دخت آفتاب - دخت آفتاب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دخت آفتاب - نسخه متنی

الف. آشوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دخت آفتاب

الف - آشورى

اهل بيت ـ امامزادگان




  • خفته در خاك قم يكى گوهر
    آفتاب عفاف و شرم و حيا
    چشمه‏سار حقيقت و ايمان
    بانوى بانوان اهل يقين
    مكتب اوست مكتب توحيد
    حرمش قبله‏گاه اهل خرد
    عصمت اوست‏شهره در آفاق
    فاطمه نام و فاطمى شوكت
    هست معصومه كنيه‏ى پاكش
    مى‏كند فخر بر چنين دختر
    پدرى همچو موسى جعفر



  • گوهرى تابناك و نيك اختر
    مشعل راه عصمت و تقوا
    معنى شور و عشق و اطمينان
    رحمت كردگار روى زمين
    جلوه اوست جلوه‏ى جاويد
    هر كه در راه علم ره سپرد
    چون كه بسته است‏با خدا ميثاق
    زينبى سيرت و على صولت
    كه بلند است عزم و ادراكش
    پدرى همچو موسى جعفر
    پدرى همچو موسى جعفر



تولد حضرت فاطمه‏ى معصومه عليها السلام براى اهل بيت عليهم السلام چنان اهميت داشت كه قبل از به دنيا آمدنش خبر آن را منتشر كرده، و مردم را براى شناخت مقام آن بانوى بزرگوار آماده ساختند. پنجاه سال پيش از تولد حضرت فاطمه‏ى معصومه عليها السلام، روزى گروهى از شيعيان رى نزد امام صادق عليه السلام شتافتند. حضرت فرمود: آفرين بر برادران قمى ما.

گفتند: آقا، ما اهل رى هستيم.

امام باز به اهل قم آفرين گفت و فرمود:

«الا ان لله تعالى حرما وهو مكه الا ان لرسول الله حرما وهو المدينة الا وان لامير المؤمنين حرما وهو الكوفه الا وان حرمى وحرم ولدى بعدى قم الا ان قم كوفتنا الصغيرة، الا ان للجنة ثمانية ابواب ثلاث منها الى قم. تقبض فيها امراة هى من ولدى اسمها فاطمة بنت موسى، تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة باجمعهم‏».

براى خداوند حرمى است كه مكه است. حرم رسول مدينه، حرم امير مؤمنان كوفه و حرم من و فرزندانم قم است. بدانيد قم كوفه‏ى كوچك ما است. آگاه باشيد، بهشت هشت در دارد كه سه در آن به سوى قم است. بانويى از فرزندان من در آن جا وفات مى‏كند كه نامش فاطمه دخت موسى است. همه‏ى شيعيان ما به شفاعت او وارد بهشت مى‏شوند.

بر اساس روايتى ديگر، امام صادق عليه السلام هنگام تولد فرزندش موسى عليه السلام چنين فرمود: از اين كودكم دخترى به نام فاطمه متولد خواهد شد. آن روز يكى از شيعيان - كه دخترش را حميرا نام نهاده بود - نزد امام صادق عليه السلام آمد، امام را ديد كه با كودكى در گهواره سخن مى‏گويد. پرسيد: مگر اين كودك سخن مى‏گويد؟ امام از او خواست جلوتر برود. وقتى نزديك‏تر شد، كودك لب به سخن گشود و گفت: «اى مرد، نامى كه براى دخترت انتخاب كرده‏اى، خداوند دشمن دارد. نامش را تغيير ده.

آن گاه امام صادق عليه السلام به مرد فرمود: اين كودك، فرزندم موسى است. خداوند از او دخترى به من عنايت مى‏كند كه نامش فاطمه است. او را در سرزمين قم به خاك مى‏سپارند. هر كه او را در قم زيارت كند، بهشت‏بر وى واجب مى‏شود.

مادر اين بانوى پاكيزه، نجمه نام داشت كه با نام‏هاى تكتم، خيزران، اروى، ام البنين، طاهره، سمانه، شقراء، سكن و صقر نيز از وى ياد شده است.

حضرت فاطمه‏ى معصومه، بيست و پنج‏سال پس از تولد على بن موسى الرضا عليهما السلام، در اول ذى‏قعده سال 173 ه . ق. ديده به جهان گشود و در دهم، يازدهم يا دوازدهم ربيع الثانى 201 ه . ق. وفات يافت.

