مقدمه ای بر پارسی پژوهی در آذربایجان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مقدمه ای بر پارسی پژوهی در آذربایجان - نسخه متنی

جمیله صادقووا، طیبه علی اصغرووا؛ مترجم: پرویز زارع شاهمرسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه اي بر پارسي پژوهي در
آذربايجان، جميله صادقووا و طيبه علي
اصغرووا؛



مقدمه اي بر پارسي
پژوهي در آذربايجان، جميله صادقووا و
طيبه علي اصغرووا؛







دانش زبان شناسي پارسي
سابقه‎اي کهن داشته، در مسيري تقريباً
هزار ساله، راه پيشرفت در پيش گرفته تا
به موقعيت امروزين رسيده است. در اين
مدت دانشمندان کشورهاي گوناگوني در
شکوفايي اين دانش، نقش بزرگي ايفا
نموده و آثار بزرگي پديد آورده‎اند. در
اين راستا خدمات ايراندوستان سرزمين
ما، همراه با دانشمندان شرق نزديک و
ميانه و خاورشناسان اروپا حائز اهميت
است. برخي مباحث اين دانش توسط
ايرانگرايان سرزمين ما مطرح شده و برخي
مباحث نيز با پژوهش‎هاي انجام شده توسط
آنان پربار شده‎اند. اگر چه دانش زبان
شناختي پارسي خواه با آثار بي‎شمار
دانشمندان ابران، اروپا، روسيه و يا
ديگر کشورها شکوفا شده ولي ما به اثري
که از تاريخ آن بحث کند، برخورد
نکرده‎ايم. درست به همين دليل است که
پژوهش در تاريخ اين علم هم ضروري و هم
دشوار است.

زبان شناسي پارسي در دو
زمينه‎ي لغت شناسي و دستور زبان رشد
کرده است. حقيقت آن است که در دوره‎هاي
اخير مسأله‎ي تاريخي زبان شناسي پارسي
توجه پژوهش‎گران را به خود جلب کرده و
کساني چون ک. زالمان(217)، ه. بلوچمان(219)،
پائول دلازارد(224)، پ. هورن(218)، داعي
الاسلام(161)، س. نفيسي(167)، س. کيا(162)، اَ.
حکمت(203)، م. معين(194)، اَ. طاعتي(187)، م. ح.
بهروز(190)، ج. قهرمانوف(86)، ح.
زرينه‎زاده(25)، بزرگاني چون آ.
منزوي(182)، ش. نقوي(172)، و. آ. کاپرانوف(88)،
م. محمدووا(29)، خ. رائوپوف(131) و ديگران
آثار حجيم پژوهشي آفريده‎اند.

م.
ارانسکي در زبان شناسي ايراني روسيه در
سده‎ي 18 تا 20 تحول آفريده و
کاتالوگ‎هاي بسياري ترتيب داده که در
آن‎ها اطلاعات بسياري از آثار لغت
شناسي پديد آمده در تاريخ زبان شناسي
پارسي ارائه مي‎کند.

اگر چه شناخت
تاريخ دستور زبان جايگاه مهمي در دانش
زبان پارسي دارد درباره‎ي اين مسأله تا
دوره‎هاي اخير پژوهش‎هاي جدي انجام
نشده است. از اين ديدگاه پژوهش در تاريخ
دستور زبان پارسي به مثابه‎ي امري
ضروري در برابر زبان شناسي ايران قرار
دارد. از اين رو نويسندگان توجه اساسي
خود را به دستور شناسي معطوف
کرده‎اند.

