فلسفه ابتلا و امتحان الهی در آیات و روایات (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه ابتلا و امتحان الهی در آیات و روایات (2) - نسخه متنی

علی کربلایی پاززوکی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فلسف? ابتلاو امتحان الهي در آيات و
روايات
(قسمت دوم)

گلستان قرآن- شماره 99، دور? جديد شماره 55

علي کربلايي پازکي

از آنچه در شماره گذشته بيان شد, با کمي
دقت مي‌توان تشخيص داد اسباب و مصاديق
امتحان الهي کدام امور است. زيرا رابطه
ميان اين دو, مثل رابطه ميان کبراي کلّي و
صغريات آن و به تعبير ديگر همچون نسبت کلي
و مصاديق آن است. وقتي روشن شد فعليت يافتن
استعدادها و آشکار شدن اسرار درون آدمي, از
اهداف اصلي امتحان و اختبار الهي است به
خوبي مي‌توان دريافت:


همه عالم و آنچه در آن است تمامي آنچه به
گونه‌اي در ارتباط با انسان است, وسايل و
اسباب امتحان و اختبار الهي است.(1)

همه اوامر و نواهي الهي و تمامي تکاليفي
که خداوند متوجه انسان‌ها کرده وسيله‌اي
براي ابتلا و اختبار الهي هستند و به تعبير
استاد شهيد مرتضي مطهري «خدا براي تربيت و
پرورش جان انسان‌ها, دو برنامه تشريعي و
تکويني دارد و در هر برنامه شدائد و
سختي‌ها را گنجانده است. در برنامه تشريعي
عبادت را فرض کرده و در برنامه تکويني,
مصائب را سر راه بشر قرار داده است. روزه,
حج, جهاد, انفاق, و نماز , شدائدي است که با
تکليف ايجاد شده و صبر و استقامت در انجام
آنها موجب تکميل نفوس و پرورش استعدادهاي
عالي انساني است.گرسنگي, ترس: تلفات مالي و
جاني شدائدي است که در تکوين پديد آورده
شده است وبه طور قهري انسان را در بر
مي‌گيرد».

و بر هر دو مطلب بالا مي‌توان
دلايلي از قرآن و روايات ارايه کرد:

الف - وسيل? امتحان بودن همه اشيا

1- ما تمامي نعمت هاي روي زمين را زينت آن
قرار داديم تا آنها را بيازماييم که
کداميک نيکوکارترند.(2)

2- خدا زندگي و مرگ را قرار داده تا شما را
بيازمايد که کدام کس نيکوکارتر است. (3)

3- حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: مردم به وسيله
دنيا آزمايش مي‌شوند .(4)

4- حضرت علي (ع) مي‌فرمايند: «و تشنا للدنيا
خُلِقْنا و لا بالسعي فيها اُمرنا و انّما
وضعنا فيها لنبتلي بها.(5)

5- حضرت علي (ع) مي‌فرمايند: «ولکن الله
يختبر عباده بانواع الشدائد و يتعبدُهم
بانواع المجاهد و يبتليهم بضروب المکاره
».(6)

و در همين رابطه صاحب تفسير شريف الميزان
ذيل آيه 142 آل عمران مي‌فرمايد:

.... قرآن تمامي آنچه را که با انسان به نحوي
مرتبط است از اعضاي بدن تا جميع موجودات و
حوادث که به نحوي از آنها منتفع مي‌شود يا
مقابل آنها را, وسيله بلا و امتحان
مي‌داند.(7)

ب- وسيله امتحان بودن اوامر و نواهي
(تکاليف) الهي

1- از امام صادق (ع) روايت شده: در هر آنچه از
اوامر و نواهي الهي که گشايشي و يا گرفتاري
و تنگي وجود دارد, امتحان و آزمايشي از
جانب خداوند وجود دارد(8) .

