رابطه زمامداران با مردم (آخرین قسمت) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رابطه زمامداران با مردم (آخرین قسمت) - نسخه متنی

یحیی سلطانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رابطه زمامداران با مردم

(خرين قسمت)

زمامداران در حكومت اسلامي

پاسدار اسلام ـ ش 29 ، ارديبهشت 1363

حجت الاسلام يحيي سلطاني

6- يكسان نگري به خوبي ها و بديها

يكي از چيزهائي كه مردم را از انجام كار نيك دلسرد مي كند اين است كه
مسئولين بي توجه باشند و كار نيك و بد در نظر آنها يكسان باشد. يعني كساني كه
اهل احسان و نيكي هستند با بدكاران يا افراد بي تفاوت در نظر آنها مساوي باشند
و اين دو دسته را به يك چشم نگاه كنند در اين صورت نيكوكار به نيكي بي رغبت
مي شود و بدكار در انجام كار بد جري مي گردد و كم كم زشتي ها زياد و از
نيكي ها كاسته مي شود.

بدكاران فرصت طلب دور زمامداران را مي گيرند و او
را نيز به بدي مي كشانند و عوامل خشم ملت را فراهم مي نمايند. زمامدار بايد
نيكوكاران را تشويق نمايد و بدكاران را هدايت نموده و آنها را توبيخ كند و با هر
كدام همانگونه كه هستند رفتار نمايد تا مردم دست از بديها بردارند و به
نيكوكاري روي آورند.

در عهدنامه از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده كه مي فرمود: (اي مالك) مبادا مقام و
منزلت نيكوكار و بدكار در نزد تو يكسان باشد كه اين امر موجب مي گردد نيكوكار
به نيكي بي رغبت شود، و بدكار بدكاري را تكرار كند و به آن عادت نمايد.

«ولايكوننّ المحسن و المسيئي عندك بمنزلة سُواء فاِنّ في ذلك تزهيداً لِاهل
الاحسان في الاحسان و تدريباً لاهل الاسائة في الاسائة»

7- شكستن سنّت هاي صالحه

بعضي از روشهاي معمول در بين طوائف و قبائل و يا صاحبان اديان و مذاهب به صورت
سنّت مذهبي و يا ملّي رائج مي گردد و كم كم مردمان با آن سنّت انس مي گيرند
مانند مراسم سوگواري اباعبدالله (ع) كه در بين شيعيان يك سنّت صالحه مذهبي است.

اگر زمامدار بخواهد با سنّت هاي مردم مبارزه كند و آنرا بشكند، با
عكس العمل روبرو مي شود. در اينگونه موارد اگر سنت رايج، يك سنت صالح مذهبي
باشد نبايد زمامدار با آن مبارزه كند زيرا مبارزه با آن بسيار خطرناك و موجب خشم
ملت مي گردد.

از اميرالمؤمنين (ع) نقل شده كه فرموده:

(اي مالك) سنّت هاي صالحه اي را كه
بزرگان و پيشنيان اين امت به آن رفتار نموده اند و به سبب آن بين مردم انس و
الفت بوجود آمده و كار ملّت بوسيله آن اصلاح شده و امور آنها نظام يافته نقض مكن
و آنرا مشكن و سنّت تازه اي را كه به آن سنّت هاي گذشته زياني وارد كند بوجود
نياور كه اجر آن سنّت صالحه از آن كسي است كه آنرا بوجود آورده و گناه شكستن آن
برگردن تو مي ماند.

ولا تنقض سنة صالحه عمل بها صدور هذه الامه و اجتعمت بها الالفة و صلحت عليها
الرّعيّة و لا تحدثنّ سنة تضربشيء من ماضي تلك السنن فيكون الاجر لمن سنّها و
الوزرعليك بما نقضت منها.

8- اجحاف در گرفتن مالياتها

يكي ديگر از چيزهائي كه ملت را به ستوه مي آورد و آنها را خشمگين مي سازد
اجحاف در گرفتن مالياتها است هيچ كس تاب تحمّل باري را كه سنگين تر از توان
او باشد ندارد و اگر بيش از توان افراد بر آنها تحميل گردد موجب خشم و نفرت آنها
خواهد بود.

در عهدنامه مالك اشتر، آنجا كه سخن از خراج به ميان آمده از اميرالمؤمنين (ع)
نقل شده كه فرمود:

كار خراج را به بگونه اي كه به صلاح خراج دهندگان باشد
رسيدگي كن و بايد كوشش تو براي آباد كردن زمين بيشتر از كوشش براي گرفتن خراج
باشد. زيرا خراج بدون آباداني به دست نمي آيد كسي كه بدون آباد نمودن زمين از
مردم ماليات بخواهد سرزمين ها را به خرابي مي كشاند.

اگر كشاورزان از
سنگيني خراج يا از نيامدن باران و شبنم و يا آفت زدگي محصول شكايت دارند به
ميزاني كه مي بيني كار آنها را اصلاح مي كند به آنها تخفيف بده و اين تخفيف
نبايد براي تو سنگين باشد، زيرا اين تخفيف ذخيره اي است كه در آباد شدن سرزمين
به تو باز مي گردد و علاوه بر اين به خاطر عدالتي كه بكار برده اي اعتماد
مردم را به خود جلب مي كني.

9- انتقادناپذيري

يكي از صفات زشتي كه ممكن است در زمامداران باشد انتقادناپذيري و تكبر آنها
است. زمامداري كه انتقاد نپذيرد و داراي روح استبداد و خودكامگي باشد طبعاً
مردم را ناراضي مي كند زيرا او آنچه خود مي انديشد انجام مي دهد و غالباً
به صلاح مردم كاري ندارد.

سخن امام (ع) را كه به مالك اشتر فرمود (افرادي را كه حق مي گويند بهتر
بپذيرد) نقل كرديم و نيز به اين مطلب اشاره كرديم كه (علي «ع» سفارش فرمود كه
حضرتش را مانند جباران مورد تعريف و تمجيد و ثناخواني قرار ندهند و فرمود من ثنا
گوئيها را دوست ندارم و ضمناً اجازه دادند كه مردم اگر فرضاً اشتباه و خطائي از
ايشان مشاهده كردند بگويند و فرمود گمان مكنيد كه شنيدن حق بر من گران بيايد)
كسي كه حاضر نباشد از او انتقاد شود و عيبهاي او براي او گفته شود طبعاً روح
خودپسندي و عيبهاي فراوان دارد و از اين جهت مردم به او خوشبين نيستند و كم كم
استبداد او مردم را بدبين و خشمگين مي نمايد.

10- رفت و آمد با ثروتمندان

در عين حال كه زمامدار بايد مردمي باشد و با مردم بجوشد نبايد با ثروتمندان
خوش گذران رفت و آمد داشته باشد و كنار سفره رنگين آنها بنشيند، زيرا اين امر
باعث مي گردد كه ثروتمندان از قدرت او سوءاستفاده كنند و محرومان را مورد
استثمار قرار دهند معمولاً ثروتمندان فقط به ثروت مي انديشند و اگر زمامداري
را هم دعوت مي كنند مي خواهند از قدرت او استفاده كنند يا مالياتي را
نپردازند و يا امتياز تجارتي را از او بگيرند و يا موقعيتي بدست بياورند كه در
بازار مورد توجه و عنايت بازاريان باشند اگر زمامدار با طبقه اشراف و ثروتمندان
مأنوس شد و آنها را مورد توجه قرار داد كم كم توده مردم به او بدبين مي شوند .
موقعيت و احترام او در بين عامّه مردم از بين مي رود.

