تقوا عامل مصونیت جوانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تقوا عامل مصونیت جوانان - نسخه متنی

سید محمدرضا حسینی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تقوا عامل مصونيت جوانان

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين وصلّى الله على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على اعدائهم أجمعين (1)

درآمد

اين گفتار در حضور بزرگان و عزيزان همانند زيره به كرمان بردن است، اما نظر به اين كه اجابت مؤمن لازم است، دو مطلب را يادآورى مى كنم: يكى درباره افراد بوده و ديگرى با جامعه

در ارتباط است. مطلب نخست كه به افراد بستگى دارد و در واقع كليد واژه خوشبختى و سعادتمندى دنيا و آخرت است تقواست.

چيستى تقوا

بنا به گفته مفسران، آخرين فرمانى كه در قرآن به عنوان آخرين كتاب آسمانى آمده است، دستور به تقوا پيشگى است، آن جا كه مى فرمايد: «واتقوا يوماً ترجعون فيه إلى اللَّه... (2) ؛ و بترسيد از روزى كه در آن، به سوى خدا بازگردانده مى شويد».

ممكن است اين پرسش مطرح شود كه تقوا چيست و چه مرحله يا مراحلى دارد؟

پاسخ اين است كه به گفته عالمان: تقوا حقيقت مشكك است به اين معنا كه داراى مراتبى است، مانند «نور» كه روشنايى برآمده از گيراندن كبريت تا نور خورشيد را شامل مى شود و البته ميان اين دو نور، مراتبى از نور وجود دارد. تقوا نيز از چنين مراتبى برخوردار است كه نخستين مرتبه آن انجام واجبات و ترك محرمات است. به اين ترتيب كه انسان مؤمن، در تمام عمر دست به هيچ كار حرامى نزند، دروغ نگويد، غيبت نكند و غيبت نشوند، نگاه به نامحرم نيندازد و... مرتبه ديگر تقوا دورى از جستن از موارد شبهه ناك است، زيرا در روايتى كه در مقام بيان حساب رسى اعمال بندگان است، آمده: «... وفى الشبهات عتاب...؛ و امور شبهه ناك ملامت و نكوهش دارند».

سومين مرتبه تقوا وانهادن مكروهات است.

مرتبه چهارم آن، ترك كارهاى مباح است. در زمينه مباحات از ديدگاه فقهى مى توان به خوابيدن و خوردن و آشاميدن اشاره كرد. شايد به نظر برسد كه ترك مباحات ممكن نيست و بدون اين ها نمى توان زندگى كرد، اما با تأملى در دعاى شريف كميل ممكن بودن آن روشن مى شود، آن جا كه از زبان اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام نقل مى كند: «...حتى تكون أعمالي وأورادي كلها ورداً واحداً، وحالي في خدمتك سرمداً... (3) ؛ تا اين كه كردارم و لحظه هاى راز و نيازم يكى [وخالصانه ] باشد و در همه حال، براى هميشه در خدمت [و بندگى ] تو باشم».

در كتاب «منية المريد» شهيد ثانى (ره) كه متن اخلاق و تربيتى است آمده است: «اولياى خدا كارهاى مباح را به عنوان عبادت انجام مى دهند و چون مى خوابند انگيزه عبادت در سر دارند».

مى بينيم كه بندگان پاك خدا حتى خواب را كه يكى از مباحات و از نيازهاى طبيعى انسان است به عبادت مبدل مى كنند و اين، يكى از مراتب تقواست.

گناه گريزى

انسان در ارتكاب گناه مجبور است؟ يا اين كه راه گريز از آن براى انسان وجود دارد؟ بى ترديد در صورتى كه انسان بخواهد از نگاه دورى جويد مى تواند.

شايد به ذهن ما خطور كند كه آيا ممكن است يك انسان مؤمن در طور عمر خود هيچ گناهى نكند و اين امر، شدنى است؟ پاسخ «آرى» است، چه اين كه فقيهان مى گويند: «بهترين دليل بر ممكن بودن چيزى، رخ دادن آن است». البته در تاريخ موارد فراوانى از گناه گريزى نقل شده است كه يكى از نقل هاى تاريخ درباره شريفِ مرتضى و سيدِ رضى (گردآورنده نهج البلاغه) است. آمده است: «كتابى گران بها و ارجمند از پدر شريفِ مرتضى و سيدِ رضى به عنوان ارث به ايشان رسيد. از آن جا كه تقسيم كتاب ممكن نبود، شريفِ مرتضى گفت: اين كتاب از آن كسى است كه در تمام عمر خود گناه نكرده باشد (ومنظورش از ان كس خودش بود).

