بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
جامعه شناسان نوگرا، اين نوع جهت گيريها را سكولاريزم مينامند. و آن را كمك علم نوين به تاريخي بشر ميدانند. آنان سكولاريزم را رهايي انسان از دين، سپس رهيدن زبان و منطق او از كنترل متافيزيك ميدانند. سكولاريزم يعني جدا كردن ارزشها از منبع مذهبي. چنين نگرشي، مفهوم كرامت و اصالت انسان را و نيز كمال مطلوب وي يعني خليفةالهي او را و آن قسم از معيارهاي اخلاقي و عيني كه بر اساس آنها درباره انسان داوري ميشود، منهدم ساخته است.مؤلف در ادامه اين بحث اشاره ميكند كه در جوامع اسلامي، دو گروه سنت گرا و نوگرا با دو موضعگيري متفاوت در برابر سكولاريزم وجود دارد. سنت گرايان براي آن كه دنياي اسلام را از تسليم شدن در برابر نظر گاههاي سكولاريزم حفظ كنند، حمايت از تعليم و تربيت سنتي را وجهه همت خويش قرار دادهاند. در حالي كه نوگرايان كه در كشورهاي اسلامي مسئوليتهايي دارند، تعليم و تربيت سكولار را با اندكي تغيير پذيرفتهاند و نظام آموزش و پرورشي بنا نهادهاند، كه با نظام سنتي قابل تلفيق نيست.زيرا ايندونظام،دوگروه معارض به وجود آوردهاند كه نزاعشان با همديگر، از مدتها پيش در گرفته است.بنابراين تا زماني كه نظر گاهي اسلامي در خصوص تمامي شاخههاي علم تدوين نشود، تا زماني كه كتابهاي درسي با الهام از اين نظرگاه تأليف نگردد، تا وقتي كه روشهاي تدريس بر اساس اين نظرگاه براي تمام شعب علوم طراحي نشود؛ نظام سنتي تعليم و تربيت نميتواند براي مدتي طولاني در برابر سكولاريزم دوام آورد. به علاوه تتبعات دانشمندانه و اصلاح نظام تعليم و تربيت رسمي، به تنهايي نميتوانند جامعه اسلامي را در برابر يورشهاي سكولاريزم حفظ كنند.برنامههاي راديو و تلويزيون كه از اروپا نشأت ميگيرند، فيلمها و نمايشها كه از لحاظ محتوي و روش از فرهنگ غير مذهبي غرب متأثرند، و نيز بوروكراتهاي حاكم كه ذهنيتي سكولاريستي دارند، همگي نيازمند يك جهتگيري جديد هستند. حتي اگر انديشمندان مسلمان تحقيقاتي را هم انجام دهند و توان تدوين نظرگاههاي اسلامي به منظور مبارزه با نظرگاههاي سكولاريستي داشته باشند، باز آموزش و پرورش رسمي به تنهايي نميتواند مشكلرا حلكند، مگر آنكه گامهاي ديگري نيز در جهت مقاومت با گرايشهاي علمي و تكنولوژي برداشته شود.
تغيير مسير تكنولوژي
مؤلف در بخش پاياني اين فصل به نفوذ تكنولوژي بر ابعاد زندگي انسانها به ويژه در مغرب زمين اشاره ميكند و پيشنهاد مينمايد كه مسير تكنولوژي در كشورهاي اسلامي بايد تغيير كند، او در ادامه اين بحث ميگويد:تغيير مسير تكنولوژي به معني كنار گذاشتن آن به طور كامل از صحنه زندگي نيست. زيرا مشكل در خود تكنولوژي ننهفته است، بلكه مشكل مربوط به انسانهايي است كه زمام تكنولوژي را در اختيار دارند و يا به خود اجازه دادهاند كه بوسيله تكنولوژي اداره شوند. گرايشي كه تكنولوژيكي بودن تمام عيار آدمي را موجه ميداند، بايد جاي خود را به گرايشي بدهد كه علم و تكنولوژي را مهار ميسازد و از آنها به عنوان ابزاري براي مصالح اخلاقي استفادهكند. انساني كردن تكنولوژي تنها زماني ميسر است كه آدمي اين اصل را بپذيرد كه بايد خالق خود را بپرستد نه اينكه ستايشگر كاميابيهاي خويش باشد. براي آنكه تكنولوژي در جهت منافع بشر سير كند و انسان از انسانيت تهي نشود، براي آنكه انسان با همه اعتقاد و اشتياق به سوي خليفةالهي پيش برود، بايد سلسله مراتب ارزشها از نو تبيين شود؛ انسانها بايد بياموزند كه هوسهاي نفساني خود را مهار كنند و در زندگي با طبيعت هماهنگ شوند.