آن چنان که آشکار است
نمايندگاني از ملل گوناگون به پارسي
پژوهي خدمت کرده‎اند. رابطه‎ي اجتماعي
يک ملت با ملت ديگر، آثاري معين در رشد
معنوي آن ملت دارد. چنان مردم يا تمدني
نمي‎توان يافت که جدا از ديگران پيشرفت
نمايد. از اين رو نيز نياز است که فعاليت
دانشمندان روسي، آذربايجاني و ... را که
آثار ارزشمند آنان باعث شکوفايي زبان
شناسي پارسي شده است، بشناسيم. ميان
مردمان آذربايجان و ايران که تاريخي
کهن دارند، روابط اجتماعي- ادبي چند
جانبه و مؤثري وجود دارد. دانشمندان
آذربايجان در تاريخ زبان شناسي پارسي
نقش خاص خود را دارند.

آثار لغت
شناسي، ضميمه‎هاي دستوري اضافه شده به
لغتنامه‎ها، دستورهاي مستقل،
درسنامه‎ها و منتخباتي که دانشمندان
آذربايجان از سده‎ي يازدهم نوشتن
آن‎ها را آغاز کردند، سنگ بناي رشد آتي
زبان شناسي پارسي را ايجاد کرد. از اين
قبيل است: «تفسير في اللغة الفرس» قطران
تبريزي، «تحفه حسام» حسام خويي،
«الصحاح العجميه» هندوشاه نخجواني،
«صحاح الفرس» محمدبن هندوشاه نخجواني،
«قواعد صرف و نحو زبان فارسي»
عبدالکريم ايرواني تفليسي، «برهان
قاطع» محمد حسين بن خلف تبريزي، «قانون
قدسي» عباسقلي باکيخانوف، مقالات
ميرزا کاظم بيگ در خصوص زبان شناسي
پارسي، «(??????????)??????? ?????
?????????? ?????????» ميرزا کاظم بيگ
عابدينوف، منتخبات ميرزا عبدالله
غفاروف با نام «????????? ??????????
????????????» و هم چنين لغتنامه‎ي دو
جلدي او. دانشمندان ايراني خود به خدمت
فرهيختگان آذربايجاني به دانش زبان
شناسي پارسي اعتراف مي‎کنند.(ش 167، ص7)
حسين اميد با جملاتي چنين درباره‎ي نقش
آذربايجانيان در شکوفايي معارف ايران
سخن مي‎گويد:

«اگر تاريخ معارف
ايران در سده‎ي اخير به دقت پژوهش شده و
در حد لازم موشکافي گردد، تلاش
آذربايجانيان پيش از هر جاي ديگر در نشر
معارف آشکار مي‎شود. (آنان) در راه بنا
نهادن معارف براي مردم خود، آزارها،
زحمات و سختي‎هاي فراوان متحمل
شده‎اند.» (ش 157،ص1)

نقش دانشمندان
آذربايجاني در رشد زبان شناسي پارسي،
چنان حلقه‎اي را در ارتباط پارس‎ها با
ديگر ملت‎ها تشکيل مي‎دهد که بدون
شناخت آن نمي‎توان تاريخ زبان شناسي
پارسي را به طور کامل درک کرد. زيرا که
زبان شناسي پارسي به مرحله کنوني به
يکباره نرسيده بلکه با ملت‎هاي ديگر به
ويژه آذربايجانيان روابط تنگاتنگي
برقرار کرده و شکوفا و پربار شده است. در
اين راستا تلاش فرهيختگان آذربايجاني
مي‎تواند از نخستين گام‎هاي اين راه
دشوار به حساب آيد. اگر از آگاهي‎هاي
سطحي بگذريم عملاً تا به حال پژوهش خاصي
درباره‎ي آثار دانشمندان آذربايجاني
در خصوص زبان شناسي دوره‎هاي مختلف
انجام نشده است. علاوه بر اين شخصيت
برخي مؤلفان آذربايجاني معين نشده است.
حال آن که پژوهش در اين خصوص و هم چنين
انتشار برخي از باارزش‎ترين و
ضروري‎ترين آن‎ها، مي‎توانست به رشد
زبان شناسي پارسي و شناخت نقش
آذربايجاني‎ها در اين روند کمک کند.