بنابر نقل نهج البلاغه، اميرالمؤمنين (ع) شنيده است كه عثمان بن حنيف
فرماندار بصره به يك وليمه اي دعوت شده و كنار سفره رنگين آنها نشسته است.
امام «ع» درضمن نامه اي به او چنين مي نويسد:

اي پسر حنيف! به من گزارش رسيده كه مردي از جوانان اهل بصره تو را به يك سفره
مهماني دعوت نموده و تو نيز شتابان دعوت او را پذيرفته اي (در آن مهماني)
غذاهاي رنگارنگ و ظرف هاي پر از غذا براي تو آورده اند (و در برابر تو
چيده اند) گمان نمي كردم كه تو دعوت افرادي را كه تهي دستان (وگرسنگان) را
دور مي كنند و توانگران را دعوت مي نمايند، بپذيري (و بر سفره آنها حاضر
گردي).

«يا ابن حنيف فقد بلغني انّ رجلاً من فتية اهل البصره دعاك الي مأدبةٍ
فاَسرعت اليها تستطاب لك الألوان و تنقل اليك الجفان و ما ظننت انّك تجيب الي
طعام قومٍ عائلهم مجفّو و غنيّهم مدعوّ»

«نهج البلاغه- نامه 45»

11- سم پاشي هاي دشمنان

يكي از چيزهائي كه ملت را به زمامدار بدبين مي نمايد، سم پاشي هاي
دشمنان است. دشمن براي اينكه نظام را در بين جامعه زير سئوال ببرد با برچسب
زدن ها زمامداران را مورد حمله قرار مي دهد و كارهاي مشتبه آنها را مستند
قرار مي دهد و عليه آنها سم پاشي مي نمايد.

در اينگونه موارد وظيفه زمامدار اين است كه در مجامع عمومي موارد شبهه را
براي مردم توضيح دهد و كارهائي كه انجام داده عذرهاي خود را بگويد و فلسفه كار
خود را شرح دهد سم پاشي عليه زمامدار فقط به شخص او مربوط نمي گردد و نبايد
در مقابل سم پاشي ها بي تفاوت باشند بلكه زير سئوال رفتن هر زمامدار درهر
نظام، آن نظام را نيز زير سئوال مي برد و براي دفاع از نظام لازم است زمامدار
از كارهاي خود دفاع نمايد و مطالب را براي مردم روشن نمايد.

در عهدنامه آمده است كه امام علي (ع) فرمود:

(اي مالك) اگر ملت از روي بدگماني تو را به بي عدالتي و ستمگري متهم نمودند
آشكارا عذر خود را براي آنها بيان كن (و با صراحت مطالب خود را با مردم در ميان
بگذار و گمان بد آنها را از خود بگردان و كاري را كه منشأ بدبيني آنها شده توضيح
بده) زيرا اين كار براي تو موجب رياضت و پرورش نفس است و براي ملّت موجب ارفاق و
ملاطفت و عذرخواهي مؤثري است كه (گره را از كار تو مي گشايد) وبه مقصود خود
مي رسي و مي تواني ملت را به راه حق استوار بداري.

«وان ظنّت الرعيّه بك حيفاً فاصحرلهم بعذرك و اعدل عنك ظنونهم باصحارك فانّ
في ذلك رياضةً منك لنفسك و رفقاً برعيتك و اعذاراً تبلغ به حاجتك من تقويمهم علي
الحق».

جلب اعتماد مردم

يكي از كارهاي مهم براي زمامداران جلب اعتماد مردم است. زمامدار بايد
بگونه اي منطقي و صحيح بدون تظاهر و ريا اعتماد مردم را جلب نمايد و اين امر
مستلزم اين است كه كارهاي او علاوه بر اينكه از نظر اجتماعي و سياسي با روال
مفيد پيش رود با منطق و موازين مذهب كاملاً منطبق باشد زيرا در حكومت اسلامي
آنچه براي مردم بيش از هر چيز اهميت دارد قوانين و مقررات مذهب است، براي انجام
اين كار، زمامدار بايد با علما و دانشمندان مأنوس باشد و با آنها نشست و برخاست
زياد داشته باشد تا از علم و دانش و حكمت و تدبير آنها استفاده كند و كارهاي خود
را با موازين دين و عقل منطبق نمايد.

