نگاه درس آموز و عبرت پذير هر يك از ما مبلّغان به گذشتهي تاريخ و حوادث امروز جامعه، بينش و بصيرتي فراهم ميكند تا در كنار سلسله مباحث شايستهي اعتقادي و اخلاقي و فقهي، برخي از گفتارهاي پويا و بنيادين را ـ كه در آموزههاي معارف جايگاهي ويژه دارد ـ مطرح كنيم و مخاطبان خود را با ريشههاي حوادث چهارده قرن گذشته، و شيوههاي دشمنان در تمامي زمانها و وظيفههاي دين باوران در همهي عرصهها آشنا سازيم و راهي روشن برابر آنان بگشاييم.دشمن شناسي، گفتاري از اين دست است كه پرداخت جامع و عالمانه به آن، در اين زمان، ضرورتي صد چندان يافته است. دست آورد اين بحث، هوشمندي و آينده نگري و حضور آگاهانه در فضاي فكري فرهنگي جامعه است تا در پرتو هر يك از اين آثار، دستهاي پيدا و پنهان دشمن ديده شود و توطئههاي مرئي و نامرئي استكبار ـ در ابعاد مختلف ـ لمس گردد.بيشك، در اين مقال، افزون بر آيات قرآن و سخنان معصومان عليهمالسلام ، تمامي لحظهها و صحنههاي تاريخ پرفراز و فرود صدر اسلام از لحظهي رحلت رسول اللّه صلياللهعليهوآله تا واپسين ساعات عصر عاشورا، توطئههاي شكنندهي دشمنان در بيست ساله گذشتهي انقلاب، سخنان امام راحل ـ رضوان اللّه عليه ـ و مقام معظم رهبري ـ حفظه اللّه ـ مددكاري ارزشمند و رهنمايي روشن خواهد بود.دست آورد اين تحقيق، پديد آمدن قوهي تحليل سياسي و تجزيهي حوادث روزمره داخل و خارج كشور، نگرش همه سويه به پديدههاي فرهنگي، شبيخونهاي فكري و تهاجمهاي عقيدتي، شعلهور شدنِ شوق و عشق و تعهّد نسبت به گنجينههاي گران قدر معارف ناب ديني و حساسيّت افزونتر در پاسداري از مرزهاي عقيدتي و نيروسازي بيشتر براي دفاع از آرمانهاي رهبر كبير انقلاب رحمهالله و مقام والاي ولايت است.نوشتاري كه در دست داريد، گذري كوتاه بر اين بحث است و در سه بُعد «ريشهها»، «شيوهها» و «وظيفهها» تدوين شده است. شايسته است روحانيان ارجمند به بيان اين بحث همّت گمارند و مخاطبان خويش را از نگرشي نو و هوشياري بيشتر بهرهمند سازند. ان شاء اللّه
ريشهها و بنيانهاي اهداف دشمن
«بينش»، «گرايش» و «كُنِشْ و واكنش» برخاسته از آن دو ويژگي عمدهي انسان است كه به مكتب، مذهب، كشور و فرهنگ خاصي وابسته نيست و در وجود همهي نهاده شده است.بينش انسانها و نوع نگاه آنان به آفرينش، مانند سكّهيي است كه بيش از دو رو ندارد:1 ـ مادّي؛ در اين بينش، خوش بودن و گوارا نوشيدن و شيك پوشيدن، هدف نخست افراد است و هر آنچه آدمي، بيشتر به زر و زيور زندگي آراسته گردد، خوشبختتر خوانده ميشود، گر چه در اين راه گوهر انسانيّت خود را خُرد كند و عمر خويش را ـ كه يگانه سرمايهي نفيس او است ـ در تاراجِ هواها و هوسها از دست دهد.2 ـ الهي؛ صاحبان اين بينش، بر اين باورند كه زندگي تالار خوش گذراني و ساحل تفريح و شادماني نيست، بلكه مدرسهيي است با دو زنگ. زنگ نخست، ديني و آخرين زنگ، حساب.