دخت آفتاب
الف - آشورىاهل بيت ـ امامزادگان
خفته در خاك قم يكى گوهر
آفتاب عفاف و شرم و حيا
چشمهسار حقيقت و ايمان
بانوى بانوان اهل يقين
مكتب اوست مكتب توحيد
حرمش قبلهگاه اهل خرد
عصمت اوستشهره در آفاق
فاطمه نام و فاطمى شوكت
هست معصومه كنيهى پاكش
مىكند فخر بر چنين دختر
پدرى همچو موسى جعفر
گوهرى تابناك و نيك اختر
مشعل راه عصمت و تقوا
معنى شور و عشق و اطمينان
رحمت كردگار روى زمين
جلوه اوست جلوهى جاويد
هر كه در راه علم ره سپرد
چون كه بسته استبا خدا ميثاق
زينبى سيرت و على صولت
كه بلند است عزم و ادراكش
پدرى همچو موسى جعفر
پدرى همچو موسى جعفر
مقامهاى حضرت فاطمه معصومه عليها السلام
الف) عالمه
محل رشد فاطمهى معصومه عليها السلام خاندانى بود كه درياى دانش و معرفتشمرده مىشد. حضور در كنار پدرى چون امام موسى بن جعفر عليهما السلام و برادرى مانند امام رضا عليه السلام سبب شد فاطمهى معصومه در كوتاهترين مدت ممكن مسير رشد بپيمايد و بتواند پرسشهاى فقهى و دينى شيعيان را پاسخ دهد. روزى گروهى از شيعيان وارد مدينه شدند تا پرسشهاى خود را از امام موسى بپرسند. كاروانيان به خانهى امام آمدند، ولى به زودى دريافتند امام در مسافرت است. بنابراين، در اندوه فرو رفتند و ناگزير آمادهى بازگشتشدند. در اين لحظه، دخترى خردسال سكوت سنگين كاروانيان را درهم شكست; پرسشها را گرفت، پاسخ همه را به دقت نوشت و به آنان باز گرداند. كاروانيان شگفت زده به پاسخها نگريستند و با خاطرى آسوده را ديار خويش پيش گرفتند. در راه امام را ديدند. سلام كردند; قصهى دخترك باز گفتند و خط او را به وى نماياندند. امام لبخند زد و سه بار فرمود: فداها ابوها; پدرش فدايش باد. اى بانويى كه بر همه بانوان سرى در عصر خويش از همه نسوان تو برترى پاك و منزهى و مبرا ز هر بدى گنجينه معارف و درياى گوهرى از دودمان هاشم و از آل احمدى از خاندان عصمت و از نسل حيدرى از گلشن خديجه كبرى شكفتهاى وز بوستان حضرت زهراى اطهرى هم دختر امامى و هم خواهر امام هم عمه امامى و دخت پيمبرى ب) محدثه
حديثيعنى سخن. در اصطلاح روايتبه كسى كه سخن معصوم را نقل كند، محدث و محدثه مىگويند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من تعلم حديثين اثنين ينفع بهما نفسه او يعلمهما غيره فينتفع بهما كان خيرا له من عبادة ستين سنة. آن كه دو روايتبياموزد و خود از آن بهره گيرد يا به ديگرى آموزد تا او سود برد، برايش از شصتسال عبادت برتر است. حضرت فاطمهى معصومه عليها السلام در شمار محدثان جاى دارد و شش مورد از روايات وى به دست ما رسيده است. متن روايتهاى آن بزرگوار چنين است: 1- حديث غدير
من كنت مولاه فعلى مولاه. هر كه من مولاى اويم على مولاى او است. 2- حديث منزلت
انسيتم قول رسول الله صلى الله عليه و آله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلى مولاه وقوله: انت منى بمنزله هارون من موسى عليه السلام. حضرت فاطمهى معصومه از حضرت فاطمه زهرا عليها السلام چنين نقل كرد: آيا سخن رسول خدا در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كه من مولاى اويم على نيز مولاى اوست و [آيا فراموش كرديد كه] فرمود جايگاه تو [على] در برابر من مانند [جايگاه] هارون [در برابر ] موسى است. 3- دوستداران على عليه السلام
