تعارض علم ودين! در خلقت انسان (2) - تعارض علم و دین در خلقت انسان (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تعارض علم و دین در خلقت انسان (2) - نسخه متنی

عبدالکریم موسوی اردبیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعارض علم ودين! در خلقت انسان (2)

آيت الله العظمي موسوي اردبيلي

اشاره

در نوشتار پيشين، گفته شد كه داستان آفرينش انسان، در هفت سوره قرآن مجيد، آمده‏است ونيز عنوان شد كه چون قرآن كتاب هدايت است، اگر مطلبي از تاريخ و سرگذشت پيامبران و سرنوشت پيشينيان، ويا از آفرينش زمين و آسمان و ماه و خورشيد و ستارگان، از چگونگي خلقت جنين و از مسائل طبيعي يا از هر مقوله ديگر حتي مسائل قانوني و حقوقي، در آن بيان شده‏است، به منظور بهره‏گيري در امر هدايت بوده‏است. از اين رو به آن اندازه به اين موضوعات پرداخته شده كه قابليت بهره‏برداري هدايتي داشته‏اند و بسياري از جزئيات كه در پيرامون آن موضوعات بوده ولي در هدايت مورد نظر، دخالت نداشته‏اند، ذكر نشده‏اند. آفرينش انسان از جمله اين مطالب است. اين موضوع در هفت سوره قرآن آمده است كه برخي از آنها مكي و بعضي مدني هستند، ولي در همه آنها سخن به يك اندازه نبوده و در هر سوره به بيان آن اندازه كه در امر هدايت مورد نظر بوده، بسنده شده است. مجموع آياتي كه درباره آفرينش انسان در قرآن آمده‏اند، درباره سه موضوع توضيح مي‏دهند: 1 ـ پيش‏درآمد آفريـنش انسان 2 ـ آفـرينش انسـان 3 ـ پي‏آمدهاي آفرينش انسان. دو بخش از اين سه بخش را در نوشتار پيشين توضيح داديم و اكنون، به توضيح بخش سوم مي‏پردازيم.

داستان حضرت آدم در قرآن

پي‏آمدهاي آفرينش انسان، در شش سوره از هفت سوره عنوان شده، آمده است كه عبارتند از: بقره، اعراف، حجر، اسري، طه و ص. تنها سوره كهف به اين مورد نپرداخته است. آنچه از مجموع آيات اين سوره‏ها بدست مي‏آيد چنين است:

«هنگاميكه خداوند به فرشتگان گفت: «من بشري را از گل، گل خشك، گلي سياه و بدبو خواهم آفريد، پس چون او را كاملاً درست كردم و از روح خويش در آن دميدم، سجده‏كنان براي او به خاك بيفتيد». همگي سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و كبر ورزيد و از كافران شد. او از گروه جن بود و از فرمان پروردگارش سر پيچيد، و از سجده‏كنندگان نبود. فرمود: «اي ابليس! چه چيز تو را مانع شد كه براي چيزي كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده آوري؟ آيا تكبّر نمودي يا از جمله برتري جوياني؟» گفت: «من از او بهترم، مرا از آتش و او را از گل آفريدي. من آن نيستم كه براي بشري كه او را از گلي خشك، از گل سياه و بدبو آفريده‏اي، سجده كنم. به من بگو اين كسي را كه بر من برتري دادي، براي چه بود؟» خداوند فرمود: «از آن مقام فرو شو، تو را نرسد كه در آن جايگاه تكبر نمايي، پس بيرون شو كه تو از خوارشدگاني و رانده شده‏اي و تا روز جزا بر تو لعنت باشد.» ابليس گفت: «خدايا! مرا تا روزي كه برانگيخته خواهند شد، مهلت ده» خداوند فرمود: «در حقيقت تو از مهلت يافتگاني. تا روز معلوم.» ابليس گفت: «پس به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندي، من هم براي فريفتن آنان، حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست، وگناهانشان را در زمين برايشان مي‏آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت. آنگاه از پيش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و طرف چپشان، بر آنها مي‏تازم و بيشترشان را شكرگذار نخواهي يافت. پس به عزت تو سوگند كه همگي را جداً از راه به در مي‏برم و فرزندانش را ريشه كن خواهم كرد، مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را.» خداوند فرمود: «نكوهيده و رانده، از آن مقام بيرون شو و برو، از ايشان هر كه را توانستي، با آواي خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد، شركت كن و به ايشان وعده بده، در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطي نيست، مگر كساني از گمراهان كه تو را پيروي كنند، قطعاً هر كه از آنان از تو پيروي كند، وعده‏گاه همه آنها در دوزخ است و هرآينه جهنّم را از تو و از هر كس از آنان كه تو را پيروي كند، از همگيشان، خواهم انباشت.» پس خداوند فرمود: «اي آدم! خود و همسرت در اين باغ سكونت گيريد و از هر كجاي آن خواهيد، فراوان بخوريد، ولي به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد بود. اي آدم! در حقيقت اين ابليس، براي تو و همسرت دشمني خطرناك است، زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيره بخت گرديد. در حقيقت براي تو در آنجا اين امتياز است كه نه گرسنه مي‏شوي و نه برهنه مي‏ماني و هم اينكه در آنجا نه تشنه مي‏گردي و نه آفتاب‏زده.» پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان بر ايشان پوشيده مانده بود، براي آنان نمايان گرداند و گفت: «اي آدم! آيا تو را به درخت جاوداني و ملكي كه زايل نمي‏شود راه نمايم؟ پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز براي آنكه دو فرشته گرديد يا از زمره جاودانان شويد.» و براي آندو سوگند ياد كرد كه من قطعا از خير خواهان شما هستم. پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد و از آنچه در آن بودند ايشان را به در آورد و آندو را با فريب به سقوط كشانيد. آنگاه از آن درخت ممنوع خوردند و برهنگي آنان بر ايشان نمايان شد وشروع كردند به چسباندن برگهاي بهشت بر خود و اين گونه آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت. پروردگارشان بر آن دو بانگ زد: «مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براي شما دشمني آشكار است؟» گفتند: «پروردگارا! ما بر خويشتن ستم كرديم و اگر بر ما نبخشايي و به ما رحم نكني، مسلما از زيانكاران خواهيم بود.» خداوند فرمود: «فرود آئيد كه بعضي از شما دشمن بعضي ديگريد و براي شما در زمين تا هنگامي معين، قرارگاه و برخورداري است.» سپس آدم از پروردگارش كلماتي را دريافت نمود و خدا او را برگزيد و بر او ببخشيد و وي را هدايت كرد. آنگاه خداوند فرمود: «جملگي از آن فرود آئيد، پس اگر از جانب من شما را هدايتي رسد، آنان كه هدايتم را پيروي كنند، بر ايشان بيمي نيست و غمگين نخواهند شد و نه گمراه مي‏شوند و نه تيره بخت.»1

مطالب بسيار ارزنده‏اي از اين آيات شريفه بدست مي‏آيد كه برخي از آنها چنينند:

1 ـ آنچه انسان انجام مي‏دهد، خوب يا بد، زشت يا زيبا، طاعت يا عصيان، مسئوليتش با خود انسان است، زيرا انسان موجود انتخاب كننده است و به اختيار و انتخاب خود، عمل مي‏كند و در اعمال و كردار خود، مجبور و مضطر نيست.

2 ـ كار بد و زشت، هرچه در نظر انسان خوب جلوه كند و فريب‏دهنده باشد و انسان با اميد و آرزو در پي آن برود، پشيماني و رسوايي در پي داشته دير يا زود گريبانگير انسان مي‏شود و انسان هرچه سعي كند كه اين رسوايي و پريشاني و پشيماني را از خود دور سازد، نمي‏تواند از پي‏آمدهاي آن رهايي يابد.

3 ـ هيچگاه راه اصلاح بسته نيست. اگر انسان بدكار، پس از توجه به عمل خويش، از راهي كه رفته، برگردد واعمالش را جبران نمايد وبه فكر اصلاح خويش بيفتد، مقداري از عواقب اعمال بد خويش آسوده مي‏گردد، هرچند همه آثار و تبعات اعمالش از بين نمي‏رود.

4 ـ انسان، همانگونه كه در كارهاي مفيد و سودمند، نيازمند هدايت و راهنمايي است و اگر رفيق خوب و تربيت مناسب و مربي آگاه داشته باشد، راحت‏تر وسريعتر به طريق درست دسترسي مي‏يابد، در انجام اعمال زشت و نكوهيده نيز، گاهي تحت تاثير عوامل خارجي قرار گرفته و گمراه مي‏شود، تا جائيكه عقل و خرد انسان در نتيجه وسوسه‏هاي خارجي، به بيراهه رفته و او را به ورطه هلاكت مي‏اندازد. انسان بايد فريب اين عوامل را نخورده تسليم آنها نگردد وگرنه گمراه خواهد شد.

/ 10