فهم یا تفهیم؟ فارسی نویسی، ضرورتی بایسته در ترجمه کلام وحی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فهم یا تفهیم؟ فارسی نویسی، ضرورتی بایسته در ترجمه کلام وحی - نسخه متنی

مجید صالحی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فهم يا تفهيم؟فارسي نويسي، ضرورتي بايسته در ترجمه كلام وحي

مجيد صالحي

عضو هيأت علمي

دانشگاه امام حسين(ع)

هرگاه سخن از ترجمه به طور عام و ترجمه قرآن كريم به طور خاص به ميان مي‏آيد، دو اصطلاح زبان مبدأ و زبان مقصد و ضرورت آشنايي و تسلط مترجم بر اين دو، مطرح مي‏گردد. دليل اين امر هم روشن است؛ سكه ترجمه دو رو دارد: فهم متن و تفهيم آن. ترديدي نيست كه تسلط و مهارت مترجم در فهم متن زبان مبدأ، و سپس تفهيم آن به مخاطب فرضيِ زبان مقصد از ضروريات هر برگرداني است و شرط وافي به مقصود بودنِ هر ترجمه‏اي نيز وجود چنين مهارتي در مترجم است كه بدون آن، عمل (= فرايند) ترجمه، قرين توفيق نخواهد بود. به بيان ديگر، همان گونه كه در كتاب‏هاي مربوط به مباني نظري ترجمه نيز آمده است، هرقدر تسلط مترجم بر سطوح مختلف دو زبان بيشتر و به حدّ آرماني و ايده‏آل نزديك‏تر باشد، به همان ميزان احتمال توفيق وي در برگردان خوب(= امين) متن بيشتر مي‏شود. به واقع، هر عيب و نقصي در يك ترجمه مشاهده شود، مستقيما ــ و گاهي به طور غير مستقيم ــ مدلول ضعف مترجم در زبان مبدأ و يا زبان مقصد است. در مقالات و تحقيقات مربوط به امر ترجمه، و خصوصا ترجمه قرآن كريم، به ضرورتِ تسلّط و مهارت مترجم بر دو زبان پرداخته شده و در اين باره، فراوان سخن به ميان رفته است. ليكن در حوزه ترجمه كلام قدسي وحي، سؤالي كه معمولاً به ذهن هر پژوهشگري متبادر مي‏شود، اين است كه در اين حوزه خاص، با آن ويژگي‏هاي منحصر به فردش، اهميت كدام روي اين سكه بيشتر است؟ به سخن ديگر، آيا اشتباهاتِ ــ مع الأسف ــ معتنابهي كه مترجمان معزّز و بزرگوار قرآن كريم در برگردان اين كلام آسماني مرتكب شده‏اند، ناشي از ضعف آنان در فهم متن قرآن شريف بوده است يا ضعف آنان در تفهيم آن در زبان مقصد؟ و يا هر دو؟ اين قلم بنا دارد در مقالي فشرده و مختصر پاسخي براي اين سؤال و دلايل آن بيابد. آنچه نگارنده در اظهار نظرها و مقالات و تحقيقات قرآن پژوهان يافته است آن است كه اين بزرگواران بر سه دسته‏اند: دسته اوّل كه ظاهرا اكثريت آنان را تشكيل مي‏دهند، برآنند كه اشكالات موجود در ترجمه‏ها بيشتر مدلول عدم مهارت و تسلّط مترجم در زبان قرآن است تا زبان مقصد. اين گروه با ارائه شواهدي واژگاني از اشكالات موجود در برخي ترجمه‏هاي قرآن كريم ــ نظير واژگان قَصَص، سمّاعون و... ــ معتقدند دليل وجود اين اشكالات آن است كه مترجم محترم در فهم آن واژه يا عبارت، مشكل داشته است. اين گروه براي تسلّط مترجم در زبان مبدأ 75% و در زبان مقصد 25% نقش قائلند. دسته دوم كه به نظر مي‏رسد تعدادشان هم كم نيست، معتقدند مترجم بايد به طور پاياپاي و علي السويه بر هر دو زبان به يك اندازه تسلط داشته باشد. در غير اين صورت، در برگردان متن دچار مشكل خواهد شد. از ديد اينان، شرط كفايت و توفيق هر ترجمه‏اي، مهارت مترجم به ميزان 50% در زبان مبدأ، و 50% در زبان مقصد است. و سرانجام، دسته سوم كه تعدادشان اندك مي‏نمايد، بر اين باورند كه تسلط مترجم بر زبان مقصد، اهميتي به مراتب بيش از تسلّط او بر زبان مبدأ دارد و مشكل اصلي متون ترجمه شده عموما، و ترجمه‏هاي قرآن كريم خصوصا، در ضعف مترجمان در تفهيمِ برداشت و فهم خود از متن اصلي نهفته است. در نگاه اين گروه، 25% تسلط و مهارت در فهم متن زبان مبدأ كافي است و 75% تلاش و مهارت مترجم بايد روي زبان مقصد متمركز باشد. اين قلم نيز كه در شمار افراد دسته سوم قراردارد، بر اين اعتقاد است كه بخش عمده اشكالات موجود در ترجمه‏هاي قرآن كريم، حاصل عدم تسلّط و مهارت مترجمان محترم كلام وحي در زبان مقصد است1 و گرنه شايد بتوان با اندكي تسامح ادعا كرد كه تقريبا همه مترجمان بزرگوار مصحف شريف درك و برداشت مشابهي از فحواي آيات شريفه اين كتاب داشته‏اند؛ ليكن به دليل اختلاف درجات و مراتب آشنايي و مهارت آنان در زبان مقصد، با ترجمه‏هاي مختلفي رو به روييم. به بيان ديگر، اختلافات موجود در برگردان‏هاي گوناگون از قرآن كريم، بيشتر ناشي از اختلاف مترجمان محترم در نحوه تفهيم فحواي آيات در زبان مقصد است، تا فهم آنان از خود آيات. واقع امر آن است كه از اشكالات واژگاني ترجمه‏هاي قرآن كريم كه بگذريم، يكي از مهم‏ترين مشكلات اكثر ترجمه‏هاي كلام وحي به فارسي در عصر حاضر، مشكل فارسي نويسي مترجمان است؛ بدان معني كه نگارش فارسي اين افراد محترم بعضا حتي در سطوح ابتدايي زباني مانند دستور زبان، توالي عناصر نحوي، نقطه گذاري، و... اشكالات فاحش دارد. به چند نمونه توجه كنيد:

