بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
امـام خـمينى درباره اين روايت نوشته است:اگر اطلاق روايت را بپذيريم كـه در غـيـر مـورد جـنگ, فروش اسلحه به مشركان جايز باشد, به قضاوت قـطـعـى عـقـل, ويـژه موردى است كه ترس بر حوزه اسلام و تشيع در ميان نباشد, افزون بر آن:(روايـت اطـلاق نـدارد. پرسش از تكليف شخصى راوى در آن شرايط است. وى جـنـگ افـزار به كفارى كه خارج از حوزه اسلام, زندگى مى كرده اند نمى فـروخـتـه است, بلكه سلاح را در داخل حوزه اسلام مى فروخته و مقصود از (فتنه) جنگ ميان گروههاى اسلامى بوده است.)45اما مكاتبه ابى القاسم صيقل به امام صادق(ع):(كتبت اليه انى رجل صيقل اشترى السيوف وابيعها من السلطان. اجايز لى بيعها؟فكتب:لا باس به.)46براى امام نوشتم:كار من جلا دادن شمشير است. شمشير مى خرم و آن را به سلطان مى فروشم. آيا اين كار برايم رواست؟امام در پاسخ نوشت: اشكالى ندارد.امـام, در تـوجـيه آن نوشته است: از اين روايت به طور مطلق نمى توان اسـتـفاده كرد كه در زمان صلح, با هر وضع و حالى, مى توان به دشمنان دين سلاح فروخت.افـزون بـر دليل عقلى كه از آن ياد شد, روايت درباره روايى فروش جنگ افـزار به كافر و يا مخالف دين نيست, بلكه اين روايت, مانند خبر ابى بـكـر حـضرمى, ويژه وضع و حال و زمان و برهه اى بوده كه شيعه از خود حـاكـميتى نداشته و با فروش سلاح به حاكم, كيان مذهب اهل بيت, به خطر نـمى افتاده است.در اين صورت, رواست براى جلوگيرى از دست اندازيها و درازدسـتـيـهـاى مـشركان, به حاكم اسلامى اسلحه فروخت, هر چند ستمكار باشد.فـروش سلاح به دشمنان دين بر اساس ترازها و معيارهاى بين الملل اسلام: در كتاب و سنت, اصول و قواعدى درباره روابط بين الملل بيان شده است. امـام امـت بـا بـهـره گـيـرى از آن ترازها و معيارها, نكته هايى درچـگـونگى پيوند با بيگانگان بيان كرده است كه در مساله مورد بحث ما, در خور استفاده و استدلال است.الـف.اصـل مـشروع بودن پيوند مسلمانان با ديگران:اين قاعده همه گونه هـاى بـازرگـانـى را در بر مى گيرد, مگر آن كه به دليل استوارى مقيد شود.امام در اين باره نوشته است:( امـروز, دنـيـا مانند يك عأله و يك شهر است و يك شهر, داراى محله هـاى مـخـتـلـفى است. كه با هم ارتباط دارد. وقتى دنيا وضعش اين طور اسـت, مـا نـبايد منعزل باشيم ما بايد با كشورهايى كه با ما هستند و ما را اذيت نمى كنند, روابط داشته باشيم.)47امـام در ايـن فراز كه سخن از پيوستگى كشور اسلامى, با ديگر كشورها و دولتها سخن به ميان آورده, به چند دليل استدلال كرده است:* اسلام نظامى اجتماعى و حكومتى است و لازمه يك نظام حكومتى آن است كه با جهان در پيوند باشد و با ديگران پيوستگى تجارى داشته باشد.* سيره پيامبر اسلام:پيامبر با جهان پيرامون خود كه مسلمان نبودند در پـيـوند بود, سفير مى فرستاد و نمايندگان آنان را به حضور مى پذيرفت و ...مـسلمانان بايد اين اصل مهم را سرلوحه كار خود قرار دهند و البته به اين اصل قيدهايى نيز خورده كه بايد آنها را پاس دارند, از جمله:1. پـيـونـد با كسانى كه در پى سست كردن اركان دين و آزار مسلمانند, روا نيست.2. اين پيوند, نبايد سبب سلطه و برترى كافران بر مومنان گردد.(لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا.)48