قصه پریان نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

قصه پریان - نسخه متنی

علیرضا قائمی نیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قصه پريان؛(نقدي بر آراي زيگموند فرويد در باره ي دين)

عليرضاقائمي نيا

span

فرويد کتابي به نام توتم و تابو دارد که در آن زندگي مردم ابتدايي را تحليل مي کند(1)،و داستاني را براي پيدايش اديان مطرح مي کند. پريچارد اين نظريه را داستان محض و «قصه پريان» مي نامد(2) . به نظر فرويد، انسان ابتدايي، در رمه ي آغازين زندگي مي کرد. اين رمه تشکيل مي شد از نري مسلط که پدر بود و تعدادي از ماده ها را در انحصار خود داشت. اين پدر نيرومند، پسران خود را از ماده ها دور نگه مي داشت. روزي اين پسران متحد شده پدر مسلط را کشتند و سپس آن را خوردند. دليل اين آدم خواري به نظر فرويد اين بود که آنها اعتقاد داشتند با خوردن قرباني، نيرو و قدرت او را به دست مي آورند.

بعد از مدتي، آنها از عمل خويش پيشيمان شدند و براي جبران و کفاره عمل خويش دو ممنوعيت را ابداع کردند: يکي اين که نمادي به صورت يک نوع حيوان را به جاي پدر گذاشتند؛ اين نماد همان «توتم» است. برادران خوردن حيوان توتمي را حرام اعلام کردند، و ديگر اين که ازدواج درون گروهي را حرام کردند و با تحريم ماده هاي آزاد شده بر خود، از ثمرات پيروزي شان چشم پوشي کردند. فرويد اين پدر کشي را «نخستين جنايت تاريخ» مي نامد و دين توتمي (يا توتميسم) را نتيجه ي همين جنايت مي داند. برادران، آيين توتم را از اين رو ابداع کردند تا ديگر بار به عمل پدر کشي دست نيازند. دين توتمي از احساس گناه و تلاش براي پرداخت کفاره و جبران سرچشمه مي گيرد. به نظر فرويد، اين عوامل در ريشه ي همه ي اديان بشري قرار دارد. همه ي اديان بعدي در واقع کوشش هايي براي حل اين مسئله اند و تنها از جهت مرحله ي فرهنگي که اين کوشش در آن صورت مي گيرد و راه حل هاي اتخاذ شده با يکديگر تفاوت دارند(3).

شيوه ي فرويد در کتاب توتم و تابو اين بود که به تحليل دين در جوامع ابتدايي مي پرداخت؛ يعني سيري قهقهرايي داشت و با سفر به گذشته به بررسي ساده ترين دين، يعني توتميسم مي پرداخت. فرويد در کتاب ديگرش، آينده ي يک پندار (4) شيوه ي ديگري بر مي گيرد. او در اين کتاب دين را در عصر حاضر در نظر مي گيرد و سپس به گذشته مي نگرد. با در نظر گرفتن دين در عصر حاضر، او نه تنها به زمان هاي ما قبل تاريخ توجه مي کند، بلکه به انگيزه هاي ديني بشر در تمام زمان ها و مکان ها نظري مي افکند. تفاوت نگرش دوم فرويد با نگرش نخستين اين است که او در توتم و تابو به مناسک و اعمال ديني متجلي در توتميسم مانند تابوها نظر داشت و به باورهاي ديني مانند اعتقاد به خدا کمتر توجه مي کرد. ولي در کتاب آينده ي يک پندار به مناسک و آيين هاي ديني چندان نظر نمي کند، بلکه توجه اصلي او به باورهاي ديني، مانند اعتقاد به خدا معطوف است.

