كند كه پياده كردن محتواي پيام، كار مشكلي نيست.واقعّيت اين است كه اگر پيام، از دل و درون پيام رسان برآيد، بيشك، به سراپردهي جان مخاطب جاي خواهد كرد. از اين رو امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:بهغير زبانهايتان ـ يعني با كردارتان ـ دعوت كنندهي مردم باشيد تا ورع وسعي و تلاش و نماز و خير و نيكي را، عملاً، در شما بيابند؛ چرا كه تبليغ، همين است.64 ـ نرم خويي داشتناز آنجا كه تبليغ، يك فعّاليّت اجتماعي است و مبلّغ، در ارتباط مستقيم با افراد قرار دارد، دقّت در نحوهي بيان و ارائهي مطالب، از اهمّيت ويژهاي برخوردار است. اگر مبلّغ، داراي رفتاري تُندْ و خشن و انعطاف ناپذير باشد، ديري نخواهد پاييد كه افراد، از گرد او پراكنده خواهند شد.قرآن مجيد، خطاب به پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ميفرمايد:«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّه لِنْتَ لَهُمْ ولَوْ كُنْتَ فَظّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...»7.به لطف الهي، تو، نسبت به آنها نرم و لين شدي و اگر خشن و سخت دل بودي، همه، از گرد تو پراكنده ميشدند.5 ـ ناصح بودناز هر گونه دورويي و خيانت و فريب، احتراز ميجويد و تبليغ را از روي خير خواهي بر خاسته از صداقت و اخلاص به انجام ميرساند او، بايد مانند پدري دلْ سوز و مهربان، مخاطبان را فرزند خويش به حساب آورده، و در نهايت محبّت و الفت، به رشد دادن آنها همّت گمارد.اصولاً، در سيرهي پيامبران الهي، «نُصح» به عنوان يكي از عناصر اساسي تبليغ و ويژگيهاي اجتناب ناپذير مبلّغ مطرح بوده است. قرآن، در رابطه با دعوت هود عليهالسلام ميفرمايد:«أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أمِينٌ»8.پيام پروردگارم را به شما ميرسانم و من براي شما، ناصح و خيرخواهي مشفق و امينام.6 ـ تواضعمبلّغ بايد در برابر مردم، در نهايتِ فروتني باشد و اظهار انانيت و منيّت نكند. ايزد، به پيامبر صلياللهعليهوآله فرمان ميدهد كه: «قُلْ إنَّما أنا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ...»9.شرط آغازين پيام رساني ايجاد ارتباطي سالم و عميق و عاطفي و داشتن جاذبهاي برخاسته از فروتني و تواضع است.در حديث است كه حضرت عيسي بن مريم به حواريون گفت: «خواهشي از شما دارم؛ آيا ميتوانيد آن را برآوريد؟».گفتند: «خواست شما پذيرفته است ايروح اللّه!». پس برخاست و پاي يكايك آنان بشست. عرض كردند: «ايروح اللّه، ما به اين كار سزاورتر بوديم!». گفت: «شايستهترين مردم در انجام خدمت، شخص عالم است. من نيز چنين تواضع كردم تا شما هم پس از من در برابر مردم فروتني پيشه كنيد.». سپس گفت: «حكمت در زمينِ تواضع، شكوفا ميشود، نه تكبر، چنانكه گياه، در دشت و زمين حاصلخيز ميرويد، نه در كوه و سنگ10».7 ـ طرح و تدبيرچنانچه مبلّغ، بخواهد تمام مطالب را در نخستين برخورد با مخاطب، در ميان بگذارد، و مسائل ومسئوليتهاي بزرگ را، از