هدفمندي و هوشياري و آگاهي، نخستين ويژگي چنين انسانهايي است. تفريح و خنده و شوخي و شادماني، صفات ارزشمندي است كه در كنار هدفمندي جايگاه دارد نه آن كه آرمان اصلي زندگي باشد.دشمن، پيش از هر اقدامي، بينش قُدسي و آسماني انسان را مورد تهاجم قرار ميدهد تا وي را از اوج قداست و ارزشمندي به قعر شهوت و ماديگري كشاند و براي هميشه، در كام هواها و هوسها به بند كشد. ازاين رو دو هدفِ مهم را در دستور كار خود قرار ميدهد:1 ـ خدشهدار كردن جامعيّت و قداست دين و بيهويّت كردن ارزشهاي مذهب.2 ـ آلوده ساختن چهرهي مرزبانان فكري ـ فرهنگي (روحانيان) و بيارزش ساختن تمامي دينْ باوران.پيشينهي اين دو، به صدر اسلام و پس از رحلت رسول اكرم صلياللهعليهوآله برميگردد. با رحلت رسول اللّه صلياللهعليهوآله بدعت و نوآوري زشت، به ساحت دين وارد و احكامي از اسلام، تغيير داده شد. در پي آن، نامآورترين مرزبانان فكري ـ فرهنگي ـ كه از آبشار دانش و بينش پيشوايان معصوم عليهمالسلام بهرهمند شده بودند ـ مورد آزار قرار گرفته، پراكنده شدند. احاديث ساختگي، به طور انبوه، به مجموعهي ناب و مقدّس سخنان رسول اكرم صلياللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام وارد شد تا تمامي احاديث آنان را از اطمينان و قداست ساقط كند و به پاس چنين خيانت بزرگي، ابوهريرهها موفّق به جلب رضايت غاصبان حكومت شده، با دستي پر و لبي لبريز از خنده، از حضورشان باز گشتند!!دشمن، پيش از هر اقدامي، بينش قُدسي و آسماني انسان را مورد تهاجم قرار ميدهد تا وي را از اوج قداست و ارزشمندي، به قعر شهوت و ماديگري كشاند و براي هميشه، در كام هواها و هوسها به بند كشد.با اندكي تأمّل، اين دو آرمان، در اين زمان نيز به خوبي لمس ميشود. آنان كه «پروتستانيزم اسلامي» را دامن زدند و با واژههاي زيبايي مانند «نوآوري» و «اجتهاد آزاد» يكايك احكام الهي را زير سؤال برده تا معيار سازي سليقهيي را مطرح سازند، به طور خودآگاه و ناخودآگاه، «جامعيت» و «كمال» و «قداست» دين و ارزشهاي مذهبي را خدشهدار ميسازند. روزي «حجاب» يادگار عهد بردگي خوانده ميشود؛ روزي ديگر، مهريه و اجاره و مضاربه و مزارعه يادگار عهدِ فئوداليسم معرفي ميگردد و به دنبال آن، پارهيي از احكام الهي، ناهمگون با عقل و ناسازگار با زمانه تلقي ميگردد و گاه نويسندهيي قلم به مزد تعدّد زوجات را ظلم به زنان تفسير ميكند و نصف بودن ارث آنان را ستمي افزون ميداند و نصف بودن خونبها (ديه) و ولايت داشتن جدِّ پدري را فاجعهيي جبران ناپذير ميشمارد؛ و افزون بر گفتار و نوشتار، كاريكاتورهاي شرمآوري ترسيم ميشود تا دين را نزد همه، خصوصا نسل نو، بيارزش سازد.