حضرت فاطمهى معصومه عليها السلام از حضرت زهرا عليها السلام چنين روايت مىكند: پدرم رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: شبى كه مرا به آسمان [معراج] بردند، داخل بهشتشدم. در آن جا خانهيى از در سفيد ديدم كه ميان آن خالى بود. آن خانه درى داشت كه با در و ياقوت مزين شده بود و روى آن پردهيى كشيده بودند. وقتى سر بلند كردم ديدم بر بالاى آن نوشتهاند: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، على ولى القوم» ; بر پرده نوشته شده بود: «بخ بخ من مثل شيعة على» ; به به چه كسى مانند شيعهى على است. وقتى داخل خانه شدم، قصرى از عقيق سرخ ديدم كه وسط آن خالى بود. اين خانه نيز درى داشت كه پردهيى مزين به زبرجد سبز بر آن آويخته بودند. وقتى سر بلند كردم، ديدم بر فرازش نوشتهاند: «محمد رسول الله، على وصى المصطفى» . بر پرده نيز نوشته بودند: «بشر شيعة علي بطيب المولد» ; شيعهى على را به حلالزاده بودن بشارت ده. وقتى وارد شدم، به قصرى ديگر از زمرد سبز رسيدم كه زيباتر از آن را هرگز نديده بودم. درى از ياقوت قرمز داشت كه با انواع لؤلؤها تزيين شده بود. بر پرده آن نوشته بودند: «شيعة على هم الفائزون» ; شيعيان على رستگارانند. پرسيدم: دوست من جبرييل، اين كاخ از آن كيست؟ پاسخ داد: «يا محمد، لابن عمك ووصيك على بن ابى طالب عليه السلام يحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على ويدعى الناس باسماء امهاتهم ما خلا شيعة على فانهم يدعون باسماء آبائهم» . محمد، اين خانهى پسر عمو و جانشين تو على بن ابى طالب است. در رستاخيز همهى مردم جز شيعيان على عريان محشور مىشود; و همهى مردم جز شيعيان على با نام مادرشان خوانده مىشوند. شيعيان على با نام پدرانشان خوانده خواهند شد. دربارهى راز اين مسئله پرسيدم، پاسخ داد: لانهم احبو عليا فطاب مولدهم; چون على را دوست داشتند، ولادتشان نيك [و حلال] گرديد. 4- مقام شهادت براى دوستان آل محمد صلى الله عليه و آله
«الا من مات على حب آل محمد مات شهيدا» . آگاه باشيد، آن كه با محبت آل محمد بميرد، شهيد جان سپرده است. 5- طهارت امام حسين عليه السلام
«لما سقط الحسين من بطن امه و كنت وليتها قال النبى صلى الله عليه و آله: يا عمه هلمى الى ابنى فقلتيا رسول الله انا لم ننظفه بعد. فقال: يا عمه انت تنظفه ان الله تبارك وتعالى قد نظفه وطهره» . [صفيه عمهى پيامبر اكرم فرمود ] وقتى امام حسين عليه السلام متولد شد، من پرستارش بودم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: عمه، فرزندم را نزد من آور. گفتم: يا رسول الله، او را [نشستهايم و] پاكيزه نكردهايم. فرمود: عمه، تو مىخواهى او را پاك كنى، خداوند او را پاكيزه و مطهر كرده است. 6- قم، مركز شيعيان حضرت معصومه عليها السلام
از پدرش امام كاظم عليه السلام چنين روايت كرده است: قم مركز شيعيان ماست. ج) شفيعه
يا رب اين خلد برين، يا جنة الماواستى يا همايون بارگاه بضعهى موساستى اين همايون بانو كه در درج شرافت اخترى است نسل پاك زاده انسية الحوارستى فاطمه اخت الرضا، سلطان دين، روحى فداك خاك درگاه تو از عرش علا اعلاستى مرجع اهل زمان و شافع يوم المعاد خواهر سلطان دين و ثانى زهراستى مقام شفاعت از مقامهاى مسلم حضرت فاطمه معصومه عليها السلام است. سخنى كه امام صادق عليه السلام پيش از تولد حضرت فاطمه بر زبان رانده بر درستى اين گفتار گواهى مىدهد. حضرت فرمود: «تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة باجمعهم» . اين روايت، افزون بر اصل مقام شفاعت، بر فراگير بودن آن نيز اشاره دارد. بعد از رسول اكرم صلى الله عليه و آله - كه نخستين جايگاه شفاعت را دارد و قرآن از آن با عنوان مقام محمود ياد كرده است -بالاترين جايگاه از آن فاطمهى زهرا عليها السلام و فاطمهى معصومه است. امام صادق عليه السلام فرمود: با شفاعت او همهى شيعيان ما وارد بهشتخواهند شد. در متن زيارت نامهى حضرت - كه از امام رضا روايتشده است - نيز به مقام شفاعت وى تصريح شده است: «يا فاطمه اشفعى لى فى الجنة فان لك عندالله شانا من الشان» . فاطمه، ما را در بهشتشفاعت كن; زيرا نزد خدا جايگاهى دارى. امام رضا عليه السلام فرمود: «من زارها فله الجنة». «من زار المعصومه بقم كمن زارنى». «من زارها عارفا بحقها فله الجنة». امام جواد عليه السلام فرمود: «من زار قبر عمتى بقم فله الجنة». امام صادق عليه السلام نيز فرمود: «ان زيارتها تعدل الجنة». «من زارها وجبت له الجنة». آيت الله شيخ محمد ناصرى دولت آبادى، يكى از علماى دولت آباد اصفهان، از پدرش چنين نقل كرده است: در سال 1295 هجرى قمرى، در اطراف قم چنان خشكسالى شد كه مردم به ستوه آمدند. چهل تن از متدينان محل انتخاب شده، به قم آمدند و در حرم حضرت معصومه عليها السلام بست نشستند تا شايد خداوند با عنايت و دعاى آن بزرگوار باران فرستد. در شب سوم، يكى از اينان مرحوم آيت الله العظمى ميرزاى قمى را در خواب ديد. ميرزا پرسيد: چرا بست نشستهايد؟ او دليل را عرض كرد. ميرزا گفت: اين كه چيزى نيست اين مقدار از دست ما هم ساخته است; ولى اگر شفاعت همهى جهان را خواستيد، دست توسل به سوى اين شفيعهى روز جزا دراز كنيد. د) معصومه
السلام اى آفتاب عصمت اى كز درگهت كرده كسب منزلت عرش علا اى فاطمه السلام اى زينت دامان زهرا كز تو هست منت فضل و عطا بر ما سوى اى فاطمه امام رضا عليه السلام فرمود: «... من زار المعصومه بقم كمن زارنى». ... آن كه معصومه را در قم زيارت كند گويا مرا زيارت كرده است. مرتبهى والاى عصمت تنها براى معصومان است و آنان از گناهان عمدى و سهوى پيراستهاند; اما اولياى خدا مانند حضرت زينب عليها السلام و فاطمهى معصومه عليها السلام از مراتب پايينتر آن بهره مىبرند. ه) كريمه
سيد محمد مرعشى، پدر ارجمند آيت الله مرعشى نجفى، از نسب شناسان گرانقدر بود و بسيار علاقه داشت مرقد شريف حضرت زهرا عليها السلام را بيابد. براى اين كار ختم مجربى برگزيد و چهل شب بدان مداومت ورزيد. شب چهلم در رؤيا به محضر امام باقر يا صادق عليهما السلام رسيد. امام فرمود: «عليك بكريمة اهل بيت» ; بر تو باد توجه به كريمهى اهل بيت. وى كه تصور مىكرد مراد آن حضرت فاطمهى زهرا است، گفت: آرى، من نيز مىخواهم آرامگاه شريفش را بيابم تا زيارت كنم. امام فرمود: مرادم مرقد شريف حضرت معصومه عليها السلام در قم است. و آن گاه ادامه داد: خداوند اراده كرده، به جهت مصالحى، قبر شريف حضرت زهرا عليها السلام پنهان باشد، ولى مرقد حضرت معصومه عليها السلام را تجلىگاه آرامگاه شريف حضرت زهرا عليها السلام قرار داده است. ورود حضرت معصومه عليها السلام به قم