سيدِ رضى گفت: اين كتاب براى كسى است كه در تمام عمر خود فكر گناه نكرده باشد (كه او نيز از اين سخن خود را مد نظر داشت)».

حقيقت اين است كه اولياى خدا و مؤمنان وارسته خود ساخته حتى فكر گناه را نيز از انديشه نمى گذارنند. ما نيز به عنوان وظيفه بايد بكوشيم مرتكب گناه نشويم. البته لحاظ داشتن ديگر مراتب تقوا لازم است، اما در مرحله نخست واجب است از گناه دورى گزينيم و براى رسيدن به ديگر مراتب تقوا تصميم درست و از سر اعتقاد بگيريم و مطمئن باشيم كه خدا نيز ما را در اين راه يارى خواهد نمود.

درباره يكى از بزرگان - كه شهرت بسزايى داشت - نقل كرده اند: «در حال احتضار سخت مى گريست. علت گريستن او را جويا شدند، گفت: در تمام عمر مرتكب يك گناه شده، دروغ گفتم. حال نمى دانم كه خدا آن گناه را خواهد بخشيد يا اين كه به سبب همين گناه مرا كيفر خواهد كرد».

خانواده كانونى سازنده

آنچه بيان شد به مسائل و وظايف فردى مرتبط بود. در اين بخش به جايگاه خانواده و تأثير آن در ساختن شخصيت افراد مى پردازيم. روشن است كه ساخته شدن افراد، جامعه اى پاك و سازنده مى آفريند و اين اصل از اهميت فوق العاده اى برخوردار است، اما مطلب مهمى كه امروز احساس مى شود مسأله حفظ جوانان است كه مستلزم لحاظ داشتن سه مطلب است:


الف) خانواده

خانواده نقش فوق العاده تأثير گذارى در شكل دادن شخصيت كودك امروز و جوان و فرد كامل فرداها دارد. انسان ها قريب به اتفاق خلق وخوى خود را در دوران كودكى و در خانواده به دست مى آورند، زيرا جمله اى كه به كودك گفته مى شود يا كارى كه به او آموخته مى شود ممكن است تا واپسين دم زندگى با او همراه باشد و انسان سخت دچار اشتباه است كه آن جمله يا رفتار را گذرا بداند. به عنوان مثال موردى را بيان مى كنم پدر بزرگ ما (4) تحت تأثير سحر خيزى مادر والا مقامش اين عادت زيبا را كسب كرد، به اين صورت كه آن بانوى ارجمند هنگامى كه براى نماز شب برمى خاست جد ما را كه پنج شش ساله بود با نوازش و مهربانى از خواب بيدار مى كرد و مقدارى تنقلات رايج آن زمان مانند نخودچى و كشمش به فرزندش مى داد و مى گفت: مهدى، اين ها را بخور و به من نگاه كن.

آن گاه خود به نماز مى ايستاد. كودك خردسال با صفاى باطن و ذهن پاك همچنان كه مشغول خوردن تنقلات بود به رفتار مادر مى نگريست و گريه هاى مادر را در حال نماز مى ديد و ناله جان سوز العفو العفو او را با تمام وجود حس مى كرد. بدين ترتيب روح اين كودك تحت تأثير گريه و راز و نياز سحر گاهان مادر آن چنان پرورش يافت كه تا آخر عمر هرگز سحر خيزى اش ترك نشد. فرزندان و خويشاوندان آن بزرگوار نقل مى كنند كه آن مرحوم همه شب - اگر چه يك ساعت خوابيده بودند - حدود دو ساعت قبل از اذان صبح با نشاط و سرزندگى از خواب بر مى خاستند و به عبادت و مطالعه درس مى پرداختند و حتى روزهاى آخر حيات شان كه بيمار و از درد پا در رنج بودند سحر خيزى شان ترك نمى شد.

اين مورد و صدها و هزاران مورد ديگر كه شايد شما نيز ديده باشيد بهترين شاهد بر تأثير تربيت خانواده در فرزندان است. تأثير خانواده تنها به رفتار محدود نيست، بلكه اعتقادات، دوست داشتن و دشمنى ورزيدن را نيز در برمى گيرد. همان طور كه رفتار خوب فرد نشانه منش و رفتار والاى پدر و مادر است، اعتقاد سالم نيز از پدر و مادر به فرزند منتقل مى شود. دو بيت شعرى است كه نوعاً گويندگان و خطيبان عرب زبان آن را مى خوانند.

منطوق اين شعر چنين است: «خدا مادرم را كيفر ندهد [و از او در گذرد]؛ چرا كه او از دوستى وصى (على عليه السلام) سيراب شد و آن همراه شير [پاك خود] به من نوشاند.

پدرى داشتم كه دوستدار [و شيفته ] ابوالحسن عليه السلام بود؛ و من [از بركت وجود] اين [مادر] و آن [پدر] دوستدار ابوالحسن شدم (5) ».

آن سان كه در روايات آمده و به تجربه ثابت شده و دانش روز نيز آن را تأييد كرده است، خصلت هاى خوب و بد انسان به فرزندان و از آنان به نسل هاى بعدى منتقل مى شود.

حال اگر رفتار و تربيت صحيح و در خور انسان و انسانيت از خانواده به فرزند منتقل شود، جاى خوشبختى و خوش وقتى است، اما - خداى نكرده - اگر اعتقاد ناپاك و رفتار و منش غير اخلاقى و ناپسند در جان فرزند جاى گيرد، بايد از اين فاجعه به خدا پناه برد. جان كلام اين كه اين ويژگى ها - خواه مثبت، خواه منفى - از خانواده به فرزند منتقل مى شود.

ب)فرهنگ

عامل ديگرى كه در حفظ جوانان تأثير كامل دارد فرهنگ صحيح است. تحول و پيشرفت وسايل ارتباطى امروز، جهان را به دهكده اى تبديل كرده است و طبيعتاً افراد دهكده اى كوچك عادات و فرهنگ خود را بر يكديگر تحميل مى كنند و به يك سخن جامعه ما هدف تهاجم فرهنگ بيگانگان قرار گرفته است كه اين تهاجم همه جانبه در: ماهواره، رسانه هاى ديدارى و شنيدارى، كتاب، اينترنت و ديگر محصولات فرهنگى تبلور يافته است. براى رويارويى با اين شبيخون بايد چاره انديشى كرد و زمانى مى توان به مصاف اين يورش گران رفت كه ابزارهاى مشابه آنچه آنان در اختيار دارند به كار برد و در حقيقت تنها وسيله دفاعى كارآمد، كار فرهنگى است. آنچه شما عزيزان با آن سروكار داريد، يعنى حفظ كردن قرآن، آموختن و فراگرفتن تفسير قرآن، معارف اسلامى و پاى بندى به رهنمودهاى الهى گام اول در راه كار فرهنگى است. بايد توجه داشت كه در كار فرهنگىِ مطلوب و راه گشا نبايد كارشكنى كرد و منفى بافت و نوميد بود يا اين كه با زور و برخورد نامناسب، افراد را وادار به كارى كرد، چه اين كه فرزانگان گفته اند: «زور پايدار و فراگير نيست».

حق نيز همين است كه بايد در كار فرهنگى چون فرهيختگان عمل شود.

مى دانيم كه حدود يك ميليون و سيصد دانشجو كه همگى از جوانان هستند در دانشگاه ها مشغول دانش اندوزى اند. آيا مى شود آنان را با برخوردهاى آمرانه جذب كرد؟ بى ترديد چنين چيزى امكان ندارد. بنابراين براى دعوت آنان به پاى بندى به مفاهيمِ آموزهاى دينى و مثلاً رعايت حجاب توسط دختران بايد كار فرهنگى كرد. غافل نباشيم كه يك كتاب، جزوه، نوار يا يك نصيحت آميخته به ادب و وقار، فردى را متحول مى كند. بنا به گفته يكى از آقايان كتابى كوچك در زمينه حجاب تأليف و به جاهاى مختلف فرستاده شد. مؤلف مى گفت: پس از مدتى نامه اى از بانويى به دستم رسيد كه در آن آمده بود: كتاب را خواندم و بسيار گريستم و همان دم از گذشته خود و بى توجهى ام به حجاب توبه كردم و از آن پس حجاب را رعايت كرده و مشغول قضاى نمازهاى از دست داده ام هستم.

به عنوان مثال از كتاب «المراجعات» مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين ياد كنم. اين كتاب آن چنان عميق و پر معناست كه اگر در سطح وسيعى منتشر شود مى تواند ميليون ها انسان را تحت تأثير قرار داده، با واقعيت ها آشنا كند.

به ياد داشته باشيم كه اگر كار فرهنگى مبناى صحيح داشته باشد تأثير گذار و پايدار خواهد بود.

ج) مؤسسه هاى اجتماعى

جامعه شناسان مى گويند: «يكى از راه هاى شناخت قدرت يا ضعف يك جامعه، فراوانى و توانمندى مؤسسه هاى اجتماعى در آن جامعه يا كمى و ضعف آن هاست».

