1. كشف الحقائق عن نكت الآيات والدّقائق
اين ترجمه، و يا به عبارت صحيحتر، اين تفسير توسّط ميرمحمد كريم موسوي باكويي قاضي شهر باكو نوشته شده، و در سال 1322 هجري توسّط مرحوم حاج زين العابدين تقياوف در سه جلد نفيس و زيبا به چاپ رسيده است.مفسّر و مترجم فوق الذّكر از علماي مشهور زمان خود بوده و تأليفات متعدّدي در زمينههاي مختلف دارد. صليب محاربه سي (جنگهاي صليبي)، در دو جلد از آثار تاريخي اوست. علاوه بر آثار فوق، كتابهاي فاجعه كربلا، هفدهم رمضان، عذراء قريش و غيره تأليف جرجي زيدان را به زبان تركي آذربايجاني ترجمه نموده است.مؤلّف به ترقّي و تعالي و وحدت مسلمين خصوصا وحدت سنّي و شيعه اهميّت خاصّي ميداده و تمام تلاش خود را در اين راه به كار برده است. انگيزه اصلي وي در تفسير و ترجمه قرآن كريم به زبان تركي آذربايجاني، بيدار نمودن مسلمانان و روشنفكرانِ از دين بريده بوده است. اين مطلب از مقدّمههايي كه در اوّل هر جلد از تفسير خود آورده است كاملاً مشهود و هويداست.وي در مقدّمه تفسير خود درباره انگيزه نگارش آن چنين ميگويد:«از آن جا كه ملّتهاي مختلف اسلامي نميتوانند آنچنان كه سزاوار است از مفاهيم قرآني به جهت عربي بودن آن استفاده كنند، لذا ترجمه قرآن به زبانهاي مختلف ملّتهاي اسلامي لازم و ضروري است. اگر چه از هر ملتي چون فارس، ترك، هندو، بربر و غيره دانشمنداني وجود دارند كه احكام قرآن را به آنان تفهيم ميكنند، ليكن ميانِ شنيدن از عالم و خواندن قرآن و درك مفاهيم قرآني به زبان مادريِ خودِ شخص تفاوت زيادي وجود دارد.»مؤلّف در رابطه با تفسيرهاي موجود آن زمان و ايجاد تفرقه بين مسلمين توسّط بعضي از نويسندگان چنين ميگويد:«در بعضي از تفاسير موجود، خصوصا به زبان فارسي تنها به الفاظ و قواعد صرفي و نحوي اكتفا شده است و برخي مفسرّان سخناني را كه موجب تفرقه بين ملّتهاي اسلامي ميشود ذكر نمودهاند و حال آن كه اين تفرقهاندازي دور از مفاهيم قرآني است.ورنه تشريف تو بر بالاي كس كوتاه نيست هر چه هست از قامت ناساز بياندام ماست نوشتههاي اين چنين دانشمندان دروغين، ملّت اسلامي را در نظر ملّتهاي غير اسلامي عقب مانده و حقير جلوه ميدهد. حاشا و ثمّ حاشا كه در اساس اسلام هيچ قصوري نيست، نقصان از ناحيه ما مسلمين است.»مؤلّف در رابطه با جعل احاديث، رسوخ افكار ارتجاعي، تشويق و ترغيب ملّتها به جهل و بيسوادي از ناحيه برخي از مؤلّفان، مطالب مفصلي بازگو نموده و با استناد به آيات الهي و احاديث نبوي، ملت اسلامي را به كسب علم و سواد آموزي دعوت ميكند، و حقوق زن و مرد و ارزشهاي والاي انساني موجود در احكام قرآني را بيان ميدارد، و راههاي ترقّي و تعالي و بيراهههاي انحطاط و زوال را در جاي جاي تفسير خود به مقتضاي حال و مقام نشان ميدهد. از كلام دردناك اين مفسر محترم درك ميشود كه وي از عقبماندگي، جهل و بيسوادي مسلمين در آن دوره، تا چه حد رنج ميبرده است.تصويري از كتاب «تفسير كشف الحقائق عن نكت الآيات والدّقائق»وي فقها و ملت اسلامي را علاوه بر يادگيري علوم اسلامي به يادگيري علوم طبيعي و انساني ترغيب و تشويق مينمايد و در اين خصوص با دلي سوزان و كلامي سوزناك و درد آگين چنين بيان ميدارد:عجبا! فقها در كتابهاي خود وقتي از ميراث و ارث بحث ميكنند آن را منوط به علم حساب مينمايند، در حالي كه اغلب طلاّب علوم ديني از علم حساب بيخبرند.همچنين فقها وقتي در باب صلاة از قبله بحث ميكنند، زير بناي بحث را علم هيئت (هندسه، نجوم و جغرافيا) قرار ميدهند، متأسّفانه در اين زمان اغلب طلاب و مدرّسين علوم ديني وقتي به مبحث قبله ميرسند، عاجز و مبهوت ميمانند و...3يئتورن مرتبه تكميله علمدن با شقا ندير انساني
بذل ائده طاقتيني جهديله
نه عجب علمدن اوتري انسان
نه عجب علمدن اوتري انسان
نه عجب علمدن اوتري انسان