نخستين نکته اي که فرويد بيان مي کند توضيح واقعيت هايي است که هر کس درباره ي جهان و انسان مي داند. انسان در دامن طبيعت متولد مي شود و رشد مي کند. امّا جهان طبيعت. گرچه نوع بشر را پديد آورده است، نسبت به نوع انسان بي رحم است؛ زلزله ، طوفان، امراض گوناگون و حيات او را تهديد مي کنند. انسان ها براي دفاع از خود در مقابل اين گونه نيروها به جوامع و قبايل مختلف روي آورده و به طور اجتماعي زندگي کرده اند؛ زيرا در اين جوامع امنيت انسان بيشتر است. اما بشر براي زندگي اجتماعي بايد بهايي هم بپردازد و آن چشم پوشي از بخش وسيعي از اميال و آرزوها است. بشر بايد از اميال جنسي و طمع هاي فردي صرف نظر کرده و تابع قوانيني عام باشد. علاوه بر اين، اجتماعات و تمدن هاي گوناگون، امنيت کامل را براي بشر فراهم نمي آورند. به عنوان مثال، امراض گوناگون هنوز دامن گير نوع بشر است. طوفان و زلزله هنوز به دست او رام نشده است.

فرويد در قدم بعدي مي گويد: حقيقتي وجود دارد که بديهي است و ما همه از دوران کودکي به آن پي برده ايم: ما به هنگام ترس، حوادث طبيعي و ... پدري داشتيم که به او پناه مي برديم و وجود او به ما قوت قلب مي بخشيد. صداي دلنواز او که مي گفت: همه چيز به خير و خوبي منتهي مي شود، ما را از ترس مي رهانيد. اين تجربه ي دوران کودکي ما است. ولي حال که بالغ شده ايم. چه؟ به نظر فرويد در دوران بلوغ، نداي دين همان کار صداي پدر را مي کند و همان گرمي را دارد. باورهاي ديني، خدايي را به جهان فرافکني مي کنند که در مقابل تهديدهاي طبيعت و ترس پناهگاه ما است. حتي مرگ هم با ياد اين خدا، ترسي در ما ايجاد نمي کند و مشکلات اجتماعي را فراموش مي کنيم.

فرويد براي توصيف باورهاي ديني اصطلاحي خاص به کار مي برد و آن «پندار» يا توهم - است. او اين واژه را به معناي خاصي به کار مي برد. به نظر او، يک پندار باوري است که ويژگي اصلي آن اين است که ما تمايل زيادي داريم که راست باشد(6).به عنوان مثال، اين اعتقاد من که سرنوشت من تا پيري رقم خورده است، يک پندار است. من اعتقاد دارم که چنين عمري خواهم داشت. زيرا شديداً چنين آرزويي دارم. ميان پندار و خيال باطل(7) فرق است. خيال باطل چيزي است که شخص آرزوي راست بودن آن را مي کند، ولي هر کس ديگري مي داند که راست نيست. فرويد ادعا مي کند که اعتقاد به خدا را به عنوان خيال باطل نمي داند، بلکه اعتقاد به خدا و ديگر باورهاي ديني را پندار مي داند.

آيا نظر نخست فرويد با اين نظر او تفاوت گوهري دارد و آن را رد مي کند؟ پاسخ فرويد اين است که در توتم و تابو فقط يک عنصر را کشف کرده است. انسان هاي ابتدايي پدر را هم دوست مي داشتند و هم از او مي ترسيدند. در اين کتاب او به عنصر ترس توجه داشت، ولي در کتاب آينده يک پندار به مواجهه ي انسان بالغ با طبيعت مي پردازد که نيروي دوستي با پدر و محبت به او، به دين تبديل شده است. پدري که در توتم و تابو انسان ها صرفاً از او مي ترسيدند، در کتاب آينده يک پندار پدري مي شود که همه او را دوست دارند.

