آيات علوي (3) - گواه نبوت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گواه نبوت - نسخه متنی

مسعود شکوهی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گلستان قرآن ـ ش20، 24 مرداد 1379

آيات علوي (3)

گواه نبوت: آنكه علم كتاب نزد اوست

مسعود شكوهي

آيه سوم

«و يقول الذين كفروا لست مرسلاً قل بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب»

و كساني كه كفر ورزيدند مي‌گويند تو رسول نيستي بگو كافي است كه خداوند و كسي كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما گواه باشند

براي تثبيت رسالت پيامبر گواهي دو نفر كافي است:

خداوند

كسي كه علم كتاب نزد اوست

علم كتاب چيست؟ و نزد چه كسي است؟

برخي از مفسرين در تفسير اين آيه بي راهه رفته اند و برخي ديگر نيز مطالب مبهمي به هم بافته اند گويي آيه براي خودشان نيز مفهوم نبوده است، مناسب است برخي از اين اقوال را مرور كنيم.

برخي گفته اند مراد از «من عنده علم الكتاب» خداوند است

مرحوم علامه طباطبايي در رد اين قول مي گويد: نخست اينكه اين خلاف ظاهر عطف است [و ظاهر عطف دلالت بر تغاير معطوف و معطوف عليه دارد] و دوم اينكه اگر چنين باشد عطف ذات با صفتي بر خود ذات مي شود و اين قبيح است و در كلام فصيح جايز نيست.

بنابراين نمي توان گفت كه اين دو شاهد در واقع يكي هستند و آن خداوند تبارك و تعالي است «من عنده علم الكتاب» فرد ديگري است كه شهادت او در كنار شهادت خداوند بر حقانيت رسالت كافي دانسته شده است.

برخي ديگر گفته اند: مراد علماي اهل كتاب هستند كه اوصاف پيامبر را در كتابهاي خود خوانده اند و علم به رسالت پيامبر را از كتب خويش آموخته اند.

علامه طباطبايي در رد اين گروه نيز مي گويد: آيه شهادت را مي گويد نه مجرد علم، از آن گذشته سوره رعد مكي است و در آن هنگام هيچ يك از علماي كتاب ايمان نياورده بودند.

آيا پيامبر براي اثبات رسالت خود نيازمند گواهي علماي اهل كتاب است؟ معاذالله، دانشمندان اهل كتاب كه دين و دنياي خود را در خطر مي بينند هرگز گواهي به رسالت پيامبر نخواهد داد گرچه نشانه هاي پيامبر را در كتب خويش خوانده باشند و مطلب براي آنها ثابت شده باشد. چنانچه در تاريخ نيز مي بينيم بيشترين مقاومت و بهانه تراشي از سوي اينان مطرح مي‌شود و در جاي جاي قرآن خرده گيري علماي اهل كتاب مشهود است تا جايي كه در برابر هيچ دليل و برهاني سرخم نمي كنند و در برابر معجزه هاي رسول خدا تسليم نمي شوند و تصميم به مباهله گرفته مي شود و در روز موعود چون عظمت پيامبر و افرادي كه براي مباهله آورده است را مي بينند مي ترسند و از مباهله منصرف مي شوند و باز هم اسلام را نمي پذيرند و حقانيت آن را گواهي نمي كنند بلكه حاضر به پرداخت جزيه مي شوند.

قومي نيز گفته اند: افرادي از اهل كتاب چون عبدالله بن سلام، سلمان فارسي، تميم الداري و ... كه به اسلام گرويده اند مراد اين آيه است.

مكي بودن سوره رعد اين قول را نيز مردود مي كند جلال الدين سيوطي در الاتقان با چندين روايت مكي بودن اين سوره را اثبات مي كند.

- گروهي نيز خواسته اند بگويند اين آيه در مورد عبدالله بن سلام يهودي تازه مسلمان نازل شده است.

اولاً هيچ دليل و مويدي بر اين گفته نيست و در ثاني آيه در مكه نازل شده است و عبد الله بن سلام از يهوديان مدينه است و در آنجا اسلام آورده است و جواب سومي نيز فخر رازي دارد و آن اينكه: لازمه اثبات نبوت با شهادت يك يا دو نفر اين است كه اين دو معصوم و ايمن از كذب باشند بنابراين نمي توان آن را بر عبدالله بن سلام يا هر غير معصوم ديگر تطبيق نمود.

