بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
موقعيت زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه هاي امريكا
موقعيت زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه هاي امريكا
نويسنده : دكتر پيتر چلكوفسكي
مقدمـــه :
مقاله حاضر برگرفته از كتاب "آموزش زبان فارسي : مشكلات و راهكارها" حاوي گزيده مقالات و گفتارهاي پنجمين همايش (اسفند 1380)شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي در امريكاي شمالي مي باشد كه به هم آقاي محسن سليماني گردآوري شده است .
در دهه سوم قرن بيستم بود كه طرح توسعه تحقيق و تدريس در رشته علوم انساني در ايالات متحده امريكا ريخته شد و تا پايان جنگ دوم ، امريكا در اين زمينه پيشرفت هاي زيادي كرد.
به طو مشخص تر و در زمينه ايران شناسي و مطالعات مربوط به ايران بايد گفت كه اين برنامه ها در ايالات متحده امريكا قبل از جنگ دوم جهاني منحصر به چند دانشگاه بود و به طور كلي به مطالعات مذهبي بستگي داشت . بعد از جنگ علاقه بيشتري به اين برنامه هامخصوصاً به زبان فارسي و تمدن ايران نشان داده شد.
لايحه كنگره درسال 1958 مربوط به تعليم و تربيت عمومي ، با در اختيار گذاردن اعتبارات مالي در وزارت آموزش و پرورش مشوِتوسعه ايران شناسي و ديگر مطالعات مربوط به كشورهاي خاورميانه و نزديك شد و در نتيجه ، اين برنامه ها به سرعت در سراسر امريكاگسترش يافت . چندي بعد بنياد فورد با پرداخت كمك هاي بلاعوض به استادان و دانشجويان علاقه مند به اين مطالعات ، از اين برنامه هاپشتيباني كرد. از سال 1958 تاكنون كمك هاي مالي وزارت آموزش و پرورش امريكا براي نگهداري و اداره مراكز تدريس و تحقيق در زمينه اين مطالعات ، پرداخت حقوِ كادر آموزشي اين برنامه ها، هزينه هاي تحصيلي دانشجويان ، تشكيل كلاس هاي تابستاني ، مسافرت ها و خريدلوازم آموزشي مربوطه به مصرف رسيده است .
در سال 1967 پيشرفت زياد ديگري در اجراي اين برنامه ها مشاهده شد. بدين طريق كه از يك طرف كادر متخصص جديد در اين برنامه ها كه با كمك مالي وزارت آموزش و پرورش امريكا تربيت شده بود به گروه استادان موجود در اين برنامه ها پيوست و از طرف ديگرتعداد دانشجويان در برنامه هاي ليسانس و فوِليسانس كه به طور مستقيم و غيرمستقيم به مطالعه در زمينه ايران شناسي اشتغال داشتند به سرعت رو به افزايش گذاشت و تا پايان سال 1970 به حد اعلاي خود رسيد.
به دنبال مهاجرت گروه كثيري از پژوهشگران و اساتيد خارجي به امريكا، عده اي از متخصصان در رشته شرِشناسي نيز از ممالك مختلف به اين سرزمين روي آوردند و به جمع مهاجران قبلي پيوستند. براي نمونه مي توان از:
M. Dresden Richard, Ettinghausen, Hamilton Gibb, O. Grabar, G.E. von Grunebaum, Hoening, G. Lenczowski, J.Schacht
و در اين اواخر از Bernard Lewis نام برد. نمايندگان ايران را در اين مجمع افرادي مانند امين بناني ، حافظ فرمانفرمايان ، علي جزايري ،خسرو مستوفي ، روح الله رمضاني و احسان يارشاطر تشكيل مي دهند.
وجود پژوهشگران ايراني در ايالات متحده امريكا و شركت آنها در برنامه هاي تحقيقاتي و آموزشي شرِشناسي نه تنها سبب توسعه وپيشرفت مطالعات مربوط به ايران شده بلكه روش تحقيق و تدريس قديمي اروپاييان را در مطالعات مذكور تغيير داده است . اين تغييرات دررشته هاي مردم شناسي ، زبان شناسي ، موسيقي محلي ، ادبيات تطبيقي و علوم سياسي بسيار آشكار است .
رشد سريع مطالعات مربوط به خاورميانه مخصوصاً در ايالات متحده امريكا، نسل جديد و تربيت شده اي از محققان رشته هاي شرِشناسي را جانشين ايران شناسان قديمي كرده و با پيشرفت هاي كنوني در اين زمينه ها كه صرفاً نتيجه كاوش هاي مداوم علمي است امريكا به مركز مهم مطالعات مربوط به ايران تبديل شده است .
البته در 15 سال گذشته اين مطالعات و تحقيقات در امريكا سير نزولي داشته است به خصوص به دليل روابط خاص سياسي ميان دوكشور ايران و امريكا و نيز اين نكته كه امريكايي ها معمولاً مي خواهند به آنچه ياد مي گيرند عمل كنند. به علاوه در اين زمينه مشكلاتي وجود داشته است . مثلاً اينكه اتباع امريكا به سادگي نمي توانند به ايران مسافرت كنند و در آنجا كار يا تحقيق كنند. سال 1976 در سفري كه به ايران داشتم در خياباني در تهران ، يكي از دانشجويانم را ديدم و ايشان مرا به شام دعوت كردند. وقتي وارد خانه شان شدم چهار دانشجوي ديگرم را هم در خانه ديدم . اين مثال را زدم كه نشان دهم در صورت وجود شرايط مناسب ، بسياري با علاقه از فرصت سفر به ايران استفاده خواهند كرد.
در سال هاي اخير به دليل مشكلات سياسي و اقتصادي و تأثيرات آن روي آموزش و پرورش ، پيشرفت زياد مطالعات و آينده آن به خطرافتاده است . وزارت آموزش و پرورش امريكا در اين سال ها به تدريج در حال كاهش دادن پشتيباني مالي خود از اين برنامه ها بوده است ومتأسفانه چنين وضعي مصادف با بالا رفتن سريع مخارج تحصيل در دانشگاه هاي امريكا و به طور كلي بالا رفتن سطح زندگي در كشور دراين اواخر است . در حال حاضر شهريه يك سال تحصيل در دانشگاه هاي امريكا به طور متوسط 25000 دلار است و جاي تأسف است كه كمك هاي مالي زيادي به دانشجويان نمي شود تا باري از روي دوش آنها برداشته شود. تعداد دانشجويان در برنامه هاي مربوط به مطالعات ايران رو به كاهش گذاشته است و در اين اواخر عده كثيري از استادان متخصص و علاقه مند به اين رشته ها براي حفظ سمت استادي خود،خود را براي تدريس در رشته هايي كه ربطي به مطالعات در زمينه ايران ندارد آماده مي كنند.
قبل از پرداختن به پيشنهادها و راه هايي كه شايد بتواند بعضي از اين مسايل را حل كند بايد توضيح مختصري درباره ساختمان وتشكيلات مربوط به ايران شناسي در ايالات متحده امريكا بدهم .
در اينجا تفكيك بين دو عبارت يعني ايران شناسي و مطالعات مربوط به ايران از هم ، لازم و مهم است . هسته مركزي ايران شناسي درامريكا عبارت است از:
1ـ زبان فارسي
2ـ ادبيات فارسي
3ـ تمدن و فرهنگ ايراني و
4ـ مطالعات اسلامي
اين برنامه ها در تعدادي از دانشگاه هاي ايالات متحده امريكا تدريس مي شود و مراكزي كه آنها را به دانشجويان ارائه مي دهد و معمولاًبه نام هاي زير خوانده مي شود:
ـ دپارتمان زبان ها و ادبيات خاور نزديك
ـ دپارتمان زبان ها و ادبيات خاورميانه
ـ دپارتمان زبان ها، ادبيات و تمدن هاي خاورميانه و نزديك
در اين مراكز علاوه بر زبان فارسي ، زبان هاي عربي ، تركي و عبري نيز تدريس مي شود. در دانشگاه هايي كه دپارتمان يا مركز مطالعات خاورميانه وجود نداشته باشد زبان فارسي به ندرت تدريس مي شود.
مطالعات مربوط به ايران شامل رشته هاي زير است :
جغرافي و زمين شناسي
علوم كتابداري
باستان شناسي
هنر و معماري
جامعه شناسي
علوم سياسي
مردم شناسي
زبان شناسي
اقتصاد
تاريخ
حقوِ
فلسفه
و مذهب
اين رشته ها را استادان متخصص در دپارتمان هاي مربوطه دانشگاه ها تدريس مي كنند و هماهنگ كردن دروسي كه مربوط به خاورميانه و نزديك است زيرنظر مراكز شرِشناسي دانشگاه هاست . به اين ترتيب هم دانشجوياني كه در ايران مشغول مطالعه هستند مي توانند ازرشته مطالعات مربوط به ايران استفاده كنند و هم دانشجويان علاقه مند به مطالعات مربوط به ايران فرصت خواهند داشت كه در برنامه هاي ايران شناسي شركت كنند. علاوه بر رشته هاي مذكور، دانشجويان و استادان رشته هاي حقوِ، اقتصاد، كشاورزي ، شهرسازي ، تعليم و تربيت ،روزنامه نگاري و بهداشت عمومي كه علاقه حرفه اي آنها را متوجه ايران و ديگر كشورهاي خاورميانه و نزديك كرده است ، در فعاليت هاي اين مراكز شركت مي كنند.
مراكز مطالعات خاورميانه و نزديك
اين مراكز اداري و آموزشي هستند. مسؤوليت آنها در توسعه دادن و هماهنگ كردن امور تحقيقاتي ، برنامه هاي آموزشي و معرفي و ارائه آنهابه دانشجويان و محققان در داخل و خارج از محيط دانشگاه هاست .
مراكز مطالعات خاورميانه در ايالات متحده امريكا به دو كنسرسيوم شرقي و غربي تقسيم شده ، بدين وسيله با هم ارتباط دارند. يكي ازاين كنسرسيوم ها دانشگاه هاي شرِ و ديگري دانشگاه هاي غرب را زير پوشش دارد. اين
كنسرسيوم ها عبارت است از:
كنسرسيوم شرقي
دانشگاه هاروارد
دانشگاه نيويورك
دانشگاه پرينستون
دانشگاه ايالت ميشيگان
دانشگاه ايالت پنسيلوانيا
دانشگاه جرج تاون
دانشگاه بوستون
كنسرسيوم غربي
دانشگاه پورتلند در ايالت اورگان
دانشگاه كاليفرنيا در بركلي
دانشگاه كاليفرنيا در لوس آنجلس
دانشگاه ايالت شيكاگو
دانشگاه ايالت تگزاس در شهر آستين
دانشگاه ايالت يوتا در شهر سالت ليك سيتي
دانشگاه ايالت واشنگتن در شهر سياتل
دانشگاه ايالت آريزونا
فعاليت دانشگاه هاي عضو اين دو كنسرسيوم تاكنون بيشتر در تشكيل كلاس هاي تابستاني بوده است . اين كلاس ها در طي سال هاي گذشته با حفظ نوبت هر سال در محلي تشكيل شده و مسؤوليت تدريس جامع و فشرده زبان هاي خاورميانه و نزديك را به عهده داشته است . نتيجه اين كلاس ها تشريك مساعي بيشتر استادان ، استفاده بيشتر دانشجويان از منابع آموزشي و ازدياد روزافزون دانشجويان بوده است . اما به طور كلي و همان طور كه گفتيم وضع تحقيقات و مطالعات مربوط به ايران و زبان فارسي در 15 سال گذشته سير نزولي داشته است . راه هايي كه مي تواند جلوي اين سير نزولي را بگيرد و تضمين كننده پيشرفت و توسعه ايران شناسي در ايالات متحده امريكا باشدعبارت است از:
1ـ اهداي كرسي هاي استادي به تعدادي از دانشگاه هاي منتخب كشور:
الف ) به كليه دروس و برنامه هاي مطالعات مربوط به ايران قديم و معاصر مركزيت دهد و حجم و كيفيت آنها را بالا ببرد؛
ب ) مقام و ارزش ايران شناسي را هم در دانشگاه ها و هم بين مردم امريكا زيادتر كند و
ج ) به دانشگاه ها در نقشي كه براي به وجود آوردن محيط تفاهم بين ايالات متحده امريكا و كشور ايران به عهده دارند، با افزايش روابط بين اين دو كشور از طريق تشكيل همايش و انتشار مطالب تحقيقي و غيره كمك كند. از آنجا كه دانشگاه هاي ملي بيش از دانشگاه هاي دولتي آزادي عمل دارند، بهتر است كه اين كرسي ها به دانشگاه هاي گروه اول اهدا شود.
2ـ دادن بورس هايي به محققان و دانشجويان :
لازم است به اين نكته اشاره كنم كه تقريباً تمام كساني كه عربي ، تركي و عبري مي خوانند و اين زبان ها را تدريس مي كنند از امكانات بورسي فراواني برخوردار هستند كه با استفاده از آنها مي توانند به كشورهاي مربوطه سفر كنند و به تحقيق و تحصيل بپردازند.
3ـ بالا بردن سطح معلومات امريكايي ها درباره ايران با پشتيباني از اجراي برنامه هاي راديويي ، تلويزيوني ، سخنراني و تشكيل نمايشگاه .
4ـ تشكيل كلاس هاي تابستاني در ايران براي دانشجويان امريكا:
اين كلاس ها ضمن كمك به دانشجويان امريكايي در فرا گرفتن زبان فارسي ، آنها را با رسوم و عقايد ايراني ها آشنا مي كند
5ـ اجراي برنامه هاي ديد و بازديد محققان و دانشجويان :
تشكيل و اجراي اين برنامه ها اجازه مي دهد كه استادان ايراني در ادبيات ، زبان ، تاريخ ، فلسفه و غيره ، چند ماهي را در دانشگاه هاي ايالات متحده امريكا گذرانده ، فرصتي براي تدريس و تحقيق و تبادل نظر با همكاران امريكايي خود به دست آورند. در نتيجه اين ديدارها،برنامه ديدار متقابل به وجود آمده و فرصتي به محققان امريكايي متخصص در مطالعات مربوط به ايران خواهد داد كه براي مدتي دردانشگاه هاي ايران به تدريس بپردازند و به تحقيقات علمي خود ادامه دهند.
6ـ اصلاح و توسعه وسايل كمك آموزشي :
برنامه رد و بدل كردن مطالب درسي مانند نوارهاي زبان ، اسلايد، فيلم و مهم تر از همه نرم افزارهاي رايانه اي و ديگر وسايل سمعي وبصري بين دو كشور ايالات متحده امريكا و ايران مي تواند كمك بزرگي به بهبود وضع تدريس استادان دو كشور بكند. براي اين كار مي توان وجوه معيني براي خريد و ايجاد وسايل فني و جديد آموزشي درنظر گرفت .