وجوب حفظ نظام و اهميّت فوق العاده آن, غير قابل ترديد است. در روايت معتبرى از امام هشتم(ع) وارد شده است كه اگر فردى در حكومت طاغوت هم به مرزبانى از سرحدّات كشور اسلامى بپردازد, در صورت تعرض دشمن, وظيفه مقاومت دارد و اگر (احتمال خطر) براى بيضه اسلام5 و مسلمين دهد بايد بجنگد و البته اين جنگ در راه (سلطان ظالم) نيست.6ميرزاى قمى در تحليل و تفسير اين روايت مى گويد: براى كفار فرقى نمى كند كه سلطان عادل بر مسلمانان حاكم باشد يا سلطان جائر. آنان به مركز فرماندهى و رهبرى مسلمانان طمع دارند و آن را هدف قرار مى دهند تا نيروهاى مسلمان را پراكنده ساخته و در نتيجه اسلام را نابود سازند.7بر اين اساس, (حفظ نظامِ) اسلامى واجب است و از اضمحلال آن در برابر بيگانه بايد جلوگيرى كرد حتى اگر پيشواى نالايقى بر جامعه اسلامى مسلّط باشد. حضور فردى ناشايسته بر مسند قدرت, مجوّزى براى ايجاد خِلَل و فتور در نظام اسلامى در برابر بيگانگان نمى شود و به بهانه مخالفت با سلطان جائر, نظام را نمى توان قربانى كرد.به علاوه, حفظ رهبرى و امامت نيز از واجبات است. رهبرى ـ به معنى راستين و واقعى آن ـ مايه انسجام امت اسلامى و عامل پيوستگى آحاد ملّت است. به تعبير اميرالمؤمنين(ع) خداوند (امامت) را واجب قرار داده است تا امّت اسلامى هويّت جمعى خويش را حفظ كند و بر محور او گرد آيد:[فرض اللّهُ] الامامةَ نظاماً للأمّة.8اين جايگاه بالا و منزلت رفيع اقتضاء مى كند كه عموم مسلمانان, امامت و رهبرى را پاس دارند و در برابر آفات و خطراتى كه اساس رهبرى را در معرض آسيب قرار مى دهد حسّاسيت داشته و براى ايمن ماندن اين نهاد بى بديل تلاش كنند.برخى دانشمندان اين نكته را به خوبى تبيين كرده اند كه هرچند (رهبر) در جامعه نقش برجسته اى برعهده دارد, ولى (اصالت) از آن (رهبرى) است, نه (رهبر). يعنى بدون آنكه بر جنبه هاى شخصى رهبر تأكيد شود و معيار قرار گيرد, بايد (نقش رهبرى) را مد نظر قرار داد.9 از اين رو بيش از دغدغه خاطر نسبت به حفظ (رهبر) و موقعيّت شخص او, بايد در انديشه حفظ (رهبرى) بوده و موقعيّت (امامت) را بيشتر از موقعيّت (امام) پاس داشت و همين اصالت اقتضا مى كند كه در صورت (تعارض), حكم به (تقدم رهبرى) شود و با چشم پوشى از يك (شخص), اعتبار يك (نهاد) حفظ شود و (منصب), فدايِ (منصوب) نگردد.البته در مرحله اقدام براى حفظ نظام يا حفظ امامت, به يك محاسبه عقلايى بايد توجه داشت كه براساس حكم روشن و قطعى عقل, در موضوعات (مهمّ), (احتمالات) را هم بايد به حساب آورد و در صورتى كه (محتمل قوّى) باشد, (احتمال ضعيف) را بايد جدّى گرفت و در اين صورت است كه بايد در (خوفِ) ضرر و خسارت هم براى جلوگيرى از آن اقدام كرد و پيش از آن كه (خوف) از حدّ (احتمال) بگذرد و به صورت (ضرر بالفعل) بروز كند, بايد چاره آن را نمود.(حيثيّت رهبرى) از جمله اين مقولات مهمّ است كه براى حفظ آن, همه (عوامل احتمالى) كه ممكن است آسيبى به آن وارد سازد, بايد از قبل شناسائى شود و برخورد مناسب با آن صورت گيرد. در اين زمينه به عنوان مثال, به بخشى از نامه حضرت امام خمينى در سال 1365 به قائم مقام رهبرى در آن دوره مى توان اشاره كرد كه ابتدا به (حيثيت مقدس) ايشان اشاره مى شود و سپس (مصمون ماندنِ) آن (واجب) شمرده مى شود و بعد به دليل (اهميّت) موضوع, (احتمالِ) خدشه دار شدن اين حيثيت, (منجّز) تلقى مى شود: