عسگر ديرباز پيش درآمددر نيمه دوم قرن نوزدهم، دو نظر مهم درباره روش تحقيق علمي وجود داشت: نظر استوارت ميل كه معتقد به روش استقرائي و نظر ويليام هيول كه قائل به روش فرضي ـ استنتاجي بود. در قرن بيستم اين دو رأي با اصلاحاتي به دو مكتب مبدل شد. مكتب پوزيتيويسم منطقي و مكتب عقلگرايي انتقادي. هر كدام از اين مكاتب روش تحقيق خاصي براي علوم تجربي پيشنهاد ميكردند كه مستظهر به ديدگاهشان در باب ميزان و چگونگي منطقي و عيني بودن فرآيند «شناخت» بود. روشن است كه اين پشتوانه، آن روشها را مدلل ساخته و امكان داوري در باب آنها را تأمين ميكرد.مكتب سوم در قرن بيستم مكتب «جامعهشناسي علم» بود كه علم را محصول جامعه دانسته و تفاوت جوامع را منشأ تفاوت محصولات علمي قلمداد ميكرد كه اين نگرش هم روش تحقيق مقتضي خود را ارائه ميكرد. اين سه مكتب در اين نظر متفق بودند كه بين علوم طبيعي و اجتماعي تفاوت نوعي نيست لذا روش تحقيق يكساني در هردو مورد قابل اعمال است.دو مكتب ديگر در نيمه دوم قرن بيستم سربرآوردند كه قائل به تفكيك كامل روششناسي علوم اجتماعي و علوم طبيعي بودند مكتب تفهمي و مكتب فرانكفورت. نقطه اشتراك اين دو مكتب همان نكته ياد شده ولي نقطه افتراقشان اين بود كه در مكتب تفهمي، ماهيت و هويت رفتارهاي انساني تابع تلقي و نگاه فاعلان آن رفتارها با توجه به اعتبارات اجتماعي است؛ ولي به نظر مكتب فرانكفورت، مهم، تغيير جامعه و لذا داشتن هدف و روشهاي متناسب با آن ميباشد. اين مكتب كه به نئوماكسيست هم معروف است قائل به اختلاط كامل دانش و ارزش بوده (همانند ماركس) و روش تحقيق در علوم اجتماعي را تابع هدف عالم ميداند.بررسي خاستگاه، بينانگذاران و افراد شاخص، نظريات عمده، پشتوانهها و تأثيرات هر يك از اين مكاتب كار اين نوشته نيست. در اين نوشته باختصار نگاهي بيروني به مسأله عينيت از ديدگاه اهم اين مكاتب همراه با بررسي نقاط افتراق و اشتراكشان در اين مسأله شده است، در ابتدا معاني عينيت ذكر ميشود.
معاني عينيت
براي واژه عينيت در اين مباحث 3 معني ذكر ميشود:1) مطابقت با واقع. بر اين اساس وقتي معرفت در شكل قضيه ظاهر شود اگر آنچه را كه در خارج حقيقتا جريان دارد معرفي كند معرفت عيني خواهد بود و اگر آنچه درباره خارج در قالب قضيه بيان ميشود احساس دروني شخص و استنباط وي و آنچه در ذهنش جريان دارد باشد معرفت (به خارج) امري ذهني و احيانا كاذب خواهد بود به نظر عدهاي همچون كانت معرفت هم جنبه عيني دارد و هم جنبه ذهني و قضيه مخلوطي از اين 2 جنبه است. اگر معرفت بهصورت سازمانيافته و با روش معيني به دست آيد ـ مثلاً با روش تجربي ـ در آن صورت مطابقت با واقع در تكيه بر مشاهده و آزمايش و زدودن پيشداوريها و خواستهاي شخصي نمودار خواهد شد.