تقوا (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تقوا (3) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد






حجت الاسلام



سيد
محمد انجوي نژاد








موضوع

:

تقوا-قسمت




سوم












دو
جلسه خدمتتون صحبت كردم وتقوي را معنا
كرديم و اهميت ، آثار و منافع تقوا
رو




گفتيم . بعد رسيديم به
نشانه هاي متقين ، وحالا رسيديم به قسمت
آخر بحث كه امشب تحت




عنوان
موانع تقوا خدمتتون عرض ميكنيم


.



خوب اول قبل از اينكه موانع
تقوا
رو خدمتتون بگم اينو عرض كنم كه فرق هست
بين مؤمن




و متقي . اين موانعي
رو كه الان خدمتتون مي گم اينطوري نيست
كه هر كي اينا رو رعايت




كنه يا
اين مسائل رو داشته باشه داشته باشه ،
اين شخص مؤمن نيست ، نه مؤمنه . اما





گفتيم مقام تقوا يه مقامي و ملكه
اي است كه در اين مقام انسان گناه نمي
تونه بكنه


.

اين خيلي بالاتر
از ايمانه . لذا عزيزان فكر نكنن اين
چيزايي كه دارم امشب مي گم





واجباته نه اين بالاي مستحباته
يعني هر كي اينا رو رعايت مي كنه خيلي
بهترِ ،




اماكسي كه رعايت نكنه
هم مي تونه خوب باشه بنابراين هرچيزي كه
امشب مي گيم برا




متقين هست نه
برا مؤمن اين رو دقت كنيد ، بعداً نگين
آقا اين اسلام جديدِ ، بدعتِ


!!!


نه اين خصوصيات متقي است نه
مؤمن


.










موانع تقوي








1_

شهوت

:




كه من دو جلسه صحبت كردم، همون بحث
كفايت مي كنه يعني يكي از چيزهايي كه
باعث مي شه




انسان به تقوا
نرسه بحث شهوته


.

2_


خصومت

.




خصومت مي دونيد چيِ‌ ؟ يعني انسان
ديدي كه نسبت به خداوند تبارك و تعالي
داره ديدِ




يه رفيق نباشه ،
ديدِ يه دشمن باشه ، دشمن خوبي هم كه مي
كنه ، انسان فكر مي كنه كه




يه
نسبت بدي پشتش خوابيده ، خداي نكرده به
اون درجه نرسه كه با خداوند لج كنه
،




مثلاً بگه : حالا كه اينطوري
شد هرچي خدا گفت من انجام نمي دم . ا ين
خصومت با خدا




نيست اصلاً
خصومت با خودشِ . اين بدبخت فكر مي كنه
خدا اذيت مي شه نه !!!خودش رو





داره اذيت مي كنه و لذا اين خصومت
يكي از موانعِ درجه اول تقوا است . يعني
انسان




اگه بخواد متقي بشه
اولين كاري كه مي كنه بايد با خداوند
ارتباط داشته باشه .و ضمن




اين
اعتمادي كه داره ، بايد خداوند رو دوست
داشته باشه ، علاقه داشته باشه تا
اين




اعتماد و دوستي دوطرفه
بشه ومقام تقوي حاصل بشه . بدون اعتماد و
محبت نمي شود با




خداوند رابطة
متقي و عاشق رو برقرار كرد . ممكنه انسان
مؤمن باشه ، به خدا هم علاقه





اي نداشته باشه اما از ترس جهنمِ!!!!
اين مي ره بهشت . يكي هم مي بيني به
طمع




بهشتِ!!اين هم مي ره بهشت
!! اما عليِ (ع) كه مي گه « وَجَدْتُكَ
اَهلِ لِلْعِبادَه





فَعَبْدتُكَ » مي گه من متقي هستم
، به بهشت و جهنم كاري ندارم


.



متقي خدا رو دوست داره اين مي شه
ارتباطش ، ارتباط عاطفيِ ، همراه با
اعتماد كامل




به خداوند تبارك
و تعالي خلاف اين مي شه خصومت . ممكنه
يكي اصلاً از خدا بدش بياد


"


نعوذبالله " اما از ترس جهنم
كاري رو انجام نمي ده ، درروابط انساني
هم نمونه هاش




روداريم ، طرف
از رئيسش خوشش نمي ياد اما از ترس يا به
طمع ، كاراهايي رو كه اون





دوست نداره انجام نمي ده !! لذا
وقتي متقي هستي كه ارتباطت با خداوند
ارتباطِ با




محبت اعتماد


.

3_

حب دنيا

:


كه



خيلي مهمه خوب ما
يه بحث خيلي كامل راجع به حب دنيا
داشتيم كه الحمدلله هم نوارش





هست و هم جزوش وهمه عزيزان تقريباً
خوندن ، مي فرمايند : مهمترين موانع
تقوا
حب




دنياست ، هرچي تو اون بحث
گفتم رو در نظرتون باشه از حالا به بعد
چند تا روايت رو




مي خوام
اضافه كنم به اين بحث به عنوانِ تتميم ،
و انشاء الله تكميل بشه همه بحث حب





دنياو هم موانع تقوي رو كامل گفته
باشيم


.



