با شك در صدق حيات، استصحاب حيات جارى مى شود و اثار آن از جمله، حرمت قطع اعضاى رئيسى بار مى شود.
پاسخ
منشا شك، شبهه مفهوميه است; زيرا امور خارجى براى ما روشن است و مورد ابهام، صدق مفهوم حيات در چنين موردى است و در شبهه هاى مفهوميه، استصحاب جارى نمى شود.
پرسش
هر چند استصحاب حيات اين شخص جارى نيست ولى استصحاب احكام و اثار حيات مانند مالكيت، زوجيت و حرمت قطع عضو رئيسى جارى است و در نتيجه، حرمت قطع عضو رئيسى اثبات مى گردد.
پاسخ
اولا، استصحاب در شبهه هاى حكميه جارى نيست. ثانيا: اگر استصحاب را در شبهات حكميه جارى بدانيم، دور نيست كه بگوييم: وحدت قضيه مشكوك و متيقن محرز نيست; زيرا مرجع در تشخيص وحدت، عرف است و عرف شخصى را كه هم مغز و هم قلب او از كار افتاده و فقط به كمك دستگاه حيات نباتى او ادامه دارد با شخصى كه قلب و مغز او يا يكى از آن ها كار مى كرد يكى نمى داند!