بايد زمامداراران محترم توجه داشته باشند اداره امور كشور بيش از هر چيز به
تدبير صحيح و دورانديشي نياز دارد و بايد زمام امور در دست افراد پخته و
دورانديش و دانشمند باشد. جوان اگر گرفتار احساسات تندجواني باشد اگر چه آنرا
به انقلابي بودن تعبير نمايد كمتر مي تواند عواقب امور را در نظر بگيرد. از
علي (ع) نقل شده كه فرمود:

(اي مالك براي فراگيري مسائل و بهره گيري از دانش و
تجربيات بزرگان) با علما تماس زياد داشته باش و با انديشمندان و صاحبان حكمت
زياد به گفتگو بنشين تا بتواني در جهت تثبيت قوانيني كه امور كشور را رو به صلاح
مي برد از آنها استفاده كني و در اقامه آنچه موجب قوام پيشنيان بوده است از
تجربيات آنها كمك بگيري.

«واكثر مدارسة العلماء و منافثة الحكماء في تثبيت ماصلح عليه امر بلادك و
اقامة ما استقام
به الناس قبلك»

دقت در انتخاب ياران نزديك

از چيزهائي كه مي تواند معرف چهره زمامداران باشد، ياران نزديك آنها
هستند، اگر ياران نزديك زمامدار، افراد صالح و مردمان اصيل باشند، مردم آنها را
نيز صالح و اصيل ميدانند و اگر اطرافيان آنها مردمان ناشايسته و نالايق باشند
اعتماد مردم از آنها نيز سلب مي گردد. به همين جهت است كه اميرالمؤمنين (ع)
(بنابر نقل نهج البلاغه) به مالك اشتر سفارش فرموده است كه افراد با تقوي و
راستگويان را كه از خانواده هاي شايسته باشند انتخاب نمايد و به آنها بيشتر
نزديك باشد.

در عهدنامه از آن حضرت نقل شده كه فرمود:

«والصق باهل الورع و الصدق»

و در جاي
ديگر فرمود:

«ثم الصق بذوي المروءات والاحساب و اهل البيوتات الصالحه و السوابق
الحسنة»

با درست كاران و راستگويان و كسانيكه داراي مروت و مردانگي هستند
نزديك باش و با كسانيكه از خانواده هاي نيكوكار و خوشنام هستند و سابقه نيكي و
نيكوكاري دارند تماس داشته باش.

معمولاً افرادي كه از خانواده هاي شريف و خوش سابقه هستند بيشتر به فكر
اصلاح جامعه ميباشند و عقده حقارت ندارند تا بخواهند در پرتو حكومت خود را بزرگ
كنند و عقده خود را جبران نمايند مخصوصاً اگر افراد با سابقه از خانواده هائي
انتخاب شوند كه به بزرگواري و كرم و دليري معروف باشند كه بازوهاي بسيار
پرتواني براي زمامدار بحساب مي آيند. اينگونه افراد علاوه بر اينكه اعتماد
مردم را به زمامدار جلب مي نمايند از نفوذ و معنويت خود مي توانند
زمامداران را بهره مند سازند.

انتخاب كارمندان

از كارهائيكه در جلب اعتما مردم نقش بسيار مهمي دارد انتخاب كارمندان است.
اگر زمامدار، كارمندان و كارگردانان خود را از وابستگان و نزديكان خود انتخاب
نمايد بدون اينكه صلاحيت آنها را در نظر بگيرد اعتماد مردم از او سلب مي شود
واگر با دقت كافي و امتحان لازم با مشورت اشخاص ذي صلاح، افراد شايسته را
انتخاب نمايد مردم به او اعتماد مي نمايند.

همانطوريكه مكرر در نوشته ها تذكر داده ايم اسلام روي شايستگي افراد
براي كارهائيكه انتخاب ميشوند بسيار تأكيد دارد و از رسول خدا (ص) نقل شده كه
فرمود:

هر كس عاملي را بر كاري بگمارد و براي آن كار، ديگري شايسته تر باشد،
اين عمل خيانت به خدا و رسول خدا و خيانت به همه مسلمانان است.

در عهدنامه آمده است كه اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر فرمود:

به امور
كارمندان خود نظر كن و آنها را با امتحان بكار بگمار با ميل و دلخواه خود بدون
مشورت با ديگران آنها را بر سر كار نياور كه اين كار شاخه اي از ستم و خيانت
است. و از ميان امتحان شدگان افرادي را انتخاب كن كه اهل حيا و تجربه و از
خانواده هاي شايسته و از پيشگامان با سابقه در اسلام باشند زيرا آنها از نظر
اخلاق گرامي تر و در اجتماع آبرومندتر و بي طمع تر و ديدگاه آنها در تشخيص
عاقبت كارها بهتر و رساتر است.

«ثم انظر في أمورِ عما لك فاستعملهم اختباراً ولا تولهم محاباةً و اثرةً
فانها جماعٌ من شعب الجور والخيانة وتوخ منهم اهل التجربة والحياء من اهل
البيوتات الصالحة والقدم في الاسلام المتقدمه فانّهم اكرم اخلاقاً واصحّ
اعراضاً واقل في المطامع اشراقاً وابلغ في عواقب الامور نظراً»

دقت در امر بازرسي

از جمله چيزهائي كه اعتماد مردم را از مسئولين سلب مينمايد اين است كه به
كارها بي توجه باشند و كارمندان را به خود واگذار نمايند اگر زمامداران و
مسئولين كارها بازرسي دقيق نداشته باشند، رفته رفته امور ادارات رو به سستي
مي رود و ارباب رجوع ناراضي ميشوند و اعتماد آنها سلب ميگردد. بايد امر بازرسي
بگونه اي باشد كه هر مسئولي و هر كارمندي هميشه احساس نمايد كه كارهاي او زير
نظر است وافرادي مراقب او هستند و اگر خيانت از او ديده شد او را مورد مؤاخذه
قرار ميدهند.

اگر امر بازرسي يك نظام كاغذبازي داشته باشد نمي تواند ثمربخش باشد زيرا
كسانيكه در ادارات به آنها اجحاف ميشود وقتي مي بينند شكايت آنها بزودي بجائي
نمي رسد و بايد روزها و ماهها و بلكه سالها وقت خود را صرف نمايند تا شايد به
شكايت آنها رسيدگي شود مي سوزند و ميسازند و شكايت را دنبال نمي كنند.

در عهدنامه آمده است كه اميرالمؤمنين (ع) بعد از آنيكه سفارش نموده كه بايد
كارمندان از افراد نيك و خوشنام بعد از امتحان انتخاب شوند ميفرمايد:

(اي مالك)
پس از اينكه كارمندان را با امتحان بكار گرفتي كارهاي آنها را زير نظر داشته باش
و بازرسان وفادار و راستگو بر آنها بگمار زيرا بازرسي و رسيدگي پنهاني تو آنها
را براي رعايت امانت آماده تر مي كند و باعث ميگردد كه با زيردستان و ارباب
رجوع با رفق و مداراي بيشتر رفتار نمايند و اگر يكي از كارمندان دست خود را
بخيانت دراز كرد و توسط بازرسان خيانت او ثابت شد، به گزارش بازرسان (كه مستند
به دليل است و خيانت را ثابت ميكند) اكتفا كن و خيانتكار را به كيفر خيانتي كه
انجام داده برسان و او را تنبيه بدني كن و نشان خيانت بزن و طوق عار و ننگ تهمت را
برگردن او بگذار و او را خوار و بي مقدار بگردان (تا براي ديگران عبرت باشد)

/ 1