مانند ديگر زبان‎ها ساختار دستوري
زبان پارسي، به مانند تاريخ ملتي که
بدان منسوب مي‎باشد، قديمي است. زيرا
از زماني که زبان پارسي پديد آمده،
دستور زبان آن نيز ظهور کرده و باليده
است. بعدها در مراحل شکوفايي تمدن،
انديشه‎هايي درباره‎ي ساختار دستوري
اين زبان به ميان آمده است. زبان نيز از
صافي زمان گذشته و استحکام يافته است.
پس از ايجاد قواعد معين، دانش دستور
شناسي ايجاد شده است.

گفتني است گرچه
ساختار دستوري زبان پارسي قديم است ولي
تاريخ نوشته‎هاي دستوري چندان قدمتي
ندارد. بدين صورت که اين تاريخ به
دوره‎هاي بعدي مربوط است. اگر چه زبان
شناسي پارسي از سده‎ي يازدهم شروع به
پيدايش و رشد کرده است ولي ابعاد مختلف
آن در ادوار مختلف تاريخي، توسط
دانشمندان پارسي و غير پارسي در ارتباط
با خواسته‎هاي اجتماعي، سياسي و
اقتصادي مورد بررسي قرار گرفته است. در
زمان پژوهش مشخص شد که نخستين تکاپوها
در زمينه‎ي لغت شناسي صورت گرفته و سپس
ابعاد ديگر زبان شناسي مانند
(آواشناسي، صرف، نحو و ...) نظر دانشمندان
را به خود جلب کرده است. با اين وصف بر
اساس منابع موجود، مشاهده مي‎شود که
آثار دستوري زبان پارسي پس از آثار لغت
شناسي به وجود آمده‎اند.

طبيعي است
که مسائل مختلف دستوري نه در يک قرن
بلکه در قرون مختلف به ميدان مي‎آيد.
دستورهايي که در دسترس ماست، تأييد
مي‎کنند که در سده‎هاي مياني، بحث صرف
به نسبت نحو توجه بيش‎تري را جلب کرده
است. مسائل گوناگون صرف در دوره‎هاي
مختلف تاريخي، جايگاه خود را در ميان
آثار زبان شناسي پيدا کرده است. تنها
پژوهش در خصوص دستورهاي زبان پارسي
مي‎تواند منبع اساسي براي نوشتن تاريخ
دستور زبان پارسي باشد.

تاريخ نوشتن
نخستين دستورزبان پارسي به سده‎ي 13
بازمي‎گردد. از آن زمان تاکنون آثار
دانشمندان آذربايجاني چه در زمينه‎ي
دستور زبان يا در زمينه‎ي لغت شناسي چه
به صورت ضميمه يا مستقل که انديشه‎هاي
زمان را درباره‎ي زبان شناسي بيان
مي‎کنند، سينه به سينه و نسل اندر نسل
به زمان ما رسيده است. ما اين مطلب را در
اين کتاب هدف خود قرار داده‎ايم که
همراه با بيان ديدگاه‎هاي دستوري
دانشمندان آذربايجان، نقش آنان در
عرصه‎ي زبان شناسي پارسي را نيز مورد
پژوهش قرار دهيم. در همين راستا نيز
تأثير زبان شناسي اروپا و دستور زبان
عربي در افکار مورفولوژي دانشمندان
آذربايجان و هم چنين آثار تطبيقي و روش
تاريخي _ تطبيقي روشن مي‎شود.

زبان
شناسي مشهور فرانسوي آ. مه‎يه گفته است:
«هنوز زمان آن نرسيده است که مشخص شود
هر
زبان شناس به چه ديدگاه جداگانه‎اي
منسوب است.»(ش 102، ص 455) با اين حال ف. م.
برز چنين معتقد است: «اکنون زمان آن فرا
رسيده است که مي‎توان فعاليت پژوهش هر
زبان شناس را تکميل کرده و تأثير آن را
در رابطه با دانش زبان ارزش گذاري
کرد.»(ش 61، ص 26)

به طور کلي همراه با
ارزيابي فعاليت علمي دانشمندان
مي‎توان اين گفته‎ي لنين را مد نظر
قرار داد که: «ارج نهادن به خدمات
تاريخي تنها به اين معنا نيست که به
خواسته‎هاي معاصر توجه شود بلکه اين
اساس است که انسان به پيشينيانش چيزي
بدهد.» (ش1، ص184) ابعاد گوناگون زبان
شناسي پارسي در ادوار مختلف به گونه‎اي
متفاوت و نامساوي رشد کرده است از اين
رو
تاريخ نوشتاري آن را مي‎توان در سه
مرحله‎ي جداگانه ارزيابي کرد:

مرحله‎ي نخست از سده‎ي يازده آغاز
شده تا سده‎ي 19 مرحله‎اي طولاني و بزرگ
را دربر مي‎گيرد. در اين دوره‎ي زماني
آثاري از لغت شناسي، ضميمه‎هاي دستوري
آنان، آگاهي‎هايي دستوري درباره‎ي
ادبيات، عروض و برخي آثار دستوري مستقل
نوشته شده‎اند. به طور کلي در اين مرحله
موادي گران بها گرد آمده و زمينه‎اي
اساسي براي پيشرفت زبان شناسي پارسي در
آينده به وجود آمده بود.

پژوهش‎ها
نشان مي‎دهند که در مرحله‎ي نخست نه در
سرزمين‎هاي عرب، نه در هند و نه در
کشورهاي ديگر مشرق زمين، کوششي براي
نوشتن دستور زبان پارسي صورت نگرفته
است. در اين دوره‎ي به تبع مسائل تاريخي
زبان شناسي پارسي به ويژه دستور زبان
مورد توجه دانشمندان آذربايجان قرار
گرفت. در سده‎ي يازدهم نخستين گام در
آذربايجان برداشته شد و مي‎توان گفت که
اساس اين علم (زبان شناسي پارسي) در
آذربايجان نهاده شد. بدين گونه که
بزرگ‎ترين شاعر آذربايجان، قطران
تبريزي نخستين کتاب لغت پارسي را
نگاشته و گذر نخستين را بر اين راه گشود.
نخستين کتاب‎هاي لغت ترکي- فارسي و
نخستين ضميمه‎هاي دستوري و ... از طرف
آذربايجانيان نوشته شد. زبان شناسي
پارسي که در سده‎ي يازدهم آغاز شده
بود، اساساً تا سده‎ي چهاردهم در
آذربايجان ادامه داشت. ولي نمي‎توان
گفت که فعاليت آذربايجانيان به اين
دوره محدود مي‎شود.

مي‎توان گفت که
فعاليت دانشمندان آذربايجاني در زبان
شناسي پارسي، خود را در ادوار مختلف
تاريخي در هند، ترکيه، ايران و ديگر
سرزمين‎هاي شرق نشان داد. آثار آنان در
رديف کتاب‎هايي قرار گرفت که گنجينه‎ي
گران بهاي زبان شناسي پارسي به حساب
مي‎آيند. از آن جمله مي‎توان اشاره کرد
که ميراث دستوري پارسي به طور لازم
پژوهش نشده و جايگاه آن در تاريخ زبان
شناسي پارسي معين نشده است. پژوهش در
مرحله‎ي نخست اساساً عبارت است از اين
که تشکيل زبان شناسي پارسي و پيشرفت آن
مورد کنکاش قرار گرفته، ديدگاه‎هاي
زبان شناسي دانشمندان آذربايجان بررسي
و جايگاه آنان در اين خصوص مشخص گردد.
بايد اشاره کرد که نخستين گام در
عرصه‎ي زبان شناسي پارسي در خصوص لغت
شناسي برداشته شده است و نخستين تکاپو
در زمينه‎ي ترتيب لغت به ميدان آمده
است. به همين خاطر نيز لغت‎ شناسي
زمينه‎اي از زبان شناسي پارسي است که
از قديمي‎ترين اعصار تا سده‎هاي ميانه
پيشرفت زيادي کرده است.

