جوان و مصلحت خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان و مصلحت خدا - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جوان و مصلحت خدا

حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد

سؤال

درباره مفهوم صحيح دعا در اسلام توضيح دهيد و اينكه چرا تفكر شيعي كه در طول 14 قرن با محوريت عقل و ايمان رشد كرد ، گاهي اوقات آن گونه مي شود كه در پرداختن به مفاهيمي همچون جوان و مصلحت خدا ، بدون اينكه مصلحت خدا را بدانيم ، دچار مصلحت گرايي كاذب مي شويم . و از محوريت عقل و ايمان در اين تفكر انقلابي دور مي شويم . براي فكرهاي منجمد شده كه خوارج گونه به اسلام ضربه مي زنند ، در پرداختن به اين بحث چه پيامي داريد ؟

جواب

ما اين اميد رو داريم كه الحمدلله رب العالمين اين قشري كه داره به عنايت اهل بيت (س) پرورش پيدا مي كنه ، قشري هستند كه عشق و عقل رو دارند با هم مخلوط مي كنند و يك تجربه جديدي از سلوك جوانان به سمت خدا رو نشون مي دهند . همانقدري كه در وادي عشق ، ديوانگي نشون مي دن ، به همون اندازه در وادي عقل مي يان و عقلاني سؤال مي كنند . سؤال بسيار جالبي بود . اگر عقل داريم ،‌ اگر دنيا ، دنياي علتها و معلول هاست ، اگر دنيا ، دنياي عكس العمل ها و عمل هاست ، جاي دعا در اينجا كجاست و جاي مصلحت كجاست ؟

1 ـ ما عقلي كه داريم ، عقل كاملي نيست و عقل كامل نزد خداست . و اين كامل نبودن عقل رو همة ما قبول داريم ، چون عقل بندة مثلاً سي و خورده اي ساله ، از عقل بيست سالگيم كامل تر شده و مطمئنم عقل چهل سالگي من از عقل امروزم كاملتر خواهد شد . و همين طور كه جلو مي روم ، من اين روشي كه در عقلاني تر شدن عقلم مي بينم ، به اين نتيجه مي رسم كه عقلم ناقص هست . و چون عقل ناقص هست و ما در دنيايي كه هستيم با عقل ناقص دچار حيراني مي شويم ، خداوند خودش رو وارد كرده براي كمك كردن به ما . اگر كمك بگيريم ، اين اسمش دعا هست و خداوند كمك مي كنه ، چون دوست نداره ما حيران باشيم و ساليان سال از زندگي مون رو در حيراني بگذرونيم و اگر كمك نگيريم مسيري كه عقلاي بدون خدا طي كردند كه هر ده سال و هر پنج سال ، يك حرف رو زدند و از حرف قبلي خودشون اعلام انزجار و تنفر كردند ، براي ما دليل كافيست كه بفهميم بدون خدا و دعا و با عقل تنها در اين رهي كه مي رويم به جايي نخواهيم رسيد . ما بايد اهل مطالعه باشيم ، يكي از چيزهايي كه من به عزيزان توصيه مي كنم اين هست كه هميشه مي گم ، كُتب عقلي نوشته نويسنده هاي غرب رو مطالعه كنيد . يعني كتب فلسفي مربوط به فلان كشيش غربي و يا فلان فيلسوف غربي اينها رو مطالعه كنيد . كُتب فلاسفة قديم مثل موريس مترليك داره و يا سارت و يا فلاسفه جديد ، حتي كتبي كه فكر مي كنيد انحرافاتي رو مطرح مي كنند ( مثل پوپر ) با پايه ، مطالعه كنيد . ببينيد جان هيك و پوپر چي مي گن . ببينيد اينها چقدر در كتاب هاشون تناقضات گفتاري دارند كه فقط و فقط به خاطر اين هست كه عقلشون رو وسط آوردند . چقدر اول و آخر كتاب همديگه رو نفي مي كنند و در آخر خودشون حيران و سرگردان مي شن و اعتراف مي كنند و مي گن كه ما آخرش گيج شديم !

جان پُل سارت ، با وجود اينكه اشتباه زياد داشت اما انسان عاقلي بود ، ( من براي اين عقلها احترام قائلم چون در دنيايي كه همة فكرها متوجه شهوات هست ، اين نوع انسانها ، انسانهاي مورد احترامي هستند ، ، مگر اينكه مغرض باشند . اين رو قبول كنيد . ) در لحظه اي كه جان پل سارت مي خواست از دنيا بره ، جملات بسيار عجيبي بيان مي كنه . مي گه : خدايا ! ( تا ديروز مي گفت خدايي نيست ) رفتم ، و به من ننمودي كه چه هستم ، كجا هستم و براي چه آمده ام و الان هم نمي دونم براي چي دارم مي رم ! خُب اين حرف از زبان يه متفكر داره بيان مي شه . بيايم ببينيم مسير اونهايي كه فقط به عقل تكيه كردند كجاست ؟

لذا ائمه معصومين ما (ع) ، كه خداي عقل بودند ،‌ دائماً به خداوند از لغزش عقل پناه مي بردند . اسم اين رو مي ذاريم : دعا اين جايگاه دعا هست . اما مصلحت و جايگاه مصلحت اين هست كه خداوند چون عقلش برتر از ماست ، خيلي از وقتها چيزهايي رو براي ما مقدر مي كنه كه با عقل ما جور در نمي ياد .

مصلحت وقتي هست كه عقل ما ، به ما مي گه ، آقا جون ! اين كار براي تو خوب نيست اما چون خدا از تو عاقلتر است ، به مصلحت خدا تن در بده . حتي اين رو هم عقل داره مي گه .

عقل اثبات كرده و مي گه : خدا از تو عاقل تر است ، به مصلحت خدا تن در بده . پس اين كار هم يه كار عقلاني است و مسير يه مسير عقلانيست . پس جايگاه دعا و مصلحت در شيعه كه حتماً دين عقلانيت هست ، در همين نكته هست .

سؤال

متأسفانه در جامعه كنوني ما آنقدر مشكل و بن بست هاي مختلف در مسير عادي جوانان وجود دارد كه واقعاً‌ اگر همه را از مصلحت خدا بدانند ، در مراحلي قرار مي گيرند كه مي گويند خدايي كه چنين مصلحتي مي خواهد ، نمي خواهيم . و آنقدر فشار زندگي آنها را اذيت مي كند كه مسئله ظهور آقا امام زمان (عج) را ، افسانة ظهور مي دانند ، لطفاً راهنمايي كنيد .

