بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نويسنده در بخش پاياني فصل، به ضرورت گنجاندن دروس اسلامي براي همه دانشآموزان و دانشجويان اشاره ميكند و يادآور ميشود كه در قالب تعليم و تربيت اسلامي، همه دانشآموزان و دانشجويان بايد با دروس اسلامي نيز آشنايي حاصل كنند. حتي زبان عربي بايد به عنوان يك درس اجباري تا سطح دانشگاه در برنامههاي درسي گنجانده شود.او نظر خود را در اين خصوص چنين بيان ميكند: انديشمندان اسلامي در سراسر دنيا راجع به اين قول اتفاق نظر دارند كه هدف تعليم و تربيت در اسلام اين نيست كه هر انساني بگونهاي تربيت بشود كه هم با فرهنگ باشد و هم متخصص؛ با فرهنگ به اين معنا كه بتواند دانش و علمش را براي رشد معنوي و فكري بكار گيرد، متخصص به اين معنا كه عضو مفيدي براي جامعهاش به شمار آيد. از آنجا كه تعليم و تربيت بدون دروس اسلامي جوابگوي انتظارات مسلمانان نيست، از اين رو بايد برنامهاي تحت عنوان «تعليم و تربيت اسلامي عمومي»10 در تمام سطوح تحصيلي گنجانده شود.
فصل سوم تدوين كتب درسي: دشواريها و چاره انديشيها
نويسنده در اين فصل نخست به تبيين نقش كتب درسي در تحقق اهداف تعليم و تربيت ميپردازد. آنگاه به چند نكته مهم كه در تدوين كتب درسي بايد رعايت شود، اشاره ميكند. سرانجام فلسفه حاكم بر تهيه كتب درسي در تعليم و تربيت اسلامي را معرفي ميكند و چنين ميگويد:يك كتاب درسي، شامل مطالبي است كه دانش آموزان آن را در خانه، مدرسه، دانشكده يا دانشگاه مطالعه ميكنند. كتب درسي معمولاً بر اساس روشهايي خاص و متناسب با رشد رواني، اخلاقي و فكري دانش آموزان تهيه و تنظيم ميگردند. به علاوه براي هر كتاب درسي، يك راهنماي معلم تهيه ميشود تا معلم را در درك مطالب درسي كمك كند و او بتواند با تدريس مطالب به صورت مطلوب، اهداف كتاب را محقق سازد. اگر چه اهداف كتاب توسط نويسنده و مؤلف آن تعيين ميشود. اما اهداف كلي هر كتاب بر اساس اهداف تعليم و تربيت تهيه و تدوين ميگردد. بر اين اساس، اهداف كلي تعليم و تربيت تعيين شود؛ زيرا تحقق اهداف تعليم و تربيت اسلامي، در گرو تنظيم و تدوين برنامه درسي مناسب و توليد كتب درسي مطلوب ميباشد.مؤلف، همچنين در خصوص ضوابط تهيه كتب و برنامههاي درسي مينويسد: چون رشتهها و شاخههاي مختلف دانش (معرفت)11 داراي جايگاه و موقعيت يكساني نيستند، لذا بايد سلسله مراتب دانشها (معارف) را مشخص كرد، آنگاه بايد با رعايت اين سلسله مراتب، به تهيه و تنظيم برنامهها و كتب درسي اقدام نمود. در اين ميان، معارف معنوي، بالاترين اولويت را دارند. اخلاقيات بر معارف معنوي مبتني هستند و چون اخلاقيات بر رفتار فردي و جمعي انسانها حاكميت دارند. بنابراين، علم ارزشهاي اخلاقي در مرتبه دوم اهميت قرار ميگيرند. پس از اين دو، علوم عقلي يا معارفي كه عقل را به سوي نظم سوق ميدهند، قرار دارند. آنگاه نوبت به معارفي ميرسد كه تخيلات آدمي را كنترل ميكنند و به آنها نظم ميبخشند و بالاخره، علومي كه حواس را كنترل ميكنند در مرتبه آخر جاي دارند.مؤلف در ادامه اين بحث، فلسفه حاكم بر برنامههاي درسي را تبيين ميكند و چنين مينويسد: ايمان و اخلاق بايد در دوران اوليه زندگي به كودك القاء شود. تحقق واقعي اين هدف زماني صورت ميگيرد كه فكر كودك نيز به گونهاي مناسب پرورش يابد. همچنين بايد به كودك كمك كرد كه بتواند از همان دوران نخستين زندگي، بر خواهشهاي جسمي و تخيلات خود غالب شود. موضوع ديگري كه بايد مورد توجه قرار گيرد، پرورش فكري كودك است. در اثر پرورش فكر، كودك ميتواند به نظم فكري دست يابد، از امور عيني به امور انتزاعي، از احساس به تصور (ايده) و از روابط بين امور حقيقي، به نمادسازي برسد. هنگامي كه اين توانائيها در وجود كودك ريشه دوانيد، آنگاه او ميتواند روابط دروني ميان رشتههاي معارف را مورد ارزيابي قرار دهد و به حضور اراده خداوند در طبيعت و انسان پي ببرد و متوجه شود كه عالم خلقت، آياتي از حضور اراده خداوند و تجلي قدرت باري تعالي و نشانههايي از واقعيت هستند. آنچه در بالا ذكر شد، فلسفه حاكم بر برنامهها و كتب درسي را در نظام تعليم و تربيت اسلامي تشكيل ميدهد.