در سال 200 هجرى قمرى، مامون عباسى با ارسال نامهها و پيامهاى بسيار امام رضا عليه السلام را به توس فرا خواند. حضرت ناگزير اين دعوت را پذيرفت و به خراسان آمد. يك سال بعد، حضرت معصومه عليها السلام به شوق ديدار برادر عازم خراسان شد. او همراه گروهى تا ساوه آمد و در آن جا، بيمار شد. پرسيد: از اين مكان تا قم چقدر راه است؟ پاسخ دادند: ده فرسنگ. به دستور حضرت به سوى قم حركت كردند و مردم قم به استقبالش شتافتند. موسى بن خزرج بن سعد اشعرى - كه از ياران امام رضا عليه السلام بود - شتابان خود را به حضرت فاطمهى معصومه عليها السلام رساند، زمام شتر را گرفت، به قم آورد و افتخار ميزبانى حضرت را به خود اختصاص داد. پس از 16 يا 17 روز، آن بانوى ارجمند وفات يافت. عبادتگاه او در خانهى موسى بن خزرج هنوز باقى است و به مدرسهى ستيه معروف است. موسى بن خزرج بخشى از زمينهاى خود را - كه بابلان نام داشت - به حضرت اختصاص داد تا در آن جا به خاك سپرده شود. آل سعد سردابى حفر كردند تا پيكر مطهر فاطمهى معصومه عليها السلام را در آن جاى دهند. پس از غسل و كفن، پيكر را به آن مكان آوردند و در اين مورد كه چه كسى داخل قبر شود، اختلاف كردند. سرانجام چنان مقرر شد كه كهنسال پرهيزگارى به نام قادر اين عمل را بر عهده گيرد. در اين لحظه، ناگهان دو سوار - كه چهره پوشانده بودند - در بيابان آشكار شدند. سواران به تدريج نزديكتر شدند، از چارپا فرود آمدند و بر پيكر فاطمهى معصومه عليها السلام نماز گزاردند. سپس داخل سرداب شده، جنازه را به خاك سپردند و بىآن كه كسى آنها را بشناسد، از همان راهى كه آمده بودند، بازگشتند. كرامات فاطمهى معصومه عليها السلام
تاكنون صدها كرامت از اين بانوى بزرگوار مشاهده شده است. يكى از اين كرامات به دخترى از ماكو اختصاص دارد. او خود داستان شفايش را چنين توضيح مىدهد: رقيه امانپور هستم، از اهالى شوط ماكو، چهار ماه پيش، بر اثر يك نوع سرماخوردگى از هر دو پا فلجشدم. خانوادهام مرا به بيمارستانهاى مختلف در شهرهاى ماكو، خوى و تبريز بردند و همهى پزشكان، پس از آزمايشهاى مكرر، از درمانم اظهار ناتوانى كردند. ديگر نتوانستم پاهايم را حركت دهم تا اين كه چهارشنبه شب (21/2/73) در رؤيا چنان ديدم كه بانويى سفيدپوش سوار بر اسبى سفيد به سويم آمد و فرمود: «چرا از همان ابتداى بيمارى پيش من نيامدى تا شفايت دهم؟» با اضطراب از خواب پريدم و جريان را با عمو و عمهام در ميان گذاشتم. و آنها بىدرنگ مقدمات سفر به قم را فراهم كردند. روز جمعه ساعت 30/7 دقيقه به حرم مطهر مشرف شديم. پس از نماز، به خواندن زيارتنامه پرداختم كه ناگهان صداى همان بانو - كه در خواب ديده بودم - به گوشم رسيد. او فرمود: بلند شو، راه برو كه شفايت دادم. من توجه نكردم دوباره همان صدا با همان الفاظ تكرار شد. اين بار حركتى به خود دادم و دريافتم به لطف آن بانو شفا گرفتهام. شفاى نصرانى