همان آغاز، از او توقع داشته باشد، خويش را خسته كرده است. چنين شخصي به سوارهاي ميماند كه با شتاب و تندي حركت كند، ولي طولي نخواهد كشيد كه پس از طي چند منزل، خويشتن را خسته و مركب را زخمي و رنجور خواهد كرد. بنابراين، بايد همّت عالي و نقشهاي بزرگ داشت، ولي كار را از نقطه كوچك آغاز كرد.8 ـ اراده و پشتكارپس از آنكه مبلّغ، با دقّت و تشخيص سود و زيانها، عوامل و موانع را ارزيابي كرد، بايد با قاطعيّت، هدف را تعقيب كند و با ارادهاي استوار، مشكلات را از سر راه بردارد. ترديد، آفت موفقيّت و نشانهي بارز ضعف اخلاق است.حضرت رسول اللّه صلياللهعليهوآله از هيچ فرصتي براي هدايت نميگذشت و روح پر تلاش و سختكوش او، لحظهاي آرام و قرار نداشت! سخت گيريهاي دشمناناش و موانع و مزاحمتهاي طبيعي، او را از كارش باز نميايستاند، بلكه هرچه بيشتر سختي ميديد، سختتر ميايستاد!زندگي مردان بزرگ، نشان ميدهد كه همه، مرد تلاش و كوشش و همّت بلند و پشتكاري عميق بودهاند. دربارهي شيخ مفيد، رحمة اللّه عليه، ميگويند:ما كان المفيد ينام من الليل إلاّ هجعة ثم يقوم يُصَلّي أوْ يطالع أوْ يدرس أوْ يتلو القرءانَ11؛ مفيد، جز اندكي از شب را نميخوابيد و بقيهي شب را با نماز ميگزارد يا مطالعه ميكرد يا به تدريس ميپرداخت و يا قرآن تلاوت ميكرد.9 ـ بينيازيمبلّغ، بايد اين مطلب را مورد توجه قرار دهد كه تبليغ، يك وظيفه و مسئوليّت است، نه يك پُست و مقام، لذا هيچگاه نبايد اين وظيفهي خطير را يك امتياز و كسب و كار تلقي كند كه مزد و اجرت به دنبال دارد.اين مطلب، در قرآن كريم، از زبان پيامبران الهي چنين گفته شده است:«وما أسألكم عليه من أجْرٍ إنْ أجرِيَ إلاّ علي رَبِّ الْعالَمينَ»12 من، بر اين پيامآوري، از شما اجري نميخواهم.پاداش من، جز بر بروردگار جهانيان نيست.10 ـ سعهي صدرپيام رسان چه بسا در مسير تبليغ، با جبهه گيريها و كار شكنيها و سنگ اندازي مخالفان رو به رو ميگردد، فرد موفق، كسي است كه تمام اينها را بر خود هموار سازد و با روحي بلند و فكري وسيع و حوصلهاي سرشار، به پيشباز سختي رود و تمام تهمتها، و ناسزاها و...را به راحتي تحملّ كند و از ميدان بهدر نرود.پيام رسان چه بسا در مسير تبليغ، با جبهه گيريها و كار شكنيها و سنگ اندازي مخالفان رو به رو ميگردد، فرد موفق، كسي است كه تمام اينها را بر خود هموار سازد و با روحي بلند و فكري وسيع و حوصلهاي سرشار، به پيشباز سختي رود و تمام تهمتها، و ناسزاها و...را به راحتي تحملّ كند و از ميدان بهدر نرودنمونهي زيباي چنين روحيهاي، در سيرهي انبيا عليهمالسلام مشاهده ميشود: «قالَ الْمَلاَءُ الذّينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إنّا لَنَراكَ في سَفاهَةٍ وإنّا لَنَظُنُّكَ مِنْ الْكاذِبينَ * قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفاهَةٌ وَلكِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ»13 «گروهي از سران قوم هود كه كافر شدند، گفتند: بهراستي كه ما تو را سفيه و سبك مغز ميبينيم و فكر ميكنيم كه از دروغ گويان هستي!». هود عليهالسلام گفت: «اي قوم من! مرا سفاهتي نيست، بلكه من فرستادهي پروردكار جهانيانام.».