جواب

دنياي ما ، دنياي عملها و عكس العملها و دنياي علتها و معلول هاست . و جواني كه در برابر مصالح خدا كم مي ياره ، دليلش اين هست كه خيلي از مشكلات رو خودش ايجاد كرده و الان داره اينها رو به گردن خدا مي اندازه .

مثال : جوان به بيست و دو سالگي رسيده‌ ، در اوج شهوت و نيازهاي اقتصاديست ، اما نه شغل مناسب دارد ، نه سواد و تحصيلات مناسب دارد و نه مال و نه دين مناسب . طبيعي هست كه از همه طرف تحت فشارهاي بسيار زياديه . آيا اين مصلحت خداست ؟ از اين جوان سؤال مي كنيم كه شما از ده سالگي تا هفده سالگي چكار مي كردي ؟ آيا خيلي از كارهايي كه الان به گردن مصلحت خدا مي اندازي و مي گي : اگر اين مصلحت خداست ، من اين خدا رو نمي خوام ! مسبب شون خودت نبودي ؟ چرا درست رو نخوندي ‌؟ چرا دنبال كار نرفتي ؟ چرا گناه كردي ؟ ( ما در يكي از جلسات يه بحث با موضوع تأثير گناه بر دنياي انسان داشتيم ، و گفتيم كه وقتي انسان گناهاني مرتكب مي شه ، اين گناه بر دنياي اون هم تأثيراتي مي ذاره . ) آيا اين مصلحت خداست ؟ چرا اونهايي كه همه چيزشون رديفه از خداوند فراري نيستند و فقط كساني فراري اند كه غرق در مشكلاتي هستند كه خودشون ايجاد كردند . ( خودشون ! )

ما نبايد هرچي مشكل داريم به گردن خدا بندازيم ، ما خيلي از مشكلات رو خودمون ايجاد مي كنيم . اگر در كنكور قبول نمي شيم ، مصلحت خدا نيست ، خودمون درس نخونديم . اگر الان شغل نداريم ، مصلحت خدا نيست ، پايگاه اجتماعي مناسب رو كسب نكرديم . اگر در امر ازدواج مشكل پيدا كرديم ، مصلحت خدا نيست ، خودمون اون وجهه لازم رو كسب نكرديم . لذا كسي كه در برابر مصالح خداوند مي مونه و مي بُره و ناكامي هاي خودش رو به گردن مصلحت خدا مي اندازه ، نمي دونه كه مقصر اصلي خودشه .

خداوند به گونه اي مصلحتش رو پيش مي بره كه ماها نبُريم . اگر مي بينيد مسائلي داره ما رو مي بُراند ،‌ اينها خارج از مصلحت خدا هست ، تقصير خودمونه .

سؤال

اگر كسي تمام تلاشش را در مورد كاري مثل كنكور ، مسابقات و . . . بكار ببرد ، اما نتيجه اي نگيرد ، آيا به دليل مصلحت خداست ؟ ( در صورتي كه تمام موارد را رعايت كرده باشد )

جواب

نه ، كنكور و مسابقات و كارهاي ديگه ، كاري به مصلحت خدا نداره . شما تمام كارهات رو كردي ، درست رو خوندي ، سر جلسه رفتي ، امتحان دادي ، اما قبول نشدي . قبول نشدن تو كاري به مصلحت خدا نداره . باز هم تقصير خودت هست . اگر همة كارهات رو درست انجام داده بودي ، حتماً قبول مي شدي . قبول نشدن تو به دليل كم كاري خودت هست . قبولي در كنكور قدرت و توانايي علمي مي خواد ، كه اين رو هم مي توني بدست بياري . در مسابقات هم به همين شكل .

اگر مثلاً قبل از كنكور اتفاقي مي افتاد كه نمي تونستي امتحان بدي ، اون مصلحت خدا بود ، اگر خارج از توانايي شما اتفاقي بيفته ، اين مصلحت خداست . يكي از چيزهايي كه مصلحت خداست ، خواستگاريه . مثلاً شما رفتي جايي خواستگاري ، همه كارهات رو هم كردي ، در ظاهر هم هيچ مشكلي وجود نداره ، اما كارتون انجام نمي شه ، مثلاً آزمايش اشتباه در مي ياد . يا يه اتفاقي مي افته كه نمي تونيد ازدواج كنيد ، اين ديگه مصلحت خداست . به اين مصلحت ، تن در بديد . اين نشدن ها مصلحت خداست .

سؤال شما درست بود اما مثالي كه زديد غلط بود . كنكور و مسابقات توانايي مي خواد و شما اگه توانايي داشته باشيد قبوليد و برنده ايد ولي در خيلي از مسائل كه توانايي خودتون رو خرج مي كنيد اما به نتيجه نمي رسيد ، مصلحت خداست .

سؤال

از كجا بفهميم كه كاري بر اساس مصلحت خدا هست ؟

جواب

در سوال قبل گفتم اگر شما توانايي تون رو براي اون كار بكار برديد ، اگر تمام تلاشتون رو كرديد و نشد اين مصلحت خدا هست .

سؤال

اگر انسان در فكرش غرق در گناهي باشد يعني تفكر به گناه او را رها نكند و او بسيار از خدا درخواست رفع اين تفكر را داشته باشد ، اما اين تفكر او را رها نكند ، آيا مي شود گفت اين مصلحت خداست ؟

جواب

نه . خدا هيچ وقت مصلحت نمي دونه كه من و شما در ذهن مون فكر گناه باشه . من در بحث نگاه به خود اين مسئله رو باز كردم . گفتم كه ما در نگاهي كه به خودمون داريم ، به سه قسمت بايد دقت كنيم ، انَّ السَّمْعَ وَ البَصَرَ وَ الْفُواد گوش و چشم و فُواد . كه فُواد (چهار انگشت بالاي ناف قرار داره ) يعني مخزن و گنجينة اسرار هر فرد . در اين فُواد اگر تفكر به گناه وجود داشته باشه ، يعني انسان به گناه محبت داره و اگر محبت وجود داشته باشه ، گناهي براي ما نمي نويسند اما خداوند مي فرمايند : خيلي خطرناكه ، مراقب باشيد !

