جلوهاي از اعجاز هنري قرآناز ديدگاه سيد قطب
حسين پيري سبزواري يكي از انديشمندان، اديبان و اصلاحگران بزرگ معاصر جهان اسلام سيد قطب (1324ـ1378هـ.ق) است كه يكي از مشعل داران بزرگ نوگرايي و حركت اسلامي به شمار ميآيد، او در پرتو قرآن زيست و در سايه سار آن تفسير «في ظلال القرآن» را نوشت و در راه عقايدش به شهادت رسيد او روشنفكري متعهد و تيز هوش بود كه در فهم و استنباط نكات دقيق قرآني توفيقي حاصل نمود و به جهان عرضه كرد. نگرش او به قرآن، با پيشينيانش متفاوت بود. به قرآن از زاويه جلوههاي هنري و تصاوير فني مينگريست و آن را با رويكرد ادبي و هنري و نمايشي تفسير ميكرد. او درباره اعجاز هنري در قرآن نظريات بديعي دارد كه كمتر در آثار ديگر قرآن پژوهان ديده ميشود. بدين جهت بايد او را كاشف «اعجاز هنري قرآن» دانست. به اعتقاد سيد قطب از ميان متقدمين تنها كسي كه به گونهاي كم رنگ از اين جنبه اعجاز سخن گفته، عبدالقاهر جرجاني (م 371 هـ.) بوده است. (1) به نظر سيد قطب، اعجاز قرآن تاكنون، سه مرحله را طي كرده است عبدالفتاح خالدي كه پيرامون آثار و افكار سيد قطب چندين كتاب به رشته تحرير در آورده، آن سه مرحله را، «مرحله دريافت فطري»، «مرحله دريافت علمي» و «مرحله دريافت هنري» نامگذاري كرده است. 1 ـ مرحله دريافت فطري
قرآن در زماني نازل شد كه ادبيات عرب در اوج خود بود و فصحا و شعراي عرب، اشعار و خطبههاي فصيح و بليغ خويش را بريكديگر ميخواندند و بر هم مفاخرت ميكردند و ديگر خطبا و شعرا را به تحدي و مبارزه طلبي فرا ميخواندند. آنگاه كه بر ديگران پيروز ميشدند، اشعارشان را به ديوار كعبه ميآويختند و به اين كار مباهات ميكردند با نزول قرآن بر قوم عرب، آنان مجذوب زيباييهاي قرآن شدند. قرآن به عنوان معجزه ادبي بزرگ، داراي حلاوتي خاص بود و آهنگي دلپذير داشت. آهنگي كه آنان را به شوق ميآورد، لرزه بر اعضايشان ميانداخت و زنگ غفلت را از دلهايشان ميزدود، زنگ حيات تازه و نوي را برايشان مينواخت و رنگ كهنگي و جهالت را از قلوبشان ميزدود. سيماي جذاب قرآن باعث شد پيرامون پيغمبر اسلام (ص) جمع شوند و به نواي دلنواز قرآن گوش فرا دهند و قلب خويش را با زلال وحي بشويند. آنان كه به زبان و لغت و شعر و خطبه و بيان خويش ميباليدند، به راحتي و سهولت دريافتند قرآن چيز ديگري است، شيريني و حلاوتي دارد كه در جانها نفوذ ميكند و آنان را به وجد ميآورد. آنان در پيشگاه قرآن خاضع گشته، سر تسليم فرود آوردند... عظمت قرآن در پيش چشم آنها مجسم شد و يك كلمه از آن به مقدار يك قصيده و يا يك خطبه مهم در دل آنها تأ ثير كرد.(2 اين گونه بود كه خيل عظيمي از مردم عرب، مجذوب قرآن شدند و قرآن در عمق جانها و قلبهاي آنان نفوذ كرد. سيد قطب در اين باره مينويسد: «عرب معاصر با نزول قرآن، هنگام برخورد با قرآن به شدت مات و مبهوت شدند و ديوانه گون گرديدند. در آن حال، مؤمنان و كافران فرقي با هم نداشتند، اينان مات ماندند و جذب شدند و ايمان آوردند. آنان مبهوت ماندند و ناتوان شدند و فرار كردند و خود را از حوزه جاذبيت قرآن بيرون بردند»(3 او اين مرحله از اعجاز قرآن را اولين وجه اعجاز ميداند كه در سورههاي كوچك قرآن و اولين سورههاي نازل شده كه در آنها نه از تشريع قانون گفتگو رفته و نه از اخبار غيبي و نه از علوم جهاني، تنها نفوذ و تأثير آيات بود كه بسياري از مردم به اسلام ايمان آوردند و يا برخي مثل «وليد بن مغيره» مبهوت عظمت قرآن شدند و در نهايت با تكبر و نخوت و خود خواهي آن را سحر خواندند.»(4 به عقيده او قرآن به آساني در جانها نفوذ ميكند و در برخورد كليد هايش با درهاي بسته، آنها را باز ميكند و محلهاي تأثير گذاري (قلبها) را به جنبش و تكان واميدارد. مشكلات و معضلات را در نهايت سادگي درمان ميكند.»(5 بنابراين اعراب معاصر پيامبر (ص)، به طور فطري «اعجاز» قرآن را دريافتند. از گفته آنها چنين برميآيد كه همگي از بيان منشأ تأثير آيات قرآني ناتوان بودهاند. 2 ـ مرحله دريافت علمي
مرحله بعد، مرحله دريافت علمي است كه در اين مرحله مفسران، اديبان و دانشمندان علوم اسلامي با بنيان نهادن علومي چون: علم اللغه (زبانشناسي)، معاني، بيان، بديع و... به علتيابي اعجاز قرآن پرداختهاند. بسياري از قرآن پژوهان متقدم، بلاغت قرآن؛ اسلوب زيباي آن، اخبار غيبي، قوانين كامل و... را نشانه «اعجاز» قرآن دانستهاند و در اين زمينه كتابهاي بي شماري به نگارش در آوردهاند به نظر سيد قطب «قرآن، نه تنها در لفظ و تعبير و اسلوب بيان معجزه است، بلكه اعجازي مطلق دارد كه پژوهشگران در زمينههاي مختلف مانند: جامعه شناسي، قوانين حقوقي، روانشناسي و امثال آن، به آن دست مييابند.»(6 به نظر او «كساني كه به علم بيان و نحوه آن آگاهي دارند، بيشتر از همه «اعجاز بياني قرآن» را درك ميكنند و كساني كه به مطالعه انديشههاي اجتماعي و اخلاقي و انساني عموماً ميپردازند، بيشتر از ديگران محدوده اعجاز قرآن را در اين موضوعات مييابند.» (7) او ميگويد: «كساني كه بلاغت زبان قرآن را درك و زيباييهاي فني و تناسب موجود در آن را احساس ميكنند، پي ميبرند كه اين تناسب خارج از توان بشري است.»(8 به نظر سيد قطب، اين مرحله از اعجاز را فقط علماي فن و متخصصان علوم درك ميكنند. اما تلاش آنها در حد جزئي و همان نصوص مفرد باقي مانده است. او ميگويد: «تلاشهايي كه در تفسير قرآن در مباحث بلاغت و اعجاز صورت گرفته همه در همان حدود عقلي، و نقد ادبي عربي قديم متوقف شدهاند و در اين حدود عقلي جزئي فروماندهاند كه هر لفظي، يا هر عبارتي را به تنهايي و علي حده بررسي ميكنند و جمال فني را در آن يك عبارت تنها نشان ميدهند.»(9 3 ـ مرحله دريافت هنري
اين مرحله كه در عصر جديد كشف شد، عبارت بود از بيان اعجاز قرآن از مجرا و قالب نقد ادبي و علم موسيقي جديد و تصاوير فني بديع كه در مجموع به «اعجاز هنري» موسوم است به نظر سيد قطب، اين مرحله، «مرحله ادراك خصايص عمومي وهمگاني است و پيشينيان هرگز به آن دست نيافتهاند، نه در ادب عربي و نه در قرآن. به همين جهت كار و برنامه شان در مزاياي قرآن، دست نخورده و پنهان مانده. پس بايد براي بررسي تعبير اين كتاب جليل (قرآن كريم) از راه و روش نويني وارد شد و از بحث و تلاش و بيان از اصول همگاني و از جمال فني (و هنري) قرآني، آن طور كه هست به تلاش پرداخت و از سيما نگاريهاي مخصوص قرآن - كه امتياز بخش اين جمال است كه آن را از هر جمالي كه تا كنون از ادبيات عرب ياد دارد، ممتاز ميگرداند و اعجاز فني و هنري تفسير ميكند، آن هم تفسيري كه از اين سيما گريهاي بي نظير در قرآن كريم است - ياري جست.» (10 به نظر او «اولين باري كه عرب با جمال هنري قرآن آشنا شد، در عمق احساساتش فرو رفت و جانش را تكان داد.» (11 سيد قطب با هدف به نمايش گذاشتن و به تصوير كشيدن نمايش هنري در قرآن، در سال 1939 ميلادي به نگارش سلسله مقالاتي پرداخت كه بعدها آنها را به عنوان «التصوير الفني في القرآن» منتشر كرد. او براي اولين بار در اين كتاب، «نظريه تصوير فني و هنري» را در مجامع علمي عرب مطرح كرد. اين كتاب در جامعه عرب و جهان اسلام تأثير عميق گذاشت و نكات جالبي از جمال هنري قرآن را مكشوف و حقايق تازهاي را عرضه نمود. بدنيست عمق اين تأثير را از قلم برادرش «محمد قطب» بياوريم كه نوشته: برادرم كتاب «التصوير الفني في القرآن» را منتشر كرد و در آن كتاب برخي جوانب فني قرآن را به بحث كشيد و همين بحث مرا به شور و شوق انداخت و يكباره به حركتي ناگهاني واداشت... مسائلي را بر من روشن ساخت كه از پيش به كنه آن دست نمييافتم و بالاخره كليد زيباييهاي فني قرآن را در راه درك تعابير آن در كف من گذاشت... شك نيست كه كتاب «التصوير الفني...» حركت گستردهاي در من ايجاد كرد و مرا در توجه به دقايق قرآن ياريها داد: ياريهايي كه بدون اين كتاب، دسترسي بدان ممكن نبود.(12) به نظر سيد قطب، تصوير آفريني در بسياري از آيات قرآن كريم مشهود است و اين كتاب از اين جهت نيز معجزه است؛ چرا كه با مشتي الفاظ، تصاويري بديع آفريده كه براي همگان قابل درك است سيد قطب «تصوير فني» را ابزاري ارزشمند در اسلوب قرآن ميداند و به نظر او «تصوير فني» عبارت است از آن ابزار با ارزش و سازنده در اسلوب قرآن. او در جايي ديگر نوشته: «تصوير، عبارت از آن قانون اساسي و زيربنايي در تعبير و بيان قرآن است» (13) از ديدگاه سيد، آفرينش تصاوير شگفتآور هنري قرآن، مهمترين وجه اعجاز قرآن است و مجموعه الفاظ و آيات، ريشه در اين تصوير آفريني دارد. اين تصوير آفريني قرآن داراي دو ركن اساسي است كه عبارتند از: الف) تخييل حسي (= پندار سازي حسي
در اينجا عنصر خيال و پندار، جايي است كه تصاوير هنري در آن رخ مينمايد و از طريق حس بدان راه يافته، باعث پندارسازي در خيال شنونده ميشود به نظر سيد قطب «تخييل حسي» همان قانوني است كه تصوير فني و هنري در قرآن بر پايه آن حركت ميكند. معاني در اين قسمت، در صورتهاي مجرد ذهني تصور ميشود و خيالپردازي نقش مهمي در اين بخش دارد ب) تجسيم فني (= محسوس سازي
يكي از مهمترين روشهاي تصوير آفريني در قرآن، سخن گفتن درباره مجردات و معنويات در لباس محسوسات و اجسام مادي است به عقيده سيد قطب «روش تصوير و نمايش هنري» (محسوس سازي و تجسيم) از روشهاي تعبيري، برتر و زيباتر است. براي بيان اين برتري كافي است كه معاني در صورتهاي ذهني مجرد تصور شود (تخييل هستي)، سپس آنها را در صورتهاي تصويري، شخصيتپردازي كنيم (تجسيم فني) ؛ در روش اول، ذهن و ادراك مخاطباند، ولي در روش دوم، حس و وجدان.» (14 به نظر او قانون «تخييل» و آئين «تجسيم» دو قانون بارز و آشكار در بيان و نماياندن تصاوير فني و هنري قرآن است.(15 سيد قطب در آثار خويش چون «التصوير الفني في القرآن»، «مشاهده القيامه في القرآن» و تفسير «في ظلال القرآن»، با رعايت اين دو اصل و ركن اساسي، نمونههايي از اين تصاوير فني را به نمايش گذاشته كه در خاتمه بحث به دو نمونه از آنها اشاره كرده، علاقهمندان به آثار وي ارجاع ميدهيم مثال اول: قرآن كريم وقتي ميخواهد بگويد: «آنان كه كافر شدند در پيشگاه خداوند هرگز به پذيرش چيزي نائل نخواهند شد و هرگز روي بهشت را نخواهند ديد» و بيان كند كه داخل بهشت شدن براي كافران امري ناممكن و محال است، از همان طريقه و روش ذهني (تخييل) براي تعبير و بيان اين معاني مجرد استفاده ميكند و اسلوب تصوير فني و نمايش هنري را در سيماي زير به نمايش ميگذارد «ان الذين كذبوا بآياتنا و استكبروا عنها لا تفتح لهم ابواب السماء و لايدخلون الجنّه حتي يلج الجمل في سم الخياط.» (16) يعني: آنان كه آيات ما را دروغ پنداشتند و از آنها سر باز زدند و خود بزرگبيني كردند، هرگز به روي آنان درهاي بهشت گشوده نخواهد شد و به بهشت داخل نميشوند، تا طناب ضخيم از سوراخ سوزن بگذرد! اين بيان انسان را آزاد ميگذارد تا در خيال خود سيمايي را براي گشودن درهاي آسمان نقش بزند و سيماي ديگري را هم براي عبور يك طناب ضخيم در سوراخ سوزن خياطي ترسيم كند و قرآن از اسماء طناب ضخيم، اسم «الجمل» (17) را به خصوص در اين مقام برگزيده و حس را رها كرده تا از طريق خيال از هر دو سيما تا آن اندازه كه لازم است متأثر شود تا سرانجام معناي قبول و معناي ناممكن بودن در اعماق نهاد نفس و روان پايدار شود و حال آنكه از راه چشم و حس (تجسيم) به آن وارد شده و از راه خيال از هر طرف از راههاي گوناگون به سوي آن رهسپار شده است. آن هم به آرامي و حوصله مخصوص، نه از منفذ ذهن فقط، آن هم با شتاب و سرعت سرسام آور. (18) مثال دوم: قرآن زماني كه ميخواهد بيان كند: «آن كس كه براي خدا شريك قرار ميدهد، نه ريشهاي دارد و نه جايي براي ريشه دواندن: نه بقايي دارد و نه نيروي پايداري.» براي بيان اين معنا، سيمايي مجسم ميسازد كه قدم هايش بسيار تند و سريع و حركاتش دردآور و سوزان است به اين ترتيب: «و من يشرك بالله فكانما خرّ من السماء فتخطفه الطير او تهوي به الريح في مكان سحيق» (19) يعني: هر كس كه براي خدا شريكي قرار بدهد، مانند اين است كه از آسمان با سرعت و شتاب ناگهاني فرو افتد و مرغان لاشخور با شتابتر، او را از زمين بقاپند و بربايند يا باد او را در يك مكان بسيار دور و گودال تاريك بيندازد. ميبينيم كه به اين ترتيب برق آسا، انسان مشرك از آسمان فرو ميافتد كه كس نداند كي افتاد و چگونه افتاد و سرانجام هنوز به زمين نخورده، لاشخورها برق آسا لاشه متلاشي او را ميقاپند، يا باد او را به همان ترتيب برقآسا از جا برميكند و در يك جاي بسيار دوردست و گودال قرار ميدهد كه كسي نتواند از كيفيت آن آگاه شود. مقصود در نشان دادن اين سيما، همين نكته است و بس. (20 بدين گونه سيد قطب جلوهاي از اعجاز هنري قرآن را در قالب تصاوير فني و هنري در مقابل ديدگان هر خوانندهاي به نمايش در ميآورد و متذكر ميشود: «قرآن، معجزهاي زيبا و نفيسترين نسخهاي است كه در بين كتابهاي عربي جاي دارد.» (21) او معتقد است كه «اگر قرآن از انبوه تفسيرهاي لغوي، نحوي، فقهي، تاريخي... جدا شود، زيباييهاي پنهانش آشكار ميشود و جلوههاي هنري آن بروز ميكند.» (22) 1- سيد قطب؛ «تصوير فني؛ نمايش هنري در قرآن»، ترجمه محمد علي عابدي، تهران مركز نشر انقلاب، ص 49 2- رافعي، مصطفي صادق ؛ «اعجاز قرآن و بلاغت محمد»، ترجمه عبدالحسين ابن الدين، تهران بنياد قرآن، دوم، 1361، ص135 و ص 136. 3- «تصوير فني؛ نمايش هنري در قرآن»، ص44. 4- همان مأخذ، صص25 و 27 و 35. 5- سيد قطب ؛ «في ظلال القرآن»، قاهره دارالشروق، دهم، ج 5، ص2584. 6- همان مأخذ، ج 3، ص 1786. 7- همان مأخذ، همان صفحه . 8- همان مأخذ، ج 3، ص 1784 9- «تصوير فني»، ص 53. 10- همان مأخذ، ص 54. 11- سيد قطب؛ «مشاهد القيامه في القرآن»، دارالشروق، دهم، ص8 12- محمد قطب؛ «آشنايي با معارف قرآن»، حسن اكبري، تهران بنياد علوم اسلامي، 1361، صص 28 و 29. 13- «تصوير فني»، صص 58 و 126 14- «مشاهد القيامه»، ص 8 15- همان مأخذ 16 - اعراف / 40 17- لفظ «الجمل» داراي چند معنا است. از آن جمله: شتر بزرگ، ريسمان ضخيم (معجم الوسيط ذيل جمل 18- تصوير فني، ص 59 19 - حج / 31 20- همان مأخذ، صص 65 و 66 21- مشاهد القيامه، ص 9. 22- همان مأخذ.