مقام‏هاى حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

الف) عالمه

محل رشد فاطمه‏ى معصومه عليها السلام خاندانى بود كه درياى دانش و معرفت‏شمرده مى‏شد. حضور در كنار پدرى چون امام موسى بن جعفر عليهما السلام و برادرى مانند امام رضا عليه السلام سبب شد فاطمه‏ى معصومه در كوتاه‏ترين مدت ممكن مسير رشد بپيمايد و بتواند پرسش‏هاى فقهى و دينى شيعيان را پاسخ دهد. روزى گروهى از شيعيان وارد مدينه شدند تا پرسش‏هاى خود را از امام موسى بپرسند. كاروانيان به خانه‏ى امام آمدند، ولى به زودى دريافتند امام در مسافرت است. بنابراين، در اندوه فرو رفتند و ناگزير آماده‏ى بازگشت‏شدند. در اين لحظه، دخترى خردسال سكوت سنگين كاروانيان را درهم شكست; پرسش‏ها را گرفت، پاسخ همه را به دقت نوشت و به آنان باز گرداند. كاروانيان شگفت زده به پاسخ‏ها نگريستند و با خاطرى آسوده را ديار خويش پيش گرفتند. در راه امام را ديدند. سلام كردند; قصه‏ى دخترك باز گفتند و خط او را به وى نماياندند. امام لبخند زد و سه بار فرمود: فداها ابوها; پدرش فدايش باد.

اى بانويى كه بر همه بانوان سرى در عصر خويش از همه نسوان تو برترى

پاك و منزهى و مبرا ز هر بدى گنجينه معارف و درياى گوهرى

از دودمان هاشم و از آل احمدى از خاندان عصمت و از نسل حيدرى

از گلشن خديجه كبرى شكفته‏اى وز بوستان حضرت زهراى اطهرى

هم دختر امامى و هم خواهر امام هم عمه امامى و دخت پيمبرى

ب) محدثه

حديث‏يعنى سخن. در اصطلاح روايت‏به كسى كه سخن معصوم را نقل كند، محدث و محدثه مى‏گويند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

من تعلم حديثين اثنين ينفع بهما نفسه او يعلمهما غيره فينتفع بهما كان خيرا له من عبادة ستين سنة.

آن كه دو روايت‏بياموزد و خود از آن بهره گيرد يا به ديگرى آموزد تا او سود برد، برايش از شصت‏سال عبادت برتر است.

حضرت فاطمه‏ى معصومه عليها السلام در شمار محدثان جاى دارد و شش مورد از روايات وى به دست ما رسيده است. متن روايت‏هاى آن بزرگوار چنين است:

1- حديث غدير

من كنت مولاه فعلى مولاه.

هر كه من مولاى اويم على مولاى او است.

2- حديث منزلت

انسيتم قول رسول الله صلى الله عليه و آله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلى مولاه وقوله: انت منى بمنزله هارون من موسى عليه السلام.

حضرت فاطمه‏ى معصومه از حضرت فاطمه زهرا عليها السلام چنين نقل كرد: آيا سخن رسول خدا در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كه من مولاى اويم على نيز مولاى اوست و [آيا فراموش كرديد كه] فرمود جايگاه تو [على] در برابر من مانند [جايگاه] هارون [در برابر ] موسى است.

3- دوست‏داران على عليه السلام

حضرت فاطمه‏ى معصومه عليها السلام از حضرت زهرا عليها السلام چنين روايت مى‏كند: پدرم رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: شبى كه مرا به آسمان [معراج] بردند، داخل بهشت‏شدم. در آن جا خانه‏يى از در سفيد ديدم كه ميان آن خالى بود. آن خانه درى داشت كه با در و ياقوت مزين شده بود و روى آن پرده‏يى كشيده بودند. وقتى سر بلند كردم ديدم بر بالاى آن نوشته‏اند: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، على ولى القوم‏» ;

بر پرده نوشته شده بود: «بخ بخ من مثل شيعة على‏» ; به به چه كسى مانند شيعه‏ى على است.

وقتى داخل خانه شدم، قصرى از عقيق سرخ ديدم كه وسط آن خالى بود. اين خانه نيز درى داشت كه پرده‏يى مزين به زبرجد سبز بر آن آويخته بودند. وقتى سر بلند كردم، ديدم بر فرازش نوشته‏اند: «محمد رسول الله، على وصى المصطفى‏» .

بر پرده نيز نوشته بودند: «بشر شيعة علي بطيب المولد» ; شيعه‏ى على را به حلال‏زاده بودن بشارت ده.

وقتى وارد شدم، به قصرى ديگر از زمرد سبز رسيدم كه زيباتر از آن را هرگز نديده بودم. درى از ياقوت قرمز داشت كه با انواع لؤلؤها تزيين شده بود.

بر پرده آن نوشته بودند: «شيعة على هم الفائزون‏» ; شيعيان على رستگارانند.

پرسيدم: دوست من جبرييل، اين كاخ از آن كيست؟

پاسخ داد: «يا محمد، لابن عمك ووصيك على بن ابى طالب عليه السلام يحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على ويدعى الناس باسماء امهاتهم ما خلا شيعة على فانهم يدعون باسماء آبائهم‏» .

محمد، اين خانه‏ى پسر عمو و جانشين تو على بن ابى طالب است. در رستاخيز همه‏ى مردم جز شيعيان على عريان محشور مى‏شود; و همه‏ى مردم جز شيعيان على با نام مادرشان خوانده مى‏شوند. شيعيان على با نام پدرانشان خوانده خواهند شد.

درباره‏ى راز اين مسئله پرسيدم، پاسخ داد:

لانهم احبو عليا فطاب مولدهم;

چون على را دوست داشتند، ولادتشان نيك [و حلال] گرديد.

4- مقام شهادت براى دوستان آل محمد صلى الله عليه و آله

«الا من مات على حب آل محمد مات شهيدا» .

آگاه باشيد، آن كه با محبت آل محمد بميرد، شهيد جان سپرده است.

5- طهارت امام حسين عليه السلام

«لما سقط الحسين من بطن امه و كنت وليتها قال النبى صلى الله عليه و آله: يا عمه هلمى الى ابنى فقلت‏يا رسول الله انا لم ننظفه بعد. فقال: يا عمه انت تنظفه ان الله تبارك وتعالى قد نظفه وطهره‏» .

[صفيه عمه‏ى پيامبر اكرم فرمود ] وقتى امام حسين عليه السلام متولد شد، من پرستارش بودم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: عمه، فرزندم را نزد من آور. گفتم: يا رسول الله، او را [نشسته‏ايم و] پاكيزه نكرده‏ايم. فرمود: عمه، تو مى‏خواهى او را پاك كنى، خداوند او را پاكيزه و مطهر كرده است.

6- قم، مركز شيعيان حضرت معصومه عليها السلام

از پدرش امام كاظم عليه السلام چنين روايت كرده است: قم مركز شيعيان ماست.

ج) شفيعه

يا رب اين خلد برين، يا جنة الماواستى يا همايون بارگاه بضعه‏ى موساستى

اين همايون بانو كه در درج شرافت اخترى است نسل پاك زاده انسية الحوارستى

فاطمه اخت الرضا، سلطان دين، روحى فداك خاك درگاه تو از عرش علا اعلاستى

مرجع اهل زمان و شافع يوم المعاد خواهر سلطان دين و ثانى زهراستى

مقام شفاعت از مقام‏هاى مسلم حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است. سخنى كه امام صادق عليه السلام پيش از تولد حضرت فاطمه بر زبان رانده بر درستى اين گفتار گواهى مى‏دهد. حضرت فرمود:

«تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة باجمعهم‏» .

اين روايت، افزون بر اصل مقام شفاعت، بر فراگير بودن آن نيز اشاره دارد. بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله - كه نخستين جايگاه شفاعت را دارد و قرآن از آن با عنوان مقام محمود ياد كرده است -بالاترين جايگاه از آن فاطمه‏ى زهرا عليها السلام و فاطمه‏ى معصومه است. امام صادق عليه السلام فرمود: با شفاعت او همه‏ى شيعيان ما وارد بهشت‏خواهند شد.

در متن زيارت نامه‏ى حضرت - كه از امام رضا روايت‏شده است - نيز به مقام شفاعت وى تصريح شده است:

«يا فاطمه اشفعى لى فى الجنة فان لك عندالله شانا من الشان‏» .

فاطمه، ما را در بهشت‏شفاعت كن; زيرا نزد خدا جايگاهى دارى.

امام رضا عليه السلام فرمود:

«من زارها فله الجنة‏».

«من زار المعصومه بقم كمن زارنى‏».

«من زارها عارفا بحقها فله الجنة‏».

امام جواد عليه السلام فرمود:

«من زار قبر عمتى بقم فله الجنة‏».

امام صادق عليه السلام نيز فرمود:

«ان زيارتها تعدل الجنة‏».

«من زارها وجبت له الجنة‏».

آيت الله شيخ محمد ناصرى دولت آبادى، يكى از علماى دولت آباد اصفهان، از پدرش چنين نقل كرده است: در سال 1295 هجرى قمرى، در اطراف قم چنان خشك‏سالى شد كه مردم به ستوه آمدند. چهل تن از متدينان محل انتخاب شده، به قم آمدند و در حرم حضرت معصومه عليها السلام بست نشستند تا شايد خداوند با عنايت و دعاى آن بزرگوار باران فرستد. در شب سوم، يكى از اينان مرحوم آيت الله العظمى ميرزاى قمى را در خواب ديد. ميرزا پرسيد: چرا بست نشسته‏ايد؟ او دليل را عرض كرد. ميرزا گفت: اين كه چيزى نيست اين مقدار از دست ما هم ساخته است; ولى اگر شفاعت همه‏ى جهان را خواستيد، دست توسل به سوى اين شفيعه‏ى روز جزا دراز كنيد.

د) معصومه

السلام اى آفتاب عصمت اى كز درگهت كرده كسب منزلت عرش علا اى فاطمه

السلام اى زينت دامان زهرا كز تو هست منت فضل و عطا بر ما سوى اى فاطمه

امام رضا عليه السلام فرمود:

«... من زار المعصومه بقم كمن زارنى‏».

... آن كه معصومه را در قم زيارت كند گويا مرا زيارت كرده است.

مرتبه‏ى والاى عصمت تنها براى معصومان است و آنان از گناهان عمدى و سهوى پيراسته‏اند; اما اولياى خدا مانند حضرت زينب عليها السلام و فاطمه‏ى معصومه عليها السلام از مراتب پايين‏تر آن بهره مى‏برند.

ه) كريمه

سيد محمد مرعشى، پدر ارجمند آيت الله مرعشى نجفى، از نسب شناسان گرانقدر بود و بسيار علاقه داشت مرقد شريف حضرت زهرا عليها السلام را بيابد. براى اين كار ختم مجربى برگزيد و چهل شب بدان مداومت ورزيد. شب چهلم در رؤيا به محضر امام باقر يا صادق عليهما السلام رسيد. امام فرمود: «عليك بكريمة اهل بيت‏» ; بر تو باد توجه به كريمه‏ى اهل بيت.

وى كه تصور مى‏كرد مراد آن حضرت فاطمه‏ى زهرا است، گفت: آرى، من نيز مى‏خواهم آرامگاه شريفش را بيابم تا زيارت كنم.

امام فرمود: مرادم مرقد شريف حضرت معصومه عليها السلام در قم است.

و آن گاه ادامه داد: خداوند اراده كرده، به جهت مصالحى، قبر شريف حضرت زهرا عليها السلام پنهان باشد، ولى مرقد حضرت معصومه عليها السلام را تجلى‏گاه آرامگاه شريف حضرت زهرا عليها السلام قرار داده است.

ورود حضرت معصومه عليها السلام به قم

در سال 200 هجرى قمرى، مامون عباسى با ارسال نامه‏ها و پيام‏هاى بسيار امام رضا عليه السلام را به توس فرا خواند. حضرت ناگزير اين دعوت را پذيرفت و به خراسان آمد. يك سال بعد، حضرت معصومه عليها السلام به شوق ديدار برادر عازم خراسان شد. او همراه گروهى تا ساوه آمد و در آن جا، بيمار شد. پرسيد: از اين مكان تا قم چقدر راه است؟ پاسخ دادند: ده فرسنگ. به دستور حضرت به سوى قم حركت كردند و مردم قم به استقبالش شتافتند. موسى بن خزرج بن سعد اشعرى - كه از ياران امام رضا عليه السلام بود - شتابان خود را به حضرت فاطمه‏ى معصومه عليها السلام رساند، زمام شتر را گرفت، به قم آورد و افتخار ميزبانى حضرت را به خود اختصاص داد. پس از 16 يا 17 روز، آن بانوى ارجمند وفات يافت.

عبادتگاه او در خانه‏ى موسى بن خزرج هنوز باقى است و به مدرسه‏ى ستيه معروف است.

موسى بن خزرج بخشى از زمين‏هاى خود را - كه بابلان نام داشت - به حضرت اختصاص داد تا در آن جا به خاك سپرده شود. آل سعد سردابى حفر كردند تا پيكر مطهر فاطمه‏ى معصومه عليها السلام را در آن جاى دهند. پس از غسل و كفن، پيكر را به آن مكان آوردند و در اين مورد كه چه كسى داخل قبر شود، اختلاف كردند. سرانجام چنان مقرر شد كه كهنسال پرهيزگارى به نام قادر اين عمل را بر عهده گيرد. در اين لحظه، ناگهان دو سوار - كه چهره پوشانده بودند - در بيابان آشكار شدند. سواران به تدريج نزديك‏تر شدند، از چارپا فرود آمدند و بر پيكر فاطمه‏ى معصومه عليها السلام نماز گزاردند. سپس داخل سرداب شده، جنازه را به خاك سپردند و بى‏آن كه كسى آن‏ها را بشناسد، از همان راهى كه آمده بودند، بازگشتند.

كرامات فاطمه‏ى معصومه عليها السلام

تاكنون صدها كرامت از اين بانوى بزرگوار مشاهده شده است. يكى از اين كرامات به دخترى از ماكو اختصاص دارد.

او خود داستان شفايش را چنين توضيح مى‏دهد:

رقيه امان‏پور هستم، از اهالى شوط ماكو، چهار ماه پيش، بر اثر يك نوع سرماخوردگى از هر دو پا فلج‏شدم. خانواده‏ام مرا به بيمارستان‏هاى مختلف در شهرهاى ماكو، خوى و تبريز بردند و همه‏ى پزشكان، پس از آزمايش‏هاى مكرر، از درمانم اظهار ناتوانى كردند. ديگر نتوانستم پاهايم را حركت دهم تا اين كه چهارشنبه شب (21/2/73) در رؤيا چنان ديدم كه بانويى سفيدپوش سوار بر اسبى سفيد به سويم آمد و فرمود: «چرا از همان ابتداى بيمارى پيش من نيامدى تا شفايت دهم؟»

با اضطراب از خواب پريدم و جريان را با عمو و عمه‏ام در ميان گذاشتم. و آن‏ها بى‏درنگ مقدمات سفر به قم را فراهم كردند. روز جمعه ساعت 30/7 دقيقه به حرم مطهر مشرف شديم. پس از نماز، به خواندن زيارت‏نامه پرداختم كه ناگهان صداى همان بانو - كه در خواب ديده بودم - به گوشم رسيد. او فرمود: بلند شو، راه برو كه شفايت دادم.

من توجه نكردم دوباره همان صدا با همان الفاظ تكرار شد. اين بار حركتى به خود دادم و دريافتم به لطف آن بانو شفا گرفته‏ام.

شفاى نصرانى

مرحوم محدث نورى مى‏گويد: در بغداد مردى نصرانى به نام «يعقوب‏» مبتلا به مرض استسقا بود كه از معالجه آن نااميد شده بود و به طورى بدنش ضعيف شده بود كه توان راه رفتن نداشت. او مى‏گفت: بارها از خدا مرگم را خواسته بودم تا آن كه در سال 1280ه . ق. در عالم خواب سيد جليل القدر نورانى را ديدم كه كنار تخت من ايستاد و به من گفت: اگر شفا مى‏خواهى، بايد به زيارت كاظمين بيايى. از خواب بيدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم. او گفت اين خواب شيطانى است. دو مرتبه خوابم برد، اين بار بانويى را در خواب ديدم با چادر و روپوشى كه به من گفت: برخيز كه صبح شد. آيا پدرم با شما شرط نكرد كه او را زيارت كنى و تو را شفا بدهد. گفتم: پدر شما كيست؟ گفت: موسى بن جعفر عليهما السلام. گفتم شما كيستيد؟ گفت: من معصومه خواهر رضا هستم.