تقرير سوم فرويد که از معروف ترين نظريات وي است، بر اين ادّعاي او مبتني است که غريزه ي جنسي يا ليبيدو (Libido) مادر تمام غرايز است. اقتضادي اصلي غريزه جنسي اين است که هر گاه تحريک شد، ارضا شود. امّا از همان اوان کودکي پدر و مادر، انسان ياد مي دهند که آزداي جنسي مطلق وجود ندارد و حتي به او مي گويند که آلت جنسي خود را بايد بپوشاني. هر قدر سن بالاتر مي رود، اجتماع محدوديت هاي بيشتري پيش پاي او مي نهد، اما انسان تسليم اين محدوديت ها نمي شود. غريزه هاي جنسي در مواجهه با اين محدوديت ها سرکوب مي شود و به ضمير انسان بر مي گردد؛ يعني از روان خودآگاه به ناخودآگاه مي رود و در ناخودآگاه به شکل عقده در مي آيد. به نظر فرويد، شعر او هنرمندان و حتي پيامبران همه از اين طريق پديد آمده اند؛ يعني اين غريزه ي سرکوب شده گاهي به صورت شعر و گاهي به صورت هنر و گاهي به صورت تعاليم ديني جلوه گر شده است(8).

پيدايش اديان توحيدي از نظر فرويد

فرويد در آخرين کتاب خود، موسي و يکتاپرستي(9) به مسئله اديان توحيدي پرداخته است. اين کتاب، عجيب ترين کتاب فرويد است. او نخست بخشي از اين کتاب را انتشار داد؛ زيرا کليساي کاتوليک، سنگر آزادي در برابر خطر نازيسم شده بود و او نمي خواست مقامات اين کليسا را برنجاند. ولي وقتي آلماني ها اتريش را به اشغال در آوردند و اين سنگر در هم شکست، فرويد به لندن رفت و اين اثر را به طور کامل منتشر ساخت(10).

کتاب موسي و يکتاپرستي هم سبب آزردگي مسيحيان شد و هم يهوديان؛ زيرا اين کتاب با تعبيري که براساس اصول طبيعي از منشاء يکتاپرستي ارائه مي دهد، به همه ي اديان وحياني سرايت مي کند. فرويد در اين کتاب چند ادّعا درباره ي تاريخ اديان، خصوصاً تاريخ يهوديت دارد و مي خواهد بگويد با تحليل روان شناختي مي توان حوادث اين تاريخ را تبيين کرد. او مي بيند که حضرت موسي، بزرگ ترين پيامبر قوم يهود است که زندگي بني اسرائيل را تغيير داد و آن ها را تحت قوانين الهي در آورد. امّا آيا واقعاً حضرت موسي از قوم يهود و بني اسرائيل بود؟ فرويد ادعا مي کند که حضرت موسي شاهزاده اي مصري بود و يکي از پيروان فرعون مصر، اخناتون (Akhenaton) بود. اخناتون کوشيد به جاي آلهه متعدد مصري، معبود واحدي - يعني خداي خورشيد آتن (Aten) ـ را جايگزين کند. اخناتون در اين کار توفيق نيافت تا بعد از مرگ وي، موسي بردگان قوم يهود را دور خود جمع کرد و اين کار را ادامه داد. او کساني را که عليه رهبري او مي شوريدند، به مرگ محکوم مي کرد. يکتاپرستي موسي از اين جا پيدا شده که او آييني خشن که خدايي واحد، يعني يهوه را مورد پرستش قرار مي داد و به قوم بني اسرائيل ديکته کرد و در ميان همين قوم کشته شد. بعدها قوم يهود در متون خود به جاي دين موساي تاريخي، موسايي را قرار دادند که خود توصيف مي کنند. اين آيين جديد در مقابل تمام خدايان و آيين هاي قبلي قرار گرفت و قرن ها بعد، پيامبراني ميان قوم يهود آمدند که همين خداي واحد را تبليغ کردند. مسيحيت هم که از ميان قوم يهود ظهور کرد، به همين خداي واحد گراييد.