شيوهي دشمن در دستيابي به اهداف شيطاني
نخستين گام دشمن در قداست زدايي دين، «ايجاد ترديد در باورهاي عمومي» و آن گاه «تضعيف ارزشهاي الهي» و سرانجام «تحقير پايبندي و دلبستهگي به آموزههاي آسماني است.او، در اين باره، هماره، از «نفوذ افكار بيگانه» استفاده ميكند تا نوگرايي و نوفهمي و تنوّع طلبي افراد را پاسخ داده، ارزشهاي ديرپا و سنّتي را خدشهدار سازد و افكار و عقايد انحرافي را با لعابهاي دلانگيز و پرجاذبه عرضه كند. از اين رو، در قرون نخستين اسلام، اسرائيليات و مجوسيّات و مانَويات در روزي، «حجاب»، به عنوان يادگار عهد بردگي عنوان ميشود و روزي ديگر، مهريه و اجاره و مضاربه و مزارعه، يادگار عهدِ فئوداليسم معرفي ميشود و به دنبال آن، پارهاي از احكام الهي، ناهمگون با عقل و ناسازگار با زمانه تلقي ميگردد و گاه، نويسندهاي، قلم به مزد، تعدّد زوجات را ظلم به زنان تفسير ميكند و نصف بودن ارث آنان را ستمي افزون ميداند و نصف بودن خونبها (ديه) و ولايت داشتن جدِّ پدري را فاجعهاي بيجبران بيان كرده و افزون بر گفتار و نوشتار، كاريكاتورهاي شرمآوري ترسيم ميشود تا دين را نزد همه، خصوصا نسل نو چيزي بيارزش نشان دهد.درون جامعهي اسلامي رخنه كرد و اكنون نيز انقلاب اسلامي ايران با هجوم ايسمها و ايستهايي از آن سوي مرزها رو به رو است.آن گاه كه با عينك «پلوراليسم» به تمامي مذاهب بنگريم، بينشها و گرايشهاي يهوديّت و مسيحيّت و تمامي مذاهب اسلامي، سربلند و شايسته و پابرجا تلقي شده و هيچ حقّ مطلقي يافت نميشود؛ زيرا، با «كثرت گرايي»، هميشه لبخند بر چهره نمايان ميكنيم و آغوشي پرعطوفت، بر تمامي انسانها، چه هدايت يافته و چه گمراه، ميگشايم و همه را بر سر سفرهي هدايت مينشانيم و هر گونه حق گرايي و باطل ستيزي را شيوهيي خشونتبار و دور از آداب و رسومِ امروز جهاني معرفي ميكنيم!!با اين نگرش، بسياري از آيات قرآن، مانند «محمّدٌ رسول اللّه و الذين معه أشدّاءُ علي الكفار رحماء بينهم» و «فقاتلوا أئمة الكفر» بايد دگرگون شود! و برخي سورهها، مانند سورهي كافرون ـ كه رسول اللّه صلياللهعليهوآله به كافران لبخند نزده بلكه آرا و عقايد آنان را به كلي مردود ميشمرد و در پايان با جملهي «لكم دينكم و ليَ دين» حقيقت را يكي دانسته و ديگر اديان را باطل ميشمرد ـ دوري از تشنج زدايي تفسير شود!! و يا آن كه دين، به حاشيهي جامعه رفته، سلسله آموزهايي اخلاقي، دور از راهكارهاي اجتماعي ـ سياسي تلقي شود كه تنها در گوشهي معابد و كنج خانهها جاي دارد!افزون بر آن، با تئوريِ «قبض و بسط شريعت»، واقعي نبودن سخنان رهبران فكري ـ فرهنگي جامعه و پديد آمدن قرائتهاي مختلفي از دين جلوه ميكند. بدين ترتيب، هر كسي، نظري داشته و هيچ سخني، مقدّس محسوب نميشود تا فردي شايسته و صاحب دانش و بينش برتر، حرف نهايي را دربارهي مشكلات جامعه بر زبان جاري كند و مسير سعادت دين باوران را باز نگهدارد!