اين آتشفشان وقتي گدازه ها خوب جمع شد ، يه روزي منفجر مي شه و تمام زندگي اخلاقي تو رو مي سوزونه . مي گن با تفكر گناه مبارزه كنيد . چه جوري ؟ مشخصه ، ما يه فكري بايد توي ذهنمون باشه ،

يه چيزي بايد در فؤاد مون باشه ، هرچي بيشتر محبت به خدا رو داخل كني ، خود به خود اون تفكر بد رو خارج مي كنه . هرچي دور و ورت گناه باشه ، تفكر گناه وارد فؤادت مي شه و هرچي دور و ورت خوبي باشه ، تفكر گناه بيرون مي ره و خوبي جاش رو مي گيره . انساني كه با خوبها و خوبي ها مأنوسه ، تفكر گناه از ذهنش بيرون مي ره . مثل وقتي كه انسان به مدينه ، مكه و يا كربلا مي ره ، ديگه تفكر گناه نداره . چرا ؟ چون اينجا خودش رو آماده كرده براي اينكه از اين گناهها فارغ بشه . در ماه رمضان اغلب مردم ، اصلاً فكر گناه رو هم نمي كنند ، براي اينكه ديگه دارند اين فكرها رو خارج مي كنند منتهي قدر اين خروج رو نمي دونند باز دوباره از روز اول ماه شوال ، شروع مي كنن به پر كردن اين فكرها .

فكر گناه بالاخره به انسان ضربه ميزنه و به زمين مي زنه . بايد به خدا پناه ببريم .

سؤال

من در حادثه اي كه برايم پيش آمد ، به هر كسي از اين تقدير ابراز نارضايتي كردم ، گفتند : نه ، چرا ناراحتي ؟ حتماً مصلحت خدا بوده و من مي گفتم : خُب چرا خداوند مصلحت را در اين گذاشت ؟ گفتند : تا صبر تو را امتحان كند . خدا مي توانست صبر را به اين ترتيب امتحان نكند . براي خدا كاري نداشت كه به شكل ديگري من را امتحان كند . مگر اينكه خدا نعوذ بالله از اين بلايي كه بر ما وارد مي شود كيف مي كند ؟ خدا جور ديگر هم مي توانست مرا امتحان كند ، حتماً بايد بلا نازل شود ؟ خدا كه قادر است مصلحت خود را در چيزهاي خوب قرار دهد ، چرا نمي دهد ؟

جواب

تند رفتي ؟! بي احتياطي كردي ؟ اگر تند رفتي و بي احتياطي كردي كه تقصير خدا نيست ، خودت تند رفتي ، مسائل راهنمايي و رانندگي رو رعايت نكردي ، خُب ماشينت چپ شده ! اين ديگه تقصير خودته . مثل يكي از دوستان ما كه با ماشين چپ كرده بود ، با سرعت 140 كيلومتر از سمت راست و از توي خاكي مي خواسته بود سبقت بگيره ! با معجزه و عنايت حضرت زهرا (س) سالم موند ، اينجا مي تونيم بگيم مصلحت خداست ؟ چه ربطي داره ؟ نه ، اگر بد رانندگي كرده باشي و اتفاقي برات افتاده كار به مصلحت خدا نداره . اما اگر يه بلايي نازل بشه ، اون مصلحت خداست . مي پرسه چرا خداوند با چيزهاي خوب امتحان نمي كنه ؟

1 ـ خُب حتماً يه مشكلي توي زندگي داشتي ، و 2 ـ شايد خداوند به تو خيلي محبت داشته كه با اين بلا تو رو امتحان كرده . مگه حديث البلاء للولاء رو نشنيدي .

دو گروه از انسانها هستند كه بر طبق مصلحت خداوند با بلا آزمايش مي شوند :

1 ـ گروهي كه گناهاني دارند و خداوند بهشون علاقه داره و دوست نداره كه با اين گناهان زندگي شون ادامه پيدا كنه . يكي از بچه هايي كه جديداً به كانون مي ياد ، كسي هست كه خودش مي گه غير از قتل ، همه جور گناهي مرتكب شده و هيچ وقت هم به سمت خدا نرفته . يه اتفاق بد براش مي افته و يكي از دوستانش ، كنار خودش ، در تصادف كشته مي شه ، و يه دفعه به ياد خدا مي افته . و الان هم جزء بچه هاي خوبه .

اين نشون مي ده خدا به اين علاقه داشته . با يه تصادف به خودش مي ياد . خودش هم توي اون تصادف تا دم مرگ مي ره ، بعد از سه ماه كه از بيمارستان مرخص مي شه ، يه راست مي ياد و دنبال خدا مي گرده و دنبال جايي مي گرده كه با خدا صحبت كنه .

2 ـ گروه دوم : كساني كه وِلا و محبت دارند . اينها كساني هستند كه درد رو مي پذيرند . حضرت اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند : غايت سلامتي درد است . چه جملة عجيبي ! نهايت سلامتي يك انسان درده ! يعني آدم وقتي كه سالم سالم شد ، تازه دردمند مي شه . اين يعني البلاء للولاء

يكي از عرفاي جليل القدر مي خواست روي صندلي بشينه ، تا اومد بشينه ، پايه صندلي شكست ، خورد زمين ، دستش شكست . با خودش گفت : خدايا ! من چكار كرده بودم ؟ اين ‌ البلاء للولاء ‌ هست ؟ كفارة گناهانم هست ؟ قضيه اش چيه ؟ در عالم مكاشفه بهش گفته بودند ، تو وقتي خواستي روي صندلي بشيني ، بسم الله الرحمن الرحيم نگفتي . ببينيد خدا اينقدر به اين علاقه داره كه دوست نداره حتي روي صندلي نشستنش بدون اجر باشه . اگر اين طوري بشه با يك بلايي كه بر اون نازل مي كنه بهش اجر مي ده . لذا خداوند تبارك و تعالي اگر بلا نازل مي كنه يا به دليل گناهان خودمون هست و يا به دليل محبتي هست كه به ما داره .

گروه اول كساني هستند كه ظرفيت تحمل اين بلا رو شايد نداشته باشند ، اما گروه دوم اين ظرفيت رو دارند و با عشق اين بلا رو قبول مي كنند و اگر بلا نياد گله مي كنند .

نگو : آقا ! چرا خدا هر كي رو دوست داره ، آزارش مي ده . اينها گله مي كنند ، مي گن خدايا ! چرا ما اينقدر راحتيم ؟ پيغمبر اكرم (ص) به يك مهماني دعوت شدند ، در مهماني از سلامت غذا سؤال كردند ، كه اين غذا سالم هست ؟ تميز هست ؟ صاحب خونه گفت : يا رسول الله ! با راحتي و فراغ بال بخوريد ، سه ماه است كه در منزل ما هيچ كس مريض نشده . پيغمبر (ص) از اون غذا نخورند ، فرمودند ، منزلي كه سه ماه هست كسي در اون مريض نشده ، نفرين خدا بر اين منزل هست . يعني چي كسي مريض نشده !؟ يعني شما گناه نمي كنيد ؟ اگر گناه نمي كنيد كه ولي خدا هستيد و خداوند بلاهايي رو بر شما نازل ميكنه به خاطر ولاي شما و اگر گناه ميكنيد ، خدا بايد با اين بلاها گناه رو بشوره وگرنه معلوم ميشه خدا با شما قهره .