* إِذَا جَاءَ اَجَلُهُم فَلاَ يَستَأخِرُونَ سَاعَةً... (يونس / 10 / 49)

چون فرا رسد، ساعتي دير زود نگردد...2

* وَاللّه‏ُ خَلَقَكُم ثُمَّ يَتَوَفَّاكُم وَمِنْكُم مَن يُرَدُّ اِلَي... (نحل / 16 / 79)

و خدا شما بندگان را آفريده و بعضي را به سن انحطاط پيري...3

* فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعدُ بِالدّين (تين / 95 / 7)

پس چه چيز تكذيب كند از اين پس[!4]

* وَالعَادِياتِ ضَبحا (عاديات / 100 / 1)

سوگند به دوندگان به ستوه آمدن[!!5]

* فَالِقُ الإصْبَاحِ وَجَعَلَ الَّيلَ سَكَنا وَالشَّمسَ وَالقَمَرَ حُسبانا ذَلِكَ تَقدِيرُ العَزِيزِ الْعَليِمِ(انعام / 6 / 96)

خداست شكافنده پرده صبحگاهان و شب را بر آسايش خلق او مقرر داشته و خورشيد و ماه را به نظمي معين او به گردش درآورده اين (نظم ثابت عالم) به تقدير خداي منظم مقتدر و داناست.6

* أُعَذِّبُه عَذَابا لاَاُعَذِّبُهُ أحدا مِنَ العَالَمين(مائده / 5 / 115)

من او را عذابي كنم كه هيچيك از عالَم‏هاي آفريدگان را چنان عذابي نكنم[!7]

* صِبغَةَ اللّه‏ وَمَن اَحسَنُ مِنَ اللّه‏ِ صِبغَةً...(بقره / 2 / 138)

آراستن خدايي است و كيست بهتر از خدا به آراستن...8

* اَيَوَدُّ اَحَدُكُم اَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخيلٍ وَاَعنَابٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ لَهُ فِيها مِن كلِّ الثَّمراتِ وَاَصَابَهُ الكِبَرُ وَلَهُ ذُرّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَاَصَابَهَا اِعصَارٌ فيه نارٌ فَاحتَرَقَت... (بقره / 2 / 266).

