سيد علي اشرف پس از اينكه نخستين كنفرانس جهاني تعليم و تربيت اسلامي در سال 1977 در مكه برگزار شد، و تقدير چنين بود كه من دبير سازماندهي آن كنفرانس باشم، سه كنفرانس ديگر توسط ما برنامهريزي و برگزار شد. يكي در خصوص طراحي برنامه درسي در اسلامآباد (1980)، ديگري درباره تدوين كتب درسي در داكا (1980) و آخرين كنفرانس درباره روش تدريس (1982) در جاكارتا تشكيل شد. مقالههايي كه مايه اصلي اين كنفرانسها را تشكيل ميداد و از من خواسته شده بود كه آنها را در كنفرانسها ارائه كنم، در فصلهاي دوم، سوم و چهارم اين كتاب گنجانده شده است. فصل اول كتاب نيز ماهيت جامعه نوين اسلامي و بحرانهايي كه از لحاظ «مفهومي» در تعليم و تربيت وجود دارد، مورد بررسي قرار ميدهد. اين مقاله به كنفرانس حقوق بشر در اسلام كه به طور مشترك توسط دانشگاه كويت و انجمن بين المللي حقوقدانان و انجمن حقوق دانان عرب كه در سال 1980 برگزار شد، ارائه گرديد. اين مقالات همگي مورد تجديد نظر قرار گرفتهاند، و به صورت يك طرح كلي كه به مسائل عملي جامعه نوين اسلامي ميپردازد، ارائه شده است.كتاب داراي يك پيشگفتار، يك مقدمه، پنج فصل و چهار ضميمه است. عنوان فصول پنجگانه كتاب به شرح زير است.فصل اول ـ تعليم و تربيت: مفاهيم اسلامي و جامعه نوينفصل دوم ـ برنامه درسي اسلامي در قالب تعليم و تربيت اسلاميفصل سوم ـ كتب درسي: مشكلات و چاره انديشيهافصل چهارم ـ روش تدريس: چشم انداز اسلاميفصل پنجم ـ نتيجه گيري و افقهاي جديد
پيشگفتار
در پيشگفتار كتاب كه توسط آقاي سيد حسين نصر نوشته شده است، چنين آمده است:كتاب حاضر گامي است مهم به قصد بررسي بيشتر بحثهاي كنوني در خصوص بحران تعليم و تربيت در ميان مسلمانان. اگر قرار است كه دنياي اسلام صاحب نظام تعليم و تربيتي حقيقي باشد، بايد مؤلف اين كتاب را در خط مقدم تلاشها براي ايجاد تعليم و تربيتي اسلامي قرار داد.آقاي اشرف مسائلي را كه در خلال كنفرانسهاي تعليم و تربيت مطرح شده است، و نيز مواقع و مشكلاتي را كه بر سر راه اجراي توصيه نامه و قطعنامههاي اين كنفرانسها وجود دارد، به خوبي دنبال ميكند و اين تك نگاشت تفكري است درباره راههاي تحقق اهداف كنفرانسهاي جهاني تعليم و تربيت اسلامي.نويسنده نخست، مفهوم نوين تعليم و تربيت را با مفهوم تعليم و تربيت اسلامي مقايسه ميكند. زيرا نيك ميداند كه دست يابي به يك تعليم و تربيت اسلامي، بدون تشخيص اين دو مفهوم مقدور نيست. آنگاه مسائل اساسي تدوين و طراحي برنامه درسي اسلامي را مطرح ميكند و به بررسي رابطه بين تعليم و تربيت «ليبرال» و تعليم و تربيت «مذهبي» ميپردازد. او آنگاه جنبه مهم ديگري از تعليم و تربيت اسلامي يعني تدوين كتب درسي و تربيت معلم را مورد بحث قرار ميدهد. در اين ميان اهميت واقعي نوشتن كتب درسي و تربيت معلم به شيوه اسلامي را مورد تأكيد قرار ميدهد.