علامه طباطبايي در اين باره مي‌فرمايد:
چون انسان داراي کمالات و نيروهاي
بالقوه‌اي است که با انجام افعال اختياري
به فعليت مي‌رسد, بنابر اين خداوند متعال
از طرفي اوامر و نواهي را تشريح کرده و از
طرف ديگر حوادثي را در عالم ايجاد مي‌کند
تا انسان در مقابله با آن حوادث جانب سعادت
و اطاعت خدا را انتخاب کند يا طرف مقابل را
که در هر صورت باطن وجودش را آشکار مي‌کند.
از اين رو امتحان و ابتلاء ناميده مي‌شود.(9)

دفعات انتحان و بلا

همه انسان‌ها (اعم از مؤمن و کافر, مطيع و
عاصي، در تمامي عمر با همه امور (تکويني و
تشريعي) در حال امتحان شدن هستند, ولي گاهي
از ظواهر برخي آيات و روايات چنين بر
مي‌آيد که دفعات امتحان در طول عمر آدمي,
محدود به تعداد معيني است.

امام صادق (ع) مي‌فرمايند: بر مؤمن چهل روز
نمي‌گذرد مگر اين که عارض شود بر او امري
که او را محزون کند و به واسطه آن متذکر
شود.

و در حديث ديگري مي‌فرمايند: «ملعون
ملعون کل بدن لايصاب في کل اربعين يوماً»(10).

«ملعون است ملعون است بدني که در مدت چهل
روز مصيبتي نمي‌بيند».

چنانچه در قرآن کريم نيز آمده: آيا
نمي‌بينيد که اينها هر سال يک بار يا دو
بار امتحان مي شوند. بعد توبه نمي‌کنند و
متذکر نمي‌شوند(11).

ممکن است اين سؤال طرح شود که آيا مفاد اين
آيه و روايت گذشته با آيات و رواياتي که
دفعات امتحان را زياد ذکر مي‌کرد تعارض
ندارند؟ در پاسخ بايد گفت: اين آيه و
رواياتي که نقل شده و دفعات امتحان را هر
چهل روز يک بار يا سالي يک بار يا دو بار
بيان کرده است, در مقام تعيين دفعات و حصر
آن نيستند, چون روايات فقط دلالت دارند که
هر کسي در هر چهل روز يک بلايي مي‌بيند با
قيد اين که مؤمن باشد. و آيه هم دلالت دارد
بر اين که سالي يک يا دو بار امتحان
مي‌شوند.

اگر از شان نزول آيه که در مورد
منافقان است و بنابر نقلي در مورد کفار,
اغماض شود باز نه اين و نه آن روايت منافات
با آيات و رواياتي که دلالت بر استمرار
امتحان در تمامي ايام مي کند, ندارند. در
واقع عام و خاص هستند که خاص چند مصداق از
عام را شامل مي شود, نوع خاصي از بلايا باشد
که به خاطر اهميت آن به دفعات معين ذکر شده,
مثلاً در هر چهل روز يک بلايي که مُذکر و
مکفّر ذنوب باشد براي مؤمن اتفاق مي‌افتد
و منافاتي ندارد که مؤمن هر روز به انواع
ديگر مصاديق امتحان مبتلا شود ازقبيل جنگ
يا قحطي يا حوادث عظيم ديگري, همان طور که
بعض روايات همين را تأکيد مي‌کند و باز
منافات ندارد که در هر روز مصاديق ديگر
مبتلا شوند.

بلاياي فردي و اجتماعي

بعضي بلايا و مصائب ناشي از گناهان است.
بايد دانست که عواقب بعضي از گناهان به خود
شخص عاصي محدود نمي‌شود بلکه کل جامعه به
سبب گناهان اين افراد به بلا و مصيبت دچار
مي‌شوند. قران کريم مي‌فرمايد:

«و اتقوا
فتنةً لا تصيبن الذين ظلموا منکم خاصة و
اعلموا ان الله شديد العقاب»(12).

علامه طباطبايي در ذيل اين آيه
مي‌فرمايد:

«فتنه مذکور در آيه هر چند
مختص به ظالمان و گنه کاران امت باشد, اما
آثار ان همه امت را فرا مي‌گيرد»(13).

البته
نزول بلاي عمومي در صورتي است که افراد
جامعه نسبت به گناه گنهکاران بي تفاوت
بوده، يا به آن راضي با شند. امام صادق (ع)
مي‌فرمايند: خداوند دو ملک را مامور
ويراني و نابودي آبادي و اهل آن کرد, وقتي
به آنجا رسيدند که مردي را مشاهده کردند که
به درگاه الهي دعا و تضرّع مي‌کرد, يکي از
آن فرشتگان به ديگري گفت: من مي‌روم و در
اين باره از خداوند سؤال مي‌کنم و مراجعه
کرد و در اين مورد سؤال کرد, خداوند متعال
فرمود: ماموريت خود را انجام بده زيرا اين
مرد براي يک بار هم در مقابل گناه
گناهکاران آن آبادي براي رضاي من خشمگين
نشد(14).

و همچنين مي‌فرمايند: اميرمؤمنان (ع)
فرمود :

خداوند عامه مردم را به سبب عده‌اي
محدود, اگر در خفا صورت گيرد عذاب نمي‌کند,
اما اگر به صورت علني مرتکب شوند و سايران
عکس العمل نشان ندهند هر دو دسته مستوجب
عقوبت الهي مي شوند .

تناسب بلايا با درجات وجودي انسان‌ها

از روايات نقل شده از اهل بيت (ع) چنين
مستفاد مي‌شود که ابتلائات الهي به دسته
يا صنف خاصي از انسان‌ها محدود نمي شود.
بلکه همه آنها را در بر مي‌گيرد, لکن نوع
بلا در ارتباط با انسان‌ها متفاوت است.

اسباب ابتلا کفار و دنيا پرستان و مؤمنان

انسان‌هايي که از درجات وجودي بي
بهره‌اند و ازدرجه حيوانيت و بهميت
فاصله چنداني نگرفته‌اند و به خداوند شرک
مي‌ورزند, بيش از آن که به مصائب و
ناملايمات (بلاءسييء) امتحان شوند به
وسيله استدراج و املاء و وفور نعمت
مادي(بلاي حسن) امتحان مي‌شوند تا همچون
چهارپايان در اين دنيا عمر خود را
بگذرانند و سپس در آن دنيا با صورت باطني
اعمال خود مشحور شوند(15), چرا که ديگر اميدي
به اصلاح آنها نمي‌رود تا به وسيله مصائب
و ناملايمات(بلاء سييء) آنها را به تضرع و
تذکر و استغفار رهنمون کرد.

به همان اندازه
که فقر و مرض و ساير مصائب مي‌تواند زمينه
ساز تکامل و تعالي افراد باشد, رفاه و
آسايش و ثروت و ساير نعمتهاي مادي
زمينه‌ساز دوري از خداست و به همين جهت
چون خداوند عنايت و هدايت خاص خود را متوجه
مؤمنان کرده, رحمت خاص خود را از مشرکان
برداشته و مؤمنان را در انواع مصائب غوطه
ور ساخته و نعمت‌هاي مادي را از مشرکان
دريغ نمي‌فرمايد.

امام صادق (ع)
مي‌فرمايد: از فرزندان آدم مؤمني نبود جز
آن که فقير بود و کافري نبود جز آن که
توانگر بود, تا جناب ابراهيم (ع) آمد و عرض
کرد: پروردگارا ما را وسيله آزمايش کفار
مگردان (که باخود گويند اگر ايمان اين است
اينها فقير و گرفتار نبودند و يا برخي از
ترس فقر ايمان نياورند)سپس خدا از اينها
دسته‌اي را مالدا ر و دسته‌اي را نيازمند
و از انها نيز برخي را مالدار و بعضي را
نيازمند گردانيد(16).

و در روايتي ديگر مي‌فرمايد: خداي عزوجل
مي‌فرمايد: اگر بند? مؤمنم دل آزرده
نمي‌شد, سر کافر را با دستمالي آهنين
مي‌بستم که هرگز مبتلا به سردرد نشود.(17) و
پيامبر اکرم (ص) بنابر نقل امام صادق (ع)
مي‌فرمايند: بدني که زکات آن داده نشود,
اگر چه چهل روز يک بار, ملعون است و در
تفسير زکات بدن ميفرمايند: اين که آفت و
آسيبي ببيند.(18)

چنانچه ملاحظه مي‌شود سنّت
غالب و حاکم بر دنيا اين است که کفار و دنيا
پرستان در نعمت‌هاي مادي غوطه ور باشند.
اما نبايد پنداشت وفور نعمت و بر خورداري
وسيع از مواهب دنيوي نشانه کرامت و
ارجمندي شخص برخوردار است. خداوند کفار را
از مواهب دنيوي برخوردار مي‌سازد تا
اولاً: آنها را از نعمت‌هاي جاويدان اخروي
محروم کند و ثانياً: آنها را مصادق آيه
«سنستدرجهم من حيث لايعلمون» قرار دهد.

امام صادق (ع) در تفسير آيه کريمه
«سنستدرجهم من حيث لا يعلمون» مي‌فرمايد:
آن بنده‌اي است که گناهي مرتکب شود, پس
براي آن بنده با آن گناه نعمت هم تجديد
گردد و آن نعمت او را از استغفار آن گناه
باز دارد(19). و از طرفي مؤمنان را دچار بلايا
و سختي‌ها و تنگي‌ها مي‌کند چون مؤمنان
مورد لطف و رحمت خاصه او هستند واين شدايد
وسختي‌ها تحفه‌هاي الهي است. در حديث
آمده:وقتي خداوند بنده اي را دوست بدارد او
را در شدايد غرق مي کند.(20)

مصادق ابتلاء و امتحان در قرآن

قرآن کريم به مناسبت هاي مختلف به بعضي از
مصادق و اسباب امتحانات الهي اشاره کرده
است از جمله:


نعمت هاي روي زمين

ما تمامي نعمت‌هاي روي
زمين را زينت آن قرار داديم تا آنها را
بيازماييم که کدام نيکوکارند.(21)


اموال و اولاد

بدانيد که اموال و اولاد
وسيله امتحان شما هستند.(22)

زندگي و مرگ

خدا زندگي و مرگ را قرار داده
تا شما را بيازمايد که کدام کس نيکوکار
است.(23)

ترس, گرسنگي و نقص اموال

و البته شما را به
سختي‌هايي چون ترس و گرسنگي و نقصان اموال
و... آزمايش مي‌کنيم(24).

خير و شر

شما را با خوبي ها و بدي ها
آزمايش مي‌کنيم(25).

ذبح فرزند و رها کردن آنها در بيابان لم
يزرع و افتادن در آتش نمرود, و يادآور
هنگامي که خداوند را به اموري چند(مانند
اعمال حج و کشتن فرزند و افتادن در آتش
نمرود و غيره) امتحان کرد... (26).

تشنگي

پس هنگامي که طالوت لشکر کشيد به
سپاه خود گفت همانا خدا شما را به آبي
آزمايش کند.... .(27)

صيد درحرم

اي اهل ايمان خدا شما را به
چيزي از شکار مي‌آزمايد.... .(28)

فرستادن ناقه

مابراي امتحان آنها ناقه
صالح را (به در خواست آنها از سنگ) بيرون
آورديم....(29)

10- نعمت علم کتاب

و آن کس که به علم کتاب
الهي دانا بود (آصف بن‌برخيايا خضر يا
سليمان) گفت من بيش از آن که چشم بر هم زني
تخت را بدين جا مي‌آورم (و هماندم حاضر
کرد) چون سليمان سرير را نزد خود مشاهده
کرد, گفت اين توانايي از فضل خداي من است تا
مرا بيازمايد که نعمتش را شکر مي‌گويم يا
کفران مي‌کنم.

مصاديق ابتلاء و امتحان در روايات

در روايات نيز مصاديق گوناگوني از اسباب
امتحانات الهي نام برده شده که برخي از
آنها به شرح زير است:

1- صحت و مرض. فقر وغنا

امام صادق (ع)
فرمودند: اميرالمؤمنين (ع) بيمار شدند و
عده‌اي به عيادت حضرت رفتند عرض کردند:
چگونه صبح کردي يا اميرالمؤمنين! فرمودند.
به بدي و شر صبح کردم. گفتند سبحان الله از
مثل شما چنين کلامي! فرمودند: اين سخن
خداست که مي فرمايد (و نبلو کم بالشر و
الخير فتنه) پس خير سلامتي و بي‌نيازي و شر
مرض و فقر است براي امتحان و آزمايش (30)

2- بعضي از امور مجهول

حضرت علي (ع) در
امتحان ملائکه به وسيله سجده بر آدم
مي‌فرمايند... اگر خداوند مي خواست آدم را
از نوري خلق کند که چشم‌ها ر اخيره کند,
انجام مي‌داد... ولي اگر اين کار را مي‌کرد
همه ملائک بر آدم خاضع مي‌گشتند و امتحان
ملائکه سبک و آسان مي‌گشت ولکن خداوند
سبحان مخلوق خود را به بعض اموري که
نمي‌دانند مبتلا نمود تا آنها را
بيازمايد و غرور آنها را نفي نکند...(31)

3-اهل بيت عصمت و طهارت ...

و در گاه امتحان
خلق, هرکس رو به سوي شما کند نجات ابد يابد
و آن که از اين در گاه دور شود به هلاکت
رسد...(32)

4- حسادت, بغض, کينه, مقاتله, جدال و ضلالت

پيامبر اکرم (ص)فرمودند: مؤمن به پنج چيز
سخت مبتلا ميشود: مؤمني که به او حسادت کند,
به بغض منافق, به مقاتله‌ کافر, به مخالفت
نفس و گمراهي شيطان.(33)

5- ارّه شدن

رسول خدا(ص)فرمودند: کساني قبل
از شما بودند که در گودال گذاشته و آنها را
باارّه دو نصف مي‌کردند و گوشت آنها را با
شانه‌هاي آهنين پاره پاره مي‌کردند ولي
از دين خود دست بر نمي‌داشتند.(34)

6- صبر ورضا

امام صادق(ع) فرمودند: خداوندا
در ميان مؤمنان و کفار, ثروتمند و فقير
قرارداده و بعد آنها را با امر و نهي و صبر
و رضا امتحان مي‌کند.(35)

7- برداشته شدن برکات و خيرات و کمي
محصولات

حضرت علي (ع) فرمودند: همانا
خداوند مبتلا مي کند بندگانش را زماني که
گناه مي کنند به کمي محصول و برداشته شدن
برکت...(36)

8- اعطا و اخراج درهم

امام صادق (ع)
فرمودند: امتحان نمي کند خداوند بندگانش
را به چيزي شديدتر از دادن مال در راه خدا.(37)

9- همسايه

امام صادق (ع) فرمودند: کسي در
گذشته نبوده و در آينده نخواهد بود و الان
نيست که مؤمن باشد مگر اين که همسايه‌اي
او را اذيت کند.(38)

10- حوادث روزگار

حضرت علي (ع) فرمودند: در
حوادث روزگار گوهر مردان شناخته مي‌شود و
روزگار نهان‌ها را آشکار مي‌کند.(39)

11- هر چيزي وسيله امتحان است

امام صادق (ع)
فرمودند: در هر گشايشي و گرفتگي (تنگي)
خواست و قضاء و امتحان الهي هست.(40)

12-کثرت و قلّت ارزاق

حضرت علي(ع) فرمودند:
ارزاق را مقدر کرد, گاهي فراوان و گاهي کم
نمود و بين مردم به صورت کم و زياد تقسيم
نموده، البته در اين تقسيم عدالت را رعايت
نمود تا مردم را امتحان کند. بعضي را با
فراواني روزي و بعضي را به کمي آن....(41)

13- هم و غّم

بر مؤمن چهل شب نمي‌گذرد مگر
اين که امري بر او عارض شود که غمگينش
نمايد و[به همين] متنبه مي‌شود.(42)

امام صادق (ع) فرمودند: وقتي گناهان بنده
زياد شد و چيزي (اعمال خير) نداشت که کفاره,
گناهانش شود خداوند او را مبتلا به حزن و
اندوه مي‌کند تا موجب آمرزش گناهانش شود.(43)

اعظم بلاها

در پايان اين فصل مناست است بعضي
امتحاناتي ذکر شود که در روايات به
شديدترين و اعظم بلايا تعبير شده است.

1- مرض قلب

حضرت علي (ع) فرمودند: فقر از
بلاهاست ولي بيماري بدن سخت‌تر از فقر و
مرض قلب سخت‌تر از بيماري بدن است, همانا
پاکي و تقواي قلب از صحت بدن است. (44)

2- مهلت الهي

حضرت علي (ع) مي‌فرمايند: چه
بسيارند کساني که مشمول لطف واحسان (ظاهري)
الهي هستند و آنها غافلند, غافلي که خداوند
پرده پوشي نموده و کسي که به تعريف ديگران
فريفته شود و خداوند کسي را به سخت‌تر از
مهلت دادن امتحان نکند. (45)

3- کثرت عائله, بدهکاري, بيماري دائمي

حضرت
علي (ع) فرمودند: سه چيز از بزرگترين
بلاهاست, زيادي اهل و عيال, بدهکاري
فراوان, بيماري دائمي. (46)

4- ادامه يادوام امتحان

حضرت علي (ع)
فرمودند: ادامه داشتن فتنه از بزرگترين
بلاهاست.(47)

5- شيفته دنيا شدن

حضرت علي (ع) فرمودند:
شيفته دنيا شدن بزرگترين بلاهاست.(48)

6- مورد حسد واقع شدن

امام صادق(ع)
مي‌فرمايند: هيچ مؤمني نيست مگر اين که
خداوند او را به چهار چيز موکول نموده است:
شيطاني که مي‌خواهد او را گمراه کند,
کافري که ميخواهد او را بکشد, مؤمني که به
او حسادت مي‌ورزد که اين سخت ترين آنهاست
و منافقي که لغزشهاي او را مي شمرد.(49)

لازم به ذکر است که اگر در برخي روايات از
بعضي بلاها به عنوان بلاي عظيم يا اعظم نام
برده شده مي‌تواند از جهت مقايسه با بعض
مصاديق از بلايا باشد و يا با توجه به
شرايط خاص زماني و مکاني افراد بلاي عظيم
شمرده شود. مثلاً براي بعضي فقر, بعضي
مهلت، بعضي مرض قلب و يا بيماري بلاي عظيم
محسوب شود, بنابراين, اين روايات بلاي عظيم
يا بلاي اعظم را به طور مطلق مطرح نمي‌کند
و گرنه, اگر اين طور باشد بلاهايي که انبيا
و ائمه (ع) به آنها مبتلا شدند اعظم از همه
بلاهايي است که مردم عادي مبتلا شده‌اند.
چه بلايي بزرگتر از اين که حق حضرت علي
بن‌ابي‌طالب (ع) و خاتم الاوصياء منصوب
الهي و نبوي را 25 سال غصب نمودند و به در
خانه او که محل رفت و آمد ملائکه الهي بود
هجوم آوردند و همسر او را که
پيامبر(ص)مي‌فرمود: من از زهرا(س) بوي بهشت
استشمام مي‌کنم, در مقابل او کتک زدند ولي
براي مصلحت دين خدا و امت اسلام صبر کرد.