چنانكه ميبينم حضرت هود عليهالسلام در يك برخورد انفعالي به آنها نگفت: «سفيه، شما هستيد كه بت ميپرستيد و معبوداني جز ايزد را به ربوبيت گرفتهايد!»، بلكه با كمال متانت و نزاكت و حوصله پاسخ داد.يونس بن عبدالرحمن، گويد:حضرت موسي بن جعفر عليهماالسلام گفت: «اي يونس! با آنها نرمي و مدارا كن، زيرا سخن تو بر آنان سخت و گران است.». يونس عرض كرد: «آنان، به من تهمت بيديني و زندقه ميزنند!». حضرت گفت: «تو را چه زيان اگر مرواريد به كف داشته باشي و گويند سنگ است؟! و تورا چه سود اگر سنگ به كف داشته باشي و گويند مرواريد است؟!1411 ـ صبرصبر و استقامت، در هر زمينهاي، از لوازم جدا ناشدني پيروزي است. با توجه به اين واقعيّت است كه ايزد، رسول خويش را از ترفندهاي بيمار دلان و كژسيرتان هشدار داده و به صبر و اميد ميخواند:«فاصْبِرْ إنَّ وعْدَ اللّهِ حقٌّ ولا يَسْتَخِفَّنَّكَ الذّينَ لا يُوقِنونَ»15.اي پيامبر! صبر پيشه كن كه وعدهي ايزد، البته حق [حتمي [است و مراقب باش كه مردم بييقين، مقام حلم و وقارت را به خفّت و سبكي نكشانند!ب ـ خصوصياتي كه مبلّغ بايد خود را از آنها پيراسته سازد عبارت است از:1 ـ تكلّف
تكلّف، چند گونه است:كاري كه انسان از روي تصنّع و ظاهر سازي، بدان اقدام كند؛ يعني، انسان، از خود، اعتقادي خودجوش نداشته باشد، ولي آن را بر خود ببندد و بخواهد با زور، در دل مردم جاي دهد.ـ دنبال كردن چيزي با دشواري و مشقّت، در حالي كه عقل، اقتضاي آن را ندارد.ـ گفتاري كه مستند به علم و آگاهي نباشد، بلكه بافتهي تخيّلات بي پشتوانه باشد.به هر حال، تكلّف، به هر يك از معاني فوق كه باشد، زيبندهي پيام رسان نبوده و بايد در مقام تبليغ، سه ركنِ آگاهي و ايمان و عمل را تكيه گاه قرار داد و از هر گونه تكلّف احتراز جست.2 ـ عوام فريبي
عوام فريبي، يعني هر گونه بهره گيري از غفلت و جهل و ديگر نقاط ضعف پيامگير، به قصد تسريع در روند نشر پيام. به طور مثال، هيچگاه نميتوان براي جذب افراد، به حيله و فريب و دروغ متوسل شد و حديثي را جعل كرد.چنين تاكتيكي، ممكن است كه در كوتاه مدّت، براي نشر پيام، مؤثر واقع شود، ولي يقينا، در دراز مدّت، تيشه به ريشهي پيام خواهد زد. حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد: «ما هدم الدينُ مثل البدع»16 «هيچ چيز مانند بدعت، موجب ويراني دين نميشود».اگر به دقّت در سيرهي نبوي صلياللهعليهوآله و پيشوايان معصوم عليهمالسلام بنگريم در مييابيم كه در هيچ موقعيّتي، از جهل و نا آگاهي مردم، پلي براي رسيدن به مقاصد خويش نساختهاند ولو اينكه از اين راه بتوان به يك پيروزي سطحي نايل آمد. يك گروه از قبيلهي ثقيف، پيش پيامبر صلياللهعليهوآله آمدند و گفتند: «با سه شرط، مسلمان ميشويم: اوّل اينكه اجازه دهيد تا سه سال ديگر لات را پرستش كنيم، دوم اينكه نماز بر ما خيلي ناگوار است، بگذار آن را انجام ندهيم؛ سوم اينكه نگوييد بت بزرگ را خودتان بشكنيد». پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله شرط يكم و دوم آنها را ـ كه مغاير با دين اسلام بود ـ نپذيرفتند گفتند: «تنها، سومي را ميپذيرم.»17.3 ـ شتاب زدگي