در كنار اين مكاتب پر زرق و برق، گاه فكرهاي جديدي رخ مينمايد كه در آن زن سالاري در خانواده و جامعه مطرح ميشود (فمينيسم) يا انسان محوري ارائه ميگردد (اومانيسم) و يا آن كه ميهن پرستي و محوريّت آب و خاك در برابر دين و آيين به ميان ميآيد. (ناسيوناليسم).دست آورد تمامي اين نظرها، جايگزيني فكر و فرهنگ و آداب و رسوم غير آسماني در دل و ديده و خانواده و جامعهي ديني خواهد بود. پديدهيي كه از دير زمان، استعمارگران، به دنبال آن بودند نگاه نوراني و بينش شفاف دين باوران را ربوده، باورهايي مادّي و غبارآلود و بيمقدار به آنها عرضه كنند و در پي آن، «غيرت ديني» و «جوش و خروش مذهبي» در درون افراد بيرنگ گردد و «تساهل و تسامح» نوعي لااباليگري و بيتوجهي به ارزشهاي والاي الهي و دهنْكجي به مقدّسات آسماني به همراه آورد!!.اسپنسر، فيلسوف معروف انگليسي، به مأموران مخفي و جاسوسان استعمار پير انگلستان، اين نكتهي بنيادين را گوشزد كرد و گفت:«اخلاق و آداب و زبان و تمدّن خودتان را به اقوام و مردم كشورهاي ديگر بياموزيد و آنان را به حال خودشان واگذاريد كه براي هميشه، از آنِ شما خواهند بود».مستر هِمْفر، سلسله دستورهاي وزارت مستعمرات بريتانياي كبير را در كتاب «چگونه اسلام را نابود كنيم؟» اين گونه بازگو ميكند:«بايد مسلمانان را از عبادت بازداشت و در سودمند بودن آن ترديد افكند، با اين دستاويز كه خدا از اطاعت انسانها بينياز است. بايد به شدّت، از حجّ و از هر گردهمايي مسلمانان مانند نمازِ جماعت و حاضر شدن در مجلسهاي (امام) حسين( عليهالسلام ) و دستههاي عزاداري جلوگيري كرد، چنان كه بايد آنها را به شدّت از ساختن مساجد و زيارتگاهها و حسينيهها و مدارس بازداشت.بايد زنان را تشويق كنيم كه چادر از سر بيفكنند و جوانان را تشويق كنيم كه به سوي آنان بروند تا فساد در ميانشان افتد. بايد پيام بيبند و باري را در جانهاي مسلمانان دميد.»
مأموريت روشن فكران يا اصلاحگران
«روشن فكر» و «اسلام شناس» و «اصلاح گر»، واژههايي است كه گاه، بار گراني بر دوش ملّتهاي مستضعف و مسلمان بوده است. در عرصههاي مختلف، برخي از اين افراد طوطي صفت، همانند مهرهيي نقش آفرين، در لحظههاي مناسب، به دست استكبار و دشمنان اسلام، چيده ميشوند و با خامي و بياطّلاعي و تاريكْ دلي، به بيان سخنان يا نگارش واژههايي در مردود سازي برخي احكام قطعي و مسلّم ديني ميپردازند. اينان، با اصطلاحات و عبارات و واژههايي به ظاهر زيبا و پرجاذبه، بدون آن كه در محافل مناسب و در برابر اسلام شناسان شايسته و آگاه لب به سخن گشايند، نسل نو را آماج اهداف ناپاك استكبار قرار ميدهند.در چنين تهاجمي خدشهدار ساختن «جامعيت دين» و «آلوده نماياندن پاسداران مذهب و روحانيان» آرمان اصلي كه به ياري ابزارهاي زير دنبال ميشود:1 ـ زير سؤال بردن دين و معرفت ديني و حقّانيّت تشيع.2 ـ ايجاد ترديد و تضعيف احكام حياتي و روشن اسلام، مانند امامت و ولايت و ولايت فقيه و مرجعيت و ... .