مرحوم محدث نورى مىگويد: در بغداد مردى نصرانى به نام «يعقوب» مبتلا به مرض استسقا بود كه از معالجه آن نااميد شده بود و به طورى بدنش ضعيف شده بود كه توان راه رفتن نداشت. او مىگفت: بارها از خدا مرگم را خواسته بودم تا آن كه در سال 1280ه . ق. در عالم خواب سيد جليل القدر نورانى را ديدم كه كنار تخت من ايستاد و به من گفت: اگر شفا مىخواهى، بايد به زيارت كاظمين بيايى. از خواب بيدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم. او گفت اين خواب شيطانى است. دو مرتبه خوابم برد، اين بار بانويى را در خواب ديدم با چادر و روپوشى كه به من گفت: برخيز كه صبح شد. آيا پدرم با شما شرط نكرد كه او را زيارت كنى و تو را شفا بدهد. گفتم: پدر شما كيست؟ گفت: موسى بن جعفر عليهما السلام. گفتم شما كيستيد؟ گفت: من معصومه خواهر رضا هستم. از خواب بيدار شدم و متحير بودم به كجا بروم. به ذهنم آمد خدمتسيد راضى بغدادى بروم. به بغداد رفتم تا به در خانهى او رسيدم، در زدم، صدا آمد كيستى؟ گفتم در را باز كن. همين كه سيد صدايم را شنيد، به دخترش گفت در را باز كن كه يك نفر نصرانى آمده مسلمان شود. وقتى بر او وارد شدم، گفتم از كجا دانستيد من چنين قصدى دارم؟ فرمود: جدم در خواب مرا از قضيهى تو خبر داد. او مرا به كاظمين نزد شيخ عبد الحسين تهرانى برد. داستان را برايش گفتم. دستور داد مرا به حرم مطهر امام كاظم عليه السلام بردند و در ضريح طواف دادند. عنايتى نشد. از حرم بيرون آمدم، احساس تشنگى كردم آب آشاميدم، حالم منقلب شد و روى زمين افتادم. گويا كوهى بر پشتم بود و از سنگينى آن راحتشدم. ورم بدنم از بين رفت و زردى صورتم به سرخى تبديل شد و ديگر از آن مرض اثرى نديدم. نزد شيخ بزرگوار رفتم و مسلمان شدم. . آئينهى عفاف، 127 شعر از على برات پور . . بحار الانوار، ج60، ص228; جامع احاديث الشيعة، ج12، ص617 . . وسيلة المعصومية، ص65 ، مستدرك سفينة، ماده فطم، ج8 ، ص257، زندگانى حضرت موسى بن جعفر، عمادزاده، ج2، ص375 (سال 183 نيز ذكر شده است) به عوالم العلوم، ج21 ص328، حيات الست، ص10، رجوع كنيد. . تاريخ قديم قم، حسن بن محمد بن حسين قمى، ص213; بحار الانوار، ج48 ص290 . . تاريخ اهل بيت، ص82; كريمهى اهل بيت، على اكبر مهدىپور، ص171 . . آيينه عفاف، ص142 . . كنز العمال، ج10، ح28849 . . احقاق الحق، ج6 ، ص282 . . الغدير، ج1، ص197; انسي المطالب في مناقب علي بن ابي طالب، ص49; بحار الانوار، ج36، ص353. . بحار الانوار، ج68 ، ص77 ; عوالم، ج21، ص325 ; ينابيع المودة، ص257 . . آثار الحجة، ج1، ص8 و 9 ; عوالم، ج21، ص354 . . بحار الانوار، ج43، ص243 . . فروغى از كوثر، ص49 . . آيينه عفاف، ص100، شعر از خادم . . سفينة البحار، ج2، ص376; مجالس المؤمنين، ج1، ص83 . . سوره اسراء، آيه 79 . . بحار الانوار، ج102، ص266 . . رياحين الشريعة، ج5 ، ص35; بحار الانوار، ج48، ص317 . . همان، ص35; ناسخ التواريخ، ج3، ص68 . . بحار الانوار، ج48، ص317 . . كامل الزيارات، ص324 . بحار الانوار، ج60 ، ص217 . . همان، ج48 ، ص317 . . كريمه اهل بيت، ص58 . . ناسخ التواريخ، ج3، ص68 . . سفينة البحار، ج2، ص376; (فطم) بحار الانوار، ج60 ، ص219 . . بحار الانوار، ج60 ، ص219 . . بارگاه حضرت فاطمه معصومه عليها السلام تجلىگاه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام، ص155 ; مرحوم حجة الاسلام شيخ غلامحسين قمى (با تلخيص) . . دار السلام، ج2، ص169 .