فرمودند : سري از مؤمني درد نمي گيرد ، مگر آنكه ، آنقدر گناهانش پاك مي شود كه خودش در روز قيامت تعجب مي كند . ( با يه سر درد ! )

مي فرمايند : فقط يه درد هست كه ثواب نداره ، اون هم درده دندان هست . كه اين هم برمي گرده به اين كه خود شخص دستورات بهداشتي ـ ديني رو رعايت نكرده .

مي فرمايند : زني كه درد زايمان را مي گذراند ، بعد از اينكه زايمان انجام شد ، اين زن مانند بچه اي كه تازه از مادر متولد شده ، پاك است . و مانند كسي است كه در ركاب پيامبر (ص)‌ شمشير زده و الان از جهاد برمي گردد .

نمي دونم اين حديث رو توي زايشگاه ها به ديوارها نصب كردند يا نه ؟ چه اشكالي داره كه اين نكته اخلاقي رو بزنند و زني كه اومده ، بدونه بعد از زايمان پاك از بيمارستان مي ره بيرون . واقعاً وضعيت تبليغ در جامعه ما خيلي خرابه . پس بعضي از بلاها به اين دلايل است .

سؤال

به نظر جنابعالي چرا خداوند متعال بنا به صلاح هايي ، يك عده از ما نوجوانان و جوانان را در خانواده هايي غير مذهبي قرار داده و يك عده را در خانوادة مؤمن و مذهبي ؟ آيا اگر جوانان دسته اول هم در خانواده هاي مذهبي بودند ، و از همان اول نورانيت خود را حفظ مي كردند ، و زودتر مي توانستند خود را به درجات بالا و عالي روحي برسانند بهتر نبود ؟

جواب

يكي ديگه از موارد مصلحت خدا ، دقيقاً همين موضوع هست . من يه نكته رو خدمتتون بگم : با كمال تأسف آمار نشون مي ده كه دختران و پسران افراد مذهبي و متدين درصد گرايش شون به دين حقيقي كمتر است از پسران و دختران افراد غير مذهبي و غير متدين . اين آماري هست كه ما در كشور داريم . اين نشون مي ده كه خيلي وقتها ممكنه خونواده مذهبي باشه اما فرزند خراب بشه . ما اين آمار رو داريم و من دلايل اين آمار رو خدمتتون مي گم . چون خيلي نامعقوله .

در زمان پيامبران بني اسرائيل ، فردي در جزيره اي زندگي مي كرد ، كشتي اي كه به نزديكي هاي اين جزيره اومده بود ، غرق شد . از اهالي اين كشتي فقط يه زن نجات پيدا كرد و با پاره تخته اي خودش رو به ساحل رسوند . اين شخص هم در كنار ساحل مشغول پرسه زدن بود . ( يه انسان خلاف كار بود ) خُب يه زن جوان و زيبا ، كنار يه جزيره بي پناه ، هيچ كس هم نيست ، اين مرد براي كار حرام جلو رفت . تا جلو رفت و به زن دست زد ، ديد زن داره مي لرزه . گفت : چرا مي لرزي ؟ گفت : مي ترسم .

ـ ترسي نيست ، كسي كه اينجا نيست . گفت :‌ خدا كه هست . از خدا مي ترسم . يه لحظه مثل اينكه برق اين مرد رو بگيره . دستش رو كشيد . گفت : يك عمر من خلاف كردم ، اينقدر از خدا نترسيدم ، حالا تو خلاف نكرده اينقدر از خدا مي ترسي !! واي بر من ! سرش رو انداخت پائين ، شرمنده شروع كرد به رفتن به سمت شهرشون . در مسير ، به يكي از عرفاي بني اسرائيل رسيد ، گفت : كجا مي ري ؟ گفت : فلان شهر . مقداري از راه رو مسيرشون يكي بود با هم به راه افتادن . گرم بود ، عارف گفت : هوا خيلي گرمه ، بيا دعا كنيم تا يه ابري بياد بالاي سر ما . گفت : من كه آدم خوبي نيستم . من دعا مي كنم ، شما آمين بگيد . دعا كرد كه خدايا يه ابري رو بفرست ، اون هم آمين گفت . يه ابري اومد بالاي سرشون . رسيدند به دو راهي كه بايد از هم جدا مي شدند . عارف از يك راه رفت و جوان گنه كاره توبه كرده از راه ديگه . ديدند كه ابر بالاي سر جوان رفت . يعني خدا بالاي سر جوان تائب ابر رو نگه داشت . عارف هم از اين جوان كم آورد !

اگر جواني در خانوادة‌ غير مذهبي بزرگ مي شه و يه دفعه با معنويت آشنا مي شه و متحول مي شه ، هيچ گناهي به خاطر قبلش براش منظور نمي شه . و چه بسا خيلي راحت تر با خدا آشنا مي شه و چه بسا خيلي ها آرزو مي كنند مثل اون باشند . اتفاقاً كساني كه از اين جوها مي آيند و مي مانند ، بسيار ريشه اي تر و پايه اي تر هستند . اتفاقاً اينها خيلي محكم تر هستند . اون كسي كه خودش چادرش رو سرش مي كنه ، خيلي محكم تر اين چادر رو نگه مي داره تا اون كسي كه پدرش چادر به سرش مي كنه . اون كسي كه خودش نماز رو شروع مي كنه ، خيلي نمازش ارزشمندتر هست تا كسي كه خانواده نماز رو براش شروع مي كنند . اون كسي كه خودش چشمش رو به حرام مي بنده ، خيلي باارزش تر از كسي هست كه ديگران چشمش را بر حرام ببندند و اصلاً حرامي رو نبيند . اون كسي كه در خانه اي زندگي مي كنه كه ماهواره و ويدئو روشنه آرام بدون اينكه كسي بفهمه ، سرش رو مي اندازه پائين ، در اتاقش رو مي بنده و آرام نماز مي خونه ، و اشك مي ريزه ، اين نماز ، از نماز صدها نفر كه نمازشون رو عادي ، به جماعت در مسجد مي خونند ارزشش بيشتره . اين رو ما قبول داريم . خُب پس مصلحت خدا به ضرر كسي نيست . يك يا الله اون جوون به اندازه صدتا نماز شب من مي ارزه . يك تحول اون ، يك قدمي كه اون برمي داره ، از صد تا نماز شب امثال ما بيشتر مي ارزه . پس اين خلاف عدالت نيست و خداوند به همون مقداري كه وسعت و توان داده ، به همون مقدار هم جواب مي گيره ، لايُكَلِّفُ الله نَفْسً الّا وُسْعَها به وسع نفساني شخص نگاه مي كنه . لذا اين مصلحتي هست كه به نظر من ، مصلحت خوبي هم هست . حالا اگر اين شخص هيچ وقت هم با دين آشنا نشد و آخر هم مُرد ، اين چيه ؟ آيا اين مصلحته ؟ بله . اسم اينها رو مي ذارن مستضعفين و قاصرين و روز قيامت هم كاري به كارشون ندارند .

سؤال

سؤالي داشتم راجع با ارتباط حاجت با مصلحت خداوند . از آنجا كه ما مي دانيم سرنوشت انسان كه همان مقدر و مصلحت خداوند است ، با دعا مي تواند تغيير كند پس چرا بعضي از دعاهاي مشروع ما كه جزئي از سرنوشت ما هستند ، برآورده نشدنش را مصلحت خداوند مي نامند ، در حالي كه ما مي دانيم ، سرنوشت ما مي تواند تغيير كند كه همان مصلحت خداوند است . مگر ما نمي گوئيم خداوند به هرچيزي قادر است ، پس چرا اينطور است ؟

جواب

همه سرنوشتها قابل تغيير نيست . اين كه دعا چه جوري استجابت پيدا مي كنه به همون بحث دعا و استجابت مربوط مي شه كه قبلاً صحبت شده و مي تونيد به نوارش مراجعه كنيد . بعضي وقتها دعا ، سرنوشت رو تغيير مي ده ، يعني مصلحت خداوند تغيير مي كنه . بعضي وقتها هم تغيير نمي كنه . بعضي از مصالح خدا اگر خداوند تغيير بده ، نسبت به بقيه ظلم هست . يكي از بزرگترين علماي اين دوره كه هنوز كه هنوزه كتابهاش مورد اطمينان علماي ديگه هست مي گفت وقتي بچه بودم ، بابام من رو با كتك توي حوزه گذاشت ! اون هم توي يه شهر غريب . شبها مي رفتم خونة خاله ام مي خوابيدم . يه روز خيلي از اين اوضاع درس خوندن خسته شدم . گفتم : خدايا ! اين آخوند ما رو بكش تا از درس خوندن راحت بشيم ! ( دعا هست ديگه ) يه كم فكر كردم ، بعد با خودم گفتم : حالا اگه خدا اين آخوند ما رو بكشه ، خاله و شوهر خاله ام من رو توي يه حوزة ديگه
مي ذارن ! گفتم : خدايا ! خاله و شوهر خاله ام رو هم بكش . بعد گفتم : خُب حالا اين دو تا هم كشته بشن ، باز بابام مي ياد اينجا و من رو مي ذاره توي يه حوزة ديگه . گفتم : خدايا ! بابام رو هم بكش ! ديدم اگه اينطوري بشه ، ننه ام مي ياد . ننه ام رو چكارش كنم ؟ گفتم : خدايا ! ننه ام رو هم بكش ! ديدم اگه اينطوري بشه ، فاميل مي يان و مي گن : تو بابات آخوند بوده ، بايد رهرو راه بابات باشي ! گفتم : خدايا ! همة فاميل ما رو بكش ! دوباره با خودم گفتم اگه همه فاميل هم كشته بشه ، مردم مي يان مي گن تو تنها بازمانده اي ، تنها بازمانده هم بايد راه پدرش رو ادامه بده . گفتم : خدايا هرچي آخوند و هرچي فاميل و هرچي آدمه رو بكش ، فقط من يكي بمونم !

خُب اين دعا به مصلحت نيست ، چون به اين ترتيب خدا بايد صد هزار تا سرنوشت ديگه رو تغيير بده . خيلي از مصالح ماها به هم گره خورده ، وقتي اينطوري هست كه نمي شه بگيم چرا خدا اين كار رو انجام نداد .

تويي كه درس نخوندي نمي توني بگي خدايا ! كاري كن كه من توي كنكور قبول بشم . شما اگر قبول بشي ، يك نفر ديگه كه بيشتر از تو درس خونده نبايد قبول بشه و اين ظلم هست و خدا همچين ظلمي رو انجام نمي ده . مثلاً صد هزار تا قبولي مي خواد ، شما هم مي خواي بشي نفر صد هزارم ،‌ اوني كه قبلاً نفر صد هزارم بوده ، بايد بشه نفر صدهزار و يكم . اين خلاف مصلحت خداوند هست . در جاهايي كه مصالح ماها با هم گره خورده ، خداوند اين كار رو انجام نمي ده . شما پول مي خواي ، ازدواج مي خواي و . . . غافل از اين هستي كه خيلي هاي ديگه هم اين رو مي خوان . اگر خدا اين رو به تو بده ، بايد از خيلي هاي ديگه كه حقشون بوده ، بگيره . پس اين كار رو انجام نمي ده .

اگر منظورتون برآورده شدن مصالح شخصي هست ، اونها رو خداوند تا جايي كه بتونه بر وفق مراد ما جور مي كنه . در دعاي شب بيست و يكم ماه رمضان داريم كه خدايا ! قضا و قدرت مرا به سويي مي كشند كه من تحملش را ندارم . خودت چون قادري قضا و قدر را با تحمل من منطبق كن .

ديگه بالاتر از اين اگه بخوايم كه مثلاً همه عالم و آدم بميرند تا من 4 دقيقه درس نخونم ، اين ديگه جزء دعاهايي هست كه به مصالح بقيه گره خورده و خداوند عمل نمي كنه .

سؤال

مشخص شده كه تمام زندگي ما چگونه مي شود يعني تمام لحظه لحظه هاي ما معلوم است ، و خدا مي داند . پس دعا كردن ما براي چه مي باشد ؟ البته من خود درك مي كنم ولي براي كساني كه اين سؤال را از ما مي كنند ، چه جوابي بدهيم ؟

جواب

در بحث مناسبتهاي بدوي و شگفتيهاي انسان راجع به عالم ذر گفتيم كه در اين عالم فقط يه سري كليات مشخص مي شه . اينكه مثلاً كجا باشد ؟ پدر و مادرش چه كساني باشند . اما مسائل جزئي ديگه در اختيار خود شخص هست . شما يه مورچه اي رو كه داره از روي قالي رد مي شه و مي خواد يه دونه رو به لونه اش برسونه ، در نظر بگيريد ، اين مورچه اختيار داره كه تمام زندگيش رو صرف كنه تا به اون لونه برسه . ما هم كه از بالا داريم بهش نگاه مي كنيم ، از اين بالا اين طوري بهش اشراف داريم . خداوند به نحوة زندگي ما علم اجمالي داره . اما اختيار ما سر جاش هست . چون ما خيلي كوچيكيم و دنيامون خيلي كوچيكه برامون جا نمي يوفته . مثل مورچه روي قالي كه شما مي دوني و مثل ماهواره اي كه هرچي روي كرة زمين هست مي بينه . خدا همه چيز رو مي دونه ولي علم اجمالي داره ، اختيار با خود شخص هست .

سؤال

شما در يكي از جلسات فرموديد كه نبايد در مسائل مختلف زياد استخاره گرفته شود و بايد از عقل خودمان هم استفاده كنيم ، با توجه به اينكه عقل ما انسانها يك عقل كامل نمي باشد و قادر به پيش بيني وقايع در آينده نمي باشيم ، پس آيا بهتر نيست در مسائل مختلف چه دنيايي و چه اخروي از صلاح و مصلحت خداوند استفاده كنيم ؟

جواب

يعني چكار كنيم ؟ بشينيم و بگيم هرچي پيش اومد ، خوش اومد ؟ نه ، شما بايد كارتون رو انجام بديد ، گفتم مصلحت مال اونجايي هست كه شما تمام توان تون رو بذاريد و كار انجام نشه ، تمام عقلانيت تون رو خرج كنيد و عقل نكشه ، اين مي شه مصلحت خدا . پائين تر از اين ديگه وظيفه خودتونه . شما بايد كارتون رو انجام بديد ، نهايت توان تون رو خرج كنيد اگه نشد ديگه مصلحت خداونده .

سؤال

پدر من از يك نفر پول مي گيرد و بعد هر ماه مقداري را به او مي دهد و در آخر همة پول را به او مي دهد ، نمي دانم نزول هست يا نه ؟ اگر اين طور باشد ، ما كه زير دست پدرمان زندگي مي كنيم ، و با توجه به اينكه لقمه حرام تأثير دارد ، به نظر شما اين با مصلحت خدا براي تك تك اعضاي خانواده چه رابطه اي دارد ؟

جواب

اگر فرزندي توانايي اين رو نداره كه خودش مستقل بشه و پدرش از راه حرام داره روزي اون رو تأمين مي كنه ، در حد نيازش مي تونه استفاده كنه تا اينكه مستقل بشه . وقتي مستقل شد اگر تونست خمس اون چيزي كه استفاده كرده رو بده تا حلال بشه . اگر هم نتونست چيزي به گردنش نيست . يعني در خانه اي كه نماز درِش باطله ، براي فرزندي كه غير از اونجا پناهي نداره ، اونجا نماز خوندن و از غذاي اون خونه خوردن اشكالي نداره . چون پناهي نداره . اين فرد قاصره ، مقصر نيست . بحث اضطرار هست . در اضطرار مي شه بر حرام هم تكيه كرد . اين هم باز به مصلحت ربطي نداره .

سوال

در مسائل معنوي گاهي اوقات فرد از خدا مي خواهد كه مثلاً : خدايا ! به من نيرويي بده تا عاشق تو شوم و يا مثلاً نيرويي بده تا به نماز شب عشق بورزم يا اينكه به من گريه زياد براي امام حسين (ع) بده و . . . ولي مي بينيم بعضي اوقات در مورد مسائل معنوي و . . . دعاهاي ما برآورده نمي شود . آيا اين هم مصلحت خداست ؟

جواب

اولاً : بله ، بعضي وقتها معنويات هم براي ما باعث كبر و غرور مي شه و خداوند اين رو برامون صلاح نمي دونه ، غِنا ( غني بودن ) در هر بعد مادي و معنوي بعضي وقتها باعث غرور مي شه . بعضي وقتها حتي خدا انسان رو به گناه وادار مي كنه تا به نقص خودش پي ببره و از اينكه به دامن كبر كه گناه اعظم هست ، بيفته دچار نشه . كبر جزء بزرگترين گناهان هست . انساني كه در مقابل خداوند خودش رو چيزي ببينه و از مردم بالاتر بدونه ، بزرگترين گناه رو داره مرتكب مي شه و شيطون خيلي خوشحال مي شه كه شما گناه ديگه اي نكني و سراغ اين گناه بري . چون همين ديگه كافيه .

پس گاهي اوقات مصالح به اين شكل هست كه بعضي از معنويات رو به انسان نمي دن براي اينكه ظرفيت اون معنويت رو نداره . اما بعضي وقتها هم دليل گناه هست . بايد اين رو هم در نظر بگيريم كه اگر معنويتي از ما فوت شد ، شايد دليلش گناه باشه . گاهي هم پيش مي ياد كه دليل خاصي وجود نداره . مثلاً تا ساعت 3 نصف شب كار كردي ، خسته بودي . صبح براي نماز خوابت برده . مي توني قضاش رو بخوني . اينكه نماز قضا رو تعيين كردند به خاطر همين هست كه بعضي وقتها اگر مقصر نباشي ، اشكالي نداره كه نمازت قضا بشه .

يه شب ما سد دز برنامه داشتيم ، از شبهاي قدر هم بود و يه حال خيلي خوشِ معنوي به من دست داده بود ، تا صبح اشك مي ريختم ، كارهام رو كردم ، حتي تنهايي 7 ، 8 ساعت احياء داشتم . ( جهت اطلاع شما ! ) بعد كه تموم شد ديگه مطمئن بودم فردا بعد از ظهر شهيد مي شم ! گفتم : وصيت نامه ام رو هم بنويسم و پست كنم ، اتفاقاً فردا صبح مي خواستيم به جزيره مجنون بريم ، خطري هم بود . گفتم : ديگه حتماً شهيد مي شم . آقا ! همين جور كه توي حال معنوي خوشي بودم و سرم رو گذاشته بودم و به ديوار تكيه داده بودم ، خوابم برد ، 9 صبح بيدار شدم ! نماز صبحم قضا شد !! همونجا به خودم گفتم : شهيد كه هيچي ، هيچ چي ديگه هم نمي شي . اون عبادت ديشبت هم با اين فكري كه كردي كه به يه جايي رسيدي كه لياقت شهادت داري ، به اندازه دو زار به درد نمي خورد . يعني يكي از درسهاي من بود . شايد تا 5 دقيقه قبل از اذون هم من بيدار بودم . وقتي كه داشت قرآن قبل از اذون رو مي خوند من بيدار بودم . خوابم برد . يه دفعه بيدار شدم ديدم 9 صبحه . و مشخص شد كه اون عبادت به هيچ دردي نخورده . لذا بعضي وقتها مصلحت خداوند هست .

سؤال

آيا مصلحت خداوند در ازدواج هاي ناموفق دخالت داشته ؟ براي اينكه ازدواج با مصلحت خدا را تشخيص دهيم ،‌ چكار بايد كنيم ؟

جواب

ما در مورد مسئله ازدواج پنج جلسه صحبت كرديم . مي تونيد به نوارهاش مراجعه كنيد . اگر مراحلي كه در اين 5 جلسه بيان شده ، رعايت بشه و باز هم ازدواج با شكست باشه ، ممكنه مصلحت خدا باشه . اگر موارد قبل از ازدواج ، انتخاب و بعد از ازدواج رعايت بشه ، مصلحت خداست . اما اگر قرار باشه قبل از ازدواج كوركورانه جلو بري ، بعد از ازدواج هم دائم كوتاه نياي ، ايثار نكني و اهل دعوا باشي و كارتون به طلاق بكشه ، اين مصلحت خدا نيست . اگر همه مسائل رو رعايت كنيد و دو نفر هم با هم به تفاهم برسند كه بابا ! ما هيچ مشكلي با هم نداريم ولي ظاهراً ما دو نفر براي هم آفريده نشديم ، اين مصلحت خداست . معمولاً در چنين مواردي ، ازدواج بعدي كه صورت مي گيره ، ازدواج خيلي موفقي هست . من نمونه هاش رو در بين مردم زياد ديدم . اما كساني كه مسائل رو رعايت نمي كنند و بعد هم طلاق مي گيرند ،‌ ازدواج بعدي از قبلي بدتر مي شه . چون همه چيز رو به گردن مصلحت خدا مي اندازند .

اگر انسان واقعاً تلاشش رو بكنه و در ازدواج شكست بخوره ، اين مصلحت خداست ، خدا دوست داشته اين دو نفر در زندگيشون تجربه هايي رو داشته باشند و بعد هم بهتر استفاده كنند و بهتر زندگي كنند . اگر ازدواج بعدي بهتر شد و بهتر زندگي كردند ، مصلحت خداست ، اما اگر اين طور نبود معلوم مي شه ، شما مسائل قبل رو رعايت نكردي .

سؤال

‌ پدرم اجازه شركت در اعتكاف را به من نمي داد ، براي اينكه احترام او را نشكنم ، از راههاي مختلف سعي كردم او را راضي كنم ، اما نشد . حال مي خواهم بدانم آيا اين شركت نكردن من در اعتكاف ، مصلحت خداست ؟

جواب

بله ، اگر واقعاً تلاشتون رو كرديد ، احترام تون رو گذاشتيد و پدرتون به شما اين اجازه رو نداده ، مصلحت خداست و ما هم اينجا يه دعا مي كنيم شايد اجابت بشه . خدايا ! هر كسي كه مي خواد به سمت تو بياد و مانعي داره ، اساعه ، مصلحتت رو در رفع اين مانع قرار بده .

سؤال

لطف كنيد و بگوئيد مصلحت خدا از اينكه سرنوشت كسي را مانند پيامبر (ص )‌ اينچنين پاك قرار مي دهد كه در آخر به مقام پيامبري برسد يا كسي مانند يزيد را آنچنان قرار دهد كه در آخر به اين سرنوشتي كه همگي مي دانيم برسد چيست ؟ با توجه به اينكه در تمامي كتب ديني نوشته شده انسان از وقتي به دنيا مي آيد به سوي هدفي از پيش تعيين شده مي رود . اين مصلحت در كجاست كه انسانها اين گونه سرنوشتهاي متفاوتي دارند نيز همگي ما به سرنوشت يا پيشانوشت عقيده داريم ، پس چرا اين همه بين سرنوشتها تفاوت موجود است ؟ مصلحت چيست ؟

جواب

اين موضوع بيشتر به عدالت ربط داره . كه ما به صورت كامل در بحث عدل الهي ، بازش كرديم . مي تونيد به نوارش مراجعه كنيد . اما اصلاً مصلحت خدا اين نيست كه پيغمبر (ص)‌ خوب باشه ، خوب بمونه و بعد هم پيغمبر بشه و يزيد هم بد به دنيا بياد و بعد هم بشه يزيد . پيغمبر (ص) اگه در 40 سالگي مبعوث شد ، از همون بچگي نشون داد كه لياقت بعثت رو داره . از همون 4 سالگي كه پيغمبر (ص) گردن بند بُتي حليمه رو قبول نكرد ، و گفت من خدا دارم ، نشون داد لياقت داره . و تا قبل از 40 سالگي كه به پيغمبري برسه ، به محمد امين مشهور بود و در قريش اعتبار داشت . لياقت پيغمبري رو نشون داد . و يزيد هم از همون اول ، در مسيري جلو رفت كه به يزيد شدن ختم شد و اينكه شما مي گيد مصلحت خداوند بوده ، اصلاً اينطور نيست . پسر يزيد جزء بهترين انسانهاي تاريخه . معاويه بن يزيد بن معاويه بن ابي سفيان ، جزء بهترين انسانهاي تاريخ هست . پسر يزيد ! يزيدي كه به احتمال زياد ارتباطش با همسرش ، ارتباط نامشروع بوده . چون كسي كه اعتقادي به دين نداره ، حتماً بر اساس معيارهاي ديني ازدواج نكرده . يه پسري كه احتمالاً حرام زاده بوده‌ ، در محيط مشروبات و فسادها و كنيزها و مادر فاسد و پدر فاسدتر و جرم و جنايت و نان حرام و همه چيز حرام ،‌ رشد
مي كنه ، كسي مي شه كه امام معصوم (ع) بهش دعا مي كنه و ازش تشكر مي كنه . لذا اين كار به مصلحت خدا نداره . هر كسي خودش هم مي تونه خوب بشه و هم مي تونه بد بشه . اصلاً ربطي به مصلحت خداوند و عدالت خداوند نداره .

اين هم كه شما فرموديد هر كسي در موقع حيات و زندگيش كارش مشخص مي شه . اينطور هم نيست . اين كه مي فرمايند : السَّعيدُ ، سعيدٌ في بَطنِ اُمّه وَ الشَّقيُ شَقِيٌّ في بَطْنِ اُمِه اين روايت توضيح داره كه من در جاي خودش بحث كردم .