نتيجه اقوال:

ديديم كه هيچ كدام از اين اقوال نتوانستند «من عنده علم الكتاب» را معرفي كنند.

از كلام فخر رازي بر مي آيد: كسي كه در اين آيه بايد گواه رسالت باشد حتماً معصوم است. در عصمت و صداقت خداوند تبارك و تعالي كه بحثي نيست و در علم كلام و صفات ثبوتيه و سلبيه به اثبات رسيده است، اما شاهد دوم - كه ديديم با توجه به ساختار جمله بايد فردي غير از خدا باشد - هم بايد معصوم باشد، و جز اهل بيت عصمت و طهارت در مورد هيچكس ادعاي عصمت نشده است تا چه رسد به اثبات عصمت. همه اصحاب و مسلمين و مؤمنان آن روزگار، روزهايي را در جاهليت و بت پرستي گذرانده اند و همه پرونده آلوده اي دارند. و هيچ گاه پيامبر در برابر كفار به گفته آنها استناد نخواهد كرد، اين شخص بايد كسي چون خود رسول خدا باشد.

او هر كس كه باشد داراي مقام بلند و رفيعي است، شهادت او اثبات نبوت را در پي دارد، شهادت او در كنار شهادت خداوند است، او بايد معصوم باشد. و اگر «كتاب» را در اين آيه به معني قرآن بدانيم، او بايد كسي باشد كه تمام راز و رمز قرآن را بداند، در تمام بطون و معاني بسيار ژرف قرآن سير كرده باشد، «آنجا كه عقاب پر بريزد» او بايد در برابر كفار بايستد و يك تنه نداي توحيد سر دهد و اثبات كننده و حامي رسالت باشد.

در اين آيه شاهد ديگري غير از اين دو نيست، پس تمام رواج اسلام به حمايت اين دواست و تنها پشت گرمي پيامبر به اين دو است: امدادهاي الهي و شجاعت و پشتكار شاهد ديگر، او از آسمان و اين يكي در زمين، و خداوند به پيامبرش مي گويد: بگو تنها اين دو نفر برايم كافي هستند.

پس «من عنده علم الكتاب» كيست؟ در ميان اصحاب پيامبر تنها يك فرد را مي شناسيم كه چنين مقامي دارد، دوست و دشمن به علم سرشار او اعتراف دارند همه او را داناترين فرد به كتاب خدا مي دانند او را افقه به كتاب خدا مي خوانند او تنها كسي است كه شجاعانه بانگ «سلوني» سر داد و هرگز«لا ادري» نگفت.

چه عظمتي در اين آيه نهفته است؟ شهادت و گواهي بايد از روي علم و اطلاع كامل و دقيق باشد و خداوند خود پيامبر را فرستاد و مي تواند گواه فرستاد خويش باشد، اما علي عليه السلام چگونه گواه است؟

به دليل اين آيه علي عليه السلام در تمام مراحل بعثت و رسالت در كنار پيامبر بوده است و ناظر بر ارتباط او با خالق، علي فردي چون ديگر افراد نيست كه پيامبر بگويد من رسول هستم و معجزه ارائه كند و او هم بپذيرد، علي عليه السلام در سير آفاق و انفس با پيامبر بوده است، او بعثت پيامبر را فراتر از ساير مردم ديده و حس كرده است و اين است كه تنها شاهد انسي رسالت است.

علم كتاب در جاي ديگر قرآن

در جاي ديگري از قرآن نيز به تعبير علمي از كتاب بر مي خوريم:

«قال الذي عنده علم من الكتاب انا اتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك فلما رءاه مستقراً عنده قال هذا من فضل ربي.»

كسي كه جزيي از علم كتاب را داشت گفت من آن را [تخت ملكه سبا] قبل از چشم بر هم زدن تو برايت حاضر مي كنم، و چون آن را در نزد او مستقر يافت گفت اين از فضل پروردگارم است.

آصف بن برخيا وزير سليمان بن داود به تصريح قرآن در كمتر از يك چشم بر هم زدني تخت ملكه سبا را که گويند بسيار هم بزرگ بوده و قرآن مي گويد: «ولها عرش عظيم» در پيشگاه سليمان حاضر مي كند.