تجربه، ثابت كرده است كه هر گاه، كاري، بدون طرح و نقشه قبلي و ارزيابي درست از روند آن صورت گيرد، نتيجهاي به دست نخواهد داد. سيرهي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله نشان ميدهد كه آن حضرت، هيچ گاه، بيگدار به آب نميزد، بلكه با دقّت و ژرف نگري، موقعيّت و امكانات را سنجيده، آنگاه به آن كار اقدام ميكرد.شرايط برونيالف ـ راهمنظور ما از «راه تبليغ»، نوع تبليغي است كه به فرا خور روحيهي پيامگير ارائه ميگردد. بهخاطر اينكه روحيهها، از تنوع و گوناگوني برخورداراند و بعضي، سركش و برخي، مقاوم و بعضي ديگر، روحيهاي خفته دارند. بديهي است كه تبليغ نميتواند در يك شكل و قالب معيّن براي تمام افراد ارائه شود، لذا بايد به تناسب هر يك از افراد مذكور، تبليغي مشخص انجام گيرد.روشهاي تبليغي
الف / 1 ـ حكمتبرخي افراد، داراي روحيهاي منطقي هستند و مسائل را جز از راه برهان و استدلال و فكر نميپذيرند و تا مطلب، رنگ عقلي به خود نگيرد، بدان گردن نمينهند. اينان را نميتوان با انگيزش و يا احساسات بهراه آورد، بلكه ضرورت دارد با تكيه بر انديشه و استدلال، پيام را شكل منطقي داده و به آنان ارائه كرد.الف / 2 ـ موعظهافرادي نيز هستند كه داراي روحيهاي سركش و بيقرارند و خواستها و گرايشها و كششهايي طوفاني و احساسات و عواطفي جوشان دارند. اين افراد، تاب شنيدنِ مطالبِ خشك و استدلالي را ندارند و بايد از رهگذري به آنان نزديك شد كه اين زبانههاي سركش، فروكش كرده و با آرامي به تفكرشان وا دارد. اين رهگذر، همانا موعظه است.موعظه، مانند صيقلي است براي انساني كه در زير غبار ميلها و هواها و احساسات، روح خويش را تيره و آلوده ساخته است. موعظه، زنگ بيدار باشي است براي وجدانهاي غافل و تجديد حياتي است براي انسانهاي خفته و مدفون.امير بيان حضرت علي عليهالسلام ميگويد18:المواعظ صقال النفوس وجلاءُ القلوب؛ «موعظهها، صيقل دلها و باعث روشني قلوباند.» بالمواعظ تنجلي الفظة بوسيلهي موعظه، غفلتها و تاريكيها زدوده ميشوند. ثمرة الوعظ الانتباه نتيجه و ميوهي وعظ، بيداري است.قرآن كريم، موعظه را مقيد به «حسنه» كرده است يعني، در موعظه، از خشونت بايد پرهيز، و با نرمي رفتار كرد.علامهي طباطبايي، رحمة اللّه عليه، گويد:حُسن موعظه، از جهت حُسن اثر آن در احياي حقِّ مورد نظر است و حُسنِ اثر، وقتي است كه واعظ، خودش، به آنچه وعظ ميكند، متّعِظ باشد، و از آن گذشته، در وعظِ خود، آنقدر حُسن خلق نشان دهد كه كلاماش در قلب شنونده، مورد قبول بيفتد و قلب، با مشاهدهي آن خُلق و خوي، رقّت يابد و پوست بدناش جمع شود و گوشاش آن را گرفته، چشم در برابرش خاضع شود...19.