تأملی بر فقه و جامعه شناسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تأملی بر فقه و جامعه شناسی - نسخه متنی

سید محمد غروی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درباره نمونه فوق از تأثير پذيري فقيه، بايد گفت: اگر كسي با متون اصلي روايي و منابع فقهي معتبر شيعه چون كتابهاي كافي، تهذيب، استبصار و من لا يحضره الفقيه آشنا باشد، مي‏داند چگونه استناد اين متون به صاحبانش قطعي و نسخ اوليّه آنها مضبوط است كه از نظر اعتبار كتابخانه‏اي هيچ ترديدي در آنها راه ندارد (البته گاه اختلاف نسخه در برخي كلمات در روايات وجود دارد، ليكن در حدّ بسيار اندك است و به گونه‏اي نيست كه دستيابي به آنها و تحقيق در آنها تحوّلي در مسائل فقهي ايجاد كند). استناد صاحبان اين كتب به اصول اربعماة (جزوات چهارصدگانه) چنان با وسواس همراه بوده است كه هر گونه احتمال خطايي نفي مي‏شود؛ البته ممكن است با تحقيقهاي جديد به برخي از مطالبي دست يافت كه در كتب اربعه نيامده است. هر چند اين احتمال، ضعيف است و بر فرض دستيابي به آنها، استناد به صاحبان آن اصول بسيار محلّ ترديد است؛ چنانكه مثلاً مرحوم صاحب وسائل از اصولي كه به دست ايشان رسيده است احاديثي را نقل مي‏كند، ولي استناد اين اصول از نظر فنّي به صاحبان آنها محلّ ترديد است؛ يا مثلاً با تحقيقات رجالي، روايتي تصحيح و يا تضعيف مي‏شود و اين داوري مي‏تواند در فتواي مجتهد اثر بگذرارد، ليكن آشنايان به فقه مي‏دانند كه اين موارد اندك است و تأثير آن در كلّ مسائل فقهي بسيار ناچيز است. از اين گذشته، اگر فقيه پخته و عميق‏نگر باشد نمي‏تواند در فتوا نسبت به شهرت و اجماع قدما بي‏تفاوت باشد؛ به هر صورت اين‏گونه تأثيرات را نبايد منبعث از شرايط محيطي و سياسي و يا فرهنگي زمانه دانست، بلكه منبعث از رشد طبيعي آن علم محسوب مي‏شود.

3 ـ فراتر از چنين تعامل تاريخي و كلّي، تعامل بين فقه و استنباطهاي وي با حلقه رابطان و مراودات علمي ـ فرهنگي او در قالب اساتيد، شاگردان، و نيز مخاطبان و يا القا كنندگان انديشه به وي، و حتي به سطوح پايين‏تر اين رابطه، در حدّ جلسات حشر و نشر، و مراودات شخصي و اجتماعي و خويشاوندي يا پايگاه فرهنگي و منزلتي وي و حتي تأمين معيشت و سازگار مناسبات اقتصادي است. به نظر مي‏رسد تعامل فوق در حدّ مراودات علمي و فرهنگي با اساتيد و شاگردان نقش بسيار مهمي دارد و به فقيه در فهم روايات و استنباط و استظهار از آنها، و دقت در صحّت روايت و يا صدور آن كمك مي‏دهد و موجب پختگي در استنباط مي‏گردد و به فقيه امكان مي‏دهد كه در ميان اقوال مختلف، نظري را بپذيرد كه متقن‏تر باشد و بيشتر بتواند از آن دفاع كند؛ اما در اين ميان نبايد اين نكته از نظر دور بماند كه همواره فقيه را شهرت فقها و اجماع آنان محدود مي‏سازد و نمي‏تواند نظر فقهي خود را به گونه‏اي ارائه دهد كه بر خلاف اجماع بسيط و يا مركّب باشد؛ زيرا فقيه زبر دست به جوّ فقهي مسأله در دوره‏هاي متصّل يا نزديك به زمان ائمه معصومين (ع) بها مي‏دهد و اين احتمال را مي‏دهد كه ممكن است در اين باره روايت يا رواياتي بوده‏اند كه بر اثر عواملي از دست رفته‏اند و يا روايات با قرائني همراه بوده‏اند كه هم اكنون از نظر ما مخفي است، و نبايد با حكم الهي و احكام شرع با مسامحه و مساهله برخورد كرد و مسئوليت تخلّف مقلدان را از حكم شرعي به گردن گرفت.