مگر يكيتان دوست دارد باغي داشته باشد از نخلها و تاك‏ها از همه گونه ميوه در آن و پيري بدو رسيده و فرزنداني ناتوان دارد و گردبادي آتشبيز به باغ رسيده و بسوخته اينسان...9

* فَاَخَذَهُمُ اللّه‏ُ بِذُنُوبِهم واللّه‏ شَديدُ العِقَاب (آل عمران / 3 / 11)

خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و خداوند شديد العقاب است.10

* رَأَيتُهُم لِي سَاجِدِين (يوسف / 12 / 4).

ديدم [آنها] براي من سجده مي‏كنند.11

* قائما بِالقِسطِ لاَاِله اِلاّ هُوالعَزِيزُ الحَكيم (آل عمران / 3 / 18)

در حالي كه (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد؛ معبودي جز او نيست كه هم توانا و هم حكيم است.12

نيازي به يادآوري نيست كه موارد فوق الأشاره، تنها مشتي نمونه خروار است و يافتن نظير چنين جملات و عباراتي در اكثر ترجمه‏ها، كار وقت‏گير و دشواري نيست و با اندك تورّقي و با صرف اندك وقتي مي‏توان نمونه‏هاي بسياري از اين دست را يافت. همچنان كه ملاحظه مي‏شود، «فارسي نبودن» ساختارِ ــ به اصطلاح ــ ترجمه‏هاي فوق نياز به توضيح ندارد و در همان بادي امر، هويداست. لطفا يك‏بار ديگر ترجمه‏هاي فوق را بخوانيد تا دريابيد جملات تا چه حد مغشوش و در هم ريخته‏اند و چنين ترجمه‏هايي بدون هيچ ويرايشي و بدون آن كه شخص ديگري اين ــ به اصطلاح ــ ترجمه‏ها را باز بيني كند، حروفچيني شده و روي كاغذ آمده و روانه بازاري شده كه متأسفانه هنوز اشباع نشده است و براي مشتريان آن، نام مترجم و كيفيت كار او اهميتي ندارد.13 ناگفته نبايد گذاشت كه سعي اين مترجمان محترم صد البته مشكور است، چرا كه در اغلب موارد، اين بزرگواران براي پرهيز از افزودن كلماتي از خود به متن قران كريم در ترجمه و به زعم خود، براي حفظ امانت در ترجمه، چنين عبارات و جملاتي را نوشته‏اند؛ ليكن همان گونه كه در جاي ديگري بحث كرده‏ايم،14 امانت در ترجمه به معناي آن نيست كه، في المثل، به ازاي هر واژه در زبان مبدأ، واژه معادلي در ترجمه بياوريم و بعد همان واژگان را با همان توالي و ترتيب كنار هم بچينيم و آن را ترجمه قرآن كريم بناميم. به اعتقاد اين قلم، اين كار اگر چه با نيّت حفظ امانت در ترجمه صورت گرفته باشد، وافي به مقصود نيست، زيرا به جاي آن كه امانت را در برگردان محتواي آيات شريفه رعايت كند، باعث ايجاد تبعاتي مي‏گردد كه اهم آنها بدين قرار است:

الف. عدم رعايت امانت در ترجمه: در ترجمه هر متني، مترجم موظف به حفظ امانت در ترجمه است؛ يعني مترجم مجاز به افزودن چيزي به متن و يا كاستن چيزي از آن و يا پس و پيش كردن عبارات و عناصري كه در شكل يا محتواي متن اصلي داراي كاركرد و نقشي هستند، و يا برگردان متن زبان مبدأ، به شيوه‏اي كه با اسلوب نحوي و ساختار جملات و توالي معمول واژگان در زبان مقصد همخواني نداشته باشد، نيست. در كل بايد گفت هر عملي كه منجر به تحريف و دستكاري در پيام دريافتي و تأثير مستنبط از خواندن آن ترجمه در ذهن مخاطبِ مفروض گردد، عدم رعايت امانت در ترجمه تلقي مي‏شود. براي پيشگيري از چنين امري، بايد اصول تعادل ترجمه‏اي (translation equivalency) كه در كتاب‏هاي مربوط به فنّ ترجمه اختصارا TEخوانده مي‏شود، مراعات گردد. از جمله اين اصول مي‏توان از تعادل در سطح واژگان، بافتار، ساختار، پيش تصورات، سازمان عناصر آشنا و نا آشنا، تأثير ادراكي و... نام برد كه مفصلاً در كتاب درآمدي بر اصول و روش ترجمه، تأليف دكتر لطفي‏پور ساعدي از انتشارات مركز نشر دانشگاهي بحث شده است. با يك نگاه اجمالي و اوليه به ترجمه‏هاي پيشگفته، خواننده در مي‏يابد كه اين ترجمه‏ها در بسياري از اين سطوح، مشكل اساسي دارند و در ترجمه امانت را مراعات نكرده‏اند و ترجمه‏اي امين محسوب نمي‏شوند. عيب كار اين جاست كه تازه تمامي اين اصول مورد بحث در كتاب‏هاي فنّ ترجمه، ناظر بر ترجمه متون بشرساخته‏اند، چه رسد به برگردان كلام وحي كه خداوند متعال، پيامبر رحمت را كه اشرف كائنات و مخلوقات است، در صورت دستكاري در محتواي آيات وحي شده بر قلب مباركش، به صراحت تهديد به قطع رگ گردن مي‏كند.15 به راستي چگونه مي‏توان پذيرفت كه در برگردان مقدس‏ترين متن مسلمانان جهان، مترجمي حق داشته باشد ابتدايي‏ترين و شناخته شده‏ترين اصول ترجمه را ناديده بگيرد و ترجمه‏اي را به جامعه عرضه كند كه ــ همان گونه كه در مورد مثال‏هاي پيشگفته ملاحظه شد ــ حتي در سطوح ابتدايي زباني مانند دستور زبان، نقطه‏گذاري، توالي عناصر نحوي، ساختار و سازمان عناصر تشكيل دهنده جملات و... اشكالات غير قابل توجيه داشته باشد و با كلام وحي، آن كند كه حتي در ترجمه ادبيات كودك نيز در هيچ كجاي جهان، از جمله كشور ما، سابقه ندارد؟!

ب. كاستن از زيبايي بيان قرآني: با قرائت چنين ترجمه‏هايي و مقايسه آنها با متن آيات شريفه قرآن كريم، خواننده درمي‏يابد كه حتي اندكي از آن همه عظمت دست نايافتني بياني و شكوه سحر انگيز كلامي در اين ــ به اصطلاح ــ ترجمه‏ها بازتابانده نشده است و حتي اين ترجمه‏ها باعث شده‏اند متن زبان مبدأ براي خواننده ترجمه در زبان مقصد، بسيار سخيف و بد جلوه كند. دريغ و افسوس كه مترجمان آثار بشر ساخته، در برگردانِ فلان اثر ادبي و بهمان شاهكار نويسندگان زبان‏ها و فرهنگ‏ها و ملل ديگر، آن همه وسواس و دقت به خرج مي‏دهند، ليكن با كمال تأسف برخي مترجمان محترم قرآن، ناخواسته و ندانسته، ابدا توجهي به ابتدايي‏ترين اصول ترجمه ندارند و كسي و سازماني هم براي نظارت بر اين امر و دادن تذكرات و پيشنهادهاي لازم به مترجم محترم و سامان و سازمان دادن به ترجمه كلام قدسي وحي، وجود ندارد و امر مهمي چون ترجمه مقدس‏ترين كلام جامعه بشري، بي‏هيچ چاره جويي و نظارت و انديشه‏اي از سوي فرهيختگان قوم و انديشمندان جامعه، به حال خود يله و رها شده است. به راستي اين درد را به كجا بايد برد؟ و به كه بايد گفت؟