به نظر فرويد، اين مسئله با مسئله ي جنايت اصلي که در کتاب توتم و تابو توصيف کرده است، تفاوت عمده اي ندارد. مرگ موساي تاريخي، چيزي بيش از يک حادثه ي تاريخي است. اين حادثه تکرار همان جنايت اصلي، يعني پدر کشي توسط برادران است. يکتاپرستي هم همانند توتم پرستي از قوم يهود سر بر آورد.

فرويد در اين داستان پردازي، به مقدار فراواني قوه ي تخيل را به کار برده است. مشکل اصلي اين است که داستان پردازي او با تاريخ جور در نمي آيد. هيچ مدرک تاريخي وجود ندارد که به عنوان مثال بگويد: موسي در اصل شاهزاده ي مصري بود و يا فرعون خود خدايي واحد را به جاي الله قرار داد! بلکه شواهد تاريخي بر خلاف داستان فرويد گواهي مي دهند.

نقد

1-نخستين نقدي که از سوي خود روان شناسان مطرح شده است، نقد روش شناختي است. اساس تبيين فرويد از دين، نظريات روانکاوي او است و نظريات روانکاوي فرويد، خصوصاً تأکيد وي بر غريزه ي جنسي مورد انتقاد بسياري از روان شناسان واقع شده است. برخي از شاگردان فرويد، مانند پونگ و آدلر با نظريات استاد خود در زمان حيات وي به شدت مخالفت کردند و نظريات جديدي بر آوردند که مقايسه ي اين نظريات با نظر فرويد، نکات ديگري را روشن ساخته است.

2-اگر تحليل فرويد را از دين بپذيريم، باز نتايجي که وي مي گيرد، موجّه نمي سازد. اگر علت دينداري انسان ها و پيدايش مفهوم خدا، جنايت اصلي و يا غريزه هاي جنسي و يا ترس مي باشد، باز نمي توان نتيجه گرفت که مفهوم خدا توهم محض است. ممکن است منشاء باور به چيزي امر باطلي باشد، ولي ممکن است خود آن چيز واقعيت داشته باشند. به عنوان مثال، فرض کنيد نخستين بار کسي از طريق مشاهده سقوط فلزي بر روي سنگ کهربا به وجود نيروي جاذبه پي برده باشد. ولي نمي داند که در اصل نيروي مغناطيسي موجب سقوط اين فلز شده است، نه نيروي جاذبه. حال نمي توان با پي بردن به توهم اين شخص وجود نيروي جاذبه را رد کرد. فرآيند چنين استدلالي، يعني نتيجه گرفتن عدم وجود چيزي از توهمي بودن باور به آن، مغالطه اي است موسوم به مغالطه ي تکويني.

3-تبيين فرويد از دين به مبناي الگوي پدر - فرزند، ممکن است در نگاه نخست در زمينه ي مسيحي موجّه به نظر برسد؛ زيرا مسيحيان از خداي پدر سخن مي گويند، ولي با کمي دقت روشن مي شود که اين الگو اصلاً قابل تعميم به ديگر اديان جهان نيست. به عنوان مثال، در اسلام و يا يهوديت رابطه ي انسان با خدا، رابطه ي پدر و فرزندي نيست. به قول هميلتون، گوناگوني دين در فرهنگ هاي متفاوت جهان چندان شديد است که احتمال وجود الگوي يک نواختي که از ويژگي هاي جهاني ماهيت بشر سرچشمه گرفته باشد، بسيار ضعيف است. براي مثال «ايزد بانوها» را در نظر آوريد. خود فرويد مي پذيرد که «ايزد بانوها» به دلايل آشکار، با نظريه ي او خوب وفق نمي دهد(11).