اولين روايت از
اميرالمؤمنين (ع) هست كه مي فرمايند: «
ما والَكُم بِاليَثْيرِ مِنَ





الدُنيا تُدرِكُونَهُ
وَلايُحْزِنَكُم كَثيرِ مِنَ الاخِرَه
تُحْرِفُونَهُ » مي گه




شماها
هيچ فكر كرديد كه چرا يه چيزي از دنيا كه
ازتون كم مي شه آنقدر غصه مي خوريد



.


تا سالها غصه مي خوره كه آقا فلان
پوله از دستم رفت يه كلاهي سرش مي ره صد
هزار




تومن كه ضرر مي كنه ،
چقدر غصه مي خوره يه راديو مي خره
پانزده هزار تومن مي ره




پائين
تر مي بينه چهار ده هزار تومن مي فروشن ،
برا همين هزار تومنِ ، تا شب غصه مي





خوره ، همين طوري هستيم يا نه ؟ يه
دونه مثلاً كنكور شركت مي كنه قبول نمي
شه ،




يكماه بعد از كنكور فقط
غصه مي خوره اگه مؤمن نباشه كه حتي
خودكشي مي كنه ، اونقدر





ناراحت مي شه كه يه دونه شكستِ
خانوادگي ، مالي ، درسي ، شكستِ در مقام
و جاه مي




خوره

!!



اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند :
شما
را چه شده ، حواستون هست ، چيكار مي كنيد
؟؟ يه




چيز خيلي ساده اي از
دنيا ازتون فوت مي شه چقدر غصه مي خوريد
!! در صورتي كه چيزهاي




خيلي
بزرگ از آخرت ازتون فوت مي شه و اصلاً
حواستون نيست . غصه چيه ؟ اصلاً تو
اين




خط ها نيست . نماز صبحش
قضا مي شه اصلاً انگار نه انگار خيلي كه
مؤمن باشه ظهر پا




مي شه قبل از
نماز ظهرش نماز صبح قضا رو مي خونه ، غصه
هم نمي خوره ، 6 ماه مي گذره




يه
دونه نماز با حال نداره غصه نمي خوره ! 2
هفته مي گذره يه قطره اشك برا ي خدا
و




امام حسين (ع) نريخته غصه
نمي خوره ! اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند
:حواستون نيست




كجائيد ! شما مي
دونيد چه چيزايي داريد از دست مي ديد
غصه
نمي خوريد ؟و مي دونيد




برا چه
چيزايي غصه مي خوريد ؟ مي فرمايند : اين
يعني حب دنيا . برا چيزاي دنيايي





غصه مي خوره ، برا فوتي هاي آخرت
غصه نمي خوره ! حداقل به اندازه هم غصه
بخوريد ،




حداقل نماز صبحِ قضا
كه مي شه يه كم ناراحت شو . بگو خدايا من
چيكار كردم توفيق نشد




من
باهات حرف بزنم ؟!! صبح مثل حيوون
خوابيدم ، يك كم از خودت بدت بياد ،
انگار نه




انگار . مي فرمايند
اميرالمؤمنين (ع) كه اين يعني حب دنيا اي
روايت اول


.



روايت دوم ،
اميرالمؤمنين (ع) باز مي فرمايند : دنيا
يه خصوصيتي داره ، شادي ندارد





مگر همراهِ با رنج و اشك اگر فكر مي
كنيد در دنيا به شادي مي رسيد كه اين
شادي رنج




و درد و اشك همراهش
نيست ، اشتباه مي كنيد بالاخص برا ي
مؤمن !! خدا نمي گذاره مؤمن




در
دنيا كاملاً شاد باشه ، نمي گذاره!! چرا
؟! روز قيامت مي فهميد !قيامتي كه
همين




روزا مي آيد دير هم نيست
. « اِقْتَرِبَ لِناسِ حِسابُهُم » يعني
حساب كتابا خيلي




نزديكه
مردم


!

«

وَهُمْ فِي
غِفْلَهٍ المُعْرِضوُنْ » مردم روشون
رو كردن اون ور حواسشون نيست





روايت هست از پيامبر الوالعزم
مسيح نبيه الله (ع) مي فرمايند : « مَثَلُ
الدنيا و




الاخره كَمَثَلِ
الرَجُلِ لَهُوَ مَرَّتانْ اِنَّ
عَرْضا اِهْتاهُما سَخَتِهِ





الاُخري » مي فرمايند حضرت مسيح
مثل دنيا و آخرت مانند كسي است كه دو تا
زن دارد


.

اگه بخواد يكي رو
راضي كنه اون يكي ناراحت مي شه ، اون رو
راضي كنه اين ناراحت مي




شه ،
نمي شه د نيا و آخرت رو هر دو با هم راضي
كرد ، بايد يه كم از يكي بزنيم يه
كي




كه دو تا زن داره امشب مي
ره خونه اون ، اون يكي امشب ناراحته ،
فردا شب مي ره خونه




اين ، اون
ناراحته . برا اون لباس مي خره ، اين
ناراحته ، برا اون لباس مي خره اين





ناراحته ، همين جوري بدبخت ،
بيچاره زندگي نداره . استادمون مي فرمود
:چرا يه جا من




ديدم كه يه كي دو
تا زن گرفته بود خيلي شاد بود پشتك مي زد
از خوشحالي !! گفتيم با




دو تا
زن اين قدرهم خوشحال ؟؟!! گفت بله چون يه
زنش شيراز بود يه زنش هم تهرون ،





خودش هم اصفهان زندگي مي كرد ، گفت
من همين يه مورد رو در 60 سال كه تجربه
ديدم


.