ج. دفع نوجوانان، جوانان و تحصيل كردگان: وجود ترجمه‏هايي از اين دست در جامعه موجب دفع جوانان مراجعه كننده به اين ترجمه‏ها مي‏شود، چرا كه فرد به طور ناخود آگاه، از نظر رواني در معرض ترجمه‏اي قرار مي‏گيرد كه قرار است به زبان او باشد، ولي كم‏ترين همخواني و تطابقي با دانش زباني ناخود آگاهِ وي و نيز شيوه‏اي كه او خود، به طور روزمره به زبان خود صحبت مي‏كند ندارد. در واقع، چنين ترجمه‏هايي به جاي جاذبه، دافعه قوي‏تري دارند! و از اين رهگذر، محتمل است كه ضربه‏هايي نيز به قشر در حال تحصيل و يا تحصيل كردگاني كه آشنايي چندان با زبان عربي و يا حوزه علوم مرتبط با قرآن پژوهي ندارند، بزنند و مخاطب را وادار كنند سپر دفاعي به دست گيرد و ناخودآگاه واكنش تدافعي داشته باشد.

د. وافي به مقصود نبودن براي جويندگان ترجمه آيات: بخش اعظم مراجعه كنندگان به ترجمه‏هاي قرآن كريم را كساني تشكيل مي‏دهند كه براي پي بردن به معناي آيه خاصي يا براي استفاده از آن ترجمه در نوشتار يا سخنراني خود و يا نقل آن در پارچه نوشته‏ها و جزوات و... به ترجمه قرآن كريم مراجعه مي‏كنند. واقعيت آن است كه برخي ترجمه‏ها ــ نظير بعضي از ترجمه‏هاي پيشگفته ــ از اين حيث، وافي به مقصود نيستند، بدين معني كه با خواندن آن ترجمه، چيزي دستگير فرد نمي‏شود و يا آن ترجمه قابل نقل در نوشته خاصي نيست. يك بار ديگر ترجمه‏هاي آيات مورد بحث در اين مقال را از اين نظر ملاحظه كنيد.

ه·· . بي‏معني بودن برخي جملات و عبارات: يافتن جملات و عباراتي نسبتا بي‏معني در بعضي ترجمه‏هاي فارسي كلام وحي احتياج به صرف وقت فراوان ندارد و با تورّقي تصادفي در اين گونه ترجمه‏ها مي‏توان موارد نسبتا معتنابهي را جست. از ديد راقم اين سطور، ترجمه‏هايي كه فهم آنها در بادي امر و با يكي دو بار خواندن، ممكن نيست و به غورانديشي، تأمل و تعمّق فراوان و مراجعه به متن خود آيه براي به دست آوردن هاله‏هاي معنايي آن عبارت ياجمله نياز دارند، نيز در شمار ترجمه‏هاي مشمول اين بند قرار مي‏گيرند. براي نمونه، جملات و عبارات زير را به صورت انتزاعي و مجرد و بدون توجه به متن عربي آنها و ارتباط دادن آنها با خود آيات قرآن كريم، در نظر بگيريد تا ملاحظه شود كه فهم معني آنها چه اندازه دشوار و بعضا غير ممكن است:

سوگند به دوندگان به ستوه آمدن / پس چه چيز تكذيب كند از اين پس / سن انحطاط / هيچيك از عالَم‏هاي آفريدگان را چنان عذابي نكنم / آراستن خدايي است / باغي داشته باشد از نخلها و تاك‏ها از همه گونه ميوه در آن و پيري بدو رسيده و فرزنداني ناتوان دارد و گردبادي آتشبيز به باغ رسيده و بسوخته اينسان / براي من سجده مي‏كنند / چون فرا رسد، ساعتي دير زود نگردد / و...

جان كلام آن كه همان گونه كه در جاي ديگري هم به اين نكته پرداخته‏ايم16، همه اين اشكالات، معلول عدم تسلط و تبحر مترجمان محترم مورد بحث در زبان مقصد است و نه حاصل مشكل آنان در فهم معناي آيات. حال بايد پرسيد هدف از ترجمه كلام وحي چيست؟ آيا جز اين است كه مترجم محترم قرآن مي‏خواهد آينه‏اي فرا روي مخاطب خويش قرار دهد كه فحواي كلام خداوند در حد وسع و توان بشري در آن انعكاس پيدا كند؟ آيا هدف، جز ايجاد پلي ارتباطي ميان خالق و مخلوق است؟ و آيا لازمه اين كار، آن نيست كه شيوه و اسلوب مورد استفاده در ترجمه مصحف شريف، بايد اسلوبي مفهوم براي مخاطبان ترجمه باشد؟ اگر پاسخ مثبت است ــ كه به يقين، چنين است ــ بايد اين گونه استنتاج كنيم كه مترجم محترم قرآن كريم بايد بر زبان مقصد تسلطي بسيار بيشتر از زبان مبدأ داشته باشد و شيوه نگارش او در برگردان كلام وحي، شيوه‏اي مفهوم براي گويشوران آن زبان و اسلوبي منطبق بر ساختار نحوي و واژگاني آن باشد. عدم توجه به اصول و ضوابط حاكم بر يك ترجمه امين و خوب، منجر به توليد عبارات و جملاتي شبيه آنچه در بالا آمد، خواهد شد. اهم دلايل ضعف مترجمين در فارسي نويسي و وجود چنين ترجمه‏هايي در بازار نشر به قرار ذيل است:

1. مترجم محترم، سابقه و انس بيشتري با زبان عربي دارد و در نتيجه كاملاً تحت تأثير ساختار زبان مبدأ قرار مي‏گيرد و براي خواننده، اصطلاحا ترجمه‏اش «بوي ترجمه مي‏دهد». به نمونه‏هايي توجه كنيد: پس چه چيز تكذيب كند از اين پس / يكيتان دوست دارد باغي داشته باشد از نخلها و تاك‏ها از همه گونه ميوه در آن / قيام به عدالت دارد / آراستن خدايي است و كيست بهتر از خدا به آراستن / .

2. مترجم محترم گويشور بومي زبان مقصد نيست و با زبان روان فارسي و جايگزين‏هاي مناسب آشنايي كافي ندارد. البته منظور اين قلم آن نيست كه تنها فارسي زبانان حق ترجمه قرآن به فارسي را دارند و يك كرد زبان، ترك زبان، يا انگليسي زبان نمي‏تواند قرآن را به فارسي برگرداند؛ بلكه منظور اين است كه مترجم محترم قرآن به فارسي، اگر خود، سخنگوي بومي اين زبان نيست، بايد تسلط كافي و وافي به مقصود بر اين زبان داشته باشد. در برخي ترجمه‏هاي ارائه شده در ابتداي اين گفتار، فقدان اين تسلط و تبحر لازم، به خوبي خود را نشان داده است.

3. مترجم محترم با هدف رعايت امانت در ترجمه سعي كرده است به ازاي هر واژه، واژه معادلي در ترجمه خود بياورد؛ در حالي كه همچنان كه پيش‏تر گفته شد، منظور از رعايت امانت در ترجمه ابدا اين نيست. اين اشكال نيز در اكثر ترجمه‏هاي مذكور هويدا و بي‏نياز از توضيح است.

4. مترجم محترم در مخاطب شناسي ضعف دارد و او را در نظر نگرفته و خود را جاي او ننشانده و اهميتي براي او قائل نشده است كه اگر چنين بود بايستي بسياري از اين ترجمه‏ها فاقد اشكالات "اظهر من الشمس" در فارسي نويسي مي‏بودند.

5. مترجم محترم، مترجم حرفه‏اي عربي ـ فارسي نيست و چه بسا اولين و آخرين كارش، همين ترجمه قرآن است! به همين دليل با ظرايف، لطايف و غوامض ترجمه آشنا نيست. يافتن مترجماني از اين دست از ميان مترجمان فوق الأشاره را به خواننده فرهيخته اين سطور وا مي‏گذاريم.

6. مترجم محترم شناخت كافي از مفهوم ترجمه، ضوابط و مؤلفه‏هاي آن و شرايط ترجمه امين ندارد. امروزه اين شاخه از دانش بشري آن چنان گسترده شده است كه علوم و مباحث گسترده مربوط به آن را زير شاخه بزرگي با عنوان translatology (ترجمه شناسي) طبقه بندي مي‏كنند. از مترجم بزرگواري كه احتمالاً يك جلد كتاب درباره فنّ ترجمه و ضوابط آن نخوانده و يك مقاله در اين زمينه به رشته تحرير در نياورده و يك نقد بر ترجمه‏هاي ديگران ننوشته است، انتظاري بيش از اين داشتن، شايد، انتظار و توقعي گزاف و بيهوده باشد.

7. مترجم محترم قرآن، ترجمه خود را ويرايش نكرده و از صاحب نظران در اين فنّ نظر مشورتي نخواسته است. اگر مترجم محترم، جمله «چون فرا رسد، ساعتي ديرزود نگردد» را به فردي فارسي زبان و با تحصيلات در حد ديپلم متوسطه ارائه مي‏كرد، قطعا فرد مذكور كلمه «يا» و / يا «و يا» را بين كلمات «دير» و «زود» اضافه مي‏نمود. و قس عليهذا.

8. مترجم محترم، زحمت معادل يابي به خود نداده و با استفاده از واژگان عربي و يا بعضا عين خود عبارات قرآني، متن را ــ به اصطلاح ــ ترجمه كرده است! به نمونه‏هايي كه همگي از ميان همين چند ترجمه معدود منتخب در صدر اين مقال انتخاب شده‏اند، توجه كنيد:

تكذيب (براي فعل يكذّبك) / تقدير (براي واژه قرآني تقدير) / عذاب (براي واژه عذاب) / شديد العقاب (در ترجمه شديد العقاب) / قيام (براي واژه قائما) / حكيم (براي واژه حكيم).

9. ترجمه‏هاي اين بزرگواران در مرآ و منظر جامعه نقد نشده‏اند و لذا اشكالات موجود در ترجمه‏هاي پيشين بدون اجتناب و احتراز از آنها، در ترجمه‏هاي پسين هم تكرار شده‏اند. به نظر راقم اين سطور، اهميت نقد ترجمه‏ها تا بدان پايه است كه لازم است در برنامه درسي و واحدهاي الزامي دانشجويان مقاطع كارشناسي ارشد و دكتراي رشته‏هاي علوم قرآن و حديث و معارف اسلامي دانشگاه‏هاي كشور گنجانده شود و اساتيد بزرگوار و ذي صلاح طي آن واحدهاي درسي، به طور عملي ترجمه‏هاي موجود قران كريم را نقد كنند و رساله‏هاي فوق ليسانس و دكتراي اين عزيزان دانشجو به جاي بحث بر سر موضوعات كم اهميتي نظير «اسراف و تبذير از ديدگاه قرآن»، «تجزيه و تحليل علّت تكرار الفاظ در قرآن»، «بررسي مفهوم ذكر از ديدگاه وحي»، «سيره ابراهيم خليل در قرآن»17 و نظاير آنها كه بيشتر براي گذراندن واحد پايان نامه و رساله و گرفتن نمره قبولي در آن، و نه بحث و نقد علمي و گره گشا در موضوعات قرآني، به رشته تحرير در مي‏آيند، به نقد ترجمه‏هاي قرآن اختصاص يابد.


1. جهت اطلاع بيشتر نك: كيهان فرهنگي، شماره 138، دي ماه 1376، صص 6 تا 10 (ميز گرد اين شماره: ترجمه يا برداشت؟ با شركت حجة الاسلام محمد نقدي، بهاء الدين خرمشاهي، مجيد صالحي).

2. قرآن كريم، ترجمه الهي قمشه‏اي، ص 214.

3. همان، ص 274.

4. قرآن كريم، ترجمه معزّي.

5. همان.

6. قرآن كريم، ترجمه الهي قمشه‏اي، ص 140.

7. قرآن كريم، ترجمه جلال الدين فارسي.

8. همان.

9. قرآن كريم، ترجمه ابوالقاسم پاينده.

10. قرآن كريم، ترجمه آيت اللّه‏ مكارم شيرازي.

11. قرآن كريم، ترجمه فولادوند.

12. قرآن كريم، ترجمه آيت اللّه‏ مكارم شيرازي.

13. كيهان فرهنگي، همانجا.

14. همانجا.

15. سوره حاقه، آيات 44 تا 46.

16. كيهان فرهنگي، همانجا.

17. هر چهار عنوان ذكر شده در اين جا، صرفا به عنوان نمونه و شاهد از ميان عناوين رساله‏هاي كارشناسي ارشد و دكتراي دانشگاه تربيت مدرس انتخاب شده‏اند. اين رساله‏ها در سال‏هاي 1372 تا 1375 در آن دانشگاه به رشته تحرير درآمده‏اند.

/ 1