4-فرويد رمه ي آغازين را براي بشر ابتدايي در نظر گرفت و توتميسم را نخستين دين ابتدايي دانست که اديان ديگر از تکامل آن به وجود آمده اند، ولي هر دو نظر باطل است. اوّلاً هيچ شواهدي در دست نيست که سازمان اجتماعي انسان اوليه به صورت رمه ي آغازين(12) بوده است. حتي در انواع حيواني که ساختاري رمه وار دارند و يک نر بر نرهاي ديگر تسلط دارد، نر مسلط همه ي ماده ها را در انحصار خود ندارد(13). ثانياً هيچ مدرکي وجود ندارد که نشان دهد توتميسم نخستين صورت دين است و دين هاي ديگر از تکامل آن برخاسته اند. حتي در زمان خود فرويد ثابت شد که توتميسم به عنوان يک صورت متمايز دين، در واقع افسانه اي بيش نيست. عناصر گوناگون توتميسم مانند قاعده ي ازدواج با افراد بيرون از کلان، اعتقاد به سرچشمه گرفتن تبار کلان از حيوان توتمي، حرام بودن حيوان توتمي و جشن توتمي، همگي جداگانه در جوامع گوناگون و در انواع صورت هاي گوناگون و در انواع صورت هاي جابجا شده رخ مي دهند، ولي به ندرت همه با هم در يک جا جمع مي شوند (14). (اين نقد فقط به تقرير اول مربوط مي شود)

5-فرويد چنين تصور مي کرد که غرايز سرکوب شده به روان ناخودآگاه بر مي گردد. بر اين اساس مي گفت که غريزه جنسي سرکوب شده به ناخود آگاه مي رود و سپس به صورت شعر و يا هنر و يا دين، تجلّي مي کند. روان شناسان بعدي، مکانيزم رجوع غرايز سرکوب شده به ناخودآگاه را نپذيرفته اند و مکانيزم ديگري براي آن پي ريخته اند. (اين نقد به تقرير سوم مربوط مي شود)

6-فرويد باور به دين و خداي طبيعت را ناشي از محروميت و محدوديت هايي مي دانست که اجتماع و تمدن بشري بر او تحميل مي کند. امّا چرا در مقابل محدوديت هاي ناشي از تمدن و اجتماع، خدايي براي طبيعت تصوير مي شود. نظريه ي فرويد از انسجام منطقي برخوردار نيست. علاوه بر اين معلوم نيست چرا اين موجود تصوير شده بايد مسئوليت محروميت هاي جنسي انسان را به عهده گيرد؟ هم چنين، اين موجود چرا بايد نگران عدالت و اخلاق باشد؟ آنچه در اديان مي بينيم اين است که انسان را به مطيع نبودن نسبت به غريزه ي جنسي دعوت مي کند و حتي برخي اديان، نظري افراطي در اين باره دارند و مي گويند: اين غريزه به هيچ وجه نبايد ارضا شود.

نکته

توتم و تابو روان کاوي غريزه جنسي روان شناسي بشر ابتدايي اديان فرويد

منبع

باشگاه انديشه

1-فرويد زيگموند : توتم و تابو، ترجمه ي ايرج پور بافر


2-هميلتون ملکم: جامعه شناسي دين، ترجمه ي محسن ثلاثي، ص 103

3-همان، ص 105

4-اين کتاب به همت آقاي هاشم رضي ترجمه شده است.

5-Illusion

6-Seven theories of veligion P.71.

7-Delusion

8-براي توضيح بيشتر رجوع کنيد به : فرويد: مفهوم ساده ي روانکاوي، ترجمه ي فريد جواهر کلام. از اين کتاب دو ترجمه ديگر، يکي از حسن صفوي و ديگري از آقاي محمدحسن ناصرالدين صاحب الزماني وجود دارد.

9-اين کتاب به فارسي ترجمه شده است.

10- ر.ک: هيوز هـ. استيوارت : آگاهي و جامعه، ترجمه ي عزت الله فولادوند، صص 124-125

11- هميلتون ملکم: جامعه شناسي دين، ترجمه ي محسن ثلاثي ص 113.

12- Primal Horde

13- هميلتون، پيشين، ص 116

14- همان


/ 1