بنابراين نظريه، هر جامعه اى كه از مؤسسه هاى: اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و دينى بيشترى برخوردار باشد، جامعه اى قدرتمندتر به شمار مى رود. به ديگر سخن اين كه اگر مؤسسه هاى اجتماعى كارآمد باشند، اوقات فراغت ها و خلأهاى موجود را - كه ممكن است جامعه را به نابودى بكشاند - به خوبى پر كرده، با به وجود آوردن نسلى قوى و كارآمد جامعه را قدرت و استحكام مى بخشند. شايان توجه است كه مؤسسه هاى اجتماعى منحصر به تشكيلات خاصى نيست، بلكه مسجدها، حسينيه ها، كتابخانه ها و ديگر تجمع هاى دينى را - كه بارزترين نهادهاى اجتماعى هستند - نيز در بر مى گيرد.

ممكن است به ذهن افرادى خطور كند كه: مى توانيم در توسعه اين مؤسسه ها شريك باشيم؟ پاسخ مثبت است.

شايد ديگرى بگويد: من يك نفر هستم. چگونه مى توانيم در اين زمينه فعال و مؤثر باشم؟

پاسخ اين است كه - به عنوان مثال -: هسته خرما اگر ده سال كنارى بوده و از محيط مناسب براى پرورش دور بماند و تحت تأثير هيچ فرايند طبيعى كه در عمل آورى آن مؤثر است قرار نگيرد، همچنان هسته اى بى فايده خواهد ماند، اما اگر در خط به ثمر نشستن و بهره دهى قرار گيرد، تحت تأثير زمين، هوا، آب، نور و عناصر تغذيه كننده گياه، هسته شكافته، به نهال و سپس به درختى پر ثمر تبديل خواهد شد. انسان نيز اگر بخواهد مفيد باشد، بايد از تمام توانمندى هاى خود استفاده كند و آن گاه است كه جايگاه و قدرت تأثير گذارى خود را خواهد شناخت.

عموى معظم (6) مى فرمود: در همين قم شخصى بود كه زندگى ساده اى داشت و از طبقه متوسط جامعه بود. اين فرد به فكر احداث مسجد افتاد. از اين رو به هر منطقه اى كه مى رفت آن جا را مى كاويد تا ببيند آن منطقه به مسجد نياز دارد يا نه. اگر به اين نتيجه مى رسيد كه آن محل نيازمند داشتن مسجد است، پس از ثبت مشخصات منطقه، از هر فرصتى استفاده مى كرد تا هزينه احداث مسجد را تأمين كند. از اين رو در مجالس عروسى، مراسم ختم، در حال سفر و در هر موقعيتى، نياز منطقه را مطرح مى كرد و پيشنهاد ساختن يا شركت در ساختن مسجد در منطقه مورد نظر را ارائه مى داد. او بدين ترتيب توانست هشتاد مسجد بسازد كه بيشتر آن ها در مسير تهران - مشهد و تهران - اهواز قرار دارد. از اين رو مى توان او را مصداق جهاد گران در راه خدا دانست كه خداى - عزوجل - درباره آنان مى فرمايد: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا وإن اللَّه لمع المحسنين (7) ؛ و كسانى كه در راه ما كوشيده اند، به يقين راه هاى خود را بر آنان مى نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است».

آنچه در اين ماجرا قابل تأمل است اين كه اين انسان پرتلاش شايد در هر صد مراجعه اى كه به افراد براى پيشنهاد ساختن مسجد داشته، تنها يك مورد موفق مى شد، اما هرگز دست از تلاش و فعاليت برنداشت.

اميد اين كه تمام تلاش ها و كوشش هاى خير خواهانه مورد قبول خداى متعال قرار گيرد و از عنايت هاى ويژه امام زمان عليه السلام برخوردار گردد و زحمت هايى كه شما عزيزان براى زيارت كريمه اهل بيت عليهم السلام حضرت فاطمه معصومه عليها السلام بر خود هموار كرده ايد پاداشى در خور - كه همانا قبولى زيارت است - داشته باشد، ان شاء اللَّه.

وصلّى اللَّه على محمد وآله الطاهرين

1) متن سخنرانى آية اللَّه سيد محمد رضا حسينى شيرازى كه در تاريخ 27 ماه ربيع الاول 1424 ق. در جمع ميهمانان شهرستانى ايراد شده است.

2) بقره (2)، آيه 281.

3) بحارالانوار، ج 44، ص 139.

4) آية اللَّه العظمى مرحوم ميرزا مهدى حسينى شيرازى (1304 - 1380 ق.) از مراجع بزرگ بود و در كربلا وفات كرد.

5) لا عذّب اللَّه اُمي أنها شَرِبَتْ

حب الوصي ر و غذتنيه باللبن

وكان لي والد يهوى أبا حسن

فصرت من ذي و ذا أهوى أبا حسن.

6) حضرت آية اللَّه العظمى حاج سيد صادق حسينى شيرازى .

7) عنكبوت (29)، آيه 69.

/ 1