يه كسي دو تا زن داشته
باشه وكيف كنه !!! بقيه ديگه نمي شه


.




واما روايت سوم حديث قدسي است .
پيغمبر اكرم (ص) مي فرمايند : خداوند
تبارك و تعالي




فرمودند :
خداوند مؤمن را از دنيا و خوشي هاي دنيا
دور مي كند همان طوري كه دكتر





مريض را از غذاهاي لذيذ و چرب دور
مي كنه . به همون نحو و به همون نيت ! دكتر
مي




دونه اين غذا گرچه خوشمزه
است اما براي مريض ضرر داره ، خداوند هم
مي دونه گرچه




دنيا شيرينه اما
براي مؤمن ضرر داره . و بعد خداوند قسم
مي
خوره اگه بنده هاي مؤمنم




به
من
بدبين نمي شدن كه خدا چرا اين جوري مي
كنه و نمي گفتن كه چرا خدا اينقدر
با




ما ، بد تا مي كنه ، من بر
سر كافرها دستاري از جواهر




مي
بستم وتمام دنيا رو به كام





كفار مي ريختم

.



يعني
خداوند تبارك و تعالي چون بدش مي ياد از
كفار همة آخرت رو ازش مي گيره و د
نيا




رو بهش مي ده و چون خوشش
مي ياد از مؤمن مانند دكتري كه بيمار را
ازغذاي لذيذ درو




مي كنه و بهش
دواي تلخ مي ده بهمون نحو دنيا و خوشي ها
رو از اون دور مي كنه !! چه





بخواهي ، چه نخواهي ، چه راضي باشي
وچه راضي نباشي ، خدا صلاحت رومي دونه
!


بشين تا



صبح گريه كن !
خدا مي گه من دوستش دارم ، اين خودش نمي
فهمه ، بعداً مي ياد مي فهمه




،
بعداً مي ياد تشكر مي كنه ، شرمگين مي شه
، در روايت ديگه لقمان به پسرش
ميگه


:

دنيا رو به آخرتت بفروش
. هر وقت بحثه آخرت و دنيا جوري شد كه با
هم تلاقي پيدا كرد




دنيا رو
بنداز كنار و آخرت رو بخر ، اين كار
روبكن هر دوش گيرِت مي ياد و مي گه





نفروش آخرتت رو به دنيا كه ازهر
دوش مي افتي وبه هيچ كدوم نمي رسي


.




امام مجتبي (ع) از نظر جمال در
حد خيلي عالي بودند ، به طوري كه وقتي مي
خواستن رد




بشن از تو كوچه هاي
مدينه ، راه بند مي آمد و مردم مات مي
شدن ، مي گفتن ملكي است




در
قالبه انسان ، از نظر ثروت هم امام
مجتبي (ع) اگرچه خودشون معرفي نمي كردن
اما




هر روز سفره داشتن برا
تمام فقراي مدينه . تمام زن ها و دختر
هاي مدينه رشك مي بردن




و حسد
مي بردن كه اي كاش ما جاي جعده ( زن امام
حسن مجتبي (ع)) بوديم ، خوب نامه اي





كه اومد از معاويه كه اين زهر رو
بريز در كام امام مجتبي (ع) همه قضيه رو
مي دونيد




، بيا همسر يزيد شو ،
آخرت رو به دنيا فروخت ، بينوا كارش به
جايي رسيد كه خوب همسر




يزيد
كه حتماً نمي شد كه گفت برو گم شو تو
امام مجتبي (ع) رو كشتي ، يزيد گفت ،
من




كه نه قيافه دارم ، ، ا
صلاً من اعتبار نمي كنم يزيد رو بدم دست
تو ، تو كوچه هاي




مدينه مثل سگ
مي گشت با روي آبله زده ، جذام گرفته بود
، لَه لَه مي زد از تشنگي ،





استثغا گرفته ، خودش به زمين و
آسمان مي كوبيد اما كسي بهش مهل نمي
گذاشت ، آخرتُ




فروخت به دنيا
، نه دنيا گيرش اومد نه آخرت . لقمان مي
گه : دقت كنيد يه بار هم




آخرت
رو بخريد ببينيد چه مزه اي داره



.






اميرالمؤمنين (ع) در
روايت ديگري مي فرمايند : دنيا وقتي
مياد سه تا خصوصيت با خودش




مي
ياره يعني بنده وقتي حب دنيا در دلم
حاكم مي شه سه تا خصوصيت همراه اين حب
مياد




و جدا شدني هم نيست


.




1_

ا

ندوه




بي پايان




،



ثروت كه مياد همراهش
اندوه بي پايان هم مي ياد ، گاهي خود
ثروت هم نمياد اما ممكنه




آدم
به يه د ونه لباسش حب داشته باشه ، ممكنه
يكي هم كلي مال داشته باشه حب دنيا





نداشته باشه

.