لغت شناسي
پارسي در روند تشکيل و پيشرفت خود،
لغت‎هايي با ساختمان متفاوت آفريده و
گنجينه‎ي زبان شناسي ايراني را از
منابعي گران بها پر بار کرده است که در
لغت‎هاي توضيحي، دو زبانه، منظوم،
دستوري و طبّي و... موجود هستند.
کتاب‎هاي لغتي که در سده‎هاي ميانه
نوشته شده‎اند، نقش بزرگي در تشکيل و
پيشرفت زبان شناسي پارسي دارند.

در
همين لغتنامه‎ها معناي لغت داده نشده
ولي با استفاده از اصول توضيح دستوري،
فونتيک و لغوي، موقعيت ترکيبي، ساختمان
دستوري، خصوصيات لغوي و افعال متضاد و...
نشان داده شده و براي توضيح دستوري
کلمات برخي مرجع‎ها ذکر شده است.
مي‎توان گفت که ما مي‎توانيم بر اساس
زمينه‎هاي مختلف زبان شناسي پارسي از
قبيل آواشناسي، دستور زبان و لغت شناسي
تاريخي، اطلاعاتي در خصوص ترکيب لغوي،
ساختمان دستوري، سيستم آوايي اين زبان
به دست آوريم. به عبارت ديگر لغت شناسان
قديم پارسي در عين حال نخستين
آواشناسان، لغت‎شناسان، دستوردانان و
لهجه شناسان پارسي بودند.

اَ. اروجوف
مي‎نويسد: «رابطه لغت با دستور انعکاس
خود را در توضيح دستوري کلمات و بيان
روابط لغوي آنان نشان مي‎دهد.» (ش 33،
ص23)

دستور زبان پارسي خود را در توضيح
دستوري لغات سده‎هاي ميانه نشان
مي‎دهد. در همان زمان نيز نکات دستوري
ديگري در ضمايم دستوري آن داخل شده و يا
لغات بر اساس ترتيب دستوري مرتب
شده‎اند. گفتني‎ است که بدون لغت شناسي
ممکن نيست تاريخ دستور زبان پارسي را
مورد پژوهش قرار داد. با اين وصف نيز،
لغت شناسي پارسي پيش از دستور زبان به
وجود آمده است. پس ممکن نيست بتوان بدون
پيش زمينه‎اي از لغت شناسي، سخني در
تاريخ دستور زبان پارسي گفت. از اين رو
لازم است که پيش از مرحله‎ي اول، وضعيت
زبان شناسي پارسي تا زمان پيدايش دستور
زبان تحليل شود، سپس به قديمي‎ترين
دستورها نظري افکنده شده و ضميمه‎هاي
دستوري که در آثار لغت شناسي وارد
شده‎اند، پژوهش شوند.

در مرحله‎ي
دوم يعني در سده‎ي 19 زبان شناسي به
دوره‎ي پيشرفت و بالندگي خود گام نهاد.
در اين مرحله زبان پارسي از نظر تطبيقي
و تاريخي- تطبيقي مورد پژوهش قرار گرفت.
لغت شناسي به مثابه‎ي مهم‎ترين قسمت
زبان شناسي پارسي مانند دوره‎ي اول، نه
تنها توسط پارسي‎‎ها بلکه توسط
آذربايجاني‎ها مورد پژوهش قرار گرفت.
در دوره‎ي مورد بحث همراه با اديبان
شناخته شده، از شخصيت‎هايي صحبت
مي‎شود که در زمينه‎ي لغت شناسي،
درسنامه و مقالاتي نوشته و کم‎تر
شناخته شده‎اند.