نوع مسائلي كه در مواعظ مطرح است، عبارت است از: تقوا، زهد، دنيا، طول أمل، هواي نفس، عبرت از گذشتهگان، اهوال مرگ و قيامت...الف / 3 ـ مجادلهمبلّغ، ممكن است با افرادي رو به رو شود كه در مقابل پيام، از خود سر سختي نشان دهند و در برابر مطالبِ برهاني و استدلالي و يا مطالب موعظهاي و نرم كننده، مقاومت كنند، لذا مبلّغ، در اين مرحله، بايد از راه جدل وارد شود.جدل، بحثي است كه بين دو نفر ردّ و بدل ميشود تا يكي ديگري را از موضعي كه دارد، منصرف كند و زمينه را براي اثر گذاري پيام فراهم سازد. شايد بتوان گفت كه سختترين مرحله تبليغ، تغيير و تصرّف در عقيدهي مخاطب است؛ چرا كه ارزشمندترين دارايي هر فرد، باورهاي دروني او است و دست بردن در چنين دارايي، كار سادهاي نيست. بنابراين، اگر مبلّغ بخواهد رسوبات فكري مخاطب را بزدايد، بايد دقّت كرده و بهترين طريق ممكن را تّخاذ كند.نكاتي كه در جدال احسن، بايد مراعات كرد، به اين شرح است:1 ـ آزادياز آنجا كه باور و عقيده را نميتوان با زور و اكراه، تغيير داد، ضرورت دارد كه تبليغ، در جوي آرام و آزاد صورت پذيرد و مخاطب، فرصت اظهار عقيده را بيابد. اگر شخص مخاطب احساس كند كه پيام رسان در صدد تحميل عقيده خود به او نيست، بلكه با دلايل منطقي تلاش دارد تا حقيقت را ارائه كند، انگيزهي بيشتري براي قبول پيام دروي به وجود ميآيد.2 ـ شخصيتدر مقام مجادله، بايد از هر گونه مشاجره و كوچك شمردن مخاطب، احتراز جسته و شخصيت او را محترم شمرد. مبلّغ، نبايد به مخاطب خود بگويد: «الآن اثبات ميكنم كه شما اشتباه ميكنيد!».چنانچه مبلّغ بخواهد با بيحوصلهگي و رفتار انفعالي، در نخستين برخورد، عقيده و باور مخاطب را به باد استهزا و تمسخر بگيرد، عملاً، امكانِ برقراري هر گونه ارتباط را از ميان برده و او را به دفاع از عقايد خود وادار خواهد كرد و از سوي ديگر، كينه و نفرت وي را شعلهور خواهد ساخت. امير المؤمنين عليهالسلام ميفرمايد:الإفراط في الملامة يَسبّ نار اللجاجة(1)؛ افراط و زياده روي در سرزنش و ملامت، باعث شعلهور شدن آتش لجاجت و عناد ميگردد.3 ـ تفاهمپيام رسان، آگاه، بايد بحث را از مطالبي كه مورد پذيرش طرف مقابل است، آغاز كند و از اين راه وي را مُجاب سازد.1 ـ نمل (27): 80.
2 ـ نازعات (79): 45.
3 ـ بقره (2): 164.
4 ـ قريش (104): 3 ـ 4.
5 ـ سجده (32): 24.
6 ـ اصول كافي، ج 2، ص 78.
7 ـ آل عمران (3): 159.
8 ـ اعراف (7): 68.
9 ـ كهف (18): 110.
10 ـ اصول كافي، ج 1، ص 37.
11 ـ لسان الميزان ج 5، ص 368.
12 ـ شعراء (26): 109 ـ 127 ـ 145 ـ 164 ـ 180.
13 ـ اعراف (7): 66 ـ 67.
14 ـ رجال كشي، ص 488.
15 ـ روم (30): 60.
16 ـ بحار الأنوار: ج 78، ص 92.
17 ـ السيرة النبوية (لابن هشام)، ج 4، ص 184 ـ 185.
18 ـ غرر الحكم و درر الكلم، ج 7، ص 408.
19 ـ الميزان، ج 12، ص 372.