از خواب بيدار شدم و متحير بودم به كجا بروم. به ذهنم آمد خدمت‏سيد راضى بغدادى بروم. به بغداد رفتم تا به در خانه‏ى او رسيدم، در زدم، صدا آمد كيستى؟ گفتم در را باز كن. همين كه سيد صدايم را شنيد، به دخترش گفت در را باز كن كه يك نفر نصرانى آمده مسلمان شود. وقتى بر او وارد شدم، گفتم از كجا دانستيد من چنين قصدى دارم؟ فرمود: جدم در خواب مرا از قضيه‏ى تو خبر داد. او مرا به كاظمين نزد شيخ عبد الحسين تهرانى برد.

داستان را برايش گفتم. دستور داد مرا به حرم مطهر امام كاظم عليه السلام بردند و در ضريح طواف دادند. عنايتى نشد. از حرم بيرون آمدم، احساس تشنگى كردم آب آشاميدم، حالم منقلب شد و روى زمين افتادم. گويا كوهى بر پشتم بود و از سنگينى آن راحت‏شدم. ورم بدنم از بين رفت و زردى صورتم به سرخى تبديل شد و ديگر از آن مرض اثرى نديدم. نزد شيخ بزرگوار رفتم و مسلمان شدم.


. آئينه‏ى عفاف، 127 شعر از على برات پور .

. بحار الانوار، ج‏60، ص‏228; جامع احاديث الشيعة، ج‏12، ص‏617 .

. وسيلة المعصومية، ص‏65 ، مستدرك سفينة، ماده فطم، ج‏8 ، ص‏257، زندگانى حضرت موسى بن جعفر، عمادزاده، ج‏2، ص‏375 (سال 183 نيز ذكر شده است) به عوالم العلوم، ج‏21 ص‏328، حيات الست، ص‏10، رجوع كنيد.

. تاريخ قديم قم، حسن بن محمد بن حسين قمى، ص‏213; بحار الانوار، ج‏48 ص‏290 .

. تاريخ اهل بيت، ص‏82; كريمه‏ى اهل بيت، على اكبر مهدى‏پور، ص‏171 .

. آيينه عفاف، ص‏142 .

. كنز العمال، ج‏10، ح‏28849 .

. احقاق الحق، ج‏6 ، ص‏282 .

. الغدير، ج‏1، ص‏197; انسي المطالب في مناقب علي بن ابي طالب، ص‏49; بحار الانوار، ج‏36، ص‏353.

. بحار الانوار، ج‏68 ، ص‏77 ; عوالم، ج‏21، ص‏325 ; ينابيع المودة، ص‏257 .

. آثار الحجة، ج‏1، ص‏8 و 9 ; عوالم، ج‏21، ص‏354 .

. بحار الانوار، ج‏43، ص‏243 .

. فروغى از كوثر، ص‏49 .

. آيينه عفاف، ص‏100، شعر از خادم .

. سفينة البحار، ج‏2، ص‏376; مجالس المؤمنين، ج‏1، ص‏83 .

. سوره اسراء، آيه 79 .

. بحار الانوار، ج‏102، ص‏266 .

. رياحين الشريعة، ج‏5 ، ص‏35; بحار الانوار، ج‏48، ص‏317 .

. همان، ص‏35; ناسخ التواريخ، ج‏3، ص‏68 .

. بحار الانوار، ج‏48، ص‏317 .

. كامل الزيارات، ص‏324

. بحار الانوار، ج‏60 ، ص‏217 .

. همان، ج‏48 ، ص‏317 .

. كريمه اهل بيت، ص‏58 .

. ناسخ التواريخ، ج‏3، ص‏68 .

. سفينة البحار، ج‏2، ص‏376; (فطم) بحار الانوار، ج‏60 ، ص‏219 .

. بحار الانوار، ج‏60 ، ص‏219 .

. بارگاه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام تجلى‏گاه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام، ص‏155 ; مرحوم حجة الاسلام شيخ غلام‏حسين قمى (با تلخيص) .

. دار السلام، ج‏2، ص‏169 .

/ 1