حا لا
چرااندوه بي پايان ؟!! چون به دنيا علاقه
داره ، دائماً حرص مي خوره ، طرف





كسي بود كه به 600 ميليون تومن مي
گفت پول خورد ، صبح براش نامه اومده بود
از




دارايي كه 600 ميليون تومن
حساب ماليات شماست ( ماليات بردرآمدش ،
600 ميليون تومن




بود) ساعت 9
نامه رو آورده بودن كه نتونه تا ظهر بده
بتونن بگيرنش ، ساعت 10 ريخته





بود به حساب ، 600 ميليون تومن . اما
تا آخر عمرش اين شخص غصه مي خورد كه
چرا




اينجوري شد ؟ 50 هزار تومن
مي باخت تمام وجودش رو غم مي گرفت ، يكي
هم مي بيني صد




هزار تومن كلي
زندگيشه ، مي افته تو خيابون گم مي شه ،
انگار نه انگار ، مي گه


:

آقا
مگه آدم ديوونه است به خاطر يه مشت كاغذ
خودش رو كنه ، ، اعصابم خورد بشه


.


روحم جسمم اذيت بشه

.



يه دونه دو تا سه تا بچه خدا بهش
مي ده ، ول مي كنن مي رن آمريكا با پوله
بابا خوش




ميگذرونند .واين تا
آخر عمر مي افته تو خونه تنها غريب ،
بيكس ، بدون همدرد ، بيمار




مي
شه ، مريض مي شه ، رواني مي شه .اين ميشه
اندوه بي پايان


.

2_


آرزوي




نرسيدني

:


يه



آرزوهايي مياد تو
ذهنش ، همه ذهنش رومشغول مي كنه ، هيچ
وقت هم به






اين آرزو نمي
رسه


.



اين تختِ جمشيدي كه
شما الان مي ريد نگاه مي كنيد ، عبرته ،
چندين پادشاه با آرزوي




اينكه
تو اين تخت بشينن اينجا رو ساختند ، چون
مي دونيد خيلي سالها طول كشيد
ساختنش


.

من يه جا شنيدم 300 سال
، يه جا شنيدم 7 تا پادشاه ، يه جا شنيدم 6
تا پادشاه ،




حالا روايت ها
مختلفه اما همه اين ها با همين آرزو دست
نايافتني رفتند . يا اون كاخ





ارم كه طرف تا آخرين لحظه جون كند
تا اومد بره توش ، واژگون شد . خدا مي گه
يه




آرزويي مي ندازم تو ذهنش
كه هيچ وقت به اين آرزو نخواهيد
رسيد


.



يه بنده خدايي بود
از رفيقاي ما (خدا بيامرزتش) زماني كه
مدرسه راهنمايي مي رفتيم




آلن
دِ لن خيلي تو بورس بود اين هميشه آرزو
داشت آلن دولن بشه ، قيافش رو هم
اين




جوري مي گرفت ، ميگفت :
جونِ محمد ! شبيه نيستيم . من مي گفتم :
خيلي شبيهي .تو




بميري روزي 2
ساعت جلو آينه مي ايستاد خودش روچك مي
كرد . چقدر به آلن دولن نزديك





شد؟

!!



همون زمان بحث
جبهه پيش اومده بوده ، بچه ها تقريباً
همه رفتن .جاتون خالي اون زمان





يه حالي بود .مثلا مي اومدي سره
كلاس مي ديدي مثلاً چهار نفر نشستن ،
معلم هم نيستش




همه رفتن ،
مخصوصاً مدرسه هايي كه مذهبي بودن .
عمليات كه مي شد دبيرستان تعطيل مي





شد .حالا اون زمان ، از آرزوهاي
مادرش اين بود كه بچه ام رومي خوام
بفرستم پاريس تو




كلاس آلن
دٍلن شركت كنه ، _ پول هم د اشتن _ بياد
ايران من آرزوم اينه بچه ام رو با





اون تيپ رو پرده سينما ببينم ، اين
آرزوي مادر كج فهم بود . بچه ها دارن مي
رن تو




جبهه كاري مي كنن كه
ملائك انگشب به دهن مي مونن اين بدبخت
مي خواد بچه اش بفرسته




بره
كلاس آلن دِلن شركت كنه ، حالا بهتون
بگم اين چه جوري به اين آرزو رسيد ،
يه




بار كه ما اومديم مرخصي ،
گفتن آقا ختم فلانيِ ، همه بيايد . گفتيم
:چي شده ؟! گفتن




، تو زير زمين
خوابيده بوده ، آبگرمكن آتيش گرفته
واين جزغاله شده بود . توختمش





مادرش اومده بود گريه ميكرد ، مي
گفت : فلاني كاش گذاشته بودم با شما بياد
جبهه




شهيد بشه . ها !! روغن
ريخته رو نذر امام زاده مي كنه


!

(

من يه چيزي روتذكر بدم ،
اونايي
كه پيرن مشكي تنتون هست ديگه در بياريد
، ايام




فاطميه تو شيراز عرف
هست كه همون سه چهار روز دور و بر شهادت
مشكي مي پوشن ، جلسه




مي گيرن ،
شما هم همين روفقط پيرن مشكي بپوشيد
بقيش ديگه لازم نيست ، چون مي بينم





بعضاً همچي پوشيدن كه انگار شب
عاشوراست


)



پيامبر اكرم (ص)
‌مي فرمايند :‌خداوند تبارك و تعالي
وقتي زمين رو خلق كرد يه





جملاتي رو به زمين گفت ، ‌اول گفت :
زمين ! خبر داري مخلوق من هستي ؟ زمين
گفت


:

بله ،‌ عرض كرد : بله ،
گفت مخلوق وظيفه اش چيه ؟ گفت : وظيفش
اطاعته ، هرچي بگي




سمعاً و
طاعتاً ! گفت : پس مرا اطاعت كن .بعد
خداوند فرمودند : يه بنده هايي من
مي




خوام خلق كنم رو اين زمين
زندگي كنند . نسبت به اينها همين كاري رو
كه مي گم انجام




بده
.