لازم است که پيشرفت
لغت شناسي پارسي در سده‎ي 19 همراه با
علل اين پيشرفت به صورت آشکار توضيح
داده شود. نگارش دستور زبان پارسي در
سده‎ي 19 با خواسته‎هاي اجتماعي- سياسي
زمانه و رابطه‎اي که با شناخت زبان
پارسي در ادوار مختلف وجود داشته،
ارتباط دارد. ظهور سرمايه‎داري، گسترش
سياست استعماري در مشرق زمين، افزايش
روابط ميان ايران با روسيه و اروپا و...
بر پيشرفت و آموزش زبان پارسي تأثير
نهاد. از اين رو در سده‎ي 19 زبان پارسي
فراتر از مرزها، به صورت گسترده مورد
فراگيري تدريس و پژوهش قرار گرفت. هدف
اساسي از شناخت زبان پارسي در آسيا و
اروپا آشنايي بيش‎تر با مشرق زمين و به
ويژه ايران بود. اين وضعيت هم از نگرش
استعماري کشورهاي سرمايه داري به مشرق
زمين تأثير گرفته و هم مربوط به اين بود
که ايران نقطه‎اي اساسي در سر راه‎هاي
تجاري شرق و غرب است. استحکام روابط
ديپلماتيک و تجاري در شرق نزديک، علاقه
به شناخت زبان پارسي را در روسيه و
اروپاي غربي افزايش داد.

در کشورهايي
که اشاره شد دانشمنداني فرهيخته و بلند
نظر، زبان پارسي را نه به خاطر مسائل
سياسي و ديپلماتيک بلکه براي دلايل
ديگر مي‎آموختند. وجود زيباترين آثار
ادبيات شرق در زبان پارسي، دست
نوشته‎هاي گران بهاي علمي و تحقيقي
موجود در موزه‎هاي بزرگ‎ترين شهرهاي
روسيه و اروپا، سکّه‎ها و آثار
تمدن‎هاي باستان و ... آنان را به سوي
اين زبان مي‎کشاند. دانش زبان شناسي
پارسي در سده‎هاي 19 و 20 (تا انقلاب
اکتبر) دستمايه‎هاي بسيار براي تاريخ
دانش دستور زبان گرد آورده، آثاري پر
تعداد درباره‎ي زبان پارسي در اروپاي
غربي روسيه، ايران، آذربايجان و
سرزمين‎هاي ديگر مشرق زمين به ميدان
آمد. با پايان سده‎هاي 19 و آغاز سده‎ي
بيستم تأثير زبان شناسي عربي که قرن‎ها
ادامه داشت، ضعيف شد. روش تطبيقي و
تاريخي به تأثير از تلاش دانشمندان
اروپا- روسيه پا گرفت. مثلا ک، ق. زالمان
و. آ. ژوکوفسکي و پ. هورن آثاري دارند که
زبان شناسي مدرن را در سده‎ي 19 نمايان
مي‎سازند.

سومين مرحله از انقلاب
اکتبر آغاز شده تا دوره‎ي ما را دربر
مي‎گيرد. کارهاي صورت گرفته در اين
دوره هم از نظر حجم و هم از نظر محتوا از
مراحل اول و دوم بيش‎تر است. اين موضوع
پژوهش ديگري است و ما مرحله‎ي اول و دوم
را در اين پژوهش بررسي مي‎کنيم.

مؤلفان معترفند که در اين اثر، خدمات
دانشمندان آذربايجاني به زبان شناسي
پارسي و آثار آنان، به اندازه‎هاي لازم
مورد پژوهش قرار نگرفته است. اين طبيعي
است چرا که مشکل است همه‎ي فعاليت هزار
ساله دانشمندان آذربايجاني را در خصوص
پارسي پژوهي در اين اثر گنجاند.
پژوهش‎هاي بعدي مي‎تواند اين نقص را
برطرف نمايد.

 












© کپي رايت
توسط .:مقاله نت.: بزرگترين بانك مقالات
دانشجويي کليه حقوق مادي و معنوي مربوط
و متعلق به اين سايت و گردآورندگان و
نويسندگان مقالات است.)

برداشت
مقالات فقط با ذکر منبع امکان پذير
است.



/ 1