1 . عدل الهي, ص 178.

2 . کهف/7: انا جعلنا ما علي الارض...

3 . الملک/ 3: الذي خلق الموت و الحياة...

4 . نهج‌البلاغه/ خطبه 63: ابتلي الناس بها
(الدنيا) فتنه.

5 . نهج‌البلاغه/ نامه 55.

6 . نهج‌البلاغه/ خطبه 192.

7 . الميزان جلد 4 ص 35.

8 . توحيد صدوق/ 354.

9 . بحار‌الانوار -جلد 67/ 211.

10 . ميزان الحکمة ا/ 491.

11 . توبه/ 126 اولا يردن انهم...

12 . انفال/ 25.

13 . الميزان جلد9 ص51.

14 . وسايل الشيعه جلد11- ابواب الامر و النهي
و ما يناسبحا- باب 6- حديث2.

15 . وسايل الشيعه جلد11-ابواب الامر و النهي
....باب 4- حديث 1.

16 . آل عمران/ 30- تحريم/ 7.

17 . اصول کافي- جلد 1 کتاب ايمان و کفر -باب
فضل فقراء المؤمنين حديث 10.

18 . اصول کافي جلد 1 کتاب ايمان و کفر -باب
شدة ابتلا: مؤمن حديث 24.

19 . اصول کافي جلد 1 کتاب ايمان و کفر -باب
شدة ابتلا: مؤمن حديث 26.

20 . اصول کافي جلد 1 کتاب ايمان و کفر -باب
استدراج - حديث3.

21 . اصول کافي جلد 2 ص 255- ان الله اذا احب
عبداغنه بالبلاء: غتاً.

22 . کهف/ 7- انا جعلنا ما علي الارض زينة لها
لبنلوهم ايهم احسن عملاً.

23 . انفال/ 28- واعلموا انما اموالکم و
اولادکم فتنه.

24 . الملک/ 3- الذي خلق الموت و الحياة ليبلو
کم ايّکم احسن عملاً.

25 . بقره/ 155- ولنبلونکم بشيء من الخوف و
الجوع و نقص من الاموال....

26 . الانبيا/ 35- نبلوکم بالخير و الشرفتنه.

27 . بقره/ 124- و اذا ابتلي ابراهيم ربه
بکلمات....

28 . بقره/ 249- فلما فصل طالوت بالجنود قال
انّ الله.....

29 . مائده/ 94- يا ايها الذين امنوا ليبلوکم
الله بشيء من الصيد....

30 . ميزان الحکمة- 1/497-بحار‌81/209.

31 . شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابي الحديد
13/141-ميزان الحکمة 1/481.

32 . زيارت جامعه کبيرة- تفسير لاهيجي 2/748
ذيل آيه 192/ نحل اين را فرموده.

33 . ميزان الحکمة1/483-کنز العمال 1/161-اصول
کافي 2/248 حديث2.

34 . ميزان الحکمة1/483- کنز العمال 1/132.

35 . ميزان الحکمة1/486- تفسير نورالثقلين 4/599.

36 . ميزان الحکمة 1/489- تفيسر نور الثقلين
1/143.

37 . ميزان الحکمة1/497.

38 . اصول کافي ج2/ ص251- حديث12.

39 . نهج‌البلاغه کلمات قصار- 271.

40 . توحيد صدوق /354.

41 . نهج‌البلاغه- خطبه 91.

42 . ميزان الحکمة1/491- بحار ج67-211.

43 . امالي مفيد/ 23- روايت7.

44 . نهج‌البلاغه- کلماب قصار- 388.

45 . نهج‌البلاغه -کلمات قصار- 116.

46 . غُرور و دُرر- 7/38.

47 . غرور و دُرر- 7/301.

48 . غرر الحکم.

49 . ميزان الحکمة- 1/483.

/ 1