وخداوند تبارك وتعالي
فرمودند


:

"

خالِفي مِن
طَلَبِكِ وافِقِي مَنْ خالَفَكِ "
يعني : هر كي دنبالت اومد باهاش





مخالفت كن ، هرچي بيشتر اومد
نااميدترش كن و هر كه به تو پشت كرد
باهاش موافقت كن




،‌ دنيا رو
بريز به سمتش اين قانون دنياست


.



اما اين حرفايي كه دارم بهتون
مي
گم حرف اميرالمؤمنين (ع) هست ، علي (ع)
داره مي گه




، مي گه خداوند
گفته : "خالفي من طلبك " هر كي اومد
سمتت وطلبت كرد ازش فرار كن


.


مثلاً طرف از صبح تا شب مي شينه پشت
تاكسي بدبختِ بيچاره ، 17 ساعت كار مي
كنه
،




اما چون حب دنيا داره و گناه
همراهش هست ، آخرش يه تصادف مي كنه همش
بباد مي ره ،




به همين
راحتي


!!!

«

و وافقي من
خالفك » هر كسي هم با تو مخالفت كرد وگفت
: نمي خوامت ! برو سمتش


!

لذا مي
فرمايند : اولياء الله دنياشون هم خوبه
، دنيا هم راحتن ، در دنيا هم مشغول





به كيف و لذت هستن

.



روايت بعدي اين جمله خيلي
زيباست
،‌ اميرالمؤمنين (ع) در قررالحكم مي
فرمايند اين




پيامبران و ائمه
و مردم متقي كه راه اين ها رو ادامه
دادند . ( اين بحث بحثِ تقواست





، دقت كنيد از بحث ايمان خارجه )
دنيا را مْرداري ديدن كه جز در حال
ضرورت ، خوردن




از آن بر هيچ
كسي روا نيست و از آن به اندازه اي
خوردند كه زنده بمانند ، نميرند





وبتوانند اطاعت كنن و دنيا را به
منزلة لاشه اي بس گنديده و متعفن
دانستند كه هر




وقت خواستند از
اين دنيا استفاده كند بيني و دهان خود
را
گرفتند و به ضرورت استفاده





كردند ، ما حكمي داريم در فقه كه
اين حكم مي گه كه آقا « اكُلُ مَيتِ »
خوردن مردار




اگه ضرورت باشه
ايرادي نداره ، شما تو بيابون گير كردي
يه دونه مرداري هست ، يه





انساني هست ، ممكن هم هست كه جنازش
متعفن شده باشه ، ممكن هم هست كه نشده
باشه ،




اين انسان مرده رواگه
داري مي ميري مي توني به حد ضرورت تا
جايي كه نميري ازش بخوري




تا
همين حد . ديگه تو فقه نگفته كه قشنگ
راسته كن كباب برگ ، بكش به سيخ
بخور


!

حالا در حد ضرورت با
لذت بشيني بعد يه نوشابه پپسي بزاري بغل
دستت ، بعد اون كسي كه




داره مي
خوره ، در همون حالي كه داره مي خوره برا
اينكه زنده بمونه در همان حال





دماغش رو هم گرفته ، حالش هم داره
بد مي شه !!! بعضي ها وقتي سفره مي اندازن
واقعاً‌ناراحت




مي شن ، من
ديدم ، شيخ بهلول خدا _انشاء‌ الله _
حفظش كنه ،سفره اگر بندازي توش





غذاي چرب و گوشت



اين ها
باشه اصلاً‌ناراحت مي شه ، حالش بد مي
شه ، ميگه : نون خشك




با ماست
نداريد؟!!!! غذاش فقط نون خشك و ماست هست
، تموم صبحانه نهار ، شام ،‌نون





خشك و ماست يك كم اگه ناراحت باشه ،
همون ماسته يه كم آب مي ريزه توش دوغ
درست مي




كنه آب دوغ مي خوره با
نون ، همين كل غذاي شيخ بهلول هست . دو تا
چايي هم مي خوره


(

چايي كه از
لوازم اولياء‌الله است . خوراك
پيغمبران است


)



حالا ما
نسبت به دنيا اينطور هستيم ؟!! اگه
اينطوري نيستيم بايد يه كم فكر
كنيم


.

متقي نيستيم . ممكنه
مومن هم باشه ! بله ! مؤمن هم داريم كه
اين هوا شكم داره


!!!

مؤمن هم
هست ! بهشت هم مي ره _ انشاء الله _ ولي
متقي نيست ، اون مقامي كه بايد بهش





برسه ، نمي رسه

.



من تو
بحث حب دنيا كامل بهتون گفتم اين رو ،
اما باز بايد اشاره كنيم ، خصوصيات





اوني كه حب دنيا رو در دلش داره اين
هست كه : اهل دنيا غذاشون زياده ،
خوابشون هم




زياد ه، غضبشون هم
زياده ، تا يه كم روش فشار مي ياد دهنش
كه
باز بشه دْر وياقوت مي




ريزه
بيرون . خنده شون هم زياده ، خنده هايي
كه از رو مستي باشه ها يعني خنده
غفلت




، خنده در گناه ، اين هم
خيلي زياده اين اهل دنيا ديگه . موقعي كه
اسم نماز مي ياد




جونش بالا
مياد تا دو ركعت نماز بخونه !! وقتي سه
ركعت نماز شب مي خونه فكر مي كنه





، شق القمر كرده !! فكر مي كنه الان
تمام كرات آسماني هرچي موجود داره بايد
تشريف




بيارن خونه ايشون ، همه
سجده برن ، كف پاش رو ببوسن ، آقا سه
ركعت
، هفت دقيقه امشب




نماز شب
خونده . وقتي پاي كار براي خدا مياد خيلي
شل مي شه « وشجاع عند المعصيه » و





اما موقع معصيت سرحال با عجله با
روحيه تمام حواسش جمعِ حضور قلبِ كامل .
" وقليل




المنفعه " از اين
آدم سودي به كسي نمي رسه






يه
بنده خدايي تو مشهد اين خيلي پولدار بود
،آقا هرچي بگم كم گفتم ، يعني
چندين




دهنه پاساژ داشت توي
بهترين خيابون مشهد كه هر مغازه اين
پاساژ كم كم چهل ميليون




تومن
سرقفليش بود ، اصلاً نمي شد پول اين
روشمرد !! بعد يه شب ما هيئت
رزمندگان




بوديم ايستاده
بوديم ، جمعيت زياد بود، جا نبود . يه
زمين خيلي بزرگ اهداء كرده





بودن اونجا جهاد بلدوزرفرستاده
بود يه سوله بود ، همه كمك كرده بودن ،
اما براي فرش




داخلش مونده
بوديم چيكار كنيم . گرچه خيلي فرش داده
بودن ، ولي اون جا جمعيتش بالاي



40


،

50

هزار تا بود به
همين خاطر ، 400 ، 500 تخته فرش مي خواستيم
، بازاريا فرش




اومدن اهداء‌
كردن ، گير يه دو سه ميليون تومن پول
بوديم ، او بنده خدا دو سه شب





دهه محرم اومد خيلي ديدم با علاقه
اومد خيلي هم با علاقه نگاه مي كرد بعد
شب چهارم




اومد به مسوول هيئت
اونجا گفتش كه آقا جون خيلي هيئت خوبي
داريد ماشاء الله اين همه





جوون ، بعد گفته بود كه من 20 ساله
تو اين شهر هيچ كمكي به هيچ كس نكردم ،
‌گذاشته




بودم يه جاي با
اخلاصي پيدا كنم كه واقعاً آدم هاي درجه
يكي باشن وبه اين ها كمك




كنم ،
خلاصه تصميم گرفتم يه كمكي رو به شماها
بكنم ، ما رو مي گي !! گفتيم خدايا





خوب اين با اين ثروتش اگه كمك كنه
ما كلي كار مي تونيم بكنيم . يه دونه هتل
مي




سازيم زير هتل چهار طبقه
حسينيه مي زنيم ، بالاش برا مدعوين مون
، پائينش برا فلان




، مهمون
سرا ،‌ حياط مي زنيم ، مجتمع فرهنگي مي
زنيم ، همين جوري كه داشت مي گفت





ماهم تو ذهنمون برنامه ريزي مي
كرديم كه ديوارها رو هم فرش مي كنيم ،
منبر مي گيم




از فلان جا بيارن
...... همين جوري داشتيم برنامه ريزي مي
كرديم ، آقا دست كرد جيب





مباركش يه بسته در آورد !! ما گفتيم
حالا احتمالا ً‌وسط اينا سپه چكي ،
چيزي هست


!!

يه مشتي گشت ، گشت
، گشت تو هزاريا دو تا از اين كهنه هاش
رودر آورد داد به ما دو




هزار
تومن كمك كرد !!!!! " قليلٌ المنفعه »
خيرش به كسي نمي رسه ، بنده خدايي
كه




پول رو گرفت ازش گفت ، خيلي
ممنون ، دو هزار تومن رو گرفت يه كبريت
هم گرفت زيرش ،‌جلو




روش آتيش
زد يارو داشت بال بال مي زد ، نكن !!! اين
جوريه !" قليل المنفعه


"



آنان كه غني ترند محتاج
ترند




«

اِنَّ اَهْلَ
الدنيا لايشكرون عند الرِخا » اينا
وقتي يه بلايي بهشون مي رسه شكر





نمي كنن ، همون قضيه اول كه
خدمتتون گفتم : با خدا رفيق نيستند ،
اعتماد ندارن


«

كثيرالناسِ
عندهم قليل» چيزاي زياد مردم كه دارن در
چشم اون ها كمِ!! مي گه:آقا





فلاني خيلي علمِِ !!! نه بابا ، روضه
خونه ، علم نداره ، چهار تا كتاب خونده
اينجا




اومده داره بلغور مي
كنه ، اما خودش يه دونه كتاب كه مي خونه
احساس مي كنه علامه




حليِ «
كثيرالناس عندهم قليل» يا مثلاً ميگي :
فلاني خيلي قشنگ مي خونه ، ‌مداح





خوبي هست ميگه : اه اه !! خوش به حال
شهدا شهيد شدن صداي اين رو نشنيدن ،
كلاغ از




اين بهتر مي خونه !
اما به خودشون كه مي رسه ، فكر مي كنن كه
علامة حلي هستن ،




‌افلاطونن
، اما پهلو كساني كه خيلي شناخت دارن
احمقي بيش نيستند ، از خودشون خيلي





راضي متشكرهستند ، صبح تا شب برا
خودشون نوشابه بازمي كنن


!!!!



