شاهنامه فردوسي
نقطه پيوند ايران، اسلام و تشيع
نويسنده: علي ابوالحسني(منذر )
مي لعل پيش آور اي هاشمي
زخمي كه هرگز نگيرد كمي
زخمي كه هرگز نگيرد كمي
زخمي كه هرگز نگيرد كمي
آفرين بر روان فردوسي
او نه استاد و ما شاگرد
او خداوند بود و ما بنده
آن همايون بهار فرخنده
او خداوند بود و ما بنده
او خداوند بود و ما بنده
چه خوش گفت فردوسي پاكزاد
ميازار موري كه دانه كش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
كه رحمت بر آن تربت پاك باد!
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
كه جان دارد و جان شيرين خوش است
شاه تركان سخن مدعيان مي شنود
شرمش از مظلمه خون سياووشان باد!
شرمش از مظلمه خون سياووشان باد!
شرمش از مظلمه خون سياووشان باد!
زين همرهان سست عناصر دلم گرفت
شير خدا و رستم دستانم آرزوست!
شير خدا و رستم دستانم آرزوست!
شير خدا و رستم دستانم آرزوست!
چو بر دين كند شهريار آفرين
نه بي تخت شاهي است ديني به پاي
دو ديبا است يك در دگر بافته
نه از پادشا بي نياز است دين
چنين، پاسبانان يكديگرند
نه آن زين، نه اين زان بود بي نياز
چو باشد خداوند راي و خرد
چو دين را بود پادشا پاسبان
چه گفت آن سخنگوي با آفرين
گه چون بنگري مغز داد است دين1
برادر شود شهرياري و دين
نه بي دين بود شهرياري به جاي
برآورده پيش خرد تافته
نه بي دين بود شاه را آفرين
تو گويي كه در زير يك چادرند
دو انباز ديديمشان نيك ساز
دو گيتي همي مرد ديني برد
تو اين هر دو را جز برادر مخوان
گه چون بنگري مغز داد است دين1
گه چون بنگري مغز داد است دين1
تو را دانش و دين رهاند درست
و گر دل نخواهي كه باشد نژند
به گفتار پيغمبرت راه جوي
دل ار تيرگي ها بدين آب شوي2
در رستگاري بيايدت جست
نخواهي كه دايم بوي مستمند
دل ار تيرگي ها بدين آب شوي2
دل ار تيرگي ها بدين آب شوي2
خداوند خواندش بيت الحرام
بدو شد همه راه يزدان تمام3
بدو شد همه راه يزدان تمام3
بدو شد همه راه يزدان تمام3
تو را دانش و دين رهاند درست
و گر دل نخواهي كه باشد نژند
به گفتار پيغمبرت راه جوي
چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي
كه: من شهر علمم عليم در است
گواهي دهم كاين سخن را ز اوست
منم بنده اهل بيت نبي
اگر چشم داري به ديگر سراي
گرت زين بد آيد گناه من است
بر اين زادم و هم بر اين بگذرم
نباشد جز از بي پدر دشمنش
هر آن كس كه در دلش بغض علي است
از او زارتر در جهان زار كيست؟!4
در رستگاري ببايدت جست
نخواهي كه دايم بوي مستمند
دل از تيرگي ها بدين آب شوي
خداوند امر و خداوند نهي
درست اين سخن قول پيغمبر است
تو گويي دو گوشم پر آواز اوست
ستاينده خاك پاي وصي...
به نزد نبي و علي گير جاي
چنين است و اين دين و راه من است
چنان دان كه خاك پي حيدرم ...
كه يزدان به آتش بسوزد تنش
از او زارتر در جهان زار كيست؟!4
از او زارتر در جهان زار كيست؟!4
دريغ است ايران ويران شود
همه جاي جنگي سواران بدي
كنون جاي سختي و رنج و بلا است
كسي كز پلنگان بخورده است شير
بدين رنج، ما را بود دستگير5
كنام پلنگان و شيران شود
نشستنگه شهرياران بدي
نشستنگه تيز چنگ اژدها است
بدين رنج، ما را بود دستگير5
بدين رنج، ما را بود دستگير5
مي لعل پيش آور اي هاشمي
زخمي كه هرگز نگيرد كمي7
زخمي كه هرگز نگيرد كمي7
زخمي كه هرگز نگيرد كمي7
منبع:
سايت بنياد انديشه اسلامي1. شاهنامه چاپ مسكو، 7/187. 2. همان، 1/19. 3. همان، 7/41. 4. همان 1/19 ـ 20. 5. همان، 2/138. 6. فردوسي و شاهنامه، مجموعه مقالات محيط طباطبايي، انتشارات امير كبير، ص 145. 7. شاهنامه، همان، 7/256.