«روشن فكر» و «اسلام شناس» و «اصلاح گر»، واژههايي است كه گاه، بار گراني بر دوش ملّتهاي مستضعف و مسلمان بوده است. در عرصههاي مختلف، برخي از اين افراد طوطي صفت، همانند مهرهيي نقش آفرين، در لحظههاي مناسب، به دست استكبار و دشمنان اسلام، چيده ميشوند و با خامي و بياطّلاعي و تاريكْ دلي، به بيان سخنان يا نگارش واژههايي در مردود سازي برخي احكام قطعي و مسلّم ديني ميپردازند.3 ـ ايجاد روحيهي ناسيوناليستي و باستان گرايي و ملّي گرايي به جاي عشق و ايمان به آرمانهاي ديني و ترويج چهارشنبه سوري و جشن در تخت جمشيد يا تغيير نام ميدان امام خميني در اصفهان به ميدان نقش جهان.4 ـ تلاش گسترده و فراگير در كشانيدن مسلمانان به سرخوردگي و نوميدي و غرب باوري و پوچي و پذيرش روحيهي ضعف و سستي در برابر قدرت و عظمت غرب و قدرتهاي مستكبر جهاني.5 ـ تحريف تاريخ و تفسير حوادث گذشته، مطابق با معيارهاي نادرست استكباري.6 ـ طرح شعارهاي فريبندهي سياسي براي اِغفال ساده لوحان و افراد خام؛ شعارهايي مانندِ دموكراسي و برابري و آزادي خواهي و آزادي براي رسيدن به ولنگاريهاي اخلاقي و هرج و مرجهاي فكري.7 ـ رخنه در تشكّلها و مجموعههاي انقلابي مذهبي و تلاش بسيار در گمراه ساختن انسانهاي پر جنب و جوش و باسابقه و بدون تحليل و بصيرت؛ تا برخي از اين افراد، مقابل نظام و ولايت ايستاده، نوعي ترديد و آشفتگي خاطر نسبت به گذشتهي انقلاب و نظام ايجاد كنند.8 ـ كوششِ حساب شده و دقيق و گام به گام در كنار گذاشتن روحانيّت متعهّد و دلسوز با بهانههايي مانند انحصارگر و قدرت طلب و سرسپرده و رشوه خوار و سرمايهدار و ... .9 ـ پديد آوردن دشمني و بدبيني و در پي آن، ايجاد حالت انتقاد و انتقام بين مسئولان كشور و شخصيتهاي روحاني و افزايش روحيهي گروهبندي و باندبازي و حزب گرايي، جهت ورود به صفوف خوديها و ايجاد ضربهي سهمگين به نظام و مسئولان قابل اعتماد مردم.10 ـ تلقين ولايت مداري و عشق به امام زمان عليهالسلام از طريق دوري گزيدن از مسائل سياسي و دنيوي و القاي اين كه سعادتمندي تنها، پرداختن به دعاها و ذكرها و آداب مستحبِ هر روز و هر هفته است.11 ـ شعلهور ساختن عشق و علاقهي دين باوران، خصوصا چهرههاي شاخص و شناخته شدهي اجتماع، به لذّتهاي دنيا و جلوههاي دلرباي ماديّات تا بدين وسيله، در هنگامههاي حضور دوبارهي افراد در صحنههاي رزم و جهاد، پاي آنان بلرزد و ميدان را خالي كنند و ديگران نيز با نگاه به هجوم پرشتاب اينان به لذّات و خوشيهاي زندگي، به انقلابيها و خداجويان بدين گردند.دست آورد اين پديده، ريزش زشتي نوارهاي انحرافي ويدئو و ماهواره و مجلات مبتذل و نوارهاي ويرانكنندهي كاست خواهد بود كه آرام آرام، در جاي جاي جامعه، با قيمت ارزان، به چشم ميخورد و مانند زلزلهيي ويران كننده، اخلاق و اعتقادات و رفتارهاي شايسته را واژگون ميسازد.