سؤال

از كجا بفهميم بلاهايي كه برايمان پيش مي آيد مصلحت خدا و آزمايش است يا ثمرة اعمال خودمان ؟ ( با توجه به اين كه متوجه اشتباه خود نيز نشده ايم )

جواب

به هر حال بلا پيش مي ياد ، بايد تحمل كنيم . اگر با عشق بلا رو تحمل مي كنيد بدونيد كه از اون اَلْبَلاءُ لِلْوِلاء هست . اگر بلا بر شما سختي داره ، بدونيد اين بلا بر اثر گناه هست . و اون گناه رو شما يا متوجه شديد و يا نشديد . ولي اون كسي كه بلا رو با عشق تحمل مي كنه ، كسي هست كه به خداوند نزديك هست و اين بلا اصلاً براش رنج و درد نداره . هيچ ناراحتي نمي كشه . يه جمله بسيار زيبا از شهيد بزرگوار حاج رضا نظر نژاد هست توي وصيت نامه شون نوشتند . ( ايشون توي جبهه به بابا نظر مشهور بود . ) در وصيت نامه اين بزرگوار كه در سال 79 به شهادت رسيدند ، نوشته : ( با چه لذتي اين رو نوشته ! ) خدايا ! چه شبها كه تا صبح از درد تركشهاي بدنم خوابم نبرد و هيچ كس جز تو نفهميد ! چقدر اين بلا و اين درد براش لذت داشته .

اين بلا و اين دردي كه الان جانبازان ما و بچه هاي جامونده از جنگ دارند با خودشون مي كشند ، شايد خيلي ها اين درد جسمي رو ندارند ، حالا درد روحيش بماند ، و همين كه آه و ناله نمي كنند و هيچ كس نمي فهمه ، دارند عشق مي كنند . معلومه كه اين بلا از ولا هست .

اما يه وقت هست ، نه ، من خودم از اين درد و بلا ناراضي ام ، گله ذارم . آه و ناله مي كنم و به همه مي گم مثل خيلي از اين كساني كه توي بيمارستان ها افتادند و دارند آه و ناله مي كنند ، اين بلا ، ديگه مال ولا نيست . بلايي هست كه در اثر گناه نازل شده . پس وجه تشخيص اين دو نوع بلا ، اين نكته هست : لذت دريافت ، يا الم و دردي كه از دريافت داريم .

سؤال

اگر كسي از بچگي با خدا بزرگ شود و البته مشكلات خانوادگي داشته باشد و در همين بلوغ به بعد ، به گناه بيفتد و در همان موقع هم جدايي پدر و مادر صورت گيرد ، مصلحت خدا نيست كه اين بچه با مشكلات بزرگ شود و بعد به گناه افتد ؟

جواب

تقريباً به اين مورد هم جواب داديم . گفتيم اگر شخص در مشكلات خانوادگي و به گناه افتادن ، مقصر باشه ، خودش انجام داده ، به مصلحت خدا كاري نداره و اگر هم قاصر باشه كاري باهاش ندارند . و انشاءالله يه روزي مي ياد كه اون بچه هم با دين آشنا مي شه و قشنگ مثل بقيه امتحان مي شه و همون مراحل بقيه رو طي مي كنه .

سؤال

آيا رابطه اي مابين مصلحت انساني ، با مصلحت خداوند وجود دارد ؟ به عنوان مثال در مسائل سياسي مطرح مي نمايند كه مصلحت نيست سخني در اين رابطه مطرح گردد . وظيفه ما در اين باره چيست ؟

جواب

مصالح حكومتي و سياسي رو عقل انساني تشخيص مي ده و اگر اين مصلحت از طرف مسؤولين بالا تعيين شده باشه ، بايد ببينيم به چه دليل چنين مصلحتي تشخيص داده شده ؟ چون گاهي پيش مي ياد كه ما مصلحت ها رو تشخيص نمي ديم و اعتراض مي كنيم كه آقا ! چرا مصلحته ؟ بايد اگر برامون مقدور هست دلايلش رو بپرسيم . ولي اين كه بگيم به اين مصالح الزام هست ، اگر از جانب ولي فقيه صادر شده باشه ، بله . ولي اگر بقيه اين الزام رو تعيين كردند ، نه ، ما عقل داريم ، مي تونيم بحث كنيم .

اما كلاً در جامعه اسلامي بايد مصلحت رو اجازه بديم كه حكومت تعيين كنه . بعد ما اگر مشكلي داشتيم ، ان قُلت بگيريم ، كه اين كه شما
مي گيد مصلحت هست دليل تون چيه ؟ ولي اگر قرار باشه مصلحت رو در حكومت اسلامي حذف كنيم ، مشكل پيش مي ياد . اصلاً حكومت به باد مي ره . شما در خانواده خودتون بعضي وقتها پدر و مادر با هم دعوا دارند اما در بين فاميل خيلي خوب جلوه مي كنند . آيا هيچ كدوم اعتراض كرديد ؟ نه ديگه . مصلحت هست . كوچكترين واحد جامعه خانواده است . همين جور واحدها كه بزرگتر مي شه ، مصالح هم بيشتر مي شه . در اين حكومتي كه ما داريم و همين طور حكومت جهاني امام زمان (عج) كه انشاءالله انجام مي شه ، مطمئناً يه سري مسائل بر طبق مصلحت ها انجام مي شه و به اين مصلحت ها بايد تن در بديم . اگر تونستيم دليلش رو بفهميم و اگر نتونستيم يا بايد به جايي برسيم كه خودمون مصلحت رو تغيير بديم ، يا اينكه ، نه ، بايد تن در بديم . حكومت نياز به مصلحت گرايي داره و بايد به مصلحتي كه مسؤولين گوش بديم . اون كسي كه در رأس حكومت هست ، داره با اين مصلحت كار مي كنه ، داره بررسي مي كنه ، خيلي از اين ايرادهايي كه ما به خيلي جاها مي گيريم ، اگر نزديك بشيم مي بينيم نه ، ايرادي نبوده و ما مصالح رو تشخيص نداديم . در هر قسمتي ، چه مذهبي هايي كه خيلي ايراد مي گيرند و چه اون غير مذهبي هايي كه ايراد مي گيرند ، هر دو گروه اگر جلو برن ، خواهند فهميد كه بيخود ايراد مي گرفتند . اصلاً نمي شه مصلحت رو در حكومت حذف كرد . اين چيزي هست كه لازمه . در كوچكترين حكومت ها كه خانواده هست و در بالاترين حكومت ، كه حكومت جهاني آقا امام زمان (عج) هست .

/ 1