قرآن در توصيف او مي گويد: «عنده علم من الكتاب» حرف جر «من» در اينجا براي بيان بغض و جزء به كار رفته است پس نزد آصف بن برخيا جزيي از علم كتاب بوده است كه توانسته چنين كار با عظمتي را انجام دهد و تخت بلقيس را با تمام عظمتش حركت دهد و در كمتر از چشم بر هم زدن نزد سليمان حاضر كند.

آصف بن برخيا جزي از علم كتاب را دارد اما كسي كه گواه رسالت پيامبر است تمام علم كتاب را.

آصف وزير سليمان است و علي عليه السلام وزير محمد صلي الله عليه و آله وزيران اگر چنين كنند پادشاهان چه خواهند كرد.

آصف چه مقدار از علم كتاب بهره داشت؟

در عين اينكه قدرت عظيمي از آصف مشاهده شده است اما بهره او از علم كتاب بسيار بسيار اندك است و همين اندك توان چنان كار با عظمتي را ايجاد كرده است، در رواياتي به ميزان بهره مندي او از علم كتاب اشاره شده است، براي نمونه

از ابن اذينه روايت شده است كه امام صادق فرمود: كسي كه علم كتاب نزد اوست اميرالمومنين عليه السلام است. از او پرسيدند: كسي كه «علم من الكتاب» دارد اعلم است يا كسي كه «عنده علم الكتاب»؟

حضرت فرمودند: علم كسي كه «علم من الكتاب» دارد در برابر كسي كه «عنده علم الكتاب» است به اندازه رطوبتي است كه پشه اي بر بال خود از آب دريا بر مي دارد.

دلايل روايي:

در مجامع روايي شيعه روايات فراواني در معرفي «من عنده علم الكتاب» وجود دارد و همه آنها عالمان علم كتاب را اميرالمومنين عليه السلام و فرزندان معصوم او معرفي مي كنند، علاوه بر اين در كتب عامه نيز رواياتي به چشم مي خورد كه مؤيد و مثبت اين معني است اكنون به برخي از اين روايات و مجامعي كه آنها را نقل كرده اند از كتب فريقين اشاره مي كنيم:

سليمان قندوزي حنفي در ينابيع الموده 1/310-304 سيزده روايت در اين مورد آورده است از آن جمله:

ثعلبي و ابونعيم به سندهايشان از محمد بن الحنفيه روايت كرده اند كه: « من عنده علم الكتاب » علي بن ابي طالب است.

حاكم حكساني در شواهد التنزيل: ج1/308

ابن مغازلي در المناقب: 313

سيوطي در المنثور: ج 4/69

ابو نعيم آصفهاني در ما نزل من القرآن في علي عليه السلام (النور المشتعل: 125)

ابن شهر آشوب در مناقب: 2/29 به چندين طريق از كتب عامه.

در مجامع روايي شيعه:

در مجامع روايي شيعه رواياتي وجود دارند كه هر كدام به نحوي گره از اين راز مي گشايند و گوشه اي از عظمت اين آيه را به تصوير مي كشند: رواياتي مراد از « الكتاب» را مشخص مي كنند، روايات ديگر مراد از «علم الكتاب» را بيان مي كنند و رواياتي هم «من عنده علم الكتاب» را معرفي مي كنند. بي مناسب نيست نظري به اين روايات بكنيم و برخي را بخوانيم:

از ابي سعيد خدري روايت شده است كه از رسول خدا پرسيدند: مراد از «من عنده علم الكتاب» در آيه «قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب» كيست؟

پيامبر فرمود: او برادرم علي بن ابي طالب است.

از سليم بن قيس روايت شده است كه مردي از علي بن ابي طالب عليه السلام پرسيد: بزرگترين فضيلت شما چيست؟

اميرالمومنين فرمود: آنچه خداوند در كتابش نازل كرده است.

آن مرد پرسيد: در مورد شما خداوند چه نازل كرده است؟

اميرالمومنين فرمود: و يقول الذين كفروا لست مرسلاً 000 و من عنده علم الكتاب» و مراد خداوند از «من عنده علم الكتاب» من هستم

از بريد نقل شده است كه به امام باقر عليه السلام گفتم: مراد از «قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب» چيست؟

حضرت فرمود: مراد ما هستيم و علي عليه السلام اولين ما و افضل ما و بهترين ما بعد از رسول خداست.

از فضيل بن يسار روايت شده است كه امام باقر عليه السلام فرمود: آيه «و من عنده علم الكتاب» در مورد علي عليه السلام نازل شده است كه او بعد از پيامبر عالم اين امت بود.

از عبدالله بن بكير نقل شده است خدمت امام صادق عليه السلام بوديم و نام حضرت سليمان و اينكه چقدر علم و سلطنت به او داده شده است به ميان آمد، حضرت به من فرمود: به سليمان بن داود تنها يك حرف از اسم اعظم داده شده بود و مولاي شما كه خداوند در مورد او گفته «قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب» و قسم به خدا كه نزد علي عليه السلام علم كتاب است.

گفتم: راست گفتي فداي شما شوم.

از سلمان فارسي نقل شده كه اميرالمؤمنين به من گفت: ويل و تمام ويل بر كسي كه حق معرفت ما را نمي شناسد و فضل ما را انكار مي كند.

اي سلمان ! محمد افضل است يا سليمان بن داود؟

گفتم: البته كه محمد صلي الله عليه و آله و سلم.

حضرت فرمود: اي سلمان ! آصف بن برخيا توانست تخت بلقيس را از سبا تا فارس در يك چشم بر هم زدن حمل كند و در نزد او جزيي از علم كتاب بود و من نتوانم؟ در حالي كه نزد من هزار كتاب است كه خداوند از آن بر شيث بن آدم پنجاه صحيفه و بر ادريس پيامبر سي صحيفه و بر ابراهيم بيست صحيفه فرو فرستاد و علم تورات و انجيل نيز نزد من است.

گفتم: سرورم راست مي گوييد.

حضرت فرمود: بدان اي سلمان كسي كه در امور ما و در علم ما شك كند مانند كسي است كه حق ما را انكار كرده است و اين در حالي است كه خداوند اطاعت ما و ولايت ما را در چندين موضع از كتاب خود فرض دانسته و در آن، آن را واجب العمل شمرده است و اين بسيار آشكار است.

از عبدالله بن وليد سمان روايت شده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: مردم در مورد پيامبران اولوالعزم و مولايتان امير المؤمنين عليه السلام چه مي گويند؟

گفتم: كسي را بر پيامبران اوالعزم مقدم نمي كنند.

حضرت فرمودند: خداوند به موسي گفت: «و كتبنا له في الالواح من كل شيء موعظه» و «کل شيء» نگفت، و به عيسي گفت: «و لابين لكم بعض الذي تختلفون فيه» و «كل شيء» نگفت اما در مورد علي عليه السلام گفت: «قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب» و خداوند مي گويد: «لارطب و لايابس الا في كتاب مبين » و علم چنين كتابي نزد اميرالمؤمنين عليه السلام است.

منابعي براي پي گيري مطلب:

تاويل الايات الظاهره: 245-242

تفسير نفحات الرحمان: ج 2/337-336

تفسير كنز الدقائق: ج 6/485-480

ينابيع الموده: ج 1/310-305

تفسير الميزان: ج 11/428 -422

تفسير نور الثقلين: ج 2/524 -521

تفسير البرهان: ج2/304 -302

مويه اي در پايان:

هر چه در اين آيه و اين روايات بيشتر تامل مي‌كنيم، بيشتر پي به مظلوميت علي عليه السلام مي بريم علي با اين همه قدرت و علم خانه نشين مي شود. علي با اين همه علم و قدرت بايد هم سطح جوجه هايي شود كه تازه تخم جاهليت را شكسته اند و علي بايد ريسمان به گردن چون اسيران و خلاف كاران به مسجد برده شود و علي بايد بداند و نگويد، و علي بايد بداند و دندان بر جگر نهد و با خار در چشم و استخوان در گلو صبر كند، علم كتاب بايد لب فرو بندد و جاهلان بر منبر رسول خدا بالا روند و علي كه مي تواند با اشاره اي جهان را زير و رو كند حلم و بردباري به خرج دهد، و در نهايت بگويند: مگر علي نماز هم نمي خواند؟ معاذ الله، چه مي توان كرد جز اينكه بگوييم و بر اين مظلوميت و مظلوم بزرگ بگرييم.

/ 1