داوود مهدوي زادگان مقدمه:اگر هر انديشمند و پژوهشگر سياسي بخواهد در باب رمز و رازهاي نظري و عيني موفقيت رهبران نهضتها، تحقيق كند؛ بيشك مطالعؤ رهبري سياسي ـ اجتماعي امام خميني، ويژگي خاصي دارد. اهميت اين موضوع در مطالعه تطبيقي ميان امام و رهبران سياسي تاريخ معاصر، دوچندان ميگردد. در اين دوران، رهبران سياسي زيادي در عرصه داخلي و جهاني ظاهر شدهاند كه از نظر پژوهشگر سياسي، فرصت مناسبي است تا در چارچوب مطالعؤ تطبيقي ـ تاريخي، عوامل موفقيت نهضت امام خميني را مورد بررسي قرار دهد.مقالهاي را كه در پيش رو داريد، كوشيده است با نگاه تاريخي ـ تطبيقي، كاوشي در مولفههاي نظري موفقيت امام انجام دهد. عوامل موفقيت امام راحل متعدد است؛ ليكن در اينجا به چهار مولفؤ نظري كه بازتاب عيني آن را ميتوان در سيرؤ رهبري امام مشاهده كرد، اشاره شده است. اين مولفهها عبارتند از: 1) "تجربهپذيري" 2) "استبداد ستيزي" 3) "مردمگرايي" 4) "استقلال خواهي" . اميد است كه اينگونه مطالعات تاريخي، در جهت روشنگري ابعاد ناشناخته امام خميني، گام مثبتي را برداشته باشد.
1. تجربه پذيري
يكي از خصايص بارز رهبران بزرگ اجتماعي، توان بالاي عبرت آموزي و بهرهگيري از تجربيات گذشته خود و ديگران است. آنان حقيقتاً پي بردهاند كه در تجربيات پيشينيان، درسهاي گرانبهايي براي رهبري و اصلاح خود و جامعه نهفته است. از اين رو، آنان با بصيرت و تعمق شگرفي به تاريخ فرهنگ و انديشه و تحولات اجتماعي ملتهاي خود توجه دارند. رمز پيشتازي و موفقيت رهبران بزرگ اجتماعي هم در همين مطلب است. زيرا از روشهاي نادرست و خطاهاي گذشتگان پرهيز نموده و راه درست را از همان نقطهاي كه بر زمين مانده است ادامه ميدهند و يك عمل تاريخي ـ اجتماعيِ تجربه شده را از نو امتحان نميكنند. بدين ترتيب، اين گروه از رهبران و مصلحان نامدار اجتماعي به ميزان تواناييشان در بهرهگيري از تجربيات، بيش از يك يا چند نسل جلوتر از زمان خود ميانديشند و عمل ميكنند و لذا نميتوان از تاثيرات اجتماعي آنان به سادگي گذر كرد.امام خميني مصلح ديني بزرگ است كه خصيصؤ عبرتآموزي از تاريخ را، كاملاً در خود احيأ كرده است. او مصداق بارز آيؤ شريفؤ "فاعتبروا يا اولي الابصار"(حشر:2) است؛ رهبري با بصيرت و ژرفكار كه از هر تجربه تاريخي، درسهاي بزرگي را فرا گرفته است. توجه امام به تجربيات تاريخي از اهتمام و توصيههايي كه پيرامون موضوع درسآموزي از تاريخ داشتند، روشن ميگردد. امام براي درك و تجربه شخصيت تاريخي مرحوم آية اللّه شهيد سيد حسن مدرس(ره) هم در درس او شركت نموده و هم در مجلس شوراي ملي او را ملاحظه ميكند. در توصيف درس مرحوم مدرس ميفرمايد: "مثل اينكه هيچ كاري ندارد، فقط طلبهاي است دارد درس ميگويد" اما در وصف شركت آيةاللّه مدرس در مجلس شورا ميگويد: " من مجلس آن وقت را هم ديدهام، كانّه مجلس منتظر بود كه مدرس بيايد. با اينكه با او بد بودند ولي مجلس كانّه احساس نقص ميكرد وقتي مدرس نبود".1 بخش عظيمي از بينش عميق سياسي و اجتماعي امام متاثر از اهتمام زياد معظمله به آگاهي از تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران معاصر است. بينش تاريخي حضرت امام را از اين گفتار ميتوان دريافت كه ميفرمايد: "قدرتهاي بزرگ چپاولگر در ميان جامعهها افرادي به صورتهاي مختلف از مليگراها و روشنفكران مصنوعي و روحاني نمايان كه اگر مجال يابند از همه پرخطرتر و آسيب رسانترند، ذخيره دارند كه گاهي سي چهل سال با مشي اسلامي و مقدس مآبي يا پان ايرانيسم و وطنپرستي و حيلههاي ديگر با صبر و بردباري در ميان ملتها زيست ميكنند و در موقع مناسب ماموريت خود را انجام ميدهند". 2اهتمام امام به بهرهگيري از تجربيات تاريخ معاصر ايران از دو علت اساسي نشات گرفته است. نخست اينكه سنت حوزههاي علميه مكتب تشيع از همان آغاز تاسيس بر درس آموزي از حوادث تاريخي پيرامون خود بوده است. شايد يكي از علل استحكام و استقرار مذهب تشيع، توجه علماي شيعه به همين سنت باشد. عامل ديگر در توجه امام به تجربيات تاريخي، "خردورزي سياسي" ايشان براي تشكيل حكومت اسلامي است. طبيعي است كه انديشمندان سياسي با بصيرت، توجه وافري به جريانات سياسي و تاريخي تحولات اجتماعي معاصر خود داشته باشند. امام خميني از مبارزات سياسي روحانيت ونقش آنان در وقوع نهضتهاي مردمي در جهان اسلام و نيز از رجال و جريانات سياسي ايران معاصر باخبر بود و از اين آگاهي تاريخي خود در راه پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل جمهوري اسلامي كاملاً بهره گرفت.امام خميني از ميان تجربيات تاريخي گذشتگان، بيشترين توجه را به تجربههاي ارزشمند روحانيت داشت. زيرا حاملان اصلي اسلام؛ يعني روحانيت، در راه حفظ اسلام و مبارزات مردمي بيشترين نقش را ايفأ كردند و به همين دليل گنجينهاي گرانبها، از تجربيات تاريخي از خود به ميراث گذاشتهاند. حضرت امام ميفرمايند: "اين حوزههاي علميه است كه اسلام را تا حالا نگه داشته است. اگر روحانيون نبودند از اسلام خبر نبود".3 ايشان در مورد نقش روحانيون در رهبري نهضتهاي اجتماعي معاصر ميفرمايد: كسي كه تاريخ را ديده است ميبيند كه روحانيون هم هميشه در هر عصري، آنكه قيام كرده برضد طاغوت روحانيون بودند. در زمان مشروطه روحانيون قيام كردند، زمان تحريم تنباكو روحانيون قيام كردند، در اين زمان هم كه شما مشاهده ميكنيد كه قشر روحاني قيام كرد و هم خون داد، هم حبس رفت، هم زجر كشيد، هم تبعيد كشيد، همؤ اين كارها را كشيد، ليكن قيام كرد.4