2ـ ارزش نظارت در حكومت اسلامى - خبرگان و نظارت بررسی فقهی ـ حقوقی درباره نقش مجلس خبرگان در نظارت بر رهبری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خبرگان و نظارت بررسی فقهی ـ حقوقی درباره نقش مجلس خبرگان در نظارت بر رهبری - نسخه متنی

محمد سروش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

(… لهذا اين (حيثيّت مقدس) بايد از هر جنبه محفوظ و مصون باشد, (حفظ) اين حيثيّت به جهات عديده بر شما و همه ماها (واجب) و (احتمال) خدشه دار شدن آن نيز (منجّز) است براى (اهميت بسيار آن).)

پس در راستاى صيانت از نظام و رهبرى, بايد به شيوه اى عمل كرد كه احتمال مخدوش شدن موقعيّت رهبرى منتفى گردد. (نظارت صحيح و منطقى), چنين نقشى را در (تحكيم رهبرى) ايفا مى كند و از آسيب ديدن آن جلوگيرى مى نمايد. با اين تحليل, نه تنها (شأن والا)ى رهبرى و موقعيت ممتاز آن, منافاتى با (نظارت) ندارد و آن را نفى نمى كند, بلكه به عكس درست به دليل همين شأن و قداست است كه نظارت, ضرورت مى يابد و اساساً هر نهادى كه از اهميت بيشترى برخوردار باشد حراست بيشترى مى طلبد و با دقت و وسواس تمام ترى بايد از آن مراقبت نمود وخللهاى احتمالى آن را كشف, و به شكل منطقى ترميم كرد.10

2ـ ارزش نظارت در حكومت اسلامى

اسلام در نظام سياسى خود, اصل (نظارت بر حكمرانان) را پذيرفته و آن را مورد تأكيد قرار داده است. سيره پيامبر نشان مى دهد كه آن حضرت همراه فرماندهان نظامى, برخى افراد خبير و امين را اعزام مى كرد تا آنها را مورد مراقبت قرارداده و گزارشات خويش را به حضرت ارائه دهند.11 اميرالمؤمنين نيز در دستور العمل حكومتى به مالك اشتر, هرچند بر لزوم (شايستگيِ كارگزاران) اهميّت مى دهد, ولى براى سلامت دستگاه حكومت, بدان اكتفا نمى كند و از مالك مى خواهد كه با گماردن مأموران مخفى, رفتار و عملكرد كارگزاران را زير نظر بگيرد و به نظارت بر آنها اهتمام داشته باشد:

ثم تفقد اعمالهم وابعث العيون من اهل الصدق والوفاء عليهم فان تعاهدك فى السّر لامورهم حدوة لهم على استعمال الامانة والرفق بالرعية.12

اينك بايد پرسيد كه:

1ـ اگر (نظارت درونى) به وسيله عدالت و تقوا در حاكمان (كافى) است, چرا در سيره پيشوايان معصوم, (نظارت بيرونى) نيز مورد توجه قرار گرفته و به عنوان دستور العمل به بالاترين رده هاى دولتى ابلاغ شده است؟

2ـ در صورتى كه در رأس هرم قدرت, شخصيّتى غير معصوم قرار داشته باشد, به چه دليل مى توان آن را از قانون نظارت مستثنى دانست و به تقواى درونى وى در جهت سلامت نظام اكتفا كرد؟

3ـ در صورتى كه نظارت (از رهبرى) اِعمال شود ولى نظارت (بر رهبرى) وجود نداشته باشد, چگونه مى توان اطمينان يافت كه نظارت بر مجموعه هاى پايين تر به درستى انجام گرفته است و كارگزاران تحت فرمان وى, در انجام وظايف خود موفق بوده اند؟

4ـ نظارت بر رده هاى مختلف مديريت نظام, در صورتى كه مركز اصلى تصميم گيرى فارغ از نظارت باشد, چه سودى دارد؟ مگر نه اين است كه روند اصلاح از رأس به قاعده بايد جريان يابد؟

البته ما در اينجا با شبهه (تسلسل در نظارت) مواجه ايم كه اگر رهبرى به عنوان عالى ترين منصب حكومتى بر همه نهادها و مقامات نظارت كند و خود نيز نظارت پذير باشد, پس زنجيره نظارتى تا كجا ادامه مى يابد و آخرين حلقه آن كيست؟ پاسخ اين شبهه را در نوعى نظارت متقابل و حلقوى كه به شكل دور معقول قابل تصوير است بايد جستجو كرد: كلّكم راع و كلّكم مسؤول عن رعيّته.

/ 17