يه بنده خدايي بود سال 60 ، تو
دبيرستان ما نا ظم بود ، عضومجاهدين خلق
هم بود ،




مبلغ اونا بود ،
منافقين خلق ، هميشه پشتِ صبحگاه كه مي
ايستاد ، سيبيلاش رو اول يه





كم اين جوري مي كرد ، بعد از كلي كه
مي گفت مردم قدر من رو نمي دونن ، شما ها
هم




قدر نمي دونيد ، فكر مي كرد
خيلي ديگه پْره ، مي گفت شما اصلاً مي
دونيد ديالكتيك




چيه ؟ ما
بيچاره ها همه مي گفتيم چي چي تيتيك ؟!
يه مشت از اين چيزا سر هم مي كرد ،





يه بار تو خيابون ديدمش مي خواست
بزندم چون ما اين روبا تيپا از مدرسه
انداختيم




بيرون . ومثال ديگه :
‌همين منافقين خلق تو عراق نشسته رئيس
جمهور برا خودش تعيين




مي كنه
، وزير تعيين مي كنه ، تغيير وزير مي ده
!!! فكر مي كنه حالا همه تو كشور





منتظرن آقا تشريف بيارن ! گل بچينن
براشون ! اينا نزد عرفا ، حمقا هستن ،
نزد




خودشون هم عْقلا

.



تو عمليات مرصاد تانكا رو به
ستون
راه انداخته بودند ، يه مشت دختر سوسول
هم جلو،




كلاه كرده بودن سرشون
، لباس نظامي پوشيده بودن به ستون يك ،
مي خواستن بيان تهرون


.

اينا
اون قدر احمق بودن كه فكر مي كردن اينا
هر شهري برن ازشون استقبال مي شه ،





كوچه باز مي كنن ، آقاي رجوي تشريف
آوردن ، دست مي بوسن ، مي ريزن پاش ، صبح
تا شب




هم رئيس جمهور تعيين مي
كنن ، رئيس جمهور مريم رجوي ، اينجوري
گفت ، رئيس جمهورٍ




كجا ؟!
كجايي تو ؟! خودتو مي كشي 2000 تا نيرو
تونستي برا عمليات مرصاد پيدا كني
از




تمام جهان با اون همه پولي
كه آمريكا داره بهت مي ده ، خود ضد
انقلابا قبولشون




ندارن ولي
نزد خودشون فكر مي كنن عقلا هستن ،
برنامه ريزي مي كنن طرح مي دن ،
وزير




كشاورزي دارن ، وزير
صنعت نفت دارن ، والله


!!



زمان رژيم گذشته يه كارتوني پخش
مي كرد ، بنام عصر حجر، توي اين كارتون
يه بنده




خدايي بود رفت تو يه
جزيره اي ديد دو نفرتوجزيره هستند ، يكي
شون تاج گذاشته بود ،




ابهتي
داشت برا خودش ، كاخ و تشكيلاتي ، يكي هم
حرف اين رو گوش مي كرد ، گفت شما كي





هستيد ؟ گفت من شاهم گفت اين كيه ؟
گفت : اين هم مُردمِ ! اينا هم همين حالت
رودارن




، ‌اون شاه مي شه ،
اونم مردم مي شه








برخورد متقي با
دنيا













روايت شده كه
جبرئيل به نوح گفت : " يا اطول
الانبياء عمرا " ، اي كسي كه
ميان




پيغمبران از همه بيشتر
عمر كردي (چون مي دونيد نوح از همه انبيا
بيشتر عمر كرد


) «

كيف وجدت
الدنيا » دنيا رو چگونه يافتي ، با دنيا
تو كه متقي هستي ، تو كه نوح هستي





، تو كه پيغمبر هستي هزار سالم عمر
كردي با دنيا چه جوري برخورد كردي ؟!
تويي كه




هزار سال عمر كردي
دنيا رو چگونه پيدا كردي ؟ نوح گفت :«
كداران لها بابان » مانند




يه
خونه كه دو تا در داره ، « دخلت من
احدهما » از يه درش اومدم تو واز درديگه
خارج




شدم

!!



از
يك در اگه بري تو واز در ديگه بخواي خارج
بشي بايد از حياط رد بشي برخورد
متقي




تو دوره عمرش با دنيا
مثل برخورد رد شدن شماست از اين
حياط


.



بعد مي فرمايند كه
متقي دنيا رو تقبيح هم نمي كنه ها





«

الدنيا متأجر الولياء الله
مسجد احباء‌الله


»



دنيا
محل تجارت اولياء خداست ، محل مسجد
دوستداران خداست . دنيا اگر نبود
آخرت




نداشتي . بعضي ها الكي
فقط دنيا رو تقبيح مي كنن


.



رسول اكرم (ص) مي فرمايند : « من
قال قبه الله الدنيا » هر كسي بگه خدا
دنيا رو




تقبيح كنه !خدا دنيا
رو خوار كنه ! چقدر زشته و كثيفه !1 مي
فرمايند : « قال الدنيا


»

دنيا
جوابش مي ده ، چي مي گه « قبح الله
اعصانا
لربه » مي گه الكي به من فحش نده





، دور برندار، قيافه هم نگير ، من
كه مي شناسمت و مي گه خدا هر كدوم از ما
دو تا رو




كه عصيان مي كنيم ،
خارش كنه ، مگه من عصيان خدا كردم ؟ تو
داري گناه مي كني !!مي




گه خدا
هر كدوم از ما رو كه اطاعت نمي كنيم لجن
مالش كنه ، خدا اون رو تقبيح كنه
،‌چه




حرفيه ؟! نگفتن به خدا
فحش بديد مي گن با دنيا همراه باشيد ،
همراهي با دنيا يعني




اوين كه
:عزيز من !!چهار روز اين بالا زندگي كن
وبرو! تمام همُّ و غمتت رو بزار برا





بردن نه برا خاك كردن

.



اميرالمؤمنين (ع) مي
فرمايند:وقتي
كه متقي اين برخورد رو با دنيا كرد تازه
به دنيا




مي رسه ودنيا به سمتش
مياد


.



رئيس ساواك قم زمان
در سال 42 قبل از تبعيد حضرت امام (ره)
شخصي بود فكر مي كنم




بنام
سعيدي ، حالا اگر اشتباه باشه از حافظه
منِ ولي به احتمال زياد سعيدي نام
،




بعد يه اتفاقي پيش اومده
بود امام فرمودند تو خونشون كه نشسته
بودن فرموده بودن گوش




اين
سعيدي رو مي برم ، مي زارم كف دستش بعد
وقتي امام رو گرفته بود مي خواست
تبعيد




كنه ، به لحن مسخره
اومده بود گفته بود حضرت آقا جديداً
دستور گوش بريدن كسي رو




ندادن
، امام يه نگاه مطمئني كرده بود ،‌ گفته
بود مي برم عجله نكن مي برم ! و همين





كار رو انجام داده بود يعني سعيدي
جزء كساني بود كه اول انقلاب اعدام شد ،
ببينيد




دنيا چگونه به امام رو
آورد آنقدر اين در و اون در نزنيد ، نمي
گم حضرت زهرا (س


)

نمي گم امام
حسين (ع) ، نمي گم پيغمبر اكرم (ص) ما الگو
داريم ، الان ببينيد امام (ره


)


چي بود و دنيا چگونه بهش رو آورد ،
بعد از معصومين ، بعد از غيبت امام زمان
(عج) تا




الان كسي به آبروي
حضرت امام (ره ) يافت نمي شود ، اون ورودش
، اون تشييع جنازش ،




اون پايه
ريزي حكومتش ، اين كتاباش تيراژهاي
عجيب . اصلاً يافت نمي شه






لذا حضرت امام (ره) به وعاظ و
طلبه
هاي جوان ، در كلاس اخلاقشون اين جوري
فرموده




بودن : كه رو نفستون
كار كنيد و از خدا بخواهيد تا حب دنيا از
دلتون ريشه كن نشده




تا من و
اِنانيت در وجودتون هست مردم بهتون رو
نكنن اگه با حب دنيا باشي مردم بهت





رو كنن ، بيچاره و بدبختيد

.



امام وقتي مي گه بدبخت ، معناي
عام د اره ، يعني نه آخرت داري ، نه دنيا
، به اين




دو روز و چهار روز
نگاه نكن ، حافظه عمومي خيلي ضعيفه اين
جمله يكي از جملات بسيار




زيبا
ست از يكي از سياستمداران و جامعه
شناسان درجه يك قرن 5 كه مي گه :
افكار




عمومي ضعيف است . امروز
ممكنه همه براي من هورا بكشن ،‌چهار
سال ديگه ممكنِ همه فحش




بدن .
يادش مي ره چهار سال پيش چه ارادتي داشت
. افكار عمومي ، تاريخ مصرف داره


.


لذا امام فرمود : به امروزو ديروزت
نگاه نكن ، از فردات بترس !! اگر ذره اي
منيت و




حب دنيا تو دلت باشه
دعا كن مردم بهت رو نيارن وگرنه با
اولين يا الله ، يا الله




گفتن
كارت تمومِ . دائماً اين تمرين رو داشته
باشي ذكرداشته باش "ما انا يا سيدي
و




ما خطري " من هيچي نيستم
،‌هرچه هست تويي


!!



يكي از
بزرگترين علما و عرفاي ما شب قدر ، يكي
از برنامه هاش اين بود كه از سرشب
به




سجده افتاده بود اشك مي
ريخت ، گريه مي كرد و مي گفت : " ما انا
يا سيدي و ما خطري


"



و
بعدم بكوشيم در عرش محشور بشيم ، بكوشيم
نزد خدا محبوب بشيم ،به همتون دارم مي
گم




و به خودم و به بقيه : هر كه
در نزد خدا به هر درجه ممحبوب بشه به
همون درجه در نزد




خلائق محبوب
و جاودان مي شه ! اين رو دقت كنيد ، ممكنه
امروز بنده محبوب بشم اما در





نزد خدا محبوبيتي نداشته باشم ،
اين محبوبيت از بين خواهد رفت . ولي كسي
مثل حضرت




امام (ره) محبوب
جاودان مي شه ، 2000 سال ديگه هم يه كسي
روي اين منبر بشينه باز از





خميني (ره ) خوب خواهد گفت اين مي شه
محبوبيت جاودان


.



والسلام






/ 1