اما مراودات شخصي و اجتماعي، و خويشاوندي و يا پايگاه منزلتي وي و حتي سازوكار مناسبات اقتصادي و... هر چند ممكن است براي فقيه آسيب‏پذير باشد، ليكن كساني كه حاملان فقه و مؤلفان بزرگ آن بوده و در فقه آوازه‏اي داشته و در جريان رشد و حركت فقه مؤثر بوده‏اند، از تقوايي برخوردار بوده‏اند كه خود را از اين آسيب‏پذيريها رهانيده‏اند: «انّ تتقوا الله يجعل لكم فرقانا»، «... يؤتكم كفلين من رحمته» و معمولاً جوّ حاكم بر بينش فقها به شكلي بوده كه نمي‏توانسته در حيطه خود فقيهي غير از اين را راه دهند. تاريخ فقه و فقها شاهد بر اين است كه چگونه برخي از آنها را مي‏توان تالي تلو معصوم عليه‏السلام دانست، و كساني كه از يك چنين تقوايي برخوردار نبوده‏اند، خود آنها از جرگه فقيهان، و كتابهايشان از جرگه تأليفات فقهي خارج شده است و لغزشهايي كه براي برخي از فقيهان در ادوار مختلف پيش آمده است، عمدتا در تطبيق عناوين بر مصاديق خارجي بوده، نه آنكه در اصل حكم كلي الهي دچار تزلزل شده باشند.

نگارنده محترم در ادامه بحثشان مي‏افزايند كه : «در اين رهگذر، رابطه فقيه با نهاد حكومت و قدرت در اشكال متنوع و متصوّر آن، حائز اهميت مضاعف خواهد بود»؛ ليكن در اين باره توضيحي نمي‏دهند كه خود جاي بحث و كنكاش دارد، و پاسخ آن در نقد و بررسي قسمتي از مباحث گذشته ايشان آمده و در بخش ديگر آن نيز خواهد آمد. سپس يادآور مي‏شوند: «بديهي است متأثر از نوع پاسخ يا موضعي كه در قبال حدود مسأله تأثير و تأثّر فقيه از محيط داشته باشيم، با احكام و تكاليف اخلاقي و شرعي متفاوتي در عرصه تأمين محيط مطلوب و پرهيز از محيط نامطلوب براي فقيه مواجه خواهيم بود».

عبارت فوق قدري مبهم است و گويا اين باور را پي مي‏گيرد كه اگر ما پاسخ يا موضعي نسبت به تأثير و تأثر فقيه از محيط داشته باشيم، گويا وظيفه ما مختلف مي‏شود، آنهم در اين ارتباط كه چه محيطي براي فقيه به وجود آوريم و او را از چه محيطهايي بهره‏مند كنيم تا فقيه بايدها و نبايدهاي مساعد و بالاخره استنباطهاي مطلوب و مناسبي داشته باشد تا بتوانيم او را از مواضع نادرست دور كنيم. گويا اين فقيه است كه آراي خود را متأثر از محيطهاي مختلفي به دست مي‏آورد كه جامعه شناس، طرح وضعيت مطلوب اجتماعي آن را براي او فراهم مي‏كند تا نتيجه استنباط فقيه مثبت باشد، و اين چيزي جز جبر اجتماعي نيست كه فكر و انديشه انسان را منعكس كننده محيط و شرايط اجتماعي‏اش مي‏داند. راستي اگر عالم و دانشمند فكر خود را اين‏گونه از محيط اجتماعي‏اش مي‏گيرد، چگونه مي‏توان بر كشف قانونمنديهاي او اعتماد كرد؟ و بالاخره چگونه مي‏توان در زمينه علوم تجربي از اين قانونمنديها سود جست و تكنيك بشر را بالا برد؟ و عجب آنكه، نويسنده محترم مي‏افزايد كه اين مقوله را در مواضع و سخنان گرانقدر حضرت امام